انجمن های تخصصی  فلش خور
داستان کوتاه لنا (خیلی قشنگه و عاشقونه) - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67)
+---- موضوع: داستان کوتاه لنا (خیلی قشنگه و عاشقونه) (/showthread.php?tid=56637)

صفحه‌ها: 1 2 3


داستان کوتاه لنا (خیلی قشنگه و عاشقونه) - درسا11 - 10-09-2013

هيچکس جوابي نداد همه ي کلاس يکباره ساکت شد همه به هم ديگه نگاه مي کردند ناگهان لنا يکي از بچه هاي کلاس آروم سرشو انداخت پايين در حالي که اشک تو چشاش جمع شده بود. لنا 3 روز بود با کسي حرف نزده بود بغل دستيش نيوشا موضوع رو ازش پرسيد .بغض لنا ترکيد و شروع کرد به گريه کردن معلم اونو ديد و…
گفت:لنا جان تو جواب بده دخترم عشق چيه؟
لنا با چشماي قرمز پف کرده و با صداي گرفته گفت:عشق؟
دوباره يه نيشخند زدو گفت:عشق… ببينم خانوم معلم شما تابحال کسي رو ديدي که بهت بگه عشق چيه؟
معلم مکث کردو جواب داد:خب نه ولي الان دارم از تو مي پرسم
لنا گفت:بچه ها بذاريد يه داستاني رو از عشق براتون تعريف کنم تا عشق رو درک کنيد نه معني شفاهي شو حفظ کنيد
و ادامه داد:من شخصي رو دوست داشتم و دارم از وقتي که عاشقش شدم با خودم عهد بستم که تا وقتي که نفهميدم از من متنفره بجز اون شخص ديگه اي رو توي دلم راه ندم براي يه دختر بچه خيلي سخته که به يه چنين عهدي عمل کنه. گريه هاي شبانه و دور از چشم بقيه به طوريکه بالشم خيس مي شد اما دوسش داشتم بيشتر از هر چيز و هر کسي حاضر بودم هر کاري براش بکنم هر کاري…
من تا مدتي پيش نمي دونستم که اونم منو دوست داره ولي يه مدت پيش فهميدم اون حتي قبل ازينکه من عاشقش بشم عاشقم بوده چه روزاي عشنگي بود sms بازي هاي شبانه صحبت هاي يواشکي ما باهم خيلي خوب بوديم عاشق هم ديگه بوديم از ته قلب همديگرو دوست داشتيم و هر کاري براي هم مي کرديم من چند بار دستشو گرفتم يعني اون دست منو گرفت خيلي گرم بودن عشق يعني توي سردترين هوا با گرمي وجود يکي گرم بشي عشق يعني حاضر باشي همه چيزتو به خاطرش از دست بدي عشق يعني از هر چيزو هز کسي به خاطرش بگذري اون زمان خانواده هاي ما زياد باهم خوب نبودن اما عشق من بهم گفت که ديگه طاقت ندارم و به پدرم موضوع رو گفت پدرم ازين موضوع خيلي ناراحت شد فکر نمي کرد توي اين مدت بين ما يه چنين احساسي پديد بياد ولي اومده بود پدرم مي خواست عشق منو بزنه ولي من طاقت نداشتم نمي تونستم ببينم پدرم عشق منو مي زنه رفتم جلوي دست پدرم و گفتم پدر منو بزن اونو ول کن خواهش مي کنم بذار بره بعد بهش اشاره کردم که برو اون گفت لنا نه من نمي تونم بذارم که بجاي من تورو بزنه من با يه لگد اونو به اونطرف تر پرتاب کردم و گفتم بخاطر من برو … و اون رفت و پدرم منرو به رگبار کتک بست عشق يعني حاضر باشي هر سختي رو بخاطر راححتيش تحمل کني.بعد از اين موضوع غشق من رفت ما بهم قول داده بوديم که کسي رو توي زندگيمون راه نديم اون رفت و ازون به بعد هيچکس ازش خبري نداشت اون فقط يه نامه برام فرستاد که توش نوشته شده بود: لناي عزيز هميشه دوست داشتم و دارم من تا آخرين ثانيه ي عمر به عهدم وفا مي کنم منتظرت مي مونم شايد ما توي اين دنيا بهم نرسيم ولي بدون عاشقا تو اون دنيا بهم مي رسن پس من زودتر مي رمو اونجا منتظرت مي مونم خدا نگهدار گلکم مواظب خودت باش
دوستدار تو (ب.ش)
لنا که صورتش از اشک خيس بود نگاهي به معلم کردو گفت: خب خانم معلم گمان مي کنم جوابم واضح بود
معلم هم که به شدت گريه مي کرد گفت:آره دخترم مي توني بشيني
لنا به بچه ها نگاه کرد همه داشتن گريه مي کردن ناگهان در باز شد و ناظم مدرسه داخل شدو گفت: پدرو مادر لنا اومدن دنبال لنا براي مراسم ختم يکي از بستگان
لنا بلند شد و گفت: چه کسي ؟
ناظم جواب داد: نمي دونم يه پسر جوان
دستهاي لنا شروع کرد به لرزيدن پاهاش ديگه توان ايستادن نداشت ناگهان روي زمين افتادو ديگه هم بلند نشد
آره لناي قصه ي ما رفته بود رفته بود پيش عشقش ومن مطمئنم اون دوتا توي اون دنيا بهم رسيدن…
لنا هميشه اين شعرو تکرار مي کرد
خواهي که جهان در کف اقبال تو باشد؟ خواهان کسي باش که خواهان تو باشد
خواهي که جهان در کف اقبال تو باشد؟ آغاز کسي باش که پايان تو باشد


RE: داستان کوتاه لنا (خیلی قشنگه و عاشقونه) - zahra_15 - 17-09-2013

جالب انگیز
و
گریه درارcry2


RE: داستان کوتاه لنا (خیلی قشنگه و عاشقونه) - امیرسام. - 30-10-2013

HeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartعاااالی


RE: داستان کوتاه لنا (خیلی قشنگه و عاشقونه) - ツClas$i☪ J☯ ツ - 04-11-2013

ببخشید عزیزم ولی خیلی مسخره بود اخه یعنی چی؟!
دختره مگه چند سالشه که معلم از عشق و عاشقی حرف می زنه ...؟!
خودشم ایرانی بعدشم بره به پدرش بگه....پرروDodgy
اصلا از داستان خوشم نیومد دختره خیلی پررو و دیوونه بود...
اصلا هم موضوع رو نفهمیدم یه دیقه می گه ازم متنفره؟
یه دیقه می گه دوسم داشتDodgy
اه اه از این داستان ها حالم به هم می خوره ولی بی ادبی نباشه...خواهشاا هم ناراحت نشوDodgy


RE: داستان کوتاه لنا (خیلی قشنگه و عاشقونه) - ţђę ɱąŋ wђǫ şǫɭd ţђę wǫŗɭd - 04-11-2013

الان ناراحت شم Tongue


RE: داستان کوتاه لنا (خیلی قشنگه و عاشقونه) - عاشق عشق {دختر} - 06-11-2013

cryingcryingcryingcryingcrying

cryingcryingcryingcryingcryingcrying


RE: داستان کوتاه لنا (خیلی قشنگه و عاشقونه) - آمسترایدا - 06-11-2013

cryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcrying


RE: داستان کوتاه لنا (خیلی قشنگه و عاشقونه) - دختر شاعر - 07-11-2013

تکراری ولی گریم در اومدcrying


RE: داستان کوتاه لنا (خیلی قشنگه و عاشقونه) - farhad222 - 07-11-2013

مهمل میبافیااااااااااااااااDodgyDodgyDodgyDodgyDodgyDodgy


RE: داستان کوتاه لنا (خیلی قشنگه و عاشقونه) - aliniki321 - 07-11-2013

cryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcrying