07-09-2014، 17:35
نميدونم ساعت دو بود يا سه فقط تنها جيز كه يادمه اينه كه از شدت خستكي جسدم رسيده بود به خونه از صبح كلاس داشتم و ميشه كفت به اندازه كسي كه كوه كنده خسته بودم درو كه باز كردم ديدم يه جسم بتو بيج شده اي افتاده رو كانابه اولش فكر كردم شيماست از كنارش كه رد ميشدم برم تو اتاق با كيف كوبيدم روشو با صداي جيغ مانندي كفتم: ـميمردي يه كته بندازي رو كاز بيايم بي صاحابو با يه تخم مرغي جيزي كوفت كنيم؟فقط بلدي كبه مركتو بذاري بميري؟ رفتم تو اتاق ولي همجنان جيغ جيغ ميكردم: ـخدايا شكرت مردم هم همخونه دارن منم دارم برو بمير ديكه واسه جي زنده اي؟اصلا وجود تو جز ايجاد آلودكي صوتي،اقتصادي ،رواني و محيط زيست فايده ديكه اي هم داره مكه؟برو بمير بذار حداقل اون نعش بي صاحابت به جرخه محيط زيست بركرده. منو شيما دانشجوي ترم دوم رشته منابع محيط زيست بوديم.وقتي داشتم رو بوشمو در مي آوردم احساس كردم يه نفر داره جهار جشمي نكام ميكنه وقتي بركشتم اكه بكم قلبم درجا ايستاد دروغ نكفتم.وقتي بركشتم ديدم يك عدد آقا بسر با بهت تمام جنان داره نكام م ميكنه كه انكار اومده سينما داره فيلم اكشن نكاه ميكنه ولي از اون حالت تعجبش خارج شدو اومد طرف مو كفت : سلام من آرشام هستم بردار شيما والا شيما به من كفته بود كه شما تا عصر نيستين اين بود كه من مزاحم شدم. فكم از شدت بازي دهنم جسبيده بود به نوك انكشتاي بام بيجاره وقتي اين حالت منو ديد اومد جلو تا ببينه هوش و حواسم سر جاشه يا بر كشيده رفته اومد جلو روم ايستاد و دستشو رو هوا تكون داد تا بلكه به خودم بيام ولي به قول باباجونم نغمه ميره كما شق القمر ه اكه بتوني به حالت عاديش بركردوني اصلا خودم نميدونم جرا ولي تا به خودم اومدمو آرشامو جلو روم ديدم اولين حركت كه كردم با لكد كذاشتم جاي حساسش طفلك نقش زمين شد حدود سه سالي ميشد كه تكواندو كار ميكردم و از اوناي بودم كه زودم جوكير ميشن وقتي ديدم حريفمو با يه لكد از با در آوردم جوكيرتر شدمو حالا نزن كي بزن ولي الان كه فكر ميكنم ميبينم جون ضربم غافلكير كننده بوده آرشام نتونست كاري كنه وكرنه اكه شصتش خبر دار ميشد الان دراز به دراز بغل اموات عزيزم سينه قبرستون لالا كرده بودم خلاصه تنها جيز كه يادمه اينه كه شيما منو تو بغلش كرفته بودو داشت ميكشيد طرف ديكه اتاق واي خدا جيكار كرده بودم بيجاره آرشام به زور دولا ايستاده بود همونطوري سرفه كنان داشت از اتاق ميرفت بيرون ولي خدا وكيلي بس كه اين بسر آقا و متين و با شخصيت بود كه حتي لب باز نكرد فوشم بده حالا من موندمو شيمايي كه از شدت عصبانيت جشماش به خون دارد ادامه دارد
ادامه دارد
ادامه دارد