اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

100 رمان برتر جهان (100 world premieres)

#1
به نام خدای عزیزم ♥

اینجا 100 رمان برتر جهان رو میزارم..


فقط یک نکته:


دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ی تاپیک با همین عنوان در سایت هست که احتمالا سایت ایشون معتبر نبوده منبع من یکی از سایت های معروف جهانه:دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
منبع

خوب رتبه ی یک رو تقدیم میکنیم به رمان غرور و تعصب اثر جین آستین

100 رمان برتر جهان (100 world premieres)


توضیح کلی:
غرور و تعصب (به انگلیسی: Pride and Prejudice) (به معنی تفاخر و پیش‌داوری) رمان مشهوری اثر جین آستن، نویسندهٔ انگلیسی است.
این کتاب دومین داستان جین آستن است. او این داستان را در سال ۱۷۹۶، درحالی‌که تنها ۲۱ سال داشت، نوشت، اما تا سال ۱۸۱۳ چاپ نشد.
اکثر منتقدان غرور و تعصب را بهترین اثر جین آستن می‌دانند و خود او آن را «بچهٔ دلبند من» می‌نامید. بااین‌حال، این کتاب، که ابتدا با نام تأثرات اولیه نوشته شده‌بود، تا مدت‌ها توسط ناشران رد می‌شد و وقتی پس از ۱۸ سال به چاپ رسید، به‌جای نام آستن، نام «یک خانم» به‌عنوان نام نویسنده روی جلد به چشم می‌خورد.
از این رمان بارها فیلم‌سازی شده‌است، که آخرین بار آن سال ۲۰۰۵ با بازی کیرا نایتلی (در نقش «الیزابت») و مَتیو مَک‌فادین (در نقش «آقای دارسی») بوده‌است. در سال ۲۰۰۴ هم بالیوود برمبنای این کتاب، فیلم عروس و تعصب را با بازی آیشواریا رای ساخت.

خلاصهٔ داستان:
آقا و خانم بِنِت (Bennet) پنج دختر دارند. جِین و الیزابت بزرگ‌تر از سه خواهر دیگر هستند و البته باوقارتر و سنگین‌تر. سه خواهر دیگر بسیار سبکسر هستند و مایه خجالت دو خواهر بزرگشان. چندی است که در همسایگی‌شان در قصری به نام «نِدِرفیلد» مردی سرشناس و ثروتمند به اسم «چارلز بینگلی» ساکن شده که بسیار بامحبت و خوش‌چهره است. خانم بِنِت می‌کوشد تا هرطور شده مرد جوان را برای ازدواج به یکی از دخترانش مایل کند. در یک مهمانی که بینگلی ترتیب داده، خانوادهٔ بِنِت نیز حضور دارند. آقای دارسی، دوستِ صمیمی چارلز بینگلی هم در آن جشن شرکت کرده‌است. او صاحب قصری به نام پمبرلی است و مردی بسیار ثروتمند و جذاب است، ولی رفتاری بسیار متکبرانه و پرغرور دارد. آن شب، جین با چارلز بینگلی آشنا می‌شود و ارتباط عاشقانه‌ای بین آن دو شکل می‌گیرد.
پس از آن مراسم، همه از خودبزرگ‌بینی و بدخلقی دارسی صحبت می‌کنند؛ مخصوصاً الیزابت از رفتار او بسیار متنفر شده‌است.
از سوی دیگر کشیش «کالینز»، برادرزادهٔ آقای بنت و وارث خانوادهٔ آن‌ها، قصد دارد تا با یکی از دخترعموهایش ازدواج کند. او نخست جین را برمی‌گزیند، ولی وقتی می‌فهمد جین احتمالاً با بینگلی نامزد می‌کند به فکر الیزابت می‌افتد. خانم بنت هم با این پیوند موافق است؛ چون دراین صورت ارث خانوادگی آن‌ها به غریبه‌ها نمی‌رسید. با این حال الیزابت درخواست کالینز را رد می‌کند و تهدیدهای مادرش را نیز نادیده می‌گیرد. کشیش کالینز وقتی می‌بیند که دخترعمویش الیزابت هم برای ازدواج با او بی‌میل است متوجه دوست صمیمی الیزابت، شارلوت شده و سرانجام با او عروسی می‌کند.
در همین روزها الیزابت با آقای «ویکهام»، یکی از افسران هنگ نظامی که به تازگی در نزدیکی شهر ساکن شده آشنا می‌شود. ویکهام جوانی خوش‌قیافه و بسیار خوش‌برخورد است. او خود را برادرخواندهٔ دارسی معرفی می‌کند و از دارسی به بدی یاد می‌کند و می‌گوید که او مردی بدطینت است. الیزابت با شنیدن این حرف‌ها بیشتر از دارسی متنفر می‌شود و تلاش می‌کند تا بیشتر از دارسی بداند و اخلاق و رفتار او را زیرنظر بگیرد تا او را بهتر بشناسد.
پس از چندی، خانوادهٔ آقای بینگلی به‌طور ناگهانی ندرفیلد را ترک کرده و به لندن می‌روند. این سفر را خواهر بینگلی طراحی کرده‌است. او عاشق دارسی است و با این حیلهٔ زنانه می‌خواهد بین برادرش و جین فاصله بیندازد تا چارلز به خواهر دارسی علاقه‌مند شود تا بدین‌گونه دارسی را ازآنِ خود کند.
جین و الیزابت از این موضوع باخبر می‌شوند. الیزابت در ذهنش دارسی را مقصر این جدایی می‌داند.
زمانی می‌گذرد. از بینگلی و دارسی خبری نمی‌شود. جین با دایی و زن‌دایی‌اش به «هانسفورد» در لندن می‌رود تا شاید روحیهٔ ازدست‌رفته‌اش را بازیابد و خبری از بینگلی در لندن دریافت کند. پس از چندین هفته همچنان هیچ خبری از بینگلی نمی‌شود و او سراغی از جین نمی‌گیرد.
پس از مدتی الیزابت به دیدن دوستش شارلوت که با کالینز ازدواج کرده می‌رود تا مدتی مهمان آنها باشد. آنها درکنار املاک و اراضی خاله آقای دارسی که زن اشراف‌زاده و بسیار متمول ولی ازخودراضی است زندگی می‌کنند. بعد از مدتی دارسی به آنجا می‌آید و با الیزابت دیدار می‌کند. بعد از چند روز دارسی به او اظهار عشق و علاقه می‌کند ولی الیزابت با ردّ درخواست وی، از ستم‌های او به ویکهام و جداسازی چارلز از جین سخن می‌گوید. دارسی فردای آن روز نامه‌ای به الیزابت می‌نویسد و توضیح می‌دهد که چرا رابطه بینگلی را با خواهر الیزابت (جین) به هم زده‌است. او همچنین به الیزابت می‌گوید که ویکهام فردی هوس‌باز و دروغگوست و او قصد فریب خواهر کوچک دارسی را داشته و می‌خواسته با او فرار کند تا به اموال او دست یابد.
چند وقت می‌گذرد و الیزابت در این مدت احساسش نسبت به دارسی تغییر کرده. او همراه دایی وزن‌دایی‌اش در سفری برای بازدید به قصر معروف خانواده دارسی، پمبرلی می‌روند. در اتفاقی عجیب در آنجا با دارسی روبرو می‌شوند. دارسی نیز رفتار پر غرور خود را کنار گذاشته‌است.
ناگهان خبر می‌رسد که ویکهام با «لیدیا» (خواهر کوچک الیزابت) گریخته‌است. دارسی ترتیبی می‌دهد که آنها را پیدا کنند و سپس با پرداخت پول، ویکهام را وادار می‌کند تا با لیدیا ازدواج نماید.
الیزابت پی می‌برد که دارسی برخلاف ظاهر متکبر و مغرورش، قلب مهربانی دارد و به او علاقه‌مند می‌شود. در نهایت الیزابت با آقای دارسی و جین با بینگلی ازدواج می‌کنند.

شخصیت های رمان:
    الیزابت بنت
   آقای دارسی
   جین بنت
   آقای بینگلی
   خانم بنت
   آقای بنت
   لیدیا بنت
   مری بنت
   کیتیا بنت
   آقای کالینز
   شارلوت لوکاس


پاسخ
 سپاس شده توسط ⓢⓘⓛⓔⓝⓒⓔ ، SABER ، _Lσѕт_ ، -Demoniac- ، مـ༻؏☆جـےـیــّ◉ـב ، †cυяɪøυs† ، Dead Silence
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
100 رمان برتر جهان (100 world premieres) - ѕтяong - 15-01-2018، 18:26

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن
  رمان الناز (عاشقانه)
  رمان شورنگاشت(داستانی کاملا واقعی)|ز.م

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان