امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

حکایت جذاب مرگ گربه

#1
حکایت جذاب مرگ گربه 1


حکیمی بر سر راهی می‌ گذشت . دید پسر بچه ‌ای گربه خود را در جوی آب می ‌شوید .
گفت : گربه را نشور ، می ‌میرد !
بعد از ساعتی که از همان راه بر می‌ گشت دید که بعله ... !
گربه مرده و پسرک هم به عزای او نشسته .
گفت : به تو نگفتم گربه را نشور ، می ‌میرد ؟
پسرک گفت : برو بابا ، از شستن که نمرد ، موقع چلاندن مرد !
پاسخ
 سپاس شده توسط saeid ، ♥ فرشته 87♥ ، mr.destiny ، reza-n
آگهی
#2
باحال بود 
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  سرهنگ میکا و گربه‌اش میکو / رضا قاسمی
Star «موش و گربه»های ادبیات!
Smile حکایت‌های طنز الهی قمشه‌ای در «قندپهلو»
Question وقتی نگاه نویسنده‌ جذاب نیست
  حکایت پندآموز
  اگر داری تو عقل و دانش و هوش بیا بشنو حدیث گربه و موش (حتما بخونیین عالیه)
  جستوجوی حکایت گل محمد ، قهرمان رمان کلیدر در مکان واقعی!
  گربه ی لگد خورده
  حکایت تکان دهنده مرد گناهکار
  حکایت خواندنی از کف دست مو نمی روید

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان