انجمن های تخصصی  فلش خور
ماجراهای ترسناک - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18)
+--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19)
+--- موضوع: ماجراهای ترسناک (/showthread.php?tid=68271)

صفحه‌ها: 1 2


RE: ماجراهای ترسناک - aziin - 24-11-2013

(08-11-2013، 17:36)sara-ice girl نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
بچه ها بیاین اتفاقای ترسناکی که تو زندگیتون افتاده رو بگین.فقط لطفا واقعی باشه.


من خواهرم تعریف میکرد چند روز پیش که من کلاس زبان داشتم اونم تو خونه تنها بوده رفته بود دستشوییBig Grinبعد که از دستشویی میاد بیرون یکی صداش میزنه اروم اما صداش واضح بود اولش فک میکنه من بودم که خواستم بترسونمش اما وقتی برگشتو پشت سرشو نگاه کرد دید کسی نیس کل خونرو گشت هیشکی نبود.بچه ها بخدا واقعیه دوهفته پیش اتفاق افتاده بود.حتی من خودم گاهی وقتا صدای راه رفتن تو خونه حس میکنم.
شاید خیلی ازین اتفاقا توهم باشه اما همشون توهم نیستن.
HeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartUndecidedUndecidedUndecidedDodgy


RE: ماجراهای ترسناک - دل خسته - 10-12-2013

یه شب بیدار شدم گشنه بودم رفتم یه گوشت از یخچال در اوردم کمیشو خوردم بعد رفتم اتاق تلوزیون اومدم دیدم فقط استخوان مونده ( البته کامل ننوشتم مضحک شده) اقای بهجت هم گفته جن ها شب ها خونه ی ادم می ان غذای بیرون مونده رو می خورن


RE: ماجراهای ترسناک - مادام ایزابلا - 11-12-2013

من اتفاق نیفتاده اما هر شب خوابشو می بینمHeart


RE: ماجراهای ترسناک - مهدی1381 - 24-12-2020

منم همین طوریم هی صداهایی میشنوم که صدام میکنن و صدای بالا اومدن یه نفر از راه پله ها و....... نمیدونم چیه شاید ذهنمون این چیزا رو با توجه به ترساموم میسازه


RE: ماجراهای ترسناک - hamed123123132 - 01-01-2022

(24-11-2013، 9:41)دختر شاعر نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
یکی از دوستام قبلا تو امین اباد زندگی میکرد بعد یکی از اتاقاشون توش جن بوده حالا مادر دختره بهش میگه برو کولر رو روشت کن بعد دختره گفته نه من میترسم (اگه بگی میترسم سیلی میخوابونن زیر گوشتا)بعد این دختره به خواهرش میگه اتنا بیا با هم بریم اتنا هم باهاش میره اتی (انتا) میگه من نمیام تو اتاق تو برو کولر رو روشن کن. این کلید  کولر 3 تا  و فاصلش اندازه ی کمد دیواری تا کلید  سه بند انگشت دختره گفت کلید اول زدم دومی هم زدم سومی یک سیلی محکم خوردم میگفت دست سیااااااااااه و ناخن بببلنددددددددددددددددددددد میگفت فاصله 3 بند انگشت هیچ کی نمی تونه رد شه بعد دختره داد میزنه میره بیرون تا یک سات از بینیش خون میومد وگریه میکرد

هههههه مطمینی برق نگرفتتش برای یک لحظه ؟25r30elec

(10-12-2013، 17:07)دل خسته نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
یه شب بیدار شدم گشنه بودم رفتم یه گوشت از یخچال در اوردم کمیشو خوردم بعد رفتم اتاق تلوزیون اومدم دیدم فقط استخوان مونده ( البته کامل ننوشتم مضحک شده) اقای بهجت هم گفته جن ها شب ها خونه ی ادم می ان غذای بیرون مونده رو می خورن

جن از بوی غذا میخوره نه از خودش . گشنت بوده و خوابتم میومده نفهمیدی چقد خوردی elec