امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان رو کامل کن >_< نسخه 1

#1
Heart 
سلام دوستان همونطور که از موضوع مشخصه من یه داستان میدم هرجور دوستدارید کامل کنید شروع کنیم
نسخه اوله اگه دیدم استقبال میشه 2 رو هم میزنم:]

داستان:

امروز حسابی حوصلم سر رفت بود دلم میخواست که داد بزنم ولی نمی تونستم پس تصمیم گرفتم برم بیرون
وقتی رفتم بیرون توی یه کوچه نزدیک کوچه دوستم دیدم که دارن چند نفر باهم دعوا میکنن میخواستم ببینم
چه خبر یهو دیدم که همون پسری بود که واسم قلدر بازی درمی آورد داره کتک میخوره یادم اومد که منو کتک
زده بودش واسه همین چند لحظه ....
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
داستان رو کامل کن >_< نسخه 1 1

ما روحمون به خون آلوده ست. ما هزارتا احساسو کشتیم.....
پاسخ
 سپاس شده توسط amir mahdi 1383
آگهی
#2
چند لحظه مکث کردم بعد تفنگمو دراوردم یه گلوله زدم به قلدره یکیم تو سر خودم
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ناشناس
پاسخ
#3
جالب بود ولی چرا زدی تو سر خودت در میرفتی!؟
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
داستان رو کامل کن >_< نسخه 1 1

ما روحمون به خون آلوده ست. ما هزارتا احساسو کشتیم.....
پاسخ
#4
چند لحظه صب کردم کتک بخوره بعد رفتم نجاتش دادم
Evil demons in the body of a beautiful angel
پاسخ
#5
(19-07-2019، 12:15)sarsar نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
چند لحظه صب کردم کتک بخوره بعد رفتم نجاتش دادم

خوب اومدی25r30
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
داستان رو کامل کن >_< نسخه 1 1

ما روحمون به خون آلوده ست. ما هزارتا احساسو کشتیم.....
پاسخ
#6
یهو ی فکر شیطانی زد ب سرم ... منم رفتم کمک کسایی ک داشتن میزدنش!
پاسخ
آگهی
#7
میرم جلو قلدررو میزنم بعد شروارشو میکشم پایین بعد تفنگشو در میارم وبه دوستم میگم یه لگت بهش بزنه بعد یکی با تفنگ میکشم تفن گو میدم دس قردر وبا دوستم درمیریم
بعد زنگ میزنین پلیس پایان
123::
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
داستان رو کامل کن >_< نسخه 1 1















پاسخ
#8
(21-07-2019، 10:20)اعزازی نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
میرم جلو قلدررو میزنم بعد شروارشو میکشم پایین بعد تفنگشو در میارم وبه دوستم میگم یه لگت بهش بزنه بعد یکی با تفنگ میکشم تفن گو میدم دس قردر وبا دوستم درمیریم
بعد زنگ میزنین پلیس    پایان
قضیه شروار یکم بی رحمانه نیست؟ بعدشم اگه تفنگو بدین دست قلدره هلاکتون نمیکنه؟ و همچنین واسه گرفتن خودتون زنگ میزنین پلیس؟!
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
آب کم است
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
آن را اسراف نکنید
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
water is low
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
Do not waste it
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
الماء قلیل
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
لا تسرفوه






پاسخ
#9
(21-07-2019، 13:08)محمّد نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(21-07-2019، 10:20)اعزازی نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
میرم جلو قلدررو میزنم بعد شروارشو میکشم پایین بعد تفنگشو در میارم وبه دوستم میگم یه لگت بهش بزنه بعد یکی با تفنگ میکشم تفن گو میدم دس قردر وبا دوستم درمیریم
بعد زنگ میزنین پلیس    پایان
قضیه شروار یکم بی رحمانه نیست؟ بعدشم اگه تفنگو بدین دست قلدره هلاکتون نمیکنه؟ و همچنین واسه گرفتن خودتون زنگ میزنین پلیس؟!
اون بیحاله زنگ میزنیم میگیم اون کشته
123::
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
داستان رو کامل کن >_< نسخه 1 1















پاسخ
#10
(21-07-2019، 19:42)اعزازی نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(21-07-2019، 13:08)محمّد نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(21-07-2019، 10:20)اعزازی نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
میرم جلو قلدررو میزنم بعد شروارشو میکشم پایین بعد تفنگشو در میارم وبه دوستم میگم یه لگت بهش بزنه بعد یکی با تفنگ میکشم تفن گو میدم دس قردر وبا دوستم درمیریم
بعد زنگ میزنین پلیس    پایان
قضیه شروار یکم بی رحمانه نیست؟ بعدشم اگه تفنگو بدین دست قلدره هلاکتون نمیکنه؟ و همچنین واسه گرفتن خودتون زنگ میزنین پلیس؟!
اون بیحاله زنگ میزنیم میگیم اون کشته

چه ادامه دار ولی باحال بود Wink

(21-07-2019، 9:58)♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
یهو ی فکر شیطانی زد ب سرم ... منم رفتم کمک کسایی ک داشتن میزدنش!

چه وحشتناک ولی حقش بود Big Grin
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
داستان رو کامل کن >_< نسخه 1 1

ما روحمون به خون آلوده ست. ما هزارتا احساسو کشتیم.....
پاسخ
 سپاس شده توسط AMIRMAHDI_AEZAZI


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  یه داستان خنده دار
  زر زر خنده(نسخه 3) (عکسای متحرک شدیدا خنده دار)
  داستان های کوتاه خنده دار
  شعر کامل عمو سبزی فروش
  داستان ترسناک من و دوستام در جنگل...کاملا واقعی...نیای پشیمون میشی
Wink داستان خنده دار سه زن در بهشت !
Video وردهای داستان های هری پاتر « قسمت چهارم »
  داستان طنز در مورد زن و شوهر
  داستان های کوتاه و طنز
  عکس خنده دار.نسخه 1

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان