![]() |
داستان راستگویی پیامبر!!! - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18) +--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19) +--- موضوع: داستان راستگویی پیامبر!!! (/showthread.php?tid=41074) |
داستان راستگویی پیامبر!!! - دل ارام محمدی - 28-07-2013 روز پیامبر اکرم در خیابانی راه میرفتند و ذکر میگفتند ناگهان دزدی به پیامبر گفت مادرم مریض است این پول را از یک اقایی دزدیدم اگر از شما پرسیدن من کجا رفتم نگو خواهش میکنم امام اندکی فکر کرد و هم انجا که بود نشت در حالی که دزد فرار کرد ناگهان پاسبانی نفس نفس زنان به امام گفت امام بزرگوار شما فردی را که پول این بنده خدارا دزدیده ندیدی امام در حالی که نشسته بود گفت من از ان موقعه که این جا نشستم دزدی ندیدم!!!! اگه مثل اماما راست میگی ی سپاس به ما بده نظر نمیدید خیلی بدید یعنی ی دونه دلم خوش باشه نظر بدید RE: داستان راستگویی پیامبر!!! - دل ارام محمدی - 28-09-2013 واقعا ممنونم از نظراتون خخخخخخخ RE: داستان راستگویی پیامبر!!! - 021ali021 - 28-09-2013 هههههههههههههه چه جالب RE: داستان راستگویی پیامبر!!! - ღ✿❤ پـرنیـــــــان ❤✿ღ - 28-09-2013 مرسی عسیسم ولی امام نه! پیامبر......!
RE: داستان راستگویی پیامبر!!! - . . . P oo R ! A . . . - 28-09-2013 جالب بود ولی از کجا معلوم راستکی باشه؟ RE: داستان راستگویی پیامبر!!! - دل ارام محمدی - 28-09-2013 دروغکی که نیست راستکیه دیگه RE: داستان راستگویی پیامبر!!! - . . . P oo R ! A . . . - 28-09-2013 از کجا معلوم؟با کدوم دلیل داری میگی؟ RE: داستان راستگویی پیامبر!!! - دل ارام محمدی - 29-09-2013 نظر بدید دیگه RE: داستان راستگویی پیامبر!!! - 021ali021 - 29-09-2013 ناموسا نظر دادم قبلا |