انجمن های تخصصی  فلش خور
داستانی درباره ی شیطان (کوتاه و آموزنده) - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: مذهبی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=41)
+--- موضوع: داستانی درباره ی شیطان (کوتاه و آموزنده) (/showthread.php?tid=8294)



داستانی درباره ی شیطان (کوتاه و آموزنده) - s love m - 05-06-2012

مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد.
در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.
مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد!
او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.
در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید. مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید.))، از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم. مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ
بدست در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند. مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند.
مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود. مرد اول سوال می کند که چرا او
نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.
مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد. شیطان در ادامه توضیح می دهد:
((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.)) وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید. بنا براین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم.
نتیجه اخلاقی داستان:
کار خیری را که قصد دارید انجام دهید به تعویق نیاندازید. زیرا هرگز نمی دانید چقدر اجر و پاداش ممکن است ازمواجه با سختی های در حین تلاش به انجام کار خیر دریافت کنید. پارسائی شما می تواند خانواده و قوم تان را بطور کلی نجات بخشد

_________________



RE: داستانی درباره ی شیطان (کوتاه و آموزنده) - امین بیگی - 25-05-2013

دستت درد نکنه عالی بود


RE: داستانی درباره ی شیطان (کوتاه و آموزنده) - blod line - 25-05-2013

عالی بود میسیHeart


RE: داستانی درباره ی شیطان (کوتاه و آموزنده) - palang - 25-05-2013

ممنون عالی بودSmile


RE: داستانی درباره ی شیطان (کوتاه و آموزنده) - defender - 29-08-2013

مرسی از داستان قشنگت ولی آیا کسی میدونه اون شخص چه کسی بوده ؟HuhHuhHuhHuhHuhHuh
.
.
.
.
.
.
.
.
.

Ideaعلامه حلّی (ره)Tongue
مرسی از داستانت منم کاملش کردم
هر کسی خوشش اومد سپاس بده مرسیSmile


RE: داستانی درباره ی شیطان (کوتاه و آموزنده) - ♣♦♠l♥k♠♦♣ - 28-10-2013

بی نظیربودش ولی اگه من اونجابودم اون یاروبهم میگفت من شیطانم میمردم ازخنده


RE: داستانی درباره ی شیطان (کوتاه و آموزنده) - ғдф!ทд ^ــ^ - 28-10-2013

گاهی شیطان ازسر ناچاری راه را برایمان روشن میکند