اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 8 رأی - میانگین امتیازات: 3.5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان منو حمام و دختر همسایه+17(بی جنبه ها وارد نشون)

#1
Wink 
عروسی دختر همسایمون -صاحبخونه- بود و مردونه رو انداخته بودن خونه ی ما (طبقه بالا) و قرار شد من توی اتاق خواب بمونم تا مردها ناهارشونو بخورن و برن. من تو اتاق خودمو با کامپیوتر سرگرم  کردم. مهمونا کم کم وارد میشدن و من صداشونو میشنیدم… همینطور اضافه میشدن … قرار بود ۲۵ نفر باشن اما نزدیک ۱۰۰ تا بودن! یا خدا! منم قفل در اتاقم خراب بود و هر لحظه میترسیدم که یکی بپره تو اتاق! وای!!
از ترسم رفتم یه متکا انداختم پشت در که هرکی مثلاً خواست وارد اتاق شه ، تلاشش بیهوده باشه! هیچی! اومدم با استرس پشت کامپیوتر نشستم و اصلا نفمهیدم چیکار میکنم! همینجوری مشغول بودم که از تو پذیرایی صدای چندتا پسر بچه ی تخس رو شنیدم… خدایا ارحمنی! شرارت از صداشون می بارید! مطنئن بودم فضولیشون گل میکنه و میان سمت اتاق…! اصلاً اجازه ندادن این فکر کامل از سرم خطور کنه! دیدم دستگیره ی در داره بالا پایین میشه… خدایا تو که دوسم داشتی! حالا چیکار کنم چیکار نکنم؟!….. در اسرع وقت پریز کامپیوترو کشیدم و پریدم تو حموم! خدارو شکر متکاهه کار خودشو کرد و حداقل باعث شد چند ثانیه دیر تر وارد اتاق بشن. من تو حموم چمباتمه زده بودم ، چراغ هم خاموش بود و دستگیرشو هم از داخل انداخته بودم که وارد حموم نشن حداقل! والا!
صداشونو می شنیدم و حرص میخوردم! خدا رو شکر همه چیو جمع کرده بودم انداخته بودم تو کمد دیواری وگرنه باید فاتحه شونو میخوندم! آخه آدم اینقدر فضول!؟؟؟ اینا ننه بابا ندارن که بهشون بگه نکن زشته؟! چی بگم والا؟! همینجوری مثل بز نشسته بودم روی دوتا پاهام ( آخه یکی نیست بگه مگه چهارتا پا داری که رو دوتاش نشستی؟ )
کف حموم خیس بود و نمیشد روی نشیمنگاه نشست و اگر هم بلند میشدم سایه م از شیشه مشجر معلوم میشد! میشد با این روش اونا رو ترسوند ، اما میرفتن ننه باباشونو (اگه داشتن!) صدا میکردن و آبروی نداشته ی منم میرفت پی کارش!
تصمیم گرفتم مثل بز ، نه بز رو یه بار گفتم تکراری میشه! مثل مرغ پرکنده همونجا بشینم و به شانس و اقبال خودم فحش های +۱۸ بدم و صد البته به اون بچه های فضول و عمه هاشون!
تو همین اوضاع اسفناک بودم که یهو در حموم تکون خورد! وای خدا اینا دیگه چه تخسایی هستن! اگه میشد با ژیلت خودکشی کرد حتماً این کارو میکردم! ولی خدا رو شکر اون صحنه ی ترسناک تموم شد و به نظر رسید که از اتاق رفتن بیرون و در رو هم پشت سرشون بستن!
نفس عمیقی کشیدم و  بلند شدم! پاهام بدجوری کرخت شده بود! آخرین باری که پاهام اینجوری شده بود ، چندسال پیش موقع آزمون عملی آمادگی دفاعی بود که انقد بشین پاشو رفتم تا نزدیکی مرز افلیجیت رسیدم!! اما الآن خدا رو شکر میکنم فقط پاهام درد گرف و اتوبوسمون تصادف نکرد…
بگذریم
دستگیره ی در حموم رو آزاد کردم و در رو  کشیدم طرف خودم… یه بار ، دو بار.. نمیومد!!! از بیرون بسته بود!! دهـــنـــتـــونو….. معاینه فنی! دستگیره ی در رو از بیرون بسته بودن! چیکار میکردم؟! خدایا یه تیغ تیز محصولی از لامیران… نه! چندتا سوسک از تو چاه بفرست بالا من سکته رو کامل بزنم ، نمیخوام خون راه بیفته. حال منو تصور کنید تو اون لحظه… خودتونو جای من بذارید…
نشستم کف و حموم و بی توجه به خیسی کفِ ش شروع کردم به گریه… ساعت تقریباً ۱۱:۳۰ بود و مهمونا قرار بود ساعت ۱ ناهار بخورن و بعدش برن! یعنی رســماً ۲ ساعتی رو تو حموم تاریک و مبهم زندونی بودم! کلید برقش هم بیرون بود و من دستم از بیرون کوتاه بود!
تو همون حال و هوا واسه خودم افکار خنگولانه میساختم!
نکنه از چاه حموم اژدها بیاد بیرون!
هری پاتر داستان منو حمام و دختر همسایه+17(بی جنبه ها وارد نشون)
اژدهای دلتورا داستان منو حمام و دختر همسایه+17(بی جنبه ها وارد نشون)
آخه این چه فکریه میکنی تو منگول خان! نکنه عروس و داماد بخوان بیان تو حموم ما دوش بگیرن!!!!! این دیگه آخرش بود!
یهو یه فکری به سرم زد و تصمیم گرفتم مثل این فیلما با لباس برم زیر دوش! صحنه ی حالبی میشدا! بشین بابا تو هم!
خلاصه اون دو ساعت هم عمر مفید ما تو حموم گذشت و من خوابم برد که به گفته ی مامانم ، بابا و مامانم اومدن تو اتاق و منو نیافتن ، وقتی مامانم در حموم رو باز کرد جیغ کشید و من پریدم! مثل این فیلما شده بود ، وقتی در سلول رو باز میکنن  و نور چشم زندونی رو میزنه! همونجوری شده بود! زیر لب مثل زخمی ها گفتم “ما…ما..ن”! چی شنیدم؟
- مامان و زهر مار! چشمم روشن! دیگه کارِت به جایی رسیده که خودکشی میکنی؟! اگه عاشقشش بودی چرا زودتر نگفتی؟!
- عاشق کی مامان ؟ چی میگی؟
- مرض! خودتم میدونی منظورم شقایقه (دختر همسایه که امروز عروسیش بود)
- شقایق کدومه مامان منو حبس کردن!
- پاشو پاشو واسه من فیلم بازی نکن! پسره ی الدنگ!
- مامان….!
- مامان و زهر هلاهل! خودتو جمع کن خرس گنده! بیا لباساتو جمع کن یه دوش بگیر از این کثافت در بیای!
من داستان منو حمام و دختر همسایه+17(بی جنبه ها وارد نشون)
بابام در حال نظاره داستان منو حمام و دختر همسایه+17(بی جنبه ها وارد نشون)
مامان : ضمناً! با شریفه خانم (مامانِ شقایق) صحبت کردم که شیما (خواهر کوچیکه ی شقایق) رو برات نشون کنم اونم موافقت کرد. شیما هم مثل شقایق ، خانومه ، غصه نخور!!!
من داستان منو حمام و دختر همسایه+17(بی جنبه ها وارد نشون)
دوباره من داستان منو حمام و دختر همسایه+17(بی جنبه ها وارد نشون)
همچنان من داستان منو حمام و دختر همسایه+17(بی جنبه ها وارد نشون)
شیما سیبیل داستان منو حمام و دختر همسایه+17(بی جنبه ها وارد نشون)  ))
من داستان منو حمام و دختر همسایه+17(بی جنبه ها وارد نشون)

نامردید اگه نظر و سپاس ندین.....
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
بعلــه اینجوریاس^_-
 سپاس شده توسط کیمیانا ، ɪᴄᴇ ، ستایش*** ، سید مهدی رحمتی را عشق است ، ❀இℬℯѕ✟♚ℊⅈℛℒஇ❀ ، mobina bieber ، رومینا اتیش پاره ، amirali * ، امیررضا* ، RєƖαx gнσѕт ، Mason ، ★BlAcK EvIl★ ، Ƥαяℓσนʂ ϱiяℓ ، Δ.н.ο.υ.я.Δ ، النا ♥♥♥♥ ، shawkila ، ᴄʜᴀʀɪsᴍᴀ ، reza789 ، محسن جون ، مبینا فرزین ، املیا ، Wєιяɗ ، رونیکاا ، نیلوفر جون ، ارتادخت ، سانا50 ، ایمان استقلال ، Archangelg!le ، یک گل ، !!sheatoonak!! ، *emad* ، .آمیتیدا. ، شهرام094 ، glembert girl ، کاتارا ، mahdi.ir ، صنوبر ، aclic ، !~IмДи~! ، ♥♥♥♥♥♥ girl sky ♥♥♥♥♥♥ ، Moh ha DZ ، EHSAN$$ ، اسرا2 ، bieber fan ، mona49 ، aCrimoniouSs ، آرامش ، AYLIN♥♥♥♥ ، pegah 13 ، ~...(:rOomina:)...~ ، میلاد137 ، دلبر شیطون ، [ niki ] ، neda13 ، علی کاراته باز ، Parmida 18 ، ὄᾗłẏ ʛἷʀł ، بغض ابر ، ツClas$i☪ J☯ ツ ، sjmmc ، فاطمه مصطفوی ، آرمان♥♥♥ ، *غزاله* ، ★MoRpHeUsS★ ، درس خون انجمن ، ♥h@di$♥ ، مبینا جووون ، sosun24 ، AMIR NJ ، ≧^◡^≦ پویا ≧^◡^≦ ، امیر ، shahi 80 ، ayshaaa.1381 ، SM Love ، barado ، orchid83 ، سایه2 ، ندا ، ☆єℓαнєн✮ ، hosein(●̮̮̃•̃) ، Shervin_ST ، ''HeisEnbErg'' ، bela vampire ، ✘Miss maryam✘ ، MANDI 1 ، Ana Hita ، جيمزباند ، Shadow of Death ، ای بابا گیر دادیا ، بولوم ، ***Z.E*** ، ELISA J0ON ، Mᴏʙɪɴᴀ ، zolale qasemi ، شیدا18 ، 12pariya ، خوش تیپ انجمن ، معصومه202020 ، فانتا ، _mozhdeh_ ، sefidbarfy ، ♥bahar♥ ، I LOVE YOU FARHAD ، استلا62 ، مگس کش ، Andrea ، matadorrr ، 20000reza ، ♣♦♠l♥k♠♦♣ ، دختر شاعر ، alibigham ، mohabat ، رضاقاسمی ، mahrana 11 ، pegah jb ، navid8750 ، دختر اتش ، cheshm asali ، ainazz ، آرمان*** ، $hanane$ ، чернаяЛуна ، TurK WolF ، newboy ، امیر مهدی نوری ، ღ ற£ђЯᏙVЄђ ღ ، mahsakhanm ، sara mehrani ، ღSηow Princessღ ، Ѧℳℐℝ ، pяett¥•G!ฯГ ، ღ ツ setareh ツ ღ ، panita ، mobina1375 ، super hero ، آرتـان ، صدف خوشمله ، لی مین هو3 ، amir 2000 ، بووووق ، mrf007 ، نادی22 ، ali0077 ، امیرحسین محدث ، عصلان ، سورنا فاول ، nastaran14 ، mahdi207 ، 138889 ، بهرخ ، aliali321321321 ، M.Bibal ، aylari ، farhad222 ، **amirali** ، FurY ، یاسی@_@ ، پرنسس شهر رویاها ، mohamad-124 ، ._NeGiX_. ، DANIYALL TAHERY ، ماهرخ خانوم ، ~HiSssh~ ، _ʀᴇᴠᴇʀsᴇ sᴇɴsᴇ_ ، عاشقتم فقط ، ارتمیس فاول ، The Darkest Light ، ♥غم کده♥ ، Vampire2 ، rana m ، دختر زیبا ، shayan yoyo ، leilajoon♥♥ ، ★~Ѕдула~★ ، along boy ، DiReCtIoNeR GiRl ، ✖ƇRAzƳ ƤRιƝƇƐSѕ✖ ، D.I.Z.E.R.E ، عشق =......... ، گار ، پری خانم ، lackyguy ، stars ، ( DEYABLO ) ، hasti … ، نیلوفر جوووووووووون ، اگرین1392 ، mobina joooooooon ، mr.destiny ، امیر.. ، ѕтяong ، sety3soot ، ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ ، امیر539 ، єη∂ℓєѕѕღ ، Aria1122 ، هلنا جوووووووون ، BIG-DARK ، masihsfr ، Emmɑ ، مـ༻؏☆جـےـیــّ◉ـב ، _leιтo_ ، THEDARKNESS ، sardar20 ، آرمان کريمي 88 ، tamana m ، ƁяιƖƖιαηт ، parisa 1375 ، موناجون خوشگل
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
داستان منو حمام و دختر همسایه+17(بی جنبه ها وارد نشون) - ...asall... - 09-10-2013، 19:50


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان