انجمن های تخصصی  فلش خور
داستان کوتاه♥شاید اخرین بار باشد♥ - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67)
+---- موضوع: داستان کوتاه♥شاید اخرین بار باشد♥ (/showthread.php?tid=66851)

صفحه‌ها: 1 2


داستان کوتاه♥شاید اخرین بار باشد♥ - ملیکاخانم - 31-10-2013

وقتی 15سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم...صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی...
.
.
وقتی20سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم...سرت رو روی شونه هام گذاشتی و و دستم رو تو دستات گرفتی،انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی...
.
.
وقتی25سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم...صبحانه منو اماده کردی و برام اوردی.پیشونیم رو بوسیدی و گفتی بهتره عجله کنی...داره دیرت میشه...
.
.
وقتی30سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم...بهم گفتی که اگه راستی راستی دوستم داری،بعد از کارت زود بیا خونه...
.
.
وقتی40ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارم...تو داشتی میز شام رو تمیز می کردی و گفتی باشه عزیزم،ولی الان وقت اینه که بری تو درس ها به بچه هامون کمک کنی...
.
.
وقتی50سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم... تو همونجور که بافتنی می بافتی،بهم نگاه کردی و خندیدی...
.
.
وقتی60سالت شد و من بهت گفتم که چقدر دوستت دارم...تو به من لبخند زدی...
.
.
وقتی70ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارم...درحالی که روی صندلی راحتیمون نشسته بودیم،من نامه های عاشقانه ات رو که50سال پیش برام نوشته بودی میخوندم...
.
.
ووقتی80سالت شد...این تو بودی که گفتی منو دوست داری...نتونستم چیزی بگم...فقط اشک در چشمام جمع شد...
.
.
اون روز بهترین روز زندگی من بود،چون توهم گفتی که منو دوست داری...
.
.
.
نتیجه:به کسی که دوسش بگو که چقدر بهش علاقه داری و چقدر در زندگی براش ارزش قائلی چون زمانی که از دستش بدی،دیگه مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی.اون دیگه صدات رو نخواهد شنید.


RE: داستان کوتاه♥شاید اخرین بار باشد♥ - heligh - 06-12-2013

daghighan hame hamin alan adam voojood nadareeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeee


RE: داستان کوتاه♥شاید اخرین بار باشد♥ - یاسی@_@ - 03-02-2014

من این رو تو کتاب توتویی یا کتاب من منم خوندم


RE: داستان کوتاه♥شاید اخرین بار باشد♥ - nafas1999 - 21-06-2014

دوست دارم ارمینم فدات شم الهی


RE: داستان کوتاه♥شاید اخرین بار باشد♥ - Ƥαяℓσนʂ ϱiяℓ - 21-06-2014

منتقل شد !
اسپما پاک شُد !


RE: داستان کوتاه♥شاید اخرین بار باشد♥ - armin1997 - 21-06-2014

منم عاشقتم نفسم قربونت برم همه کسم ای نفس پیریه ما رو تصور کن خخخخخخخخ چه بامزه میشیم گلم HeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeart


RE: داستان کوتاه♥شاید اخرین بار باشد♥ - love10 - 22-06-2014

کاش تو این دوره زمونه میشد به عشقا اعتماد کرد.تا سر مامیرسه همه کم میارنو میزارن میرن.


به سلامتی سربازی که توی ماشین یه شیشه مشروب پیدا میکنه و عمل خاصی انجام نمیده فقط به مرده میگه یه پیک بزن به سلامتی عشقم که امشب عروسیشه.AngelBlushSadHeart


RE: داستان کوتاه♥شاید اخرین بار باشد♥ - ✘ӍДЯЈДл✘ - 14-07-2014

خیلی قشنگ بود..سپاس!!بازم بذار عخشم


RE: داستان کوتاه♥شاید اخرین بار باشد♥ - ملیکاخانم - 19-07-2014

باوشه عجیجمBlush


RE: داستان کوتاه♥شاید اخرین بار باشد♥ - ᄊム尺フム刀 - 25-07-2014

آبجی جونم داستانات عالیه فقط کمن لطفا بیشترشون کن وهمرو تو یه موضوع بذار(اون کوتاهارو)