اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان دختر خاله

#1
★دختر خاله ★
خوب بازم رمان دستنویس خودمه. دنبال کنید و سپاس یادتون نره.این رمان تقدیم میشه به دختر خاله هام که عاشقشونم Heart
پارت_یک

کارت رو گردنم می اندازم و سر گوشی پزشکی رو توی جیب روی سینه روپوش قرار میدم و در آخر کلاسور مشکیمو برمیدارم و خودکار های رنگی و هایلایت هایی که بی نظم توی جیبم ریخته بودم رو منظم می کنم. امروز نوبت آزمون عملی من بود و به آبجی مهدیه قول داده بودم قبل از رفتن به بخش و آزمون حتما باهاش تماس بگیرم.
مثل همیشه گوشی رو بدون مکث و همزمان با بوق دوم جواب داد و شروع کرد قربون صدقه من رفتن.
منم که شکر خدا هرچی مامانم تخریب شخصیتی ام می‌کرد و ازم بیگاری می کشید مهدیه جبران می‌کرد برام آنقدر که این بشر دوسمون داشت. داشتم صحبت می‌کردم با هاش که گفت میخواد مرخصی بگیره و چند روزی بیاد میمند تا همدیگه رو ببینیم. اینقدر ذوق زده بودم که خدا میدونست. داشت بهم قوت قلب میداد که آژیر عملیات ویژه به صدا در اومد و ازم خداحافظی که بره ماموریت.
مهدیه دختر بزرگ خاله صفیه بود و نوه دوم خانواده که می‌شد نوه اول دختر قبلشم تک پسر خاله زینب مرتضی بود. مهدیه توی نیروی انتظامی کار می‌کرد و یه سرگرد جدی و باحال بود و یه جورای عجیبی منو فاطی مون رو دوست داشت. مدی جون27 سالش بود و من هم که هنر جوی سال آخر بهیاری 18 و فاطی هم 13.
تند تند وارد سالن میشم و با سلام به آقا محمود به طرف اورژانس پا تند میکنم. هنوز یک ساعت وقت داشتیم تا شروع آزمون. به ایستگاه پرستاری سر میزنم و روز شیفتم رو چک میکنم. در دقیقا فردای روزی که مدی میاد. باید جوری جا به جا کنم تا یه هفته مرخصی مدی رو کلاس و شیفت بهم نخوره. والا عشقم بعد چند ماه اومده من بشینم شیفت بدم?
از خبری که بهم داده بود تا حد مرگ ذوق زده بودم و آزمون عملیم رو صد گرفتم. بعد آزمون باهاش تماس گرفتم ولی جواب نداد. از یه طرف نگران بودم و از طرف دیگه میگفتم شاید هنوز ماموریت باشه. با استرس تا شب کلی صبر کردم ولی جواب نداد...،.....



ادامه دارد....... ?

در ضمن پارت گذاری هم هفته ای یه پارت
  • 1
اهای تویی که پشت پازدی به قلبم و رفتی دیگه برنگرد چون تو دنیای من هیچ اشغالی بازیافت نمیشه
راستی من عوض نمی شم ولی خیلی جاها عوضی میشم اینو تو مخت فرو کن1818
پاسخ
 سپاس شده توسط Par_122
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
رمان دختر خاله - tamana m - 05-01-2021، 23:33

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن
  رمان الناز (عاشقانه)
  رمان شورنگاشت(داستانی کاملا واقعی)|ز.م

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان