04-11-2014، 11:25
بی هدف بودم در مرثیه ی رویاهام
ناگهان یک نفر آهسته به من گفت : سلام
چشم وا می کنم و پیش خودم می بینم
دختری تنها بر صندلی ماشینم
خسته ام از همه کس ، از همه چیز ، از من و تو ..
دخترک می گوید زیر لب ، آهسته : برو
ناگهان یک نفر آهسته به من گفت : سلام
چشم وا می کنم و پیش خودم می بینم
دختری تنها بر صندلی ماشینم
خسته ام از همه کس ، از همه چیز ، از من و تو ..
دخترک می گوید زیر لب ، آهسته : برو