02-08-2021، 2:24
زبان فارسی(دانشهای زبانی:واژگان و دستور):
#بررسی_واژگان_۱
#خلبان
بسیاری از پارسی زبانان از خود می پرسند واژه ی «خلبان» ازکجا آمده؟ ریشه اش چیست؟ و آیا پارسی است یا تازی؟
پاسخ آن است که چون این واژه را فرهنگستان زبان ایران در سال ١٣١٩ خورشیدی بجای واژه ی Aviateur فرانسوی برگزیده است . بی گمان پارسی است بویژه آنکه در زبان انگلیسی نیز به راننده ی هواپیما Pilot می گویند که این واژه هم هیچ مانندگی ای با واژه ی «خلبان» ندارد . بر این پایه از این دو زبان ، ریشه نگرفته است .
برای شناخت ریشه ی این واژه ، باید اندکی از دیدگاه زمانی واپس برویم.
این واژه، از دو بخش «خَلَه + بان» ساخته شده است.
«خَلَه» یک واژه ی پارسی است و به چوب درازی گفته می شودکه دارای سر پهنی است وکرجی رانان ، با بردن آن در آب و فشار به آن ، انگیزه ی به پیش رفتن کرجی و یا کشتی را فراهم می آورند . همان چیزی که امروز به آن «پارو»گفته می شود.
شمس فخری می گوید :
کشتی اهل فضل شود غرق بحر یأس
گرنه ز اهتمام تو باشد ورا خَلَه
در اینجا باید این نکته را افزودکه «خله» ازریشه ی کارواژه ی «خلیدن»گرفته شده است . به گفته ی دیگربه هر چیزی که فرو رونده باشد (مانند: پاروی کشتی وکرجی ، سوزن ، سیخانک جوال دوز و درفش کفشدوزان) می توان «خَلَه»گفت .
امیر خسرو دهلوی می گوید:
آدمیان را سخنی بس بود
گاو بودکش خله در پس بود
به همین انگیزه پاروزنان کشتی ها وکرجی ها را در زبان فارسی «خَلَه بان» و در زبان فرانسه «پیلوت» ودر انگلیس «پایلوت» می گفتند و چون در زبان های اروپایی بویژه زبان انگلیسی به هنگام پدید آوردن هواپیما ، به راننده آن هم Pilot گفتند .
فرهنگستان ، همین واژه پارسی «خله بان» راکوتاه کرد و «ه» آن را انداخت و به راننده هواپیما «خلبان» گفت که مردم نیز آن را پذیرفتند.
چامه سرای شیرین زبانی می گوید:
پرواز چنان سوی زنان می کنم از شوق
گویی که از آن روز تولد خلبانم !!
#بررسی_واژگان_۲
#استکان
منبع ۱ :
کلمه «استکان» یک کلمه کاملا فرنگی است. این کلمه از واژه انگلیسی«East Tea Can» گرفته شده است. در زمان های قدیم هنگامی که هندو ها با کشور های عربی مراوده تجاری داشتند برای نوشیدن چای به همراه خود پیاله هایی را به این کشور ها خصوصا عراق و شام قدیم آوردند که در آن کشور ها به بیاله معروف شد. پس از آن اروپایی هایی که برای تجارت به کشورهای عربی سفر می کردند چون در کشورشان از فنجان برای نوشیدن چای یا قهوه استفاده می کردند هنگام بازگشت به کشورشان این پیاله ها را به عنوان یادگاری می بردند و آن راEast Tea Can می نامیدند یعنی یک «ظرف چای شرقی». به تدریج این کلمه به کشور های شرقی بازگشت و در آن جا متداول شد.
منبع ۲ :
معنی "گرم" در زبان ترکی "ایستی" میشود. و ترک زبانان به استکان، "ایستیکان" (ایستی + کان) می گویند. همچنین در زبان ترکی برای نشان دادن سرچشمه و منشا یک چیز به آخر آن کلمه "-ان" و یا "-دان" و یا "دن" اضافه میکنند که به معنی "به خاطر" و یا "از" است. ریشه "ایستیکان" هم کلمه "ایستی-دن"(به معنی از گرما) است. و همچنین کشور روسیه از قرن 14 و 15 میلادی به وجود آمده و قبل از آن این سرزمین دست ترک زبانان بود.
منبع ۳ :
واژهای روسی کوتاه شده dastakan
زبان شناسان میگویند این واژه روسی در اصل از واژه فارسی باستان dasta برگرفته شده است . dasta: جامی است دسته دار که به آسانی می شد با دست گرفت .افزون بر استکان ، قوری و سماور و کتری هم روسی اند .
#بررسی_واژگان_۳
#خروار
خروار ، مرکب از ( خر + بار ) :
توده چیزی که بقدر بلندی جسم خر، یا آنکه چیزی که در بار بقدر برداشتن خر باشد یعنی خر آنرا تواند برداشت ، یا آنکه «وار» دراصل بار بوده بقلب اضافت یعنی بار خر و بدین تقدیر باری که معتاد برداشتن خر باشد، یا آنکه خر بمعنی کلان و خربار بمعنی بار کلان ، پس در این صورت در هر دو اخیر بار بمناسبت قرب مخرج به واو بدل کرده اند.
نمونه:
درم بار کردند خروار شست
هم ازگوهر و جامهای نشست .
فردوسی
که گوید فزون زین بگنج تو نیست
همان مانده خروار باشد دویست .
نظامی
#بررسی_واژگان_۱
#خلبان
بسیاری از پارسی زبانان از خود می پرسند واژه ی «خلبان» ازکجا آمده؟ ریشه اش چیست؟ و آیا پارسی است یا تازی؟
پاسخ آن است که چون این واژه را فرهنگستان زبان ایران در سال ١٣١٩ خورشیدی بجای واژه ی Aviateur فرانسوی برگزیده است . بی گمان پارسی است بویژه آنکه در زبان انگلیسی نیز به راننده ی هواپیما Pilot می گویند که این واژه هم هیچ مانندگی ای با واژه ی «خلبان» ندارد . بر این پایه از این دو زبان ، ریشه نگرفته است .
برای شناخت ریشه ی این واژه ، باید اندکی از دیدگاه زمانی واپس برویم.
این واژه، از دو بخش «خَلَه + بان» ساخته شده است.
«خَلَه» یک واژه ی پارسی است و به چوب درازی گفته می شودکه دارای سر پهنی است وکرجی رانان ، با بردن آن در آب و فشار به آن ، انگیزه ی به پیش رفتن کرجی و یا کشتی را فراهم می آورند . همان چیزی که امروز به آن «پارو»گفته می شود.
شمس فخری می گوید :
کشتی اهل فضل شود غرق بحر یأس
گرنه ز اهتمام تو باشد ورا خَلَه
در اینجا باید این نکته را افزودکه «خله» ازریشه ی کارواژه ی «خلیدن»گرفته شده است . به گفته ی دیگربه هر چیزی که فرو رونده باشد (مانند: پاروی کشتی وکرجی ، سوزن ، سیخانک جوال دوز و درفش کفشدوزان) می توان «خَلَه»گفت .
امیر خسرو دهلوی می گوید:
آدمیان را سخنی بس بود
گاو بودکش خله در پس بود
به همین انگیزه پاروزنان کشتی ها وکرجی ها را در زبان فارسی «خَلَه بان» و در زبان فرانسه «پیلوت» ودر انگلیس «پایلوت» می گفتند و چون در زبان های اروپایی بویژه زبان انگلیسی به هنگام پدید آوردن هواپیما ، به راننده آن هم Pilot گفتند .
فرهنگستان ، همین واژه پارسی «خله بان» راکوتاه کرد و «ه» آن را انداخت و به راننده هواپیما «خلبان» گفت که مردم نیز آن را پذیرفتند.
چامه سرای شیرین زبانی می گوید:
پرواز چنان سوی زنان می کنم از شوق
گویی که از آن روز تولد خلبانم !!
#بررسی_واژگان_۲
#استکان
منبع ۱ :
کلمه «استکان» یک کلمه کاملا فرنگی است. این کلمه از واژه انگلیسی«East Tea Can» گرفته شده است. در زمان های قدیم هنگامی که هندو ها با کشور های عربی مراوده تجاری داشتند برای نوشیدن چای به همراه خود پیاله هایی را به این کشور ها خصوصا عراق و شام قدیم آوردند که در آن کشور ها به بیاله معروف شد. پس از آن اروپایی هایی که برای تجارت به کشورهای عربی سفر می کردند چون در کشورشان از فنجان برای نوشیدن چای یا قهوه استفاده می کردند هنگام بازگشت به کشورشان این پیاله ها را به عنوان یادگاری می بردند و آن راEast Tea Can می نامیدند یعنی یک «ظرف چای شرقی». به تدریج این کلمه به کشور های شرقی بازگشت و در آن جا متداول شد.
منبع ۲ :
معنی "گرم" در زبان ترکی "ایستی" میشود. و ترک زبانان به استکان، "ایستیکان" (ایستی + کان) می گویند. همچنین در زبان ترکی برای نشان دادن سرچشمه و منشا یک چیز به آخر آن کلمه "-ان" و یا "-دان" و یا "دن" اضافه میکنند که به معنی "به خاطر" و یا "از" است. ریشه "ایستیکان" هم کلمه "ایستی-دن"(به معنی از گرما) است. و همچنین کشور روسیه از قرن 14 و 15 میلادی به وجود آمده و قبل از آن این سرزمین دست ترک زبانان بود.
منبع ۳ :
واژهای روسی کوتاه شده dastakan
زبان شناسان میگویند این واژه روسی در اصل از واژه فارسی باستان dasta برگرفته شده است . dasta: جامی است دسته دار که به آسانی می شد با دست گرفت .افزون بر استکان ، قوری و سماور و کتری هم روسی اند .
#بررسی_واژگان_۳
#خروار
خروار ، مرکب از ( خر + بار ) :
توده چیزی که بقدر بلندی جسم خر، یا آنکه چیزی که در بار بقدر برداشتن خر باشد یعنی خر آنرا تواند برداشت ، یا آنکه «وار» دراصل بار بوده بقلب اضافت یعنی بار خر و بدین تقدیر باری که معتاد برداشتن خر باشد، یا آنکه خر بمعنی کلان و خربار بمعنی بار کلان ، پس در این صورت در هر دو اخیر بار بمناسبت قرب مخرج به واو بدل کرده اند.
نمونه:
درم بار کردند خروار شست
هم ازگوهر و جامهای نشست .
فردوسی
که گوید فزون زین بگنج تو نیست
همان مانده خروار باشد دویست .
نظامی