25-04-2014، 11:32
من گمان میکردم
دوستی همچو سروی سرسبز
چهار فصلش همه آزادگی است
من چه میدانستم ...
هیبت باده زمستانی هست
من چه میدانستم ...
سبزه میپژمرد از بی آبی
سبزه یخ میزند از سردی دی
من چه میدانستم ، دل هر کس دل نیست ...
قلبها صیقلی از آهن و سنگ
قلبها بی خبر از عاطفه اند
سخن از مهر من و جور تو نیست ، سخن از
متلاشی شدن دوستی است
و عبث بودن پنداره سرور آور مهر.....
منبعheer-va-adab.blogfa.com
مطالب مرتبط - سرگرمی