انجمن های تخصصی  فلش خور
جک باحال تقریبا+18سری دوم - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18)
+--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19)
+--- موضوع: جک باحال تقریبا+18سری دوم (/showthread.php?tid=53202)



جک باحال تقریبا+18سری دوم - mT_pOoM_taaK - 01-09-2013

طریقه خرید هندونه توسط بابام :

بو کردن هندونه
پرت کردن و گرفتنش از رو هوا
وزن کردن با دست
شمردن خطهای هندونه
زدن روی هندونه و شنیدن صدای مورد نظر
نگاهِ عالمانه به اطرافیان در میوه فروشی ( که آره آقا من این کارم)
خریدن هندونه
آوردن به منزل
همه رو چنگال به دست جمع کردن
دست و سوت و جیغ و هورای حضار
پاره کردن هندونه
پذیرایی از اهل منزل با هندونه سفید و با طعم خـــــیار :|



ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺷﯿﺮﯼ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﻫﻮﯾﯽ ﺩﻭﯾﺪ ، ﺁﻫﻮ ﺩﻭﯾﺪ ﻭ ﺩﻭﯾﺪ ﺳﭙﺲ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩیه
ﻭ ﺑﻪ ﺷﯿﺮﮔﻔﺖ : ﺑﺲ ﺍﺳﺖ ﺑﯽ ﺭﺣﻤﯽ ، ﻫﻤﺶ ﺷﮑﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ، ﯾﮏ ﺑﺎﺭ
ﻫﻢ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﮐﻦ!
.
.
.
.
.
ﻫﯿﭽﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻓﺮﺩﺍﺵ ﺷﯿﺮ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﻥ ﺩﺍﺭﻩ ﮐﺎﺭﺕ ﺷﺎﺭﮊ ﻣﯿﺨﺮ



طبق آمار به دست آمده، ثروتمندترین افراد جهان زنان عرب هستند چون همیشه به معامله‌های بزرگ دست می‌زنند.

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.


من خیلی خوشحال بودم… من و نامزدم قرار ازدواجمون رو گذاشته بودیم… والدینم خیلی کمکم کردند… دوستانم خیلی تشویقم کردند و نامزدم هم دختر فوق العاده ای بود… فقط یه چیز من رو یه کم نگران می کرد و اون هم خواهر نامزدم بود… اون دختر باحال ، زیبا و جذابی بود که گاهی اوقات بی پروا با من شوخی های ناجوری می کرد و باعث می شد که من احساس راحتی نداشته باشم… یه روز خواهر نامزدم با من تماس گرفت و از من خواست که برم خونه شون برای انتخاب مدعوین عروسی… سوار ماشینم شدم و وقتی رفتم اونجا اون تنها بود و بلافاصله رک و راست به من گفت: اگه همین الان ۵۰۰ هزار تومن به من بدی بعدش حاضرم با تو... داشته باشم. من شوکه شده بودم و نمی تونستم حرف بزنم… اون گفت: من میرم توی اتاق خواب و اگه تو مایل به این کار هستی بیا پیشم… وقتی که داشت از پله ها بالا می رفت من بهش خیره شده بودم و بعد از رفتنش چند دقیقه ایستادم و بعد به طرف در ساختمون برگشتم و از خونه خارج شدم… یهو با چهرهء نامزدم و چشمهای اشک آلود پدر نامزدم مواجه شدم! پدر نامزدم من رو در آغوش گرفت و گفت: تو از امتحان ما موفق بیرون اومدی… ما خیلی خوشحالیم که چنین دامادی داریم… ما هیچکس بهتر از تو نمی تونستیم برای دخترمون پیدا کنیم… به خانوادهء ما خوش اومدی!

نتیجهء اخلاقی: همیشه کیف پولتون رو توی داشبورد ماشینتون بذارید




هواپیما داشت سقوط می کرد همه داشتن جیغ میزدن به جز یه ترکه ! ازش می پرسن چرا تو ساکتی ؟ میگه : ماله بابام که نیست بذار سقوط کنه
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.




دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.



زنی حامله از خدا پسر می خواست. از قضا دختر زائید. ناراحت شد و به خدا گفت: - چه می شد اگر چیزی لای پای این بچه می گذاشتی؟ زنی که آنجا بود، گفت: غصه نخور، پانزده سال بعد آنقدر چیز لای پای این دختر ببینی که نتوانی بشماری


مردی وسط میهمانی خوابش برده بود و چرت می زد. یک دفعه وسط چرت زدن با صدای بلند گوزید. چشمش را باز کرد و دید همه مهمانان دارند او را نگاه می کنند. خجالت کشید و خواست موضوع را عوض کند. گفت: من همین الآن خواب مرحوم پدرم را می دیدم که داشت با من حرف می زد. یکی از مهمانان گفت: اتفاقا ما هم صدای ایشان را شنیدیم.

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.


به قزوينيه ميگن: يك خاطرة خوب تعريف كن، ميگه: بالام جان، بچه بود.. سفيد بود..! ميگن حالا يك خاطرة بد تعريف كن، ميگه: آي بالام جان، بچه بوديم... سفيد بوديم..!!
معلم:  5+5 چند میشه؟

شاگرد:11

معلم: احمق اول دستت رو از تو شلوارت در بیار دوباره بشمار!!

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.


شوهر: وقتي من تو رو عصباني ميكنم تو هيچوقت واكنش نشون نميدي. چطوري خودتو كنترل ميكني؟
زن: من سنگ توالت رو ميشورم
شوهر : خب چه ربطي داره چطوري بهت كمك كميكنه؟
زن: خب من با مسواك تو اون رو ميشورم

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.


هر وقت احساس تنهايي كردي پاهاتو رو سينه جمع كن . بعد اونا رو رو سينه فشار بده حتما ميگوزي. بعد ميخندي و خدا رو شكر ميكني كه تنها بودي.



: یه روز ازفرمانده پادگان قزوین میپرسن چطوری از پسرا ی سرباز مرد میسازین؟

 

میگه همونطور که شما دخترا روزن میکنین...!!!

 

 

 

: يارو ﺩﺭﯾﺨﭽﺎﻝ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻪ،ﮊﻟﻪ ﻣﯿﻠﺮﺯﻩ،

 

ﻣﯿﮕﻪ:ﻧﺘﺮﺱ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﭘﻨﯿﺮ ﺑﺨﻮﺭﻡ

 

 

 

: میبینم ازتو آشپزخونه صدا میاد رفتم میبینم داداشه هی در یخچال رو باز و بست میکنه میگم چرا همچین میکنی خو کنده شد از جا... چی جواب بده خداوکیلی خوبه...؟؟؟ . . . . . . . میگه دارم رفرش میکنم ببینم چیز جدید پیدا میکنم....

 

 

 

دوس دُخدره قشنگ من قرمزپوشیده

هی

رفته و با یه پسر لاشی خابیده

هی

دوس دخدره من ، چشاتو وا کن

... وختیکهرفتم ، اونوخ لالا کن

دوس دخدرم به گا نده خاطراهها رو

به تخت خابت را(ه) نده غریبهها رو !!

 

 

 

من تو تعجبم كه چرا به مادرشنگول منگول حبه انگور گير نميدن با اينكه شوهر نداشت ولي 3تا بچه داشت،



RE: جک باحال تقریبا+18سری دوم - !MOHAMMAD - 01-09-2013

بی..........Angry


RE: جک باحال تقریبا+18سری دوم - !amir! - 01-09-2013

خیلی باحالی


RE: جک باحال تقریبا+18سری دوم - ~raha~ - 01-09-2013

....Dodgy


RE: جک باحال تقریبا+18سری دوم - azary - 01-09-2013

ممنون
اونایی که جنبه و کشش +18 ندارین نیایید خو چرا اخم میکنید؟


RE: جک باحال تقریبا+18سری دوم - Mr.Ehsan - 01-09-2013

SmileSmileSmileSmileSmileSmileSmileSmile

قشنگ بود....


RE: جک باحال تقریبا+18سری دوم - Aiden Pearce - 01-09-2013

خیلی باحال بود25r3025r30