انجمن های تخصصی  فلش خور
نجات دختر جوان از دام شيطاني دو مرد سرايدار - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: خبرها (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=42)
+---- انجمن: حوادث (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=77)
+---- موضوع: نجات دختر جوان از دام شيطاني دو مرد سرايدار (/showthread.php?tid=92556)



نجات دختر جوان از دام شيطاني دو مرد سرايدار - Mσηѕтєя Gιяℓ - 02-03-2014

دو مرد سرايدار که پس از ربودن دختر جوان او را مورد آزار و اذيت قرار داده بودند در دادگاه کيفري پاي ميز محاکمه قرار گرفتند. دو مرد شيطان صفت قصد قتل دختر جوان را داشتند که با تيزهوشي قرباني خود منصرف شدند.
چندي قبل دختر جواني با مراجعه به ماموران در حالي که به شدت هراسان بود با طرح شکايتي گفت: دو مرد جوان که به تازگي به عنوان سرايدار در مجتمع ماه استخدام شده اند من را ربودند و هرچه داشتم سرقت کردند و بعد هم مورد آزار و اذيت قرار دادند.
دختر جوان در شکايتش گفت: صبح بود و من سوار آسانسور شدم که به پارکينگ بروم و ماشينم را بردارم و سر کار بروم اما همين که در آسانسور باز شد دو جوان که به تازگي به عنوان سرايدار به مجتمع ما آمده بودند دهانم را گرفتند و مرا به زور به اتاقشان بردند و هرچه داشتم از من گرفتند بعد هم مرا مورد آزار قرار دادند. آنها قصد داشتند با چاقو مرا بکشند اما قول دادم که شکايتي نکنم و با ترفندهايي آنها را از اين کار منصرف کنم. حتي قول دادم از عابربانک برايشان پول بگيرم،وقتي راضي شدند که مرا رها کنند بلافاصله به خانه رفتم و موضوع را به خانواده ام گفتم و تصميم گرفتيم شکايت کنيم.
با شکايت اين دختر، دو جوان سرايدار بازداشت شدند و مورد تحقيق قرار گرفتند. آنها در اعترافات خود مدعي شدند: يکي از دوستانمان اينجا سرايدار بود. به دليل اينکه مي خواست چند روزي به مرخصي برود از ما خواست که به جايش در مجتمع کار کنيم. از همان روز اول کارمان در مجتمع، نظرمان نسبت به شاکي جلب شد و وقتي او را زير نظر گرفتيم متوجه شديم چه ساعاتي وارد خانه شده و چه ساعاتي خارج مي شود. براي اينکه به او تعرض کنيم بايد فرصت مناسبي را انتخاب مي کرديم. از سر و وضع او مشخص بود که دختر پولداري است و ما اميدوار بوديم که پول زيادي هم بتوانيم از او سرقت کنيم. مدت ها بود که نقشه دزديدن دختر جوان را داشتيم تا اينکه شب قبل از حادثه با تلفن خانه او تماس گرفته و گفتيم که ماشينش را بد پارک کرده و ديگر خودروها نمي توانند در پارکينگ تردد کنند. مي خواستيم به اين بهانه او را به پايين بکشيم، اما چند دقيقه بعد برادر او پايين آمد و نقشه ما با شکست مواجه شد. چون راهي براي کشاندن او به محل نداشتيم تصميم گرفتيم صبح که از خانه خارج مي شود او را بدزديم. صبح روز حادثه به محض اينکه دختر جوان سوار آسانسور شد دهانش را گرفتيم و او را به اتاق سرايداري برديم هرچه پول و طلا داشت از او گرفتيم عابربانک هايش را برداشتيم و بعد او را مورد آزار قرار داديم. قصد داشتيم او را بکشيم. براي اينکار چاقو هم آماده کرده بوديم چون مي دانستيم اگر بيرون برود و از ما شکايت کند مجازات سنگيني در انتظار ماست. اما آن دختر خيلي آرام با ما صحبت کرد.ما به اين دختر اعتماد کرديم اجازه داديم برود اما او به ما دروغ گفته بود و بلافاصله از ما شکايت کرد.
با توجه به اينکه مسئله تعرض به اين دختر مطرح شده بود پرونده براي رسيدگي به شعبه 77 دادگاه کيفري استان تهران فرستاده شد.اين بار وقتي متهمان براي تحقيقات در برابر قضات قرار گرفتند اتهام تعرض را رد کردند و گفتند ما کاري بااين دختر نکرديم و فقط اموالش را به سرقت برديم هرچه در مورد تعرض گفته بوديم دروغ است. دختر جوان نيز به قضات گفت: آنها من را اذيت کردند اما مورد تجاوز قرار ندادند.اما قصد داشتند مرا بکشند و اگر وعده هاي من در مورد اينکه شکايت نمي کنم نبود حتما مرا مي کشتند و جسدم را از بين مي بردند. در مورد آدم ربايي و سرقت از آنها شکايت دارم.
او در مورد مشکلاتي که در اين خصوص برايش به وجود آمده گفت: شرايط روحي خوبي ندارم و بعد از آن موقع به شدت مي ترسم از خانه خارج شوم و درخواست دارم متهمان مجازات شوند.
متهمان فقط اتهام سرقت را قبول کردند و اتهامات ديگر را رد کردند، آنها گفتند: از کاري که کرديم پشيمان هستيم ما اصلا فکر نمي کرديم دختر جوان به ما دروغ گفته باشد و شکايت کند. بعد از پايان دفاعيات متهمان با توجه به اعترافات آنها و مدارک موجود در پرونده هيات قضات براي صدور راي دادگاه وارد شور شدند.


RE: نجات دختر جوان از دام شيطاني دو مرد سرايدار - www.sara.love - 17-03-2014

cryingcryingcryingcrying
همیشه یر دخترا در میاد ....

ممممممممممممممممممممممممممممیسی