انجمن های تخصصی  فلش خور
ثروتمند بی پول+بودا و زن هرزه - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67)
+---- موضوع: ثروتمند بی پول+بودا و زن هرزه (/showthread.php?tid=62169)



ثروتمند بی پول+بودا و زن هرزه - Mᴏsᴇs - 02-10-2013

"ثروتمند بی پول"

هوا بدجورى توفانى بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابى از سرما مچاله شده بودند. هردو لباس‌هاى کهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى‌لرزيدند.
پسرک پرسيد: «ببخشين خانم! کاغذ باطله دارين» کاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آن ها کمکي کنم. مى‌خواستم يک جورى از سر خودم بازشان کنم که چشمم به پاهاى کوچک آن ها افتاد که توى دمپايى‌هاى کهنه کوچکشان قرمز شده بود.
گفتم: «بيايين تو يه فنجون شيرکاکائوى گرم براتون درست کنم.» آن ها را داخل آشپزخانه بردم و کنار بخارى نشاندم تا پاهاي شان را گرم کنند. بعد يک فنجان شيرکاکائو و کمى نان برشته و مربا به آن ها دادم و مشغول کار خودم شدم. زير چشمى ديدم که دختر کوچولو فنجان خالى را در دستش گرفت و خيره به آن نگاه کرد. بعد پرسيد: «ببخشين خانم! شما پولدارين؟ »نگاهى به روکش نخ نماى مبل هايمان انداختم و گفتم: «من اوه نه!» دختر کوچولو فنجان را با احتياط روى نعلبکى گذاشت و گفت: «آخه رنگ فنجون و نعلبکى‌اش به هم مى خوره.»
آن ها درحالى که بسته‌هاى کاغذى را جلوى صورتشان گرفته بودند تا باران به صورتشان شلاق نزند، رفتند.
فنجان هاى سفالى آبى رنگ را برداشتم و براى اولين بار در عمرم به رنگ آن‌ها دقت کردم. بعد سيب زمينى ها را داخل آبگوشت ريختم و هم زدم. سيب زمينى، آبگوشت، سقفى بالاى سرم، همسرم، يک شغل خوب و دائمى، همه اين ها به هم مى آمدند.
صندلى ها را از جلوى بخارى برداشتم و سرجايشان گذاشتم و اتاق نشيمن کوچک خانه مان را مرتب کردم. لکه هاى کوچک دمپايى را از کنار بخارى، پاک نکردم. مى خواهم هميشه آن ها را همان جا نگه دارم که هيچ وقت يادم نرود چه آدم ثروتمندى هستم.


"بودا و زن هرزه"

بودا به دهی سفر کرد .
زنی که مجذوب سخنان او شده بود از بودا خواست تا مهمان وی باشد.
بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانه‌ی زن شد .
کدخدای دهکده هراسان خود را به بودا رسانید و گفت :
«این زن، هرزه است به خانه‌ی او نروید»
بودا به کدخدا گفت :
«یکی از دستانت را به من بده»
کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان بودا گذاشت .
آنگاه بودا گفت :
«حالا کف بزن» کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت: « هیچ کس نمی‌تواند با یک دست کف بزند»
بودا لبخندی زد و پاسخ داد :
هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند .
بنابراین مردان و پول‌هایشان است که از این زن، زنی هرزه ساخته‌اند .
برو و به جای نگرانی برای من نگران خودت و دیگر مردان دهکده ات باش


RE: ثروتمند بی پول+بودا و زن هرزه - بنز باز خسته - 02-10-2013

ممنون


RE: ثروتمند بی پول+بودا و زن هرزه - Mไ∫∫ ∫MΘKξЯ - 12-10-2013

فوق العاده اموزنده بود

سپاسHeartHeartHeart


RE: ثروتمند بی پول+بودا و زن هرزه - jinger - 15-10-2013

خیلی قشنگ بودن
مر30Heart


RE: ثروتمند بی پول+بودا و زن هرزه - ★MoRpHeUsS★ - 15-10-2013

فوق العاده بود
ممنونمBlush
مخصوصا اولی♥


RE: ثروتمند بی پول+بودا و زن هرزه - سایه2 - 15-10-2013

اخري عالي بودHeart


RE: ثروتمند بی پول+بودا و زن هرزه - Eli17 - 15-10-2013

دومی واقعا عالی بود ممنون


RE: ثروتمند بی پول+بودا و زن هرزه - خانوم دکتر - 15-10-2013

خوشگل بود .SmileSmileSmileSmileSmile


طرز تهیه پسر سالم مواد لازم ............... اصلا ولش کن مواد رو حروم نکنیم .



RE: ثروتمند بی پول+بودا و زن هرزه - روناک 7 - 24-10-2013

بد نبودUndecided


RE: ثروتمند بی پول+بودا و زن هرزه - دختری تنهادرباران - 24-10-2013

ممنون