انجمن های تخصصی  فلش خور
نوشته های تنهایی مجنون - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+---- انجمن: عاشقانه ها (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=58)
+---- موضوع: نوشته های تنهایی مجنون (/showthread.php?tid=9476)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7


نوشته های تنهایی مجنون - Nasim 12 - 20-06-2012

برایت خاطراتی بر روی این دفتر سفید نوشتم که هیچ کسی نخواهد توانست چنین خاطرات شیرینی را برای بار دوم برایت باز گوید .
چرا مرا شکستی ؟ چرا؟
اشعاری برایت سرودم که هیچ مجنونی نتوانست مهربانی و مظلومیت چهره ات را توصیف کند .
چرا تنهایم گذاشتی ؟ چرا ؟
چهره پاک و معصومت را هزار بار بر روی ورق های باقی مانده وجودم نگاشتم .
چرا این چنین کردی با من ؟ چرا ؟
زیباترین ستارگان آسمان را برایت چیدم . خوشبو ترین گلهای سرخ را به پایت ریختم .
چرا این چنین شد؟ چرا؟
من که بودم ؟
که هستم به کجا دارم می روم ؟
( ادامه دارد . منتظر ( نوشته های تنهایی مجنون 2 و ....) باشید )


نوشته های تنهایی مجنون2 - Nasim 12 - 20-06-2012

چه قدر سخته تو چشمای کسی که تمام عشقت رو ازت دزدید و به جاش یه زخم همیشگی رو به قلبت هدیه داد زل بزنی و به جای اینکه لبریز کینه و نفرت شی‌ ، حس کنی هنوزم دوسش داری.

چه قدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار غرورش
همه وجودت له شده ….

چه قدر سخته تو خیالت ساعتها باهاش حرف بزنی اما وقتی دیدیش هیچ چیزی جز سلام نتونی بگی ….

چه قدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه هاتو خیس کنه اما مجبور باشی بخندی
تا نفهمه هنوزم دوسش داری …….

چه قدر سخته گل آرزوهاتو تو باغ دیگری ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی و اون وقت آروم زیر لب بگی : گل من باغچه نو مبارک .




نوشته های تنهایی مجنون3 - Nasim 12 - 20-06-2012

می خواهم برایت بنویسم . اما مانده ام که از چه چیز و از چه کسی بنویسم ؟
از تو که بی رحمانه مرا تنها گذاشتی یا از خودم که چون تک درختی در کویر خشک،
مجبور به زیستن هستم .
از تو بنویسم که قلبت از سنگ بود یا از خودم که شیشه ای بی حفاظ بودم ؟

از چه بنویسم ؟
از دلم که شکستی، یا از نگاه غریبه ات که با نگاهم آشنا شد ؟
ابتدا رام شد، آشنا شد و سپس رشته مهر گسست و رفت و ناپیدا شد .
از چه بنویسم ؟

از قلبی که مرا نخواست یا قبلی که تو را خواست ؟
شاید هم اگر در دادگاه عشق محاکمه بشویم، دادستان تو را مقصر نداند و بر زود باوری قلب من که تو را بی ریا و مهربان انگاشت اتهام بزند .
شاید از اینکه زود دل بسته شدم و از همه ی وابستگی ها بریدم تا تو را داشته باشم
به نوعی گناهکاری شناخته شدم .
نه ! نه ! شاید هم گناه را به گردن چشمان تو بگذارند که هیچ وقت مرا ندید، یا ندیده گرفت چون از انتخابش پشیمان شده بود . عشقم را حلال کردم تا جان تو را آزاد کنم .
که شاید دوری موجب دوستی بیشترمان بشود و تو معنای ((دوست داشتن)) را درک کنی…

امّا هیهات…. که تو آن را در قلبت حس نکردی و معنایش را ندانستی…

از من بریدی و از این آشیان پریدی…
ای کاش هیچ گاه نگاهمان با هم آشنا نشده بود…

ای کاش هرگز ندیده بودمت و دل به تو دل شکن نمی بستم .

ای کاش از همان ابتدا، بی وفایی و ریا کاری تو را باور داشتم انتظار باز آمدنت، بهانه ای برای های های گریه های شبانه ام شد و علتی برای چشم به راه دوختن و از آتش غم سوختن و دیده به درد دوختم …
امّا امشب می نویسم تا تو بدانی که دیگر با یادآوری اولین دیدارمان چشمانم پر از اشک نمی شود .

چون بی رحمی آن قلب سنگین را باور دارم .
امشب دیگر اجازه نخواهم داد که قدم به حریم خواب ها و رویاهایم بگذاری …

چون این بار، ((من)) اینطور خواسته ام، هر چند که علت رفتن تو را نمی دانم و علت پا گذاشتن روی تمام حرفهایت را …
باور کن…
که دیگر باور نخواهم کرد عشق را… دیگر باور نمی کنم محبت را… و اگر باز گردی به تو نیز ثابت خواهم کرد…




نوشته های تنهایی مجنون4 - Nasim 12 - 21-06-2012

وقتی که عاشقم شدی پاییز بود و خنک بود .

تو آسمون آرزوت هزار تا بادبادک بود .

تنگ بلوری دلت درست مثل دل من .

کلی لبش پریده بود همش پره ترک بود .

وقتی که عاشقم شدی چیزی ازم نخواستی.

توقعت فقط یه کم نوازش و کمک بود.

چه روزا که با هم دیگه مسابقه می ذاشتیم.

که رو گل کدوممون قایق شاپرک بود ؟

تقویم که از روزا گذشت دلم یه جوری لرزید.

راستش دلم خونه ی تردید و هراس و شک بود.

دیگه نه از تو خبری بود ،‌ نه از آرزوهات.

قحطی مژده و روزای خوش و قاصدک بود.

یادم میاد روزی رو که هوا گرفته بود و

اشکای سرخ آسمون آروم و نم نمک بود.

تو در جواب پرسشم فقط همینو گفتی:

عاشقیمون یه بازی شاید ،‌ یه الک دولک بود .

نه باورم نمی شه که تو اینو گفته باشی.

کسی که تا دیروز برام تو کل دنیا تک بود.

قصه ی با تو بودن و می شه فقط یه جور گفت:

کسی که رو زخمای قلب من مثل نمک بود…………….
نمی بخشمت……………………….




نوشته های تنهایی مجنون5 - Nasim 12 - 23-06-2012

میخواهی بروی ؟
خب برو…
انتظار مرا وحشتی نیست . شبهای بی قراری را هیچ وقت پایانی نخواهد بود .
برو…
برای چه ایستاده ایی ؟ به جان سپردن کدامین احساس لبخند میزنی ؟
برو..
تردید نکن . نفس های آخر است .
نترس برو…
احساسم اگر نمیرد .. بی شک ما بقی روزهای بودنش را بر روی صندلی چرخدار بی تفاوتی خواهد نشست.
برو…
یک احساس فلج تهدیدی برای رفتنت نخواهد بود.
پس راحت برو.
مسافری در راه انتظارت را میکشد. طفلک چه میداند که روحش سلاخی خواهد شد.
برو…
فقط برو…..
میخواهی بروی ؟
خب برو…
انتظار مرا وحشتی نیست . شبهای بی قراری را هیچ وقت پایانی نخواهد بود .
برو…
برای چه ایستاده ایی ؟ به جان سپردن کدامین احساس لبخند میزنی ؟
برو..
تردید نکن . نفس های آخر است .
نترس برو…
احساسم اگر نمیرد .. بی شک ما بقی روزهای بودنش را بر روی صندلی چرخدار بی تفاوتی خواهد نشست.
برو…
یک احساس فلج تهدیدی برای رفتنت نخواهد بود.
پس راحت برو.
مسافری در راه انتظارت را میکشد. طفلک چه میداند که روحش سلاخی خواهد شد.
برو…
فقط برو…..




RE: نوشته های تنهایی مجنون - Nasim 12 - 26-06-2012

خواهش می کنم


RE: نوشته های تنهایی مجنون - இΣ◑ℜtę☡αஇ - 03-09-2012

دوستیو از زنبور یاد نگرفتم که تا از گلی جدا میشه بره دنباله گله دیگه دوستیو از ماهی یاد گرفتم که تا از اب جدا میشه میمیره!


RE: نوشته های تنهایی مجنون - aCrimoniouSs - 14-11-2012

خیلی قشنگ بود اما یسوا:لیلی و مجنون واقعا وجود داشتن؟


RE: نوشته های تنهایی مجنون - melodi+ - 15-11-2012

رفتــــ‗__‗ــه اند !




نیستنـــد !!




دلـــــ‗__‗ـــم ،




صبر و قرارم ،




دستــــ‗__‗ــانت،




نگــــ‗__‗ــاهت ،...




هــــ‗__‗ــوش از سرم !




بیاورشــــــان !!




منتظــ‗__‗ــرم



RE: نوشته های تنهایی مجنون - Armina - 11-12-2012

آغـــوشِ تـــُــو

علـــم را زیــر ســوالــــ مـیــبــرد . . .

آنقــــدر آرامـم میــكنـــد

کِ هیــچ مُسكنـی جــایش را نمیــگیــرد !!!