انجمن های تخصصی  فلش خور
مقتول مانع ازدواج من شد!!!!!!!!! - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: خبرها (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=42)
+--- موضوع: مقتول مانع ازدواج من شد!!!!!!!!! (/showthread.php?tid=5293)



مقتول مانع ازدواج من شد!!!!!!!!! - frozen✘girl - 15-03-2012

مقتول مانع ازدواج من شد

مردي كه در پي رابطه با يك زن او را به قتل رسانده و دست به خودكشي ناموفق زده بود در جلسه محاكمه‌اش اعتراف كرد مرتكب قتل شد چون عاشق دختر ديگري شده‌ بود.

به گزارش شرق:، در اين جلسه محاكمه كه صبح ديروز در شعبه 74 دادگاه كيفري‌استان تهران برگزار شد ابتدا نماينده دادستان به تشريح كيفرخواست پرداخت و گفت: 18 مرداد سال‌جاري به ماموران پليس خبر دادند زني جوان در حالي‌كه غرق در خون است به قتل رسيده ‌است.

زماني كه ماموران به محل رسيدند متوجه شدند اين زن كه زيبا نام ‌دارد با ضربات چاقوي جواني به نام سجاد از پاي درآمده و مرد جوان بعد از به قتل رساندن زيبا خودش را هم با چاقو زخمي ‌كرده ‌است.

پليس متوجه شد سجاد در بيمارستان در وضعيت وخيمي به سر مي‌برد. در حالي‌كه ماموران تحقيقات خود را براي بررسي اين ماجرا آغاز كرده ‌بودند متوجه شدند زيبا و سجاد از مدت‌ها قبل با هم رابطه‌ داشتند و روز حادثه بعد از اينكه باهم درگير شدند، سجاد زن جوان را به قتل رساند و خودش را هم با ضربات چاقو زد و بيهوش شد.

چند روز بعد از بيمارستان خبر رسيد سجاد از مرگ نجات پيدا كرده است و مي‌تواند صحبت كند. وقتي سجاد روي تخت بيمارستان مورد بازجويي قرار گرفت، گفت: قبول دارم زيبا را به قتل رساندم و از كرده‌ام پشيمان هستم. او گفت: زيبا مانع زندگي من بود و آزارم مي‌داد به همين دليل هم او را كشتم. او راهي براي من نگذاشته‌ بود. در نهايت با توجه به مدارك به‌دست‌آمده و بازسازي صحنه جرم كيفرخواست عليه متهم صادر شد.

نماينده دادستان تهران در ادامه براي متهم درخواست صدور حكم قانوني كرد سپس پدر و مادر زيبا در جايگاه حاضر و صدور حكم قصاص را خواستار شدند. پدر زيبا گفت: دو سال قبل از اين حادثه دخترم خانه شوهرش را ترك كرد و به منزل من آمد. دامادم اعتياد داشت و در سال‌هايي كه دخترم همسر او بود خيلي اذيتش كرده ‌بود.

بعد هم كه بدون هيچ خبري خانه را ترك كرده و ديگر برنگشته بود. زيبا در اين دو سال در خانه من زندگي مي‌كرد. من اصلا نمي‌دانم زيبا با متهم چه رابطه‌اي داشت اما هرچه ‌بود اين مرد حق نداشت دخترم را بكشد و من به عنوان پدرش درخواست قصاص دارم و از حقم گذشت نمي‌كنم.

سپس سجاد در جايگاه حاضر شد. او اتهام قتل را قبول كرد و گفت: دو سال بود با زيبا رابطه داشتم. او را دوست داشتم اما عاشقش نبودم. از طرفي چون شرايط زندگي او را مي‌دانستم، نمي‌توانستم با او زندگي كنم و بالاخره بايد يك روز اين رابطه تمام مي‌شد. آن روز فرا رسيد اما زيبا قبول نمي‌كرد.

متهم ادامه ‌داد: در اين مدت من عاشق دختري شدم كه مي‌خواستم زندگي‌ام را با او بسازم. آنقدر اين علاقه در من زياد شد كه ديگر نتوانستم او را ترك كنم. رابطه‌ام با زيبا روز‌به‌روز كمتر مي‌شد. اين اواخر ديگر علاقه‌اي به او نداشتم. از زيبا خواستم از زندگي‌ام بيرون برود. به او گفتم ديگر نمي‌خواهم با او رابطه‌ داشته ‌باشم.

زيبا در حالي‌كه به شدت ناراحت بود به من گفت اجازه نمي‌دهد تركش كنم. اما واقعيت اين بود كه من ديگر اين رابطه را نمي‌خواستم. سجاد در ادامه گفت: زيبا دست‌بردار نبود و به من مي‌گفت هر طور شده مي‌خواهد مرا ببيند.

به حرف‌هايش اهميت نمي‌دادم. تا اينكه زيبا متوجه رابطه عاشقانه من با دختر جوان شد. او گفت اگر اين دختر را ترك نكني همه چيز را به او مي‌گويم. من نمي‌خواستم اين اتفاق بيفتد به همين دليل سعي كردم زيبا را آرام كنم و از او خواهش كردم شرايطم را درك كند. زيبا حاضر نبود با من همراهي كند.

وقتي كه ديد تصميم من براي ازدواج با دختري كه عاشقش هستم قطعي است تهديدم كرد و گفت همه چيز را به آن دختر مي‌گويد. خواهش كردم اين كار را نكند اما زيبا اهميتي به درخواستم نداد. ديگر به تلفن‌هايش جواب ندادم. تا اينكه دختر مورد علاقه‌ام با من تماس گرفت و گفت مرا دوست ندارد و از من خواست ديگر با او تماس نگيرم.

فهميدم زيبا تهديدش را عملي كرده ‌است. تحمل زندگي بدون آن دختر را نداشتم به همين دليل با زيبا تماس گرفتم و تهديد كردم به خانه‌اش مي‌روم و هم او را مي‌كشم و هم خودم را. او جواب داد تو جرات اين كار را نداري. تو مرد نيستي. خيلي از اين حرف ناراحت شدم. بازگرداندن دختري كه عاشقش بودم با حرف‌هايي كه زيبا به او زده ‌بود تقريبا غيرممكن بود.

زندگي برايم تمام شده ‌بود. به سراغ زيبا رفتم و او را با ضربات چاقو كشتم چون عشقم را از من گرفته‌ بود. در آن لحظه واقعا فكر مي‌كردم بايد او را بكشم. وقتي ضربات را به زيبا زدم رگ دست خودم را هم بريدم تا بميرم.

متهم ادامه داد: من آدم تنهايي بودم و كسي را نداشتم كه در مورد مشكلاتم با او صحبت كنم و خشمم تمام شود. بعد از گفته‌هاي متهم وكيل مدافع او در جايگاه حاضر شد و از موكلش دفاع كرد. سپس دوباره متهم در جايگاه حاضر شد و درخواست كرد اولياي‌دم او را ببخشند. او از ارتكاب قتل ابراز پشيماني كرد.

بنا بر اين گزارش با پايان يافتن جلسه محاكمه هيات قضات شعبه 74 دادگاه كيفري‌استان تهران براي صدور راي دادگاه وارد شور شدند.