انجمن های تخصصی  فلش خور
خدا يا ...من چقدر تــــــــنــــهايـــــم - - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+---- انجمن: عاشقانه ها (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=58)
+---- موضوع: خدا يا ...من چقدر تــــــــنــــهايـــــم - (/showthread.php?tid=65396)



خدا يا ...من چقدر تــــــــنــــهايـــــم - - روزيتا - 23-10-2013

میخواهی بروی؟
خب برو...
انتظار مرا وحشتی نیست
شبهای بی قراری را هیچ وقت پایانی نخواهد بود
برو...
برای چه ایستاده ایی؟
به جان سپردن كدامین احساس لبخند میزنی؟
برو..
تردید نكن
نفس های آخر است
نترس برو...
احساسم اگر نمیرد ..بی شك ما بقی روزهای بودنش را بر روی صندلی چرخدار بی تفاوتی خواهد نشست
برو...
یك احساس فلج تهدیدی برای رفتنت نخواهد بود
پس راحت برو
مسافری در راه انتظارت را میكشد
طفلك چه میداند كه روحش سلاخی خواهد شد
برو...
فقط برو.....
 


من زنم......دردم مي آيد که بايد وضع لباسم را با ميزان ايمان شما مردها تنظيم کنم. درد آور است من آزاد نباشم و نپوشم که تو به گناه نيفتي! چرا قوس هاي بدنم به چشمهايت بيشتر از تفکرم مي آيند. دردم مي آيد که ژست هاي روشنفکريت تنها براي دختران غريبه است. به خواهر و مادر خودت که مي رسي مي شوي قيصر!! تفکر فروشي بدتر از تن فروشي است. ببينم فردا که دختر مردم زير پاي گشت ارشاد به جرم موي بازش کتک مي خورد آنجا هم به اندازه درون خانه غيرت دار مي شوي و جلوي مامور مي ايستي؟ تو مردي؟؟!! از اين همه تنهائي و بي کسي دردم مي آيد و گريه ام مي گيرد.....زن.
خدا يا ...من چقدر تــــــــنــــهايـــــم - 1


ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﺩﺳﺘﺎﺷﻮ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﺕ ﻋﺎﺩﺗﺶ ﺑﺪﯼ ...

ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﺳﻬﻢ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺩﻭﻧﯽ،
[color][size][font]
[/font][/size][/color]

ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﭘﯿﭻ ﻭ ﺗﺎﺏ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺯﯾﺮ ﻭ ﺭﻭ ﮐﻨﯽ ...
[color][size][font]
[/font][/size][/color]

 
[color][size][font]
[/font][/size][/color]
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻮﻧﺪﻧﯽ ﻧﯿﺴﺘﯽ،
[color][size][font]
[/font][/size][/color]

ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﺧﻮﺵ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﯽ ﻭ ﺑﺮﺍﺵ ﺭﻭﯾﺎ ﺑﺴﺎﺯﯼ ...
[color][size][font]
[/font][/size][/color]

ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺖ ﺑﻪ ﻣﻮﻧﺪﻥ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﺷﮏ ﺩﺍﺭﻩ،
[color][size][font]
[/font][/size][/color]

ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﯽ ﻋﺸﻘﻢ ...
[color][size][font]
[/font][/size][/color]

ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﯾﻪ ﺣﺮﻓﯽ، ﺑﺤﺜﯽ،ﺳﻨﺪﯼ، ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺗﺮﮐﺶ ﮐﻨﯽ،
[color][size][font]
[/font][/size][/color]

ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﺍﺩﻋﺎﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﮐﻨﯽ ...
[color][size][font]
[/font][/size][/color]

ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩِ ﮐﺴﯽ ﺗﮑﯿﻪ ﮔﺎه شدی
[color][size][font]
[/font][/size][/color]
حق نداری زمینش بزنی..
[color][size][font]








خدا يا ...من چقدر تــــــــنــــهايـــــم - 1

یه وقتایی هم هست که دیگه دلت نمیخواد کسی به زندگیت اضافه شه
دیگه حتی حوصله ی اینم نداری که بشنوی
"چرا مسیجمو دیر جواب میدی؟"
دیگه اصن دلت نمیخواد یه دقیقه از روزت رو صرف
این کنی که متقاعدش کنی که دوستش داری یا نه.
گوشیتو میندازی کنار و به زندگیت میرسی
نمیخوای تا دیر وقت بیدار بمونی و منتظر شب خوشش باشی
یه شارژ دو تومنی کم کم یه هفته میمونه واست
با هر کدوم از دوستات چه پسر و چه دختر حرف میزنی
و نگران اینم نیستی که پس فردا بگه 
"فلانی کی بود؟"
یه وقتایی انقد "تنهـــاییت " واست ارزشمند میشه که
دیگه جای خالی کسی تو زندگیت حس نمیشه




[/font][/size][/color]

خدا يا ...من چقدر تــــــــنــــهايـــــم - 1خدا يا ...من چقدر تــــــــنــــهايـــــم - 1


RE: خدا يا ...من چقدر تــــــــنــــهايـــــم - - روزيتا - 23-10-2013

حرفی نمونده برای گفتن

دیگه خوبی هم بلد نیستم

یه سنگ بودن بهتره برام

وقتی خوب بودم نابودم کردن

حالا دیگه نمی خوام خوب باشم

برام لازمه که یه وقتایی یه سنگ باشم که از همه متنفره

اره الان متنفرم

ولی از خودم از سادگیم متنفرم

اما دیگه تموم شد

دوره سادگی خوب بودن
مهربونی
عاشقی
همش تموم شد

عشقی وجود نداره شیرین و فرهاد وجود ندارن

خودمونو گول نزنیم همش یه داستانه پوچه

لیلی و مجنونی وجود نداره

همه بازیچه دست هم شدن
 
اسمشو عشق میزارن

نه عشق بی عشق

پس چرا چیزی نمیگی؟؟

چرا مثل زمان نوح و موسی معجزه ایی نمی بینیم ؟؟

خدایاااااااااا چرا دیگه قالیچه سلیمان پرواز نمیکنه؟؟

چرا همه بهم دروغ میگن ؟؟

چرا کسی نیست که راهنمایی کنه؟؟

چرا همه دنبال سرک کشیدن تو کار دیگران اند؟؟

چرا همه هزارتا رنگ دارن؟؟

چرا غیبت میکنند ولی بازهم شعار میدن که غیبت یعنی خوردن گوشت برادر مرده مسلمان؟؟

چرا همه فقط برای هم نقش بازی میکنند؟؟

خدایا مقصر کیه؟؟

مقصر این بی بند و باری ها کیه؟؟

خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااا

جواب بده خستم از همه چی از این همه
چرا هایی که تو ذهن دارم
ولی کسی براش پاسخی نداره

خدا يا ...من چقدر تــــــــنــــهايـــــم - 1




آشناهای غریب همیشه زیادند
آشناهایی که میایند و میروند
آشناهایی که برای ما آشنایند
ولی ما برای آنها...
نمیدانم واقعا چرا و چگونه میشود
که همه روزی
آشنای غریب میشوند
یکی هست ولی نیست
یکی نیست ولی هست
یکی میگوید هستم ولی نیست
یکی میگوید نیستم ولی هست
و در پایان همه بودنها و نبودنها
تازه متوجه میشوی
که:
یکی بود هیشکی نبود
این است دردی که درمانش را نمیدانند
و ما هم نمیدانیم
که آن یکی که هست کیست
و آن هیچکس کجاست
کاش میشد یافت
کاش میشد شکستنی نبود
کاش میشد زیر بار این همه بودن و نبودن

خرد نشد.....

نامت چه بود؟

آدم

فرزند؟

من را نه مادری نه پدری، بنویس اولین یتیم خلقت


محل تولد؟

بهشت پاك


اینك محل سكونت؟

زمین خاك


آن چیست بر گرده نهادی؟

امانت است


ادامه مطلب رو بخونین جالبه!!!!!


RE: خدا يا ...من چقدر تــــــــنــــهايـــــم - - روزيتا - 23-10-2013

درمیان من وتو فاصله هاست



گاه می اندیشم میتوانی توبه


لبخندی این فاصله رو برداری


تو توانایی بخشش داری


دستهایی تو توانای ان را دارد


که مرا زندگانی بخشد وتو چون


مصرع شعری زیبا.سطر برجسته ای


از دفتر عم منی.دفتر مرا با وجود تو


شکوهی دیگر رونق دیگر هست


......میتونی تو به من زندگی ببخشی یا بگیری از من انچه را می بخشی


RE: خدا يا ...من چقدر تــــــــنــــهايـــــم - - پوريا21 - 28-12-2015

عاليييييييييييييييييي