اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان بازی خطرناک

#1
نام رمان:بازی خطرناک
نویسنده:gazaleانجمن نودهشتیا
ژانر:معمایی مرموز
خلاصه:در مورد پنج تا دختره اندریا امیلی اریانا تاریانا و الی هست این دخترها فرانسوی هستن در پاریس زندگی میکنن 23 سالشونه این قضیه از وقتی شروع شد که اونها یه بازی انجام دادن

قسمت اول:آلی
همه نشسته بودیم دور میز گرد بازی میکردیم سنگ کاغذ قیچی من پدرومادرم مردن و تنهایی زندگی میکنم 23 سالمه و دوستام هم اندریا اریانا تاریانا و امیلی هستش امیلی پدرومادرش طلاق گرفتن و امیلی پیش مادرش زندگی میکنه اندریا هم پیش پدرومادرش زندگی میکنه و یه خواهر داره اندی هممون 23 سالمونه اریانا و تاریانا خواهرن و مستقل زندگی میکنن ما اصالتا همه پاریس به دنیا اومدیم و پدرومادرمون هم فرانسوی هستن داشتیم بازی میکردیم که صدای بلند و وحشتناکی اومد و برقا رفت همه جیغ زدیم و پراکنده شدیم من رفتم توی اتاقم و بقیه نمیدونم کجا رفتن زیر تخت قایم شدم و نفسم رو حبس کردم که درباز شد و یه نفر اومد تو صدایی ندادم اونم انگار رفت بیرون بعد از چند دقیقه برقا اومدن من رفتم پایین همه نشسته بودن ولی خبری از اریانا و تاریانا نبود

_بچه ها اریانا و تاریانا کجان

+نمیدونیم الی ولی من که رفتم توی اتاق پدرمادرت رفتم توی کمد یه دفعه یه نفر اومد تو انگار دنبال چیزی میگشا

_اره اندریا راست میگه من خودم وقتی زیر تخت بودم یه دفعه یه نفر اومد تو ولی رفت

نگاهم به روی میز افتاد یه برگه وصل بود برش داشتم و بلند خوندمش

_فردا شب الی تنها بیاد کلیسایی که همیشه میره اونجا منتظرشم اگه نیاد باید بادوستای دیگت بای بای کنی

و دیگه هیچی نبود حتی یه اسمی

+الی بهتره نری اونجا

_نه امیلی باید برم وگرنه یه بلایی سرتون میاره

خیلی زود فردا شب شد و منبا یه چراغ قوه راهی کلیسا شدم وقتی رسیدم درکلیسا باز بود اروم رفتم تو کسی نبود درو بستم و رفتم جلوتر که یه دستمال روی صورتم قرار گرفت و سیاهی مطلق
پاسخ
 سپاس شده توسط SOGOL.NM
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
رمان بازی خطرناک - ghazale657 - 26-07-2017، 3:44

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن
  رمان الناز (عاشقانه)
  رمان شورنگاشت(داستانی کاملا واقعی)|ز.م

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان