اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان (اتش سرد ) قسمت دوم

#1
فردا عروسیمان بود و من خیلی خوشحال بودم .تلفن رو برداشتم و به اتیس زنگ زدم .

گوشی رو برنداشت . خیلی نگران بود . از نگرانی داشتم

دق میکردم که یهو گوشیم زنگ خورد . بی وقفه تلفنو برداشتم و گفتم که اتیس دلم برات تنگ شده چرا به گوشی جواب ندادی.

اما کسی جواب نداد.بعد چند ثانیه یک صدای مرموزی جواب داد:ویلای استار شماره ی 34 . وبعد گوشی قطع شد.

همش اون ادرس ویلا تو ذهنم تکرار میشد . یهو از جا پریدم و اینکه اون ادرس با اتیس ارتباط داشته باشه به طرف ویلا راه افتادم.

راه اون ادرس کنار جنگل بود . مثل جنگل افسون شده که کسی اونجا میرفت نفرین میشد میمرد.

به ویلا رسیدم و جلوی در ایستادم ناگهان در .....



کارکتر های این داستان :

ییشا و اتیس

داستان (اتش سرد ) قسمت دوم


اگه سپاس بدین بقیشو میزارم
 :....I miss myself.....:    

پاسخ
 سپاس شده توسط *Aɴѕel*
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
داستان (اتش سرد ) قسمت دوم - (ʂէεllმ(R - 03-01-2020، 17:09

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Sad وقتی که قسمت ترس مغز تعطیل باشد!!
Sad زیباترین داستان به اسم اثبات عشق
Sad زیباترین داستان به اسم اثبات عشق
  داستان عروسی دوزوج خوشبخت درقاب تصویر :)
Heart داستان های تصویری خیره کننده
  عکس های قسمت اول ماه عسل 94(مردی که برای اثبات دوست داشتن همسر، خودش را پرت کرد)
  داستان جالب وباحال!
  یه لحظه بیا....(قسمت چهار)
  یه لحظه بیا....(قسمت سوم)
  یه لحظه بیا....(قسمت اول)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان