01-10-2020، 10:56
در رو باز کنین!!
در رو باز کنین!!!
دینا:چیکار کنیم؟
ادوارد:از پنجره میریم بیرون.
دینا:لعنتیا خیلی زیادن.
ادوارد:تو برو توی کوچه پشتی و فرار کن،توی کلیسا میبینمت.
یک بمب دکمه ای که خودم درستش کرده بودم رو کنار در کار گذاشتم.
فرمانده ناشناس:در رو باز کنین!!!!
ادوارد:باشه باشه اروم بگیر مرد.
در رو باز کردم.
فرمانده:قربان شما اینجا چیکار میکنین؟
سرباز:این سربازا رو چرا کشتی؟
رفتم و پشت اشپزخونه پناه گرفتم.
دکمه رو فشار دادم و بوم!
از پنجره فرار کردم.
وقت فراره.
12:15 دقیقه ی شب.
کلیسای ورساو.
دینا:اینجا زیر زمین کلیساس.
ادوارد:چقدر بزرگه.
دینا:این یک بمب هست که میتونه استالینگراد رو نابود کنه.
ادوارد:خب باید چیکار کنیم؟
دینا:باید استالینگراد رو از سکنه خالی بکنیم و بعد برای نابودی نازی ها بمب رو اونجا فرود بیاریم.
یک نقشه دقیق ولی سخت تر از سخت.
پایان پارت.
در رو باز کنین!!!
دینا:چیکار کنیم؟
ادوارد:از پنجره میریم بیرون.
دینا:لعنتیا خیلی زیادن.
ادوارد:تو برو توی کوچه پشتی و فرار کن،توی کلیسا میبینمت.
یک بمب دکمه ای که خودم درستش کرده بودم رو کنار در کار گذاشتم.
فرمانده ناشناس:در رو باز کنین!!!!
ادوارد:باشه باشه اروم بگیر مرد.
در رو باز کردم.
فرمانده:قربان شما اینجا چیکار میکنین؟
سرباز:این سربازا رو چرا کشتی؟
رفتم و پشت اشپزخونه پناه گرفتم.
دکمه رو فشار دادم و بوم!
از پنجره فرار کردم.
وقت فراره.
12:15 دقیقه ی شب.
کلیسای ورساو.
دینا:اینجا زیر زمین کلیساس.
ادوارد:چقدر بزرگه.
دینا:این یک بمب هست که میتونه استالینگراد رو نابود کنه.
ادوارد:خب باید چیکار کنیم؟
دینا:باید استالینگراد رو از سکنه خالی بکنیم و بعد برای نابودی نازی ها بمب رو اونجا فرود بیاریم.
یک نقشه دقیق ولی سخت تر از سخت.
پایان پارت.