انجمن های تخصصی  فلش خور
شاه اسماعیل - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: تاریخ (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=34)
+---- انجمن: رنسانس و عصر جدید (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=47)
+---- موضوع: شاه اسماعیل (/showthread.php?tid=6111)



شاه اسماعیل - mina77 - 05-04-2012

اسماعیل، ملقب به ابوالمظفر بهادرخان حسینی، و معروف به شاه اسماعیل یکم مؤسس سلسله صفوی به عنوان اولین سلسه تماماً ایرانی، حاکم بر سراسر ایران پس از اسلام است.
شاه اسماعيل اول، بنيان‌گذار سلسله قدرتمند، ايران‌دوست و شيعه صفوي است . شاه اسماعيل يک روز از زندگي را آرام ننشست و براي سربلندي ايران و بازپس‌گيري خاک‌هاي اشغال‌شده‌اش تا آخرين نفس نبرد کرد. نخست باکو را تصرف كرد. آنگاه در سال 914 ق راهي عراق عجم شد که در دست اعراب اشغال شده بود و آنجا را مجدد به خاک ايران افزود. سپس ازبک‌هاي متجاوز را شکست داد. آنگاه مرو و هرات و بلخ را که امروز در افغانستان و ترکمستان و ازبکستان واقع شده را جزئي از خاک ايران کرد. در سال 920 ق پس از تجاوز سلطان سليم به خاک ايران راهي نبرد با امپراتوري متجاوز عثماني (ترکيه کنوني) شد و حماسه دشت چالدران را آفريد. نبرد چالدران اهميت فراواني در تاريخ ايران دارد. از يک سو به دليل آنکه شاه اسماعيل از تمام اقوام ايراني گيلکي، کرد، لر، بختياري، آذري، بلوچ، خوزي و . . . ياري خواست و ايراني يکپارچه پس از حدود هزار سال پديد آورد و از سوي ديگر به دليل آنکه در چالدران، ايرانيان هيچ اسيري ندادند و همگي تا آخرين نفس ايستادگي کردند و کشته دادند حائز اهميت است. ايرانيان در چالدران حماسه‌اي از خود آفريدند که تا ايران باقي است حماسه چالدران نيز پابرجاست. علي‌رغم اين تلاش مهم‌ترين بخش‌هاي کردنشين ايران به اشغال ترکان عثماني درآمد و هرگز ديگر به ايران مسترد نشد. شاه اسماعيل راهي گرجستان نيز شد و اين سرزمين آريايي‌نژاد را نيز به ايران متصل کرد. در سال 929 ق گرجستان بار ديگر بخشي از خاک ايران شد. وي تمامي حکومت‌هاي ملوک‌الطوايفي را دوباره متحد کرد و متجاوزان را بر سر جاي خود نشاند و ايراني متحد, يکپارچه و قدرتمند در تاريخ به جاي گذاشت.
تبار شاه اسماعيل اول

تبار اسماعیل به شیخ صفی‌الدین اردبیلی می‌رسد و فرزند شیخ حیدر است و مادرش مارتا دختر سلطان اوزون حسن آق قویونلو و کوراکاترینا شاهزاده یونانی ترابوزان بود، کوراکاترینا به این شرط با اوزون حسن ازدواج کرد که دین خودش را نگاه دارد هر چند متمايل به اسلام بود ولي تا آخر عمر از آزادی دینی بر خوردار باشد. به همین دلیل به همراه خود یک کشیش و چند موعظه گر و ندیم مسیحی به همراه خود به ایران آورد و در شهر آمد یک کلیسا بنا کرد تا یک شنبه‌ها برای عبادت به کلیسا برود بعدها و با دست یابی اوزون حسن به بخش اعظم ایران و پایتختی تبریز کلیسای با شکوهی در تبریز ساخت و کشیشان و مبلغین مسیحی را به آنجا آورد در ارزنجان نیز که عمدتا ارمنی بودند دو کلیسا با نامهای سیمون و یحیا ساخت البته بنای این کلیسا ها به اوزون حسن نسبت داده شد.
«مارتا» ظاهراً تا پايان عمر، مسيحي بود و اكنون قبرش در محوطۀ آرامگاه صفويان – خارج بقعۀ‌ "شيخ صفي" استاسماعیل در ۸۶۶ در اردبیل دیده به جهان گشود.
پدرش شیخ حیدر به همراه مریدان خود -که به دلیل بر سر داشتن کلاه قرمز رنگ قزلباش (سرخ سر به زبان ترکی) خوانده می‌شدند برای جهاد علیه مسیحیان چرکس به نواحی قفقاز رفتند. توسعه‌طلبی حیدر باعث شد که با شروانشاهان وارد جنگ شود. سلطان یعقوب آق قویونلو در این جنگ به کمک شروانشاهان رفت و نهایتاً حیدر تیر خورد و به اسارت درآمد و جان خود را در این مبارزه از دست داد و فرزندانش نیز به اسارت در آمدند. در این زمان اسماعیل کودکی شیرخوار بود.
پس از كشته شدن «حيدر»، يعقوب بيك، خواهر خود حليمه را به همراه سه فرزند حيدر، علي، ابراهيم و اسماعيل در رجب سال 893 هـ در حالي كه اسماعيل يكسال بيشتر نداشت، در قلعه اصطخر فارس زنداني كرد. اسماعیل مدتی پنهانی در اردبیل زیست و سپس برای امنیت بیشتر به لاهیجان رفت و نزد امیر آنجا «کارکیا میرزا» پناه گرفت. کارکیا میرزا علی فرمانروای محلی لاهیجان و دیلمان که شیعه و سید و دوستدار خاندان صفوی بود در تربیت اسماعیل خردسال اهتمام کرد. اسماعیل تا سال ۹۰۵ (قمری) با مراقبت‌های شمس الدین لاهیجی که از فضلای آن دیار بود فارسی، عربی، قرآن و مبانی و اصول شیعه امامیه را فرا گرفت. همچنین در این مدت، زیر نظر هفت تن از بزرگان صوفی لاهیجان فنون رزم را آموخت.
بدین ترتیب اسماعیل از یک سو تحت تأثیر فرهنگ صوفیانه خانقاه شیخ صفی بود و از سوی دیگر احتمالاً در گیلان با برخی آموزه‌های ایران باستان و تشیع امامی آشنا شده و مجموعه این آموزه‌ها او را برای بدل شدن به یک حاکم مقتدر، فرمانده نظامی و پیشوای مذهبی آماده ساخت.


قزلباشان به بهانه زیارت بقعه شیخ صفی الدین با کسب اجازه از کارکیا اسماعیل و مارتا را به اردبیل بردند هدف قزلباشها از این کار خروج از حیطه کارکیا بود. قزلباشان مارتا را به اردبیل فرستاده و خود به همراه اسماعیل به منطقه خلخال رفتند و نزدیک به سه ماه در روستاهای اطراف خلخال اقامت داشتند. ایشان در این مدت با خلفای خود در آناتولی ارتباط بر قرار کرده و از آنها می خواستند که ترکان قزلباش را جمع آوری کرده به ایران بفرستند در مدت سه ماه در حدود دو هزار قزلباش به طرق مختلف از آناتولی وارد ایران شده به اردوی اسماعیل پیوستند. در این هنگام اسماعیل ۱۲ سال و یک ماه بیشتر نداشت. از وقتی که اسماعیل از لاهیجان بیرون آمده بود تا هنگامی که در ارزنجان اردو زد در خدود هفت هزار ترک آناتولی به اردویش پیوستند که بیشتر از نه قبیله زیر بودند:
۱- شاملو از تاتارهای زاویه شمال شرق مدیترانه و شمال غرب شام
۲- تکه لو از قبایل تکه در ناحیه جنوبی آناتولی
۳- قاجار از تاتارهای شمال و شرق آناتولی
۴- روملو
۵- قره مان از منطقه کیلیکیه در جنوب آناتولی و اطراف قونیه
6- ورساق از منطقه کیلیکیه در شمال دریای مدیترانه
7- ذوالقدر از بخش علیای فرات بین سوریه و ترکیه کنونی
7- استاجلواز شرق آناتولی
۹- بیات از شرق آناتولی
علاوه بر این قبایل دستجاتی از قبایل مغول ساکن در نواحی تالش و سوادکوه نیز در اردوی اسماعیل بودند که در برابر ترکان در اقلیت بودند و "صوفیان تالشی" نامی ده می‌شدند.

در سال ۸۷۹ هفت سران قزلباش در ارزنجان یک جلسه مشورتی با حضور شاه اسماعیل برگزار کردند تا در مورد حرکت جهادیشان تصمیم بگیرند موضوعی که در این جلسه مطرح بود این بود که برای جهاد به گرجستان حمله کنند یا ایروان را بگیرند (دو منطقه مسیحی نشین که حاکمانشان از خاندانهای دیرین ایرانی و باز مانده از دوران پارتیان و ساسانیان بودند) عده ای نیز پیشنهاد دادند به روستاهای اذربایجان حمله کنند و عده‌ای نیز بر این عقیده بودند مدت زمان بیشتری در ارزنجان بمانند که ترکان بیشتری به لشکر بپیوندند و سپس به آذربایجان حمله کرده آنجا را از آن خود کنند.
در جنگی که نزدیک قلعه گلستان روی داد، فرخ یسار با وجود بیست هزار جنگاور مغلوب و کشته شد. اما قلعه گلستان در مقابل سپاه صوفیان به مقاومت پرداخت و بلافاصله تسلیم نشد. با این حال باکو تسلیم شد و شاه اسماعيل كه به شجاعت و از جان گذشتگي مشهور بود بر شكوه خود ميان وفاداران خويش افزود.
سردار خردسال با بزرگواري از حوالی شروان عزیمت کرد و راه آذربایجان را پیش گرفت. در ناحیه شرور نزدیک نخجوان در گیری سختی بین الوند بیگ آق قویونلو و لشکر شاه اسماعیل رخ داد(۸۸۰ش/۹۰۷ ق /۱۵۰۱ م) در این نبرد لشکریان شاه اسماعیل رشادت های فراوانی از خود بروز دادند و شعار تر کی "قربان اولدقم ٬صدقه اولدقم" سر داده اعلام جانفشانی در راه مولایشان اسماعیل می‌کردند سر انجام الوند بیک شکست خورد و به ارزنجان گریخت و شاه اسماعیل پیروزمندانه وارد تبریز شد و سلطنت خود را با اعلام و اظهار ولايت شیعه که با آیین و افكار عمومي اکثریت اهل شهر تطابق داشت، اعلام كرد.(تبريز يكي از مهمترين پايگاههاي محبين اهل بيت در آن زمان بود.)


وی در حالی که چهارده سال بیشتر نداشت به کمک مریدانی که سخت به او معتقد بودند در سال هشتصد و هشتاد ه.ش شاه ایران شد و سلسله خویش را به نام جدش صفی الدین «صفویه» نامید که در تاریخ ایران به دو دلیل اهمیت بسیار دارد:
یکی این که این سلسله اولین سلسله کاملاً مستقل ایرانی و ملي بعد از حمله اعراب به ایران (در سال ۳۲ ه.ق) بوده‌است یعنی پس از هشتصد سال توانست با افتخار نام ایران را بر روی نقشه‌ها برگرداند.
دوم اینکه مذهب تشیع در ایران توسط شاه اسماعیل مذهب رسمی اعلام شد كه در اعتلا و پيروزي هاي چشمگير آينده آن سلسه تاثير به سزايي داشت.
"شاه اسماعيل" پس از نشستن بر تخت پادشاهي دستور داد تا همۀ‌ خطبا، خطبه بنام دوازده امام بخوانند و عبارت «اشهد أنّ علياً ولي الله» را به اذان اضافه كنند و فرمان داد، در بازارها ابابكر و عمر و عثمان را لعن كنند و هر كس مخالفت كرد، سرش را از تن جدا كنند. وي در مقابل مخالفت اطرافيان خود، مبني بر عواقب رسمي كردن مذهب «شيعه اثني عشري» گفت: «مرا بدين كار واداشته‌اند؛ خداي عالم و حضرت معصومين همراه منند و من از هيچ كس باك ندارم و يك كس را زنده نمي‌گذارم، روز جمعه مي‌روم و خطبه مقرر مي‌دارم.
از قیام تا پادشاهی

ایجاد وحدت ملی

پس از سقوط ایلخانان مغول و به مدت حدود دو قرن در ایران از بلخ تا دیاربکر وضعیت ملوک الطوایفی حاکم بود. «روملو» در خصوص سال ۸۸۰(۱۵۰۱ م./۹۰۷ ه.ق.) مجموعه‌ای از حکام محلی را نام می‌برد، که مهم‌ترین آنها عبارت بودند از: سلطان حسین بایقرا آخرین شاه تیموریان در خراسان، بدیع الزمان میرزا در بلخ، سلطان مراد در عراق عجم، حسین کیای چلاوی در سمنان، مرادبیک بایندر در یزد و شاه اسماعیل در آذربایجان.
شاه اسماعیل با برخورداری از نیروی جان بر کف قزلباش عزم نمود، که ایران را متحد سازد. ابتدا سلطان مراد حاکم عراق عجم -که پسر سلطان یعقوب آق قویونلو بود- را در نواحی مابین همدان و بیجار شکست داد و سلطان مراد به شیراز گریخت. شاه اسماعیل او را تعقیب نمود و او از ترس به بغداد گریخت و شاه اسماعیل بدون جنگ شیراز را تصرف نمود و از آنجا به قم رفت.
سپس بر حسین کیای چلاوی حاکم سمنان و فیروزکوه پس از جنگی سخت غلبه کرد. و نهایتا یزد و ابرقو را که در اختیار محمدکره بود، تصرف کرد و از شهری به شهری رفت و حکام محلی را برانداخت و یا تابع خود نمود. آنگاه در سال ۸۸۷ ه.ش. (۹۱۴ه.ق.) عازم عراق عرب شد و بغداد و نجف را نیز فتح نمود. بدین ترتیب او در مدت هفت سال تمام ایران بزرگ به جز برخی نواحی نظیر خراسان و ارمنستان را تصرف نمود و حکومتی واحد و مستقل را در آن برقرار ساخت و به عنوان پادشاه ایران تاجگذاری نمود.
وسعت ايران در زمان شاه اسماعيل اول:

در ايام سلطنت شاه اسماعيل بنابر تجاوزات مداوم بيگانگان به ايران شمشير بيشتر از قلم به کار مي‌آمد. بنابرقول احسن‌التواريخ كشور ايران شامل آذربايجان، عراق عجم، خراسان، فارس، کرمان، خوزستان، بلوچستان و . . . بود و بلاد دياربکر و بلخ و مرو نيز به قلمرو حکمراني او درآمد.
مرگ

سلطان سلیم یکم که در فتح تبریز موفق شده بود که همسر محبوب شاه اسماعیل را به اسارت در آورد پس از خروج از ایران وی را گروگان گرفت و برای آزادی وی از شاه امتیازات کلانی خواست. اما اسماعیل برای بدست آوردن همسر محبوب خود حاضر نشد یک وجب از خاک ایران را به سلطان سلیم تسلیم کند. و آنچنان که گفته شده از دوری همسر خویش در سن سی و هشت سالگی درگذشت.
شاه اسماعيل پس از حدود 23 سال پادشاهي، در سن 38 سالگي در روز دوشنبه 19 رجب سال 930 درگذشت و جسد او را در آرامگاه نياكانش در خانقاه «شيخ صفي» به خاك سپردند. وي هنگام مرگ نه فرزند از خود به يادگار گذاشت؛ چهار پسر به نامهاي: طهماسب ميرزا، القاسب ميرزا، سام ميرزا و بهرام ميرزا. و پنج دختر بنامهاي: خانش خانم، پريخان خانم، مهين بانو سلطانم، فرنگيس خانم و شاه زينب خانم.
پس از وی فرزندش شاه طهماسب یکم به پادشاهی ایران رسید.
پژوهشكده باقر العلوم دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://www.pajoohe.com
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://www.beenesh.ir
Fa.wikipedia.org


RE: شاه اسما عیل - ☭Nicola☭ - 05-04-2012

شاه اسماعیل پادشاهی نیکو سرشت بود, از غصه شکست چالدران او فوت کرد اما بعدها آن شکست جبران شد.


RE: شاه اسما عیل - در جستجوی حقیقت - 05-04-2012

به حق شاه اسماعيل-شاه عباس اول و شاه تهماسب بزرگترين پادشاهان ايران بودند
آثار زحماتي كه براي ايران كشيدند و قلعه ها و كارونسرا ها و پل هاي ساخت آنان هنوز هم كه هنوز است بيشتر از تمامي پادشاهان و سلسله هاي ايران در جاي حاي كشورمان به چشم مي خورد


RE: شاه اسما عیل - ☭Nicola☭ - 05-04-2012

اما خرافی نگری از این دوران صفوی در ایران رواج پیدا کرد.


RE: شاه اسما عیل - سول - 10-04-2012

به نظر من یکی از منفور ترین پادشاهان بودAngry


RE: شاه اسما عیل - ☭Nicola☭ - 10-04-2012

نقل قول: به نظر من یکی از منفور ترین پادشاهان بود

چراHuhHuhHuhHuhHuhانقدر بی انصافی نکنید اون فرد شجاعی بود وزنجیر توپ عثمانی را با دلاوری وشمشیر خودش پاره کرد وبا دلاوری در چالدران حضور یافت وازبکان را از بین برد وکشور را از آق قویونلوها وقراقویونلوها پاک کرد وامنیت بخشید.


RE: شاه اسماعیل - FARID.SHOMPET - 29-09-2013

نقل قول: شاه اسماعیل پادشاهی نیکو سرشت بود, از غصه شکست چالدران او فوت کرد اما بعدها آن شکست جبران شد.

این گفتتون مسخره هست.

شاه اسماعیل پس از جنگ چالدران به خوش گذرانی و کشیدن زیاد دخانیات روی آورد. فقط به خاطر اولین شکست بزرگش(جنگ چالدران) جنگ و شرکست در نبرد و آبادانی کشور رو کنار گذاشت.
سلسله ی صفوی به اون خوبی که خیلی ها اندیشه می کنن نیست. متاسفانه تقصیر کتاب های درسی و تبلیغ هایی که میشه هست. کافیه چند تا کتاب بخونید.


نقل قول: به حق شاه اسماعيل-شاه عباس اول و شاه تهماسب بزرگترين پادشاهان ايران بودند
آثار زحماتي كه براي ايران كشيدند و قلعه ها و كارونسرا ها و پل هاي ساخت آنان هنوز هم كه هنوز است بيشتر از تمامي پادشاهان و سلسله هاي ايران در جاي حاي كشورمان به چشم مي خورد
اسماعیل پادشاه خوبی نبوده. چیزی که میگید حق نیست.
شاه اسماعیل پادشاه خوبی نبوده.. فقط تنها چیزی که باید گفت اینه که به حق جنگجو و فرمانده ی خوبی بوده ولی با شکست  در یک جنگ تمام آرمان های خودش رو باخت. وارد جزییات نمیشم.


اصلا شاه اسماعیل قابل مقایسه با دیگر پادشاهان برتر ما نیست.