امتیاز موضوع:
  • 5 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بیزارم از آن عشق که...

#11
نه صدایش را نازک می کرد و نه دستانش را آردی...

از کجا باید به "گرگ"بودنش شک میکردم..؟؟!
بیزارم از آن عشق که... 2
پاسخ
 سپاس شده توسط ps3000 ، elmira.a
آگهی
#12
یه وقتايي که دلت گرفته...بغض داري....

اروم نيستي!

دلت براش تنگ شده...حوصله هيچ کس رو نداري...

به ياد لحظه اي بيفت که:

اون همه ي بي قراري هاتو ديد...

اما چشاشو بست و رفت
A Friend is nothing but a known enemy
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
بیزارم از آن عشق که... 2
پاسخ
#13
می پسـندم پاییـز را
که معافـم می کنـد از پنـهان کردن ِ دردی که در صـدایم می پیچـد ُ
اشکی که در نگاهـم می چرخـد ؛
آخر همه مـی داننـد
سـرما خورده ام !! …
بیزارم از آن عشق که... 2
پاسخ
 سپاس شده توسط ps3000 ، elmira.a
#14
انچه در زندگي به طور قطع لازم است عشق و محبت است.بقيه چيزها فقط مفيدند
A Friend is nothing but a known enemy
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
بیزارم از آن عشق که... 2
پاسخ
#15
چه زیبا بود قدیم!

مردانش، مردانه « مرد » بودند و نامردانش، مردانه «نامرد»

مردانه عرق می ریختند و مردانه عرق نمی خوردند!

چه قدر زرنگ بودند که سر هم کلاه نمی گذاشتند

خدا به سادگی وزیدن نسیم، برایشان روشن بود.

خودشان، مَشتی، خانه هایشان، خِشتی، با خدا همیشه آشتی

خانه های محقّر خشتی شان

از آسمان خراش ها ما

به عرش خدا نزدیک تر بود

خدا هر چه می خواستند می داد

زندگی، عشق، لبخند

کُرسی هایشان، غنی تر از سجاده های ما بود

دستشان اگر خالی بود

دلشان غنی تر از دریا بود

صورتشان اگر چروک می خورد

دلشان صاف تر از آینه بود

ساده اگر بودند

سادگی عرفانشان می شد

چون دعا می کردند

تا عرش خدا می رفت

ولی اینک چه!!

صورتمان صاف و دلمان چروکیده است

شیطان در وجودمان خروشیده است

ایمان فقط در زبانمان جاری است

« آه مان » از سقف فراتر نمی رود

دعایمان خالی از حسِّ پریدن است

آرزوهایمان، گنگ است!

سینه هامان تنگ است!

چه قدر رفتارمان با لعاب و با رنگ است.

بیایید خوب باشیم تا وقت است
بیزارم از آن عشق که... 2
پاسخ
 سپاس شده توسط ps3000 ، elmira.a
#16
فراق و دوریت دیوانه ام کرد، چو مجنون راهی ویرانه ام کرد
چنان داغی به دل ماند از جدایی، که با هر آشنا بیگانه ام کرد
**FU
FAKE
WORLD

گند زدید به انجمن 
Dodgy Dodgy  


پاسخ
آگهی
#17
گاهى وقت ها
دلت مى خواهد یکى را صدا کنى
بگویى سلام ،
مى آیى قدم بزنیم ؟
گاهى ..
آدم چه چیزهاى ساده اى را
ندارد …!
بیزارم از آن عشق که... 2
پاسخ
 سپاس شده توسط ps3000 ، elmira.a
#18
قسم به اون دختری که هنوز تنهاست چون نتونسته فراموش کنه…

و قسم به اون جفتی که اولین شب بعد از جدایی رو دارن تنهایی با

چشم خیس تو اتاق تاریک و خالی از هم سحر میکنن…

اینجا زمین است مطمئن باش یه روز دوباره همدیگرو میبینیم...
A Friend is nothing but a known enemy
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
بیزارم از آن عشق که... 2
پاسخ
#19
هر وقت با گفتگو مشکلمون حل نشد........
هروقت دیدی بحث کردن جواب نمیده......
هر وقت حرفامون به بن بست خورد.......
هروقت قسم و آیه خوردن جواب نداد...
هروقت گل و کادو تاثیر نداشت.........
هروقت عذر خواهی فایده نداشت..
هروقت نشد که نشد...فقط...
بـــــــــــــــــــــــــــــغلم کــــــن.
فقــــــــــــــــط
..بــــــــــــــــــــغلت میکنم..
بیزارم از آن عشق که... 2
پاسخ
 سپاس شده توسط ps3000 ، elmira.a
#20
امــیدوارم توىِ "زندگــــــــيت" جــزءِ اون دسته از اَفـــ ـــرادى باشی که :

اگه یکی از پُشت چشماتو گرفت ،

فقط يه نفر تو ذهـــنت بیاد ، نه چند نفر!!!
A Friend is nothing but a known enemy
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
بیزارم از آن عشق که... 2
پاسخ
 سپاس شده توسط Armina


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان