امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان ترسناک ... +۱۸

#1
سلام من امیر هستم و داستانی که می خوام بگم برا پارساله پارسال ما برای پیک نیک به شمال رفته بودیم (منو چند تا از رفیقام)خلاصه رفته بودیم بگردیم ...بعد از اجاره کردن ویلا تو دل جنگل مشغول خوردن نهار شدیم ..بعد از صرف نهار یکی از دوستان به اسم علی گفت که من یه جای خوب و باصفا به اسم جواهر ده میشناسم که یه خونه تو اونجا از پدر بزرگم به من رسیده و پیشنهاد داد که یه سر اونجا هم بریم ..ماهم قبول کردیم و رفتیم ...خلاصه بعد از دو ساعت جاده پیمایی به اون خونه رسیدیم ظاهرش که بد نبود ولی داخلش داغون بود ..قشنگ پیدا بود که 5یا6یال بود که کسی پاشو توش نزاشته در ضمن اینم بگم که خونه مبله بود ..خلاصه ما رفتیم داخل من که از همون اول از خونه مث چی ترسیده بودم به دوستان گفتم من احساس خوبی نسبت به اینجا ندارم اوناهم گفتن عیب نداره عادت میکنی..خلاصه ماتا شب تو اونجا موندیم ..من رو به رفقام کردم و گفتم بریم ...اوناهم گفتن جون تو اصن حال نداریم شبو همینجا میمونیم ..تو دلم هرچی فحش بود رو به دوستان دادم ..ساعت حول هوش 2بود که من بیدار شدم برم دستشویی ..بدترین قسمتش این بود که دسشویی وسط جنگل بود ..خواستم یکی از دوستان رو صدا کنم دیدم همشون مث خرس خوابیدن ..خلاصه خودم تنهایی رفتم توراه صداهای عجیبی میشنیدم ولی بهشون توجه نمی کردم بعد از این که به دستشویی رسیدم دیدم واویلا یه دسشویی تاریک برق نداشت آبم نداشت فقط یه منبع داشت که اونم بیرون از دسشویی بود ...خلاصه کارمو به زور انجام دادم و بیرون آمدم وقتی داشتم می رفتم دیدم یه چیز سفید پوش با موهایی بلند بقل یه درخت بزرگ و ایستاده وداره سرشو به درخت میکوبه نزدیکتر که رفتم دیدم صدایی شبیه به صدای خرناس گرگ درآورد و روشهوبرگردوند از چیزی که دیدم بسیار وحشت کردم دوتا چشم قرمز داشت یه دهن اندازه گاراژ و دماغش شبیه دماغ خوک بود من وحشت زده داشتم چهار نعل میدویدم سمت جاده ..از همون جا سریع یه ماشین گرفتم و به خونه خودمون آمدم صبح هم به دوستان زنگ زدم و قضیه رو براشون تعریف کردم اوناهم خیلی وحشت کرده بودن و سریع به خونه هامون برگشتن من دیگه تا عمر دارم پامو تو اون مکان نمیزارم ..ببخشید اگه طولانی شد
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Exclamation مجنون (داستان ترسناک واقعی) +18
  این یک داستان بی معنی است.
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Exclamation داستان بسیار ترسناک خونه جدید !
  داستان عاشقی یک پسر خیلی قشنگه(تکراری نیست)
Eye-blink داستان ترسناک +18
  داستان کوتاه دختر هوس باز(خیلی قشنگه)
Rainbow یک داستان ترسناک +18
  داستان|خيانت آرمان به دختر همسايه|

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان