اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تلقی فریدریش نیچه درباره حافظ

#1
برترین و برجسته ترین شادی های انسانی، که در آنها وجود تغییر حالت خود را جشن می گیرد، چنان که معقول است، تنها برای نادرترین و نیک بنیان ترین انسان ها فرا می رسد؛ و حتی برای این ها تنها زمانی که خودشان و نیاکانشان زندگی را طولانی و در تدارک این هدف به سر برده اند، و نه حتی در شناخت این هدف. آنگاه یک سرشاری ِ سرریزکنندۀ گوناگون ترین نیروها و چالاکترین قدرت «ارادۀ آزاد» و فرماندهی سرورانه در یک انسان با هم دوستانه به سر می برند؛ آنگاه روح به همان اندازه با حواس آشنا و خودمانی است که حواس با روح؛ و هر آنچه در روح پیش می آید باید یک شادمانی ِ فوق عادت ِ ظریف را در بر گیرد و در حواس به بازیگری بپردازد. و ایضا از سوی دیگر! این فرایند معکوس را در نمونۀ حافظ در نظر بگیرید؛ حتی گوته، گرچه بس ضعیفتر، تصوری از این بازگشت را به دست می دهند. محتمل است که با چنین مردان کامل و نیک بنیادی، حسی ترین وظایف سرانجام در اثر یک سرمستی نمادین، که از برترین معنویت و روحانیت برخوردار است، تغییر حالت دهند: آنان نوعی از خداسازی جسم را در خودشان تجربه می کنند و از فلسفۀ زاهدانۀ گزارۀ «خدا یک روح است»، تا حد امکان، به دور می باشند؛ و این به روشنی نشان می دهد که زاهد «انسان سست بنیاد»ی است که تنها یک «چیزی در ذات خویش» را نیک می خواند، یعنی همان که داوری می کند و محکوم می نماید - و آن را «خدا» می خواند. 

در آن اوج شادمانی، آنجا که انسان خویشتن را بر روی هم یک صورت خداگونه و یک خود-موجه نمایی ِ طبیعت احساس می کند، تا برسد به شادی برزگران تندرست و جانوران نیمه انسان تندرست، این مقیاس نورانی و رنگین شادمانی، که کامل و طولانی و عظیم است، همان چیزی است که یونانیان، نه بدون لغزش سپاس آمیز آن کس که بار رمز و راز آشنایی می شود، نه به دور از ملاحظۀ بسیار و خاموش مومنانه، با نام خدایی ِ دیونیزوس می خوانندش. هر یک از انسان های این روزگار، فرزندان یک عصر تکه تکه، گونه گون، بیمار و شگفت، از بُرد ِ شادمانی یونانی چه می دانند؛ از آن چه می توانستند دانست! بردگان «ایده های نوین» حق [برگزاری] جشن های دیونیزوسی را از کجا به دست توانند آورد!

وقتی که تن یونانی و جان یونانی «شکوفا شدند»، و نه شرایط هیجان و جنون بیمارگونه، آن نماد رمزآمیز برترین جهان-باوری و دگرچهرگی ِ وجود، که تاکنون بر روی زمین به دست آمده است، ظهور کرد. در اینجا مقیاسی داریم که با آن هر چیز که آن زمان بالیده است بسیار کوتاه، بسیار ناچیز، و بسیار تنگ به نظر می آید. آدمی تنها کافیست کلمۀ «دیونیزوس» را در حضور بهترین نام ها و چیزهای اخیر بر زبان آورد، حضور گوته شاید، یا بتهوون، یا شکسپیر، یا رافائل؛ بلافاصله احساس می کنیم که بهترین چیزها و لحظات، مورد داوری قرار گرفته اند. دیونیزوس یک داور است! آیا حرفم شیرفهم شد؟

تردیدی نمی توان داشت که یونانیان در پی آن بودند که امور غایی «سرنوشت روان» و هر چیز دیگر را که مورد پرورش و پالایش، و بیش و پیش از همه در مورد رده بندی تغییرناپذیر و نابرابری ارزشی میان انسان ها، می دانستند، بر پایۀ تجربیات دیونیزوسی خود تفسیر نمایند: در اینجاست ژرفای بزرگ، خاموشی بزرگ یونانی... آدمی یونانیان را نمی شناسد تا وقتی که این دروازۀ زیرزمینی پنهانی مسدود است. چشمان سمج دانشمندان هرگز چیزی از این ها نخواهند دید، گر چه در این کند و کاو باید هنوز دانشمندی بسیاری ِ بسیار به کار برد. حتی تعصب اصیل چنین دوستان اهل باستان همچون گوته و وینکلمان در اینجا از عنصری غیرمجاز، و حتی نافروتن، در مورد آن برخوردار است. 

صبر کنیم و خود را آماده سازیم؛ ظهور منابع جدید را انتظار بکشیم؛ خود را در تنهایی برای سیماها و صداهای عجیب آماده کنیم؛ روان خود را همواره از گرد و غبار و سر و صدای بازاری ِ این قرن پاکتر سازیم؛ بر هر چیز که مسیحی است از طریق چیزی فرا-مسیحی غلبه کنیم، و نه این که صرفا آن را بر کناری نهیم؛ زیرا مکتب مسیحی ضدمکتب دیونیزوسی بود؛ جنوب را در خود از نو کشف کنیم و بر فراز خود یک آسمان روشن، درخشان و مرموز بگسترانیم؛ تندرستی جنوبی و قدرتمندی پنهانی روان را از نو فتح کنیم؛ تا گام به گام فراگیرتر، فراملی تر، اروپایی تر، خاورنزدیکی تر، و سرانجام یونانی تر شویم؛ زیرا یونانی نخستین وحدت و ترکیب بزرگ هر چیز خاور نزدیکی، و از این رهگذر آغاز روان اروپایی، کشف «جهان جدید» بود: هر آن کس که در زیر فرمانروایی چنین الزاماتی زندگی کند، چه کسی می داند که او یک روز با چه چیز رو به رو نتواند شد؟ شاید یک روز نو!


ارادۀ قدرت، پارۀ 1051
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
تلقی فریدریش نیچه درباره حافظ - Actinium - 21-02-2018، 3:07

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  کتابی درباره «م‌. آزاد» منتشر شد
  هشدار درباره ورشکستگی صنعت نشر
  همه چیز درباره تخت‌جمشید در یک کتاب
  حافظ پژوهیِ خودمانی.
Wink جملات زیبا درباره شقایق
  شعر طنز از ایرج میرزا درباره عید نوروز
Smile انتشار کتابی به زبان ساده درباره زندگی امام رضا(ع)
Thumbs Up از مطالعه درباره حیوانات تا نویسنده پرفروش شدن!
Star همه‌چیز درباره جایزه ادبی «مهرگان»
Star کتاب‌هایی درباره فلسفه هابز، دکارت و چامسکی!

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان