سلام خدمت دوستان عزیز.
در اینجا شما میتونید تیکه های جالبی رو از کتاب هایی که خودتون میخونید و یا تیکه های جالب از نویسنده ها و کتاب هایی که جایی خوندین رو به اشتراک بزارین.
اینطوری هم اندکی مطالعه کردیم(شاید حتی به طور گستته اما همین هم ارزشمنده)
و هم اینکه شاید انگیزه ای باشه برای بیشتر و بهتر کتاب خوندن.
"کتاب و اب هر دو در بحرانند اولی بخاطر کم مصرفی و دومی بخاط پر مصرفی بیایید هر دو را نجات دهیم"﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
ولي واقعا چه فرقي مي كرد كه كي با كي خوابيده؟نه همه چيز ملال اور بود و كسالت اه، اه، اه . آدم ها وابسته مي شوند. وقتي بند ناف شان را مي برند به چيزهاي ديگر وابسته مي شوند. نور، صدا، س*ك*س، پول، سراب، مادر، جنايت و بدحالي دوشنبه صبح ها.
| عامه پسند-چارلز بوكفسكي |
| عامه پسند-چارلز بوكفسكي |
↑↓↑↓
یک روز داشتم به دنیای بدون خودم فکر میکردم.
دنیایی بود که داشت کار خودش را میکرد و من آن تو نبودم.
خیلی عجیب بود. فکر کنید ماشین شهرداری بیاید و آشغال ها را جمع کند و من نباشم. یا روزنامه جلوی در افتاده باشد و من برای برداشتنش نباشم. غیر ممکن است.
و بدتر آنکه یک زمانی بعد از مرگم، قرار است کامل کشف شوم. آنهایی که وقتی زنده بودم، از من میترسیدند یا از من متنفر بودند، ناگهان من را در آغوش میفشارند، کلماتم همه جا خواهند بود. کلوپها و انجمنهایی شکل میگیرند.
تهوع آور است. یک فیلمی از زندگیام درست میکنند. مردی خیلی خیلی شجاع تر و با استعدادتر از خودم خواهم بود. خیلی خیلی بیشتر...
آنقدر که خداها را هم به استفراغ وادار میکنند.
بشریت در هر چیزی اغراق میکند،
در قهرمانهایش، دشمنهایش، اهمیتاش.
مرده شور نژاد بشر را ببرند،
حالا حالم بهتر شد.
|چارلز بوکوفسکی-عامه پسند|
دنیایی بود که داشت کار خودش را میکرد و من آن تو نبودم.
خیلی عجیب بود. فکر کنید ماشین شهرداری بیاید و آشغال ها را جمع کند و من نباشم. یا روزنامه جلوی در افتاده باشد و من برای برداشتنش نباشم. غیر ممکن است.
و بدتر آنکه یک زمانی بعد از مرگم، قرار است کامل کشف شوم. آنهایی که وقتی زنده بودم، از من میترسیدند یا از من متنفر بودند، ناگهان من را در آغوش میفشارند، کلماتم همه جا خواهند بود. کلوپها و انجمنهایی شکل میگیرند.
تهوع آور است. یک فیلمی از زندگیام درست میکنند. مردی خیلی خیلی شجاع تر و با استعدادتر از خودم خواهم بود. خیلی خیلی بیشتر...
آنقدر که خداها را هم به استفراغ وادار میکنند.
بشریت در هر چیزی اغراق میکند،
در قهرمانهایش، دشمنهایش، اهمیتاش.
مرده شور نژاد بشر را ببرند،
حالا حالم بهتر شد.
|چارلز بوکوفسکی-عامه پسند|
↑↓↑↓
اما خدا نشست.
پا روی پا انداخت و گفت:
تا جایی که میدانم،
شاعران زیادی آفریدهام؛
اما شعر چندان زیادی نمیبینم.
|چارلز بوکوفسکی|
پا روی پا انداخت و گفت:
تا جایی که میدانم،
شاعران زیادی آفریدهام؛
اما شعر چندان زیادی نمیبینم.
|چارلز بوکوفسکی|
↑↓↑↓
ﻋﺸﻖ مضحكﺍﺳﺖ.ﭼﻮﻥ ﺳﺮانجامي ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺳ*ﮑ*ﺲ مضحك ﺍﺳﺖ.ﭼﻮﻥ ﺩﻭﺍﻡ كافي ﻧﺪﺍﺭﺩ.
-ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺴﺎﺏ ﭼﻪ ﭼﯿﺰي مضحك ﻧﯿﺴﺖ؟
-زﻣﺎﻥ ﺑﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ؛ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﯿﻦ ﺳ*ک*ﺲ ﻭ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﻥ ﺑﺎ ﺧﻮبي ﻫﺎي ﺣﺎﺻﻞ،ﻧﻪ تلخي ﻫﺎﯾﺶ.به ﻧﻈﺮﻡ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺭﺳﻮبي ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺟﺎ ميﮔﺬﺍﺭﺩ ﺧﻮﺏ ﺗﺎ ﮐﻨﯿﻢ،بعد ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺧﻮﺏ نیست.
|چارلز بوکفسکي|
-ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺴﺎﺏ ﭼﻪ ﭼﯿﺰي مضحك ﻧﯿﺴﺖ؟
-زﻣﺎﻥ ﺑﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ؛ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﯿﻦ ﺳ*ک*ﺲ ﻭ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﻥ ﺑﺎ ﺧﻮبي ﻫﺎي ﺣﺎﺻﻞ،ﻧﻪ تلخي ﻫﺎﯾﺶ.به ﻧﻈﺮﻡ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺭﺳﻮبي ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺟﺎ ميﮔﺬﺍﺭﺩ ﺧﻮﺏ ﺗﺎ ﮐﻨﯿﻢ،بعد ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺧﻮﺏ نیست.
|چارلز بوکفسکي|
↑↓↑↓
بیشتر آدم ها در بیست و پنج سالگي تمام مي شوند و بعد تبدیل مي شوند به ملتي بي شعور که رانندگي مي کنند،غذا مي خورند،بچه دار مي شوند،و هرکاري را به بدترین شکلش انجام مي دهند؛مانند راي دادن به کاندیداي ریاست جمهورياي که آنها را یاد خودشان می اندازد!
|چارلز بوکوفسکي-ساندویچ ژامبون|
|چارلز بوکوفسکي-ساندویچ ژامبون|
↑↓↑↓
دریا و جزیره را خواهیم چشید
می دانم که به زودی،
شبی در تخت خوابی،
انگشتانم در شکنج موهایی نرم و لطیف میلغزد،
و موسیقی ای نواخته میشود
که هیچ رادیویی پخش نمیکند
و همه ی غصه ها لبخند خواهند زد .
-چارلز بوکفسکی/عشق سگی ست از جهنم
می دانم که به زودی،
شبی در تخت خوابی،
انگشتانم در شکنج موهایی نرم و لطیف میلغزد،
و موسیقی ای نواخته میشود
که هیچ رادیویی پخش نمیکند
و همه ی غصه ها لبخند خواهند زد .
-چارلز بوکفسکی/عشق سگی ست از جهنم
↑↓↑↓
بايد هر چه زودتر كلک را كند و رفت. ايندفعه شوخى نيست هر چه فكر ميكنم هيچ چيز مرا به زندگى وابستگى نميدهد،
هيچ چيز و هيچ كس.
-صادقهدايت
هيچ چيز و هيچ كس.
-صادقهدايت
↑↓↑↓
خودش را بی اندازه تنها و گم گشته حس میکرد . سرتاسر زندگی برایش مسخره و دروغ شده بود . با خودش میگفت :
از حاصل عمر چیست در دستم ؟
هیچ !
-صادق هدایت
از حاصل عمر چیست در دستم ؟
هیچ !
-صادق هدایت
↑↓↑↓
بالاخره همه یک روز می میرند و صد سال که بگذرد ، دیگر هیچ کس درباره ی این که دیگران که بودند و چطور مردند سوال نمی کند .
پس بهتر است همان طور که دلت می خواهد زندگی کنی و همانطور که دوست داری بمیری .
-از کتاب گریه ناآرام/کنزابورواونه
پس بهتر است همان طور که دلت می خواهد زندگی کنی و همانطور که دوست داری بمیری .
-از کتاب گریه ناآرام/کنزابورواونه
↑↓↑↓
هيچوقت يكى را با همه وجودت دوست نداشته باش. يك تكه از خودت را نگه دار براى روزهايى كه هيچكس به جز خودت را ندارى .
-هاروكى موراكامى/كافكا در كرانه
-هاروكى موراكامى/كافكا در كرانه
↑↓↑↓
نه میتوانیم بمیریم، نه میتوانیم زندگی کنیم
نه میتوانیم همدیگر را ببینیم، نه میتوانیم همدیگر را ترک کنیم
به تنگنای عجیبی افتادهایم
-ژان پل سارتر
-گوشه نشینان آلتونا
نه میتوانیم همدیگر را ببینیم، نه میتوانیم همدیگر را ترک کنیم
به تنگنای عجیبی افتادهایم
-ژان پل سارتر
-گوشه نشینان آلتونا
↑↓↑↓
«ما پادشاه را کشتیم، سعی کردیم دنیا را تغییر بدهیم. حالا تنها چیزی که گیرمان آمده، یک پادشاه جدید است که از قبلی بهتر نیست. اینجا سرزمینی ست که برای آزادی جنگیدیم ولی حالا برای نان میجنگیم. نکته ی عدالت این است که همه وقتی برابر می شوند که مُرده اند.»
|ویکتور هوگو-بینوایان|
|ویکتور هوگو-بینوایان|
↑↓↑↓
✘پایان بخش اول. ✘
(اگر خوشتون اومد، با سپاس هاتون انگیزه ای باشین برای ادامه فعالیت.
ومرسی بابت وقتی که برای خوندن گذاشتین .
)

