امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

روان‌شناسی

#21
دنيا خيلي زيباتر خواهد شد اگر بیاموزیم

روان‌شناسی 3


▬▬▬▬

انتشاراتی متعهد به روان شناسی



بلوار کشاورز، بین کارگر و 16 آذر... یک کتاب فروشی با دکوری ساده. چند پله را که بالا میروی بوی کتاب حالت را خوب می کند مخصوصا

اگر از یک کلاس کسل کننده به اینجا آمده باشی. هنگامی که به انتهای کتاب فروشی می رسی و چشمانت کتابی را رصد می کند که طرح

جلدش را اولین بار است که می بینی حالت بهتر نیز می شود. فرق نمی کند آخرین بار کی به اینجا آمدی، اغلب کتاب های جدیدی هست که

تو را به شوق آورد. وقتی یک کاناپه و یا چند صندلی هم برایت گذاشته باشند که با آرامش از تورق کتاب ها لذت ببری بیشتر

سر کیف می آیی. بر خلاف رویه معمول، آب سرد کن در نزدیکی جایی ست که تو نشسته ای و نه در پشتِ میزِ فروشنده!!

***

معتقدم در دنیای امروز کتب و مقالات جایگاه یکه تازی اساتید را گرفته اند. از انجایی که خودمان در مرحله ای از

علم قرار نداریم که بتوانیم تالیفات استاندارد و درخوری داشته باشیم و همچنین امکان دسترسی به کلیه آثار شاخص

علمی دنیا برایمان فراهم نیست، ترجمه(با تمام آسیب هایش) می تواند یاریگری خوب برای عقب نماندن از غافله علم باشد.

«انتشارات ارجمند»، از بهترین ناشران کشور و به گمانم بهترین انتشارات در زمینه روان شناسی، به خوبی در تلاش است

که کاستیِ عدم دسترسی به کتب شاخص در این حوزه(به ویژه حیطه بالینی) را برطرف نماید.

انتخاب کتاب های شاخص، اعتماد به مترجمین جوان( مصلح میرزایی، سامان نونهال، عنایت سیگارودی و ...) در کنار

اساتید صاحب نام(دکتر قاسم زاده، حسن حمیدپور و..)، صفحه آرایی قابل قبول، کیفت کاغذ خوب، قیمت منصفانه

و همچنین تلاش برای انتشار کتاب با «مجوزِ رسمی ترجمه» از ویژگی های متمایز کننده این انتشارات است.

«فصلنامه بازتاب دانش» که توسط این انتشارات و به سر دبیری دکتر قاسم زاده منتشر می گردد نیز از معدود

مجلات قابل خواندن و "غیرِ زرد" در حوزه روان شناسی کشورمان است.

***

یک پیشنهاد:

انتشارات ارجمند در آستانه «دویست تایی» شدن کتاب های روان شناسی اش است،

اما معتقدم توجه بیشتر این انتشارات به حوزه های غیر بالینی(نوروساینس، روان شناسی

شناختی، روان شناسی اجتماعی) می تواند کیفِ دوستداران روان شناسی را بیشتر کوک کند!

***

کلام آخر:

خسته نباشید جناب«دکتر محسن ارجمند» عزیز. + آیسان جوووون :|

▬▬▬▬

فرق وابستگی و دلبستگی در روان شناسی

دلبستگی یعنی میخواهمت چون مفیدی

وابستگی یعنی میخواهمت حتی اگر مفید نباشی

▬▬▬▬

هنر گوش دادن

اگر توانستی تا آخر گوش دادن ، “قضاوت” نکنی

گوش دادن را یاد گرفته ای

▬▬▬▬

عشق ویرانگر


روان‌شناسی 3

-آنها در نظر اول بسیار "دوست داشتنی،مهربان،خوش بیان،باهوش،جذاب و دلچسب" هستند و

مردها را بشدت به خود "جلب میکنند" اما مردها بعد از مدت کوتاهی متوجه "سردی درونی" آنها میشوند و حس میکنند

که انگار یک جای قضییه "می لنگد" .گویی که آنها این حس رومانتیک عاشقانه را فقط بصورت "ایفای نقش "در حال "بازی" بوده اند.رابطه ی عاطفی

این دخترها "فقط" "شبیه" عشق و "شبیه" محبت است. و زوج هایشان بزودی از آنها دچار کسالت و دلزدگی می شوند چرا که اینگونه دختران

و زنان ،از ایجاد رابطه ی "عمیق و پایدار و معنا دار "عاجز هستند.


-درمانگران ایرانی در طول ده سال گذشته،بوفور شاهد مراجعانی بوده اند که با اینکه بعد از یک شکست عاطفی

و طرد شدگی،هیجانات اغراق شده ای بصورت آژیتاسیون و میل به خودکشی از خود نشان میدهند ولی بطرزی عجیب و در

فاصله ای کوتاه(گاهی بفاصله ی بیست و چهار ساعت)و بدون طی کردن مراحل سوگ،رابطه ی عاشقانه ی جدیدی را

با هیجانی بیشتر از قبل شروع می کنند گویی هیچ اتفاقی نیفتاده ست.این استعداد عجیب آنها در "تطابق" از آنها چهره ای

همچون یک "بازیگر" نقشهای رومانتیک ساخته است.بازیگری که از "تکنیک" بسیار بالایی برخوردار است ولی هنرش "نــاب نیست".

انگار چیزی باید وجود داشته باشد ولی آن چیز موجود نیست.چیزی که نامی نمیتوان برای آن گذاشت جز

"فقدان نیرو و توان ِ انرژی گذاری عاطفی بر روی ابژه ".

--"هلن دویچ" helen deutsh در مقاله ای در سال 1934 تحت عنوان شخصیت "انگار که"

از تجربه اش با چهار بیمار صحبت کرد.چهار زن،که روانکاوی در مورد آنها به شکست منتهی شده بود.

او قادر نبوددر مورد طبقه بندی آنها تصمیم بگیرد که آیا "نوروتیک" هستند یا "سایکوتیک".(رفرنس:مکتب لکان:میترا کدیور).

همچنین "اروین یالوم" در کتاب خاطرات خود(به نام :دژخیم عشق) آنها را تحت عنوان :"مرزیها ،این مُهلک های جذاب" توصیف کرده است.

-آنها فاقد یک "ایگوی مستحکم" و "هویت یافته "هستند لذا برای کسب "هویت" و فرار از "سردرگمی "،هویت دیگران

را "تقلید "میکنند.آنها یک "خلا مطلق" دارند و بناچار به هر کسی و به هر چیزی "وابسته می شوند".خود را به هر کسی و هر ایده ای

"تسلیم میکنند".در دنیای آنها فقط "ظواهر" حکمفرماست.سبک زندگیشان و حتی طبقه اجتماعی شان با هر "مردی" که عوض می کنند و

با "رابطه ی جنسی جدید"،تغییر میکند.آنها فاقد "سوپر ایگو" و اخلاقیات هستند.هیچ مرزی" ندارند و با هر ابژه ای که در دسترسشان باشد "همانند سازی "

میکنند.وقتی با یک مرد روشنفکر رابطه برقرار میکنند "انگار که" روشنفکر هستند.با یک "مرد مذهبی" انگار که مذهبی میشوند .با یک ورزشکار...با یک لمپن...با یک هنرمند...

-تا وقتی "وابسته" هستند و اندک "رنگ و بویی" از "هویت تقلیدی" را بدست می آورند،سرپا می ایستند ....ولی هر

بار که "طرد"میشوند و از آن "هویت مصنوعی" تهی می شوند،چنان دچار وحشت از "سردرگمی نقش "خود میگردند

که درجاتی از "فروپاشی روانی " و "سایکوز " را تجربه میکنند.اما فرق انها با یک فرد سایکوتیک این است که با پیدا کردن

یک رابطه ی جدید باز "هویت نویی" پیدا میکنند و به "ظاهر" به "نرمالیته" بر میگردنند.

-و جالب است که مردها هم بسرعت متوجه این قضییه می شوندو بعد از مجال کوتاهی از ابتدای آشنایی،زنی

را که برایشان "مظهر تمام عیار زنانگی" بود را ترک میکنند.و این زنهای "بدون بینش" را در حسرت یک سوال ابدی

باقی میگذارند.سوالی که در بسیاری از متون دنیای نوشتاری مجازی مشاهده می شود: او که اینهمه عاشقانه

مرا دوست میداشت،پس چرا بی هیچ توضیحی مرا گذاشت و رفت؟

-شاید در این مورد ما روانپزشکها و روانشناسها،اینبار باید از "جامعه شناسان "خبره کمک فکری بگیریم

که:مگر در دهه ی شصت و نیمه اول دهه ی هفتاد شمسی (سالهای تولد و رشد دختران و پسران "دهه ی شصتی")

چه اتفاق زیربنایی در بافت فرهنگی -تربیتی" این جامعه" افتاده بودکه منجر به رشد و پرورش نسل پر جمعیتی از دختران و زنان با شخصیت "مرزی" گردیده است.(رضا دلپاک)

-تصویر از آلبوم نقاشی خانم هما ارکانی با عنوان دهه شصتی ها

-منابعی برای مطالعه ی بیشتر:-کتاب عشق ویرانگر،نوشته ی براد حانسون-کلی وری

ترجمه:زهرا حسین زاده-الهام شفیعی نشر رسا-فصل هشتم:محبوب طوفانی

-کتاب اسطوره شناسی زنان نوشته ی شینودا بولن ترجمه آذر یوسفی نشر جیحــون.فصل :پرسفونه
  Do ɴoт dαre тo ѕтop мe jυѕт ιɴ cαѕe ѕoмeoɴe ѕтopped мe روان‌شناسی 3
پاسخ
 سپاس شده توسط # αпGεʟ ، ຖēŞค๑໓
آگهی
#22
بـه جـنـگـ ~~> تنـبـلی بـرویـد !

روان‌شناسی 3
حتماً برای شما هم عجیب خواهد بود که بدانید تنبلی می‌تواند یک اختلال رفتاری باشد که از دیدگاه روان‌شناسی قابل بررسی است. تنبلی معضل است که شاید امروزه با روند ماشینی شدن زندگی، عوارض آن بیشتر ما را درگیر می‌کند و به نوعی شاید بتوان گفت نسل جدید تا حدودی تنبل‌تر از قبل هستند.



چگونه با تنبلی مبارزه کنم

این ویژگی اجازه نمی‌دهد فرد در زندگی و کار با پویایی و سرزندگی به پیشرفت برسد و همیشه در جا می‌زند. تنبلی چه از نظر ذهنی و چه رفتاری یکی از بزرگ‌ترین موانع ترقی به حساب می‌آید که باید آن را رفع کرد. همه ما شاید گاهی دچار این حس می‌شویم که دل‌مان می‌خواهد بیشتر بخوابیم، سر کار نرویم، بیشتر تفریح کنیم و…

اما این احساسات ناشی از خستگی را نباید با تنبلی یکی دانست. افراد تنبل دچار حس مداوم خستگی آن هم بدون انجام کار و فعالیت هستند. اگر می‌خواهید ثابت کنید آدم تنبلی نیستید، صحبت‌های دکتر میرزاده را تا انتها دنبال کنید.



تنبلی به چه معناست؟

می‌توان گفت تنبلی به تعویق انداختن کارهای از پیش‌تعیین‌شده در برنامه یا اصلاً حذف اهداف از قبل تعیین‌شده در زندگی است. متأسفانه باید گفت بر اساس برخی آمار، شیوع تنبلی در ایران بعد از یک‌سری کشورهای آفریقایی و عراق بیشتر از حد رایج در جهان است.



علل فردی و اجتماعی

علل تنبلی را می‌توان در حالت کلی به دو دسته تقسیم کرد که علل فردی و علل اجتماعی هستند. در زمینه علل فردی می‌توان اشاره کرد که زمینه ژنتیکی برایش مطرح است. البته در حال حاضر معلوم نیست یا دست‌کم در حیطه معلومات و مطالعات من مشخص نشده است که عامل وراثتی به شکل انتقال ژن وجود دارد یا به لحاظ اکتسابی در خانواده رواج می‌یابد.

این جزو مسائلی است که پیشرفت علوم شناختی در آینده آن را مشخص می‌کند. در زمینه علل فردی یک‌سری بیماری‌ها هم می‌توانند عامل تنبلی باشند. مثلاً در زمینه بیماری جسمی باید به کم‌کاری تیروئید و در زمینه بیماری‌های روان باید به بعضی افسردگی‌ها اشاره کرد.



تأثیر کمبود اعتماد به نفس

در حیطه روانشناختی از ویژگی کمبود اعتماد به نفس می‌توان به عنوان یکی از علل تنبلی نام برد. در واقع، گاهی در شرایطی فرد بدون آن که دچار علایم بارز افسردگی باشد، نشانه‌ها و خصوصیتی از این بیماری مانند پایین بودن اعتماد به نفس را دارد. این ویژگی می‌تواند کم‌تحرکی و بی‌میلی به انجام فعالیت را در فرد ایجاد کند که شکلی از تنبلی است.



دوری از ریسک و درخواست پاداش

یکی از مسائل ایجادکننده تنبلی، صفات شخصیتی فرد است. برای مثال، وقتی وابستگی فرد به پاداش بالا باشد، شاهد این وضعیت هستیم. یعنی فرد کارها را صرفاً به این دلیل انجام می‌دهد که زودتر به نتیجه‌ای عینی برسد؛ یا شخصیتی دارد که از ضرر و زیان اجتناب می‌کند.

این افراد همیشه در حاشیه امن به سر می‌برند و به عبارتی، اهل ریسک و تجربه‌های جدید نیستند. حال فردی که این ویژگی‌ها را با هم دارد، بیشتر مستعد ابتلا به تنبلی است.



انگیزه‌های درونی پایین

قاعدتاً فردی که به پاداش وابستگی دارد و از طرفی، دلش نمی‌خواهد از حاشیه امنی که دارد خارج شود، انگیزه‌های درونی پایینی دارد. یعنی پیوسته تلاش کردن چندان برای فرد اهمیت ندارد و مهم‌ترین‌ مسئله، نتایج است. این افراد احساس رضایت درونی از تلاش خود ندارند و تنها به این نگاه می‌کنند که از بیرون به چه میزان پاداش دریافت می‌کنند تا بر اساس آن تلاش کنند.



خانواده تنبل‌پرور

متأسفانه الگوهای رفتاری خانواده هم در این میان می‌توانند نقش مخربی داشته باشند. برای مثال، در خانواده‌ای که دو بچه یکی کوشا و یکی تنبل باشد، اعضای خانواده طرف بچه تنبل را می‌گیرند و می‌گویند بچه کوشا می‌تواند گلیم خودش را از آب بیرون بکشد. چه بسا حتی از او توقع کمک هم داشته باشند و بگویند تو هوای برادر تنبلت را داشته باش. در حالی که به علل ضعیف و ناتوان بودن بچه تنبل توجهی ندارند.



فرد و جامعه

در مورد عوامل اجتماعی شاید تصور این باشد که نمی‌توانیم اجتماع را تغییر دهیم و به همین علت، برای رفع‌شان مشکلی داریم که حل‌شدنی نیست؛ اما باید توجه کرد که اجتماع هم از جزء تشکیل شده است و ما باید با رفتارهای درست فردی، اجتماعی بهتر بسازیم. نباید انتظار داشته باشیم همه چیز جامعه آن‌طور که می‌خواهیم و بدون تلاش فردی ما باشد و سر جای خودش قرار بگیرد.

بهتر است به عنوان یک فرد و جزئی از یک کل بزرگ، کارها و نقش خودمان را درست اجرا کنیم. به هر حال، تغییرات بزرگ اجتماعی حاصل تغییر افراد است و با این روش می‌توان جامعه را اصلاح کرد تا جامعه به سمت دوری از تنبلی و عوامل ایجاد‌کننده آن برود. البته این مستلزم آینده طولانی و هدف‌گذاری‌های بزرگ است و شاید باید یک نسل بگذرد تا این تغییرات فردی در جامعه دیده شود.



بیماری‌ها و تنبلی

شاید فرد انگیزه و خواست لازم را برای تحرک دارد؛ اما به علت فقدان انرژی دچار تنبلی و عدم تحرک می‌شود. این موارد بیشتر در بعضی بیماران مانند کم‌خون‌ها یا دیابتی‌ها دیده می‌شود. قطعاً چنین حس تنبلی، خودخواسته نیست. کم‌کاری تیروئید و کم‌‌خونی به‌خصوص کم‌خونی مزمن می‌تواند عامل خستگی شدید و در نتیجه رفتارهای توأم با تنبلی باشد که باید این بیماری‌ها را درمان و کنترل کرد.



سبک زندگی مدرن

دنیای مدرن با خودش سبکی از زندگی را به همراه آورده که می‌توان یکی از علل تنبلی در نسل حاضر را به آن نسبت داد. شما با وجود تکنولوژی‌های روز که بسیاری از کارها را برایتان به ساده‌ترین شکل انجام می‌دهد، دیگر آن‌قدرها فعالیت فیزیکی نخواهید داشت. مثلاً فرد برای یک خرید ساده از اتومبیل یا حتی از سیستم پیک و تحویل درب منزل استفاده می‌کند.

حتی برای روشن کردن تلویزیون با کمک کنترل همان اندک حرکت در خانه هم از بین رفته است. گاهی افراد وجود تکنولوژی و امکانات را توجیهی برای تنبلی خود قرار می‌دهند و می‌گویند باید بهترین استفاده را از امکانات برد. مثلاً فرد می‌گوید چرا پیاده بروم؟! در حالی که شاید بهتر باشد بگوید چرا پیاده نروم؟!

قطعاً توجه به سلامتی جسم و روان می‌تواند عامل خوبی باشد تا دست از این نوع تنبلی هم برداریم. این تا حدی برمی‌گردد به ویژگی افراد که ذاتاً دوست دارند نتیجه اعمال و خواسته‌های خود را زودتر ببینند. مثلاً فرد به خودش می‌گوید من حالا کلی پیاده راه بروم که مثلاً ده سال دیگر بیماری قلبی نگیرم یا احتمال بیماری کم بشود. چون پاداش برای آینده است، او را از انجام این کار باز می‌دارد و به سمت پاداش سریع می‌رود که همان خسته نشدن و استفاده از اتومبیل به جای پیاده‌روی است.



رابطه تنبلی و خواب

بعضی اوقات بین خواب و تنبلی رابطه علت و معلولی وجود دارد؛ به‌ویژه فرد تنبلی که نه انگیزه انجام کاری را دارد و نه طبعاً برنامه‌ای برای انجام دادن دارد، بیشتر تمایل دارد بخوابد. از سویی، برعکس آن هم وجود دارد. یعنی خواب زیاد عوارضی چون ابتلا به افسردگی و تنبلی را به دنبال دارد. اما گاهی هم این‌طور نیست. مثلاً فردی ممکن است ساعت خوابش زیاد باشد؛ اما در ساعاتی که بیدار است بسیار پرتحرک و فعال باشد. بنابراین، هر کسی که خوابش زیاد است، الزاماً تنبل نیست.



تنبلی‌های ذهنی

تنبلی ذهنی در جامعه ما بسیار رایج‌تر است؛ اما چون عینی نیست، خیلی به چشم نمی‌آید. در واقع، اگر نگاه کنید عمده تغییرات و تحولاتی که در جامعه مدرن وجود دارد، از جامعه‌های خارجی می‌آید. وسایل، ایده‌ها و امکانات همگی عمدتاً زاییده تفکر خارجی است؛ طوری که اگر برای مدتی رابطه ما با دنیای خارج از کشور کاملاً قطع شود، ممکن است سال‌ها هیچ تغییر محسوسی در وسایل مورد استفاده و تکنولوژی ما دیده نشود.

این نشانه این است که ما ذهن‌مان را در مسیر خلاقیت تربیت نکرده‌ایم و آن را به امتحان کردن شیوه‌های دیگر و خلق چیزهای تازه‌تر عادت نداده‌ایم. بنابراین تنبلی ذهن هم موردی است که باید به آن خیلی توجه کرد.

گاهی فرد اهدافی بسیار بزرگ‌تر و بیشتر از توانایی‌هایش در نظر می‌گیرد و بعد به خودش می‌گوید این اهداف دور از دسترس هستند. این مسئله می‌تواند او را ناامید کند؛ در نتیجه فرد تلاش را نیمه‌کاره رها می‌کند و حیطه توانایی‌های خود را بسیار پایین می‌آورد. حتی ممکن است در مورد اهداف کوچک‌تر هم نگاه ناتوانی داشته باشد. این احساس ناتوانی می‌تواند فرد را از تلاش بازدارد و او را تنبل بار بیاورد.

گاهی یکی از اعضای خانواده به علتی توانایی بدنی کمتری دارد یا دچار حادثه‌ای شده است که او را از دایره فعالیت زندگی عقب انداخته؛ مثلاً نقص عضـــوی دارد. در این شرایط توجه بیشتر به او و کمک به رفع خواسته‌هایش قابل توجه است؛ اما در مورد فرد سالم که به رغم شرایط مناسب، صرفاً دوست ندارد زحمت بکشد، این شکل از توجه می‌تواند او را تنبل کند.



مقابله با تنبلی

برای آن که بتوانیم با تنبلی مقابله کنیم، به چند راه‌کار قابل اجرا اشاره می‌کنیم:

۱- اهدافی را به شکل مناسب طراحی کنیم. همان‌طور که یک هدف کلی و بزرگ داریم، اهداف کوتاه‌مدت و دست‌یافتنی هم بگذاریم که رسیدن به آنها انگیزه‌بخش باشد و ما را مصمم‌تر به تلاش بیشتر کند.

مثلاً اگر قرار است در آینده صاحب خانه شوید، هدف خود را این بگذارید که مثلاً در پایان هر سال پس‌انداز خود را کمی افزایش بدهید! یا طوری هزینه کنید که ماهانه مبلغی پس‌انداز داشته باشید. این هدفی دست‌یافتنی است و فرد حس می‌کند در مسیری قرار دارد که پله‌به‌پله به هدف بزرگ‌ترش می‌رسد. این مسئله نوعی بازخورد سریع و پاداش روانی دارد که او را با انگیزه‌تر می‌سازد.



2- یکی از کارهای مفید در این برنامه این است که به خود تلاش، پاداش بدهیم. باید به خود بگویید دارم زحمت می‌کشم و تلاشی که می‌توانم را برای رسیدن و محقق شدن هدفی که تعیین کرده‌ام، انجام می‌دهم. به همین راضی باشید و الزاماً فقط به هدف فکر نکنید. برای قدم‌هایی که برمی‌دارید، ارزش قائل شوید و از این بابت خوشحال شوید.



3- اگر دچار عارضه‌های روحی هستید؛ مثلاً اعتماد به نفس پایینی دارید یا به علل جسمی، انرژی‌‌تان از سطح عادی پایین‌تر است و شما را زودتر خسته می‌کند، حتماً این مشکلات را پیگیری و درمان کنید. کمک‌های پزشکی و مشاوره‌ای در این زمینه بسیار مفید هستند.



4-قطعاً ورزش منظم بسیار کمک‌کننده است. تحرک فیزیکی باعث می‌شود تا از حالت رخوت و سستی بیرون بیایید و روحیه بهتری داشته باشید. ورزش حتی در افزایش اعتماد به نفس و افزایش سطح انرژی مؤثر است.



5- خودداری از پرخوری عاملی مفید در مقابله با تنبلی است. پرخوری و رابطه آن با تنبلی نکته بسیار ظریفی است که بیشتر اوقات در این مباحث جا می‌ماند. پرخوری فرد را سنگین و کند می‌کند. به‌خصوص در مورد افرادی که فعالیت ذهنی دارند، این مسئله نمود بیشتری دارد.

در واقع، برعکس آنچه تصور می‌شود که پرخوری در افراد پرتحرک خوب نیست، باید گفت چنین افرادی به علت فعالیت زیاد بدنی انرژی دریافتی را می‌سوزانند؛ اما آنهایی که فعالیت فکری دارند، با احساس سنگینی و سیری بیش از حد دچار تنبلی می‌شوند.
پاسخ
 سپاس شده توسط Ƒαкє ѕмιƖє ، ຖēŞค๑໓
#23
چرا برخی نظام های ایدئولوژیک و مکتب های علمی از علوم انسانی می ترسند؟ رابطه این دو با یکدیگر در چیست؟

ترس برخی نظام های ایدئولوژیک و مکتب های علمی از علوم انسانی ناشی از توانایی علوم انسانی در آشکار کردن آن‌ها ست.

این‌که بعضی از نظام‌های ایدئولوژیک از علوم انسانی می‌ترسند، از آن‌ روست که می‌دانند علوم انسانی می‌تواند پاشنه‌ی آشیل آن‌ها

را نشان دهد. چرا برخی نظام‌های ایدئولوژیک از رشته‌های مهندسی و پزشکی هیچ هراسی ندارند؟ در نظام‌های لیبرالیسم و سوسیالیسم

که علوم فنی و مهندسی و پزشکی رشد می‌کردند و رشدهای خوبی هم می کردند. اما علوم انسانی اتحاد جماهیر شوروی با علوم انسانی

در آمریکا فاصله داشت. برخی نظام‌های ایدئولوژیک می‌دانند که چیزی که می‌تواند آن‌ها را از میدان به‌در کند، لزوما حضور ایدئولوژی‌های

دیگر نیست بلکه رشد علوم انسانی نیز می‌تواند ضعف آن‌ها را نشان دهد.

یک وجه ضرورت علوم انسانی این است که ما از طریق علوم انسانی می‌توانیم ایدئولوژی‌ها را نقد کنیم.

چه ایدئولوژی‌های دینی، چه ایدئولوژی‌ های غیردینی. ما با علوم انسانی ست که می‌توانیم تا حدودی بفهمیم

ایدئولوژی‌ها چقدر تعابیر نادرست دارند و از طریق ایدئولوژی‌ ها می توانیم دست به قضاوت ارزشی درباره علوم

انسانی بزنیم. برخی ایدئولوژی‌ها قدرت تضعیف ندارند. زیرا یک بیماری دارند و آن این‌ است که نامستدل‌اند و چیز

نامستدل نمی‌تواند چیزی را از بین ببرد. برخی علوم انسانی نیز در طول تاریخ نشان دادند که نمی توانند تمام مشکلات

بشری را حل کنند و نیاز به ایدئولوژی‌ -دینی و غیر دینی- داشته و دارند.

علوم انسانی از دو منظر علمی و ایدئولوژیک اخته شده است. از منظر درونی که ریشه در فقر نظری دارد و

از بعد بیرونی که ریشه در ایدئولوژی و سیاست دارد. البته بعد بیرونی بر بعد درونی تقدم زمانی داشته و به شدت حوزه نظری

را تحت تاثیر قرار داده است. منظور از فقر نظری ناتوانی علوم انسانی ما در زمینه نظریه پردازی است. اگر یکی از ویژگیهای علم را

پیش بینی بدانیم هر نظریه و هر فرضیه ای به نوعی در صدد پیش بینی آینده یا علل اتفاقات گذشته است و قابلیت و کارآمد بودن

یک فرضیه علمی و یک نظریه را می توان از درست یا اشتباه بودن پیش بینی های آن سنجید.

متاسفانه در حوزه علوم انسانی ایران، گاهی نمی شود پژوهشی انجام داد و دست به پیش بینی زد و

وقتی پیش بینی انجام می گیرد برخی از آنها اشتباه از آب در می آید که این مسئله ریشه در فقر نظری دارد.

یعنی اندیشمندان حوزه علوم انسانی و اجتماعی ما توانایی ارایه نظریه هایی را ندارند که بتواند واقعیتهای موجود

را به خوبی پیش بینی و تبیین کند. همچنین کارآیی یک نظریه را می توان از توانایی آن در حل مشکلات و معضلات

آن حیطه دانست که در این حوزه نیز مشکلات بسیاری در جامعه علمی وجود دارد. در کل اگر دیدگاه تجربی فلسفه

علم به علوم (و بویژه علوم انسانی) را قبول داشته باشیم، تجارب و رویدادها، نظرات و فرضیه های علمی ارایه شده

را چندان مورد تایید قرار نمی دهند. البته این خوشبینانه ترین حالت است، زیرا غالبا ما به نظریه پردازی و تولید فرضیه

نمی پردازیم، چه برسد به اینکه تجربه و گذشت زمان اشتباه یا درست بودن آنها را به ما اثبات کند.

درصد زیادی از علوم انسانی کشور ما متاثر از سوسیالیم و لیبرالیسم و ... است ولی جامعه ما جامعه ای اسلامی

است و بر طبق مبانی اسلامی بنا شده است. نگاهی که در تصویر اصلی نوشته متبلور است ، این است که هر

ایدئولوژی از سوی علم طرد می شود و علم نگاهی خصمانه و هیولا انگارانه ای به ایدئولوژیک دارد. حال سوال این

است که مسئولین و دانشمندان و در حالت کلی تر نظام ایدئولوژیک اسلامی از علوم انسانی می ترسد یا مشکل

دیگری در بومی سازی و اسلامی کردن علوم انسانی در حال اتفاق است؟

به نظر خیلی از سیستم های ظاهرا غیر ایدئولوژیک هم ایدئولوژیک هستند. مثلا خود سیستم علمی که ژورنال ها و ژورنالیست ها

توسط افرادی خاص هدایت میشوند. کشورهای لیبرال به محققینی که کمی افکار سوسیالیستی داشته باشند بودجه ای اختصاص

نمی دهند و برعکس. بنابراین میشود علوم انسانی را داشت آن هم فقط آنگونه ای که نظامی و حکومتی آن را هدایت و دستچینش می کند.

موضوعی که مطرح است علاوه بر نظام های ایدئولوژیک ، برخی مکتبهای علمی نیز دچار این ترس می شوند و آن همان سیطره

یافتن یک اندیشه در زمان خاصی از تاریخ است. زمانی روانکاوی و رفتارگرایی تقریبا روح حاکم بر ادبیات پژوهش روان شناسی بودند

و هر نظریه ای غیر از این دو به سختی توانایی عرض اندام داشت. اما امروزه عکس این موضوع صادق است و رویکردهای شناختی و

نوروساینس در حال جولان هستند. پس علاوه بر برخی نظام های ایدئولوژیک برخی مکتب های علمی نیز از ایدئولوژیک های دیگر ترس

دارند و ترجیح می دهند ادبیات غالب پژوهش در یک زمان خاص بر محور مکتب آنها بچرخد. در مورد روانشناسی گاهی یک موضوع داغ

میشود و خارج از آن موضوع نمیشود حرف زد اگر هم حرفی زده بشود شنیده نمیشود. البته روان شناسی تمام علوم انسانی نیست،

اما این نگاه خیلی بهش آسیب زده است. همان آسیب را میتوان با حمایت از یک نظریه روانشناسی در مقابل یک نظریه دیگر وارد کرد.

سوالی که مطرح می شود این است که مگر بدون ایدئولوژی علم شکل میگیرد ؟ در پاسخ باید گفت نباید ایدئولوژی را با فلسفه یکی

در نظر گرفت. ایدئولوژی دارای قضاوت ارزشی در نوع نگرش به جهان پیرامونی ست. اما در علم قضاوت ارزشی و پیش فرض ها جایی ندارند.

در آخر می توان گفت که علم می تواند توسط ایدئولوژی "اداره" بشود و باید یا نبایدی وجود ندارد که علم نباید توسط ایدئولوژی اداره شود

و این حرف غلط است که تماما ایدئولوژی ها باید توسط علم مورد ارزیابی قرار بگیرند. علم هم گاهی باید توسط ایدئولوژی ها مورد ارزیابی

قرار بگیرد. زمانی که ایدئولوژی ها اداره کننده علم باشند، "حقیقت" به خطر نمی افتد بلکه زمانی حقیقت به خطر می افتد که علم تماما

اداره کننده ایدئولوژی ها باشد. این که بگوییم افراد با یک لنز خاص (قضاوت های ارزشی) دنیا را نگاه می کنند پس حقیقت به خطر افتاد، حرف درستی نیست.
  Do ɴoт dαre тo ѕтop мe jυѕт ιɴ cαѕe ѕoмeoɴe ѕтopped мe روان‌شناسی 3
پاسخ
 سپاس شده توسط ຖēŞค๑໓
#24

راهکارهای مشهور شدن برای روان شناسان


در ایران روان شناس "خــــــوب و بـــــد" نداریم، روان شناس "مشهور و غیر مشهور" داریم!

اگر می خواهید مشهور شوید:

- در ابتدا حداقل دکتری بگیرید، ترجیحا در خارج، چون آدم متوسط ها در ایران زود "غول" میشن یا غول شون میکنن. سپس هیئت علمی شوید!

- نوچه داشته باشید، از پژوهش های تان هم بیشتر!

- ویزیت بالای 100 هزار تومن بگیرید. حق ویزیت بیشتر، شهرت بیشتر.

- چند کتاب ترجمه کنید. به دانشجویان ارشد و دکتری-همون نوچه ها- بگویید ترجمه کنند، نام خودتان را اول بیاورید!

- چند کتاب هم تالیف کنید. لازم نیست واقعن "تالیف" کنید. قسمت های مختلف کتاب های گوناگون رو ترجمه کنید و بچپونید تو همدیگه و اسمش رو بگذارید تالیف.

- چند مقاله ISI بی سر و ته چاپ کنید. نگران نباشید، مقالات تان را به غیر از نوچه های علمی تان هیچ کس دیگری در دنیا نمی خواند. پس تا می توانید ببافید،

تا "شـقـیـقـه" هست، پژوهش باید کرد! (مطمئن باشید بعد از چند سال پژوهش، دکتری افتخاری به جهت پیوندهای بی بدیل "گودرز" و "شقایق" رو دریافت خواهید کرد)

- حرفای خاص بزنید. مثلن در حالی که 90 درصد مقاله هایتان به زبان فارسی ست، بگویید من از حوزه های پژوهشی در ایران اطلاعی ندارم.

دیده شده این عبارت خیلی "نوچه جذب کن" بوده است. همچنین در مراحل انجام پایان نامه توسطه نوچه ها، به شدت سخت گیری کنید،

مثلن هی بگید فونت و کادر دور صفحه رو درست کنید. دیده شده دانشجوها مازوخیست هستن و لذت میبرن، چون "احساس انجام کار علمی"

بهشون دست میده. چه چیز شیرین تر از مرارت های علمی!!

- هم کارگاه برگزار کنید، هم برای به روز نشان دادن خودتان کارگاه بروید. اگر تازه کار هستید کارگاه زیاد برگزار کنید، از "گودرز درمانی"

تا "شقایق پروری" را می توانید در دستور کار خود قرار دهید. اگر هم کمی مشهور شدید نگران کارگاه نباشید چون نوچه هایتان سراغ شما خواهند آمد!

شرکت در کارگاه یا دوره های روان شناسی خارج کشور به شدت توصیه میشه. مهم نیست انگلیسی متوجه نمیشید و چیزی یاد نمی گیرید،

مهم اینه که "کاغذش" رو دریافت می کنید و در رزومه تون می نویسید.

- نگران انجام مراحل فوق هم نباشید، کسی با شما کاری نداره و انتقادی به شما نمیشه. چون همکاران نیز بر همین منوال اند و دانشجویان

نیز دو دسته اند، "احمق" یا "نوچه"!

***

پ.ن:

با احترام به "آلفای یک درصد" در حوزه روان شناسی. البته میدونم همه(مثل من) خودشون رو آلفای یک درصد میدونن!

▬▬▬▬

هشدارهای یک روانشناس درباره دلبستگی‌ و دوستی‌های اینترنتی

دکتر مهرانگیز شعاع کاظمی در گفت‌وگو با خبرنگار «جوانان» ایسنا منطقه دانشگاه علوم پزشکی تهران،افزود:

دوستی‌های اینترنتی باعث می‏‌شود که دو طرفتمام فکر و توجه و تمرکز خود را صرف دیدارها و ملاقات‏‌های حضوری

و تلفنی کنند واین بزرگ‏ترین مانع برای رشد و ترقی علمی است؛ زیرا تحصیل دانش نیازمند تمرکزنیروهای فکری و روحی است.

وی با بیان اینکه دلبستگی‌های اینترنتی، فرار دختران را به دنبال دارد، گفت: کسانی که چت می‌کنند دانش و آگاهی

چندانی به خصوص با جنس مخالف ندارند و نمی‌توانندارتباط را براساس اصول مشخصی برقرار کرده و بر مبنای آن پیش روند.

وی در ادامه افزود: وقتی شخص ارتباطی را در چت برقرار می‌کند، فرد مقابل در آغازارتباط حس می کند که این برقراری ارتباط

به زودی قطع می‌شود و تنها برای وقت‌گذرانیاست، اما پس از مدتی آغاز این ارتباط شکل می‌گیرد و ابراز احساساتی که بعدا ممکناست

از سوی دو طرف مطرح شود و دلبستگی‌هایی را به وجود آورد که این دلبستگی‌ها دردرازمدت عوارضی مانند مقوله دختران فراری یا

سوء‌استفاده‌های جسمی و جنسی را به دنبال دارد.

این عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا (س) با بیان اینکه معمولا افرادی که جایگاهشغلی مناسبی در اجتماع ندارند وارد

اتاق‌های چت می‌شوند و کسانی که ارتباط اجتماعیواقعی در جامعه دارند چندان فرصت نمی‌کنند که چت کرده و خود را

درگیر این مسائلکنند، اظهار کرد: کسانی که ترس اجتماعی و افسردگی دارند و نیز گوشه‌گیر هستند ونمی‌توانند با افراد

به راحتی ارتباط برقرار کنند، زمینه‌ای در چت می‌یابند که دراین موقعیت‌های اجتماعی که هویت‌شان پنهان است خود را معرفی کنند.

کسانی کهروابط‌شان دچار گسیختگی خانوادگی است و مرد و زن از یکدیگر طرد شده‌اند نیز زمینهورود در اتاق‌های چت را دارند.

فقدان شناخت درست و واقع بینانه و ایجاد جو بدبینی از عواقب دوستی های اینترنتی

شعاع کاظمی گفت: معمولا ادعا می‏‌شود این گونه روابط و دوستی‏‌ها به انگیزهازدواج شکل می‏‌گیرد، اما با کمی دقت مشخص می‏‌شود،

روح حاکم بر این گونهدوستی‏‌ها، عشق‏‌ورزی کور است نه خردورزی. تصمیم‏‌گیری درست در مورد ازدواج با فردخاص، تنها با تکیه بر عقلانیت و خردورزی ممکن است.

وی افزود: دوستی‏‌های قبل از گزینش همسر، راه عقل را مسدود و چشم واقع بین انسانرا کور می‏‌کند و اجازه نمی‏‌دهد تا یک تصمیم

صحیح و پیراسته از اشتباه گرفته شود. این نوع انتخاب‏ها که در فضایی آکنده از احساسات و عواطف انجام می‏‌گیرد

به دلیلنبود شناخت عمیق و واقع‏‌بینانه، زندگی مشترک را تلخ و آینده را تیره و تارمی‏‌کند.

این روانشناس با تاکید بر اینکه این گونه دوستی‌ها نه تنها مشکلی را برای دخترانو پسران حل نمی‏‌کند، بلکه

بر مشکلات آنان می‏‌افزاید، گفت: این گونه دوستی‏‌ها وروابط اگر به ازدواج بیانجامد پس از مدتی از شکل‏‌گیری زندگی جو بدبینی و سوءظن رابه دنبال دارد.

وی ادامه داد: پسر به خود می‏‌گوید این دختر وقتی به راحتی با من پیوند و رابطهبرقرار کرد، از اعتقاد و ایمان قوی برخوردار نیست.

بنابر این از کجا معلوم پیش ازارتباط با من، با فرد دیگری طرح دوستی نریخته است؟ از کجا معلوم که در آینده با اینکه همسر من است

با دیگری ارتباط برقرار نکند؟ دختر نیز همین تصور را نسبت به پسردارد. بر این اساس این گونه ازدواج‏ها دارای پایه و اساسی سست و متزلزل است

و تجربهنشان داده که منجر به طلاق و جدایی می‏‌شود.

شعاع کاظمی اظهار کرد: این گونه روابط و دوستی‏‌ها معمولا به انگیزه تفنن وسرگرمی شکل می‏‌گیرد، نه تشکیل کانون خانواده،

اما در خلال آن از خود باوری وزودباوری دختران سوء استفاده می‌شود. متاسفانه در بسیاری موارد بین عشق و هوس تمییزداده نمی‏‌شود.

عشق حقیقی و پاک با هوس‏‌های آلوده و زودگذر، تفاوت جوهری دارد.

وی همچنین افزود: برخی از این روابط که مبتنی بر هوسرانی و سرگرمی است،

پس ازمدتی رو به سردی و افول می‏‌نهد. جاذبه و دل ربایی‏‌ها مربوط به روزها و ماه‏‌هایاول دوستی است. اما دیری نمی‌پاید

که این روابط عادی شده و به جدایی می‌کشد. حستنوع طلبی انسان از یک طرف و فقدان عامل بازدارنده از طرف دیگر باعث می‏‌شود

برخیسراغ ازدواج و تشکیل خانواده نروند جامعه‌‏ای که از تشکیل کانون خانواده استقبالنکند هیچ‏گونه ضمانتی برای رشد و شکوفایی

فضایل انسانی در آن وجود ندارد. عمدهخوبی‏‌ها و کمالات والای انسانی در پرتو تشکیل خانواده‌‏ای سالم، به فعلیت می‏‌رسد.

این عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا (س) گفت: در دوستی‏‌های موجود بین دختران وپسران، از آنجا که مقاومتی بسیار قوی

از طرف پدر یا مادر یا جامعه برای ممانعت ازبرقراری این دوستی‏‌ها وجود دارد، این گونه دوستی‏‌ها با مخاطرات روانی گوناگونی ازجمله اضطراب و تشویش همراه است.

به گفته وی، وجود افکار دیگری چون احساس گناه، نگرانی از تهدیداتی که توسط پسربرای فاش کردن روابطش با دختر صورت می‏‌گیرد،

یک تعارض درونی و اضطراب مستمر را بهدنبال خود دارد. بنابر این وجود چنین دلهره‏‌ها و اضطراب‏‌هایی که گاهی لطمه‏‌هایجبران ناپذیری

بر جسم و روان انسان دارد، از جمله آسیب‏‌های این گونه روابط است.

شعاع کاظمی در پایان گفت: هر انسانی در سرشت و نهاد خویش به دنبال پاکی‏‌ها ونجابت است. دخترانی که در پی این روابط آلوده هستند

در حقیقت پشت پا به سرنوشت خودزده‏‌اند و این امر باعث می‏‌شود که آن‏ها به جرم آلودگی به این روابط شرایط ازدواجپاک را از دست بدهند.

البته این گونه روابط ناسالم حتی در ازدواج پسران نیز تاخیرایجاد می‌کند، اما دختران بیش از پسران در معرض این آسیب قرار دارند.
  Do ɴoт dαre тo ѕтop мe jυѕт ιɴ cαѕe ѕoмeoɴe ѕтopped мe روان‌شناسی 3
پاسخ
 سپاس شده توسط First Star ، ☺t@k selooli☺ ، ຖēŞค๑໓
#25
تحقیر کودکان مهارت نه گفتن را از آنان می‌گیرد
روان‌شناسی 3
تحقیر کودکان مهارت نه گفتن را از آنان می‌گیرد
یک روان شناس درخراسان شمالی گفت: تحقیر کودکان مهارت نه گفتن را از آنان می‌گیرد.
پروین همت افزا بیان کرد: مهارت نه گفتن یکی از زیر شاخه‌های مهارت افزایش جرأت است‌.



وی توضیح داد: مهارت افزایش جرات یعنی مهارت برخورد منطقی با دیگران و داشتن مهارت نه گفتن در برابر خواسته‌های آنان‌.
همت افزا ادامه داد: اگر از ابتدای کودکی در خانواده برخورد اعضای خانواده، بخصوص برخورد والدین با کودک همراه با تحقیر و سرزنش باشد، اعتماد به نفس فرد کاهش پیدا می‌کند.



وی گفت: این گونه افراد که دارای اعتماد به نفس پایینی هستند، در مقابل خواسته‌های دیگران جرآت نه گفتن را از دست می‌دهند.
وی بیان کرد: برای آنکه کودکان جرات نه گفتن را از دست ندهند، باید والدین زمینه موفقیت‌های کوچک را در خانواده ایجاد کنند.



همت افزا با بیان اینکه مهارت نه گفتن بصورت الگویی و یادگیری نیز است، خاطرنشان کرد: عدم وجود مهارت نه گفتن در فرزندان نیز تاثیر‌گذار است.
این روان‌شناس بیان کرد: کسانی که مهارت نه گفتن را ندارند، ابتدا باید به یک خودشناسی برسند و متوجه شود که ایراد در نه گفتن را دارد.



همت افزا اظهار کرد پس از اینکه فرد به نداشتن مهارت نه گفتن پی برد، نیاز به تغییر رفتار دارد.
‌وی توضیح داد: با مراجعه به روان شناس و آموزش برنامه تغییر رفتار‌ یا شرکت در آموزش مهارت زندگی می‌توان این مهارت را آموخت.
پاسخ
 سپاس شده توسط Ƒαкє ѕмιƖє ، ຖēŞค๑໓
#26
5 علامت اعتیاد به اینترنت

روان‌شناسی 3
براساس برآوردهای ژاپن در این کشور 500 هزار کودک در سن مدرسه از نظر آسیب شناختی به اینترنت معتاد هستند، عاملی که موجب شده کارشناسان راهکار برگزاری اردوهای بدون گجت و اینترنت را از سال آینده اجرایی کنند.

براساس یک تحقیق انجام شده توسط دولت ژاپن 518 هزار دانش آموز ژاپنی 12 تا 18 سال از نظر آسیب شناختی به اینترنت اعتیاددارند.

این تحقیق توسط دانشگاه نیهون با انجام نظر سنجی از 100 هزار دانش آموز انجام و مشخص شده است که در 8.1 درصد از آنها در وضعیت مشکوک به اعتیاد به سر می‌برند.

از میان افرادی که علائم ظاهری اعتیاد به اینترنت به ویژه فکر دائم فعالیتهای آنلاین در تمام ساعات روز، نشانه‌های افسردگی، کاهش عملکرد در مدرسه، ترومبوز سیاهرگی عمقی داشتند، 23 درصد اختلال خواب و 15 درصد بیداری شب هنگام داشتند.

وزارت سلامت، کار و رفاه ژاپن برای مقابله با این وضعیت در نظر دارد با گسترش تحقیقات خود اردوهای بدون اینترنت راه اندازی کند که طی آن کودکان از رایانه ها، تلفنهای هوشمند و کنسولهای بازی قابل حمل خود جدا شوند.

این اردوها که دولت ژاپن از سال آینده آنها را راه اندازی می‌کند بر فعالیت در هوای آزاد و فعالیتهای گروهی تمرکز می‌کند تا بر ارزش ارتباطات چهره به چهره بیافزاید.

علاوه براین کودکان در جلسات مشاوره با روانپزشک و روان درمانگر بالینی شرکت می‌کنند تا علت و ریشه اعتیاد آنها به اینترنت مشخص شود.

مارک دی گریفیتس استاد روانشناسی دانشگاه ناتینگهام ترنت که کتاب”آیا واقعا اعتیاد به اینترنت وجود دارد» را نوشته اعلام کرده است که اعتیاد به اینترنت دارای پنج معیار کلیدی است.

این معیارها عبارتند از”قابل ملاحظه بودن» به معنای تبدیل شدن اینترنت به مهمترین و برجسته ترین فعالیت در زندگی فرد که بر احساسات، رفتار و تفکراتش تأثیر گذار است.”تغییر حالت» به معنای تحت تأثیرقرار گرفتن عاطفی با استفاده از اینترنت.”تساهل» به معنای صرف زمان قابل توجه در اینترنت برای گرفتن تأثیر عاطفی.”نشانه‌های ترک» به معنای ایجاد استرس عاطفی یا فیزیکی برای فردی که ناگهان فعالیتهای اینترنتی خود را متوقف می‌کند.”بازگشت» به معنای تمایل فرد معتاد برای بازگشت ساده به رفتار خود حتی پس از سالها کنترل.

با همه این توصیفات اعتیاد به اینترنت هنوز هم پدیده ای است که شناخت اندکی روی آن وجود دارد.

برخی از کارشناسان اعتقاد دارند که برنامه ژاپن می‌تواند به شهروندان خود و سایر معتادان به اینترنت در سراسر جهان کمک کند تا علتها و ریشه‌های درمان اعتیاد به اینترنت را بررسی کنند.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ناشناس برام بنویس (:



«آن غار تاریکی که از ورود به آن می ترسید، همان گنجی را در خودش پنهان کرده که به دنبالش میگردید.»

کارل گوستاو یونگ
پاسخ
 سپاس شده توسط Ƒαкє ѕмιƖє ، ຖēŞค๑໓
آگهی
#27
مثبت بیندیشیم موفق زندگی کنیم.

چیزی که نحوه زندگی انسانها را مشخص می کند، تفسیر و نوع دیدشان نسبت به وقایع بیرونی است نه خود آن وقایع.

سرمنشأ مثبت اندیشی از باورهای ما می آید. باورها و اعتقادات هر فرد و نوع برداشتش از زندگی و وقایع آن است که او را به سمت و سوی خوشبختی و یا بدبختی می برد. هر اتفاقی که در زندگی ما پیش می آید از نظر ما یا خوشایند است یا ناخوشایند. پس هرامری می تواند باعث خوشحالی و خوشبختی ما و یا باعث ناکامی و ناراحتی ما شود.
مثبت اندیشی به ما کمک می کند که بتوانیم تغییرات مفیدی در رفتار، گفتار، کار و زندگی خود ایجاد کنیم.

کلمات نیز تأثیر بسیاری بر افکار و احساسات ما می گذارند. کلمات می تواند ما را بسیار هیجان زده، متأثر یا خوشحال کنند. پس دقت کنید کلماتتان را در جهت مثبت و زیبا کردن افکار و احساساتتان به کار ببرید.

به کاربردن واژه ها و عبارات تأکیدی مثبت در زیباتر شدن افکار و اعمال ما و بهبود کیفیت زندگیمان تأثیر بسیار زیادی دارد و باعث ایجاد شور و شوق در زندگی می شوند. مثل این جمله: «من شایسته موفقیت هستم و همیشه به اهدافم می رسم»

هیچگاه مشکلات و سختیهای زندگیتان را لعن و نفرین نکنید. این فکر که دنیا سرشار از مشکل است را دور بریزید و در عوض هرگاه موقعیت نامطلوب یا مسئله ناخوشایندی در زندگیتان پیش آمد، به دنبال راههای مثبت و طلایی برای حل آن مسائل باشید. به کار بردن این روش باعث ایجاد رضایت در شما و حل شدن مسائل زندگیتان به گونه ای مثبت و خوب می شود.

نحوه اظهار نظر کردن در مورد دیگران و کارهایشان نیز بسیار مهم است. سعی کنید سریع و منفی در مورد چیزی اظهار نظر نکنید. ابتدا در مورد آن فکر کنید بعد نظر خود را ابراز کنید تا تأثیر بیشتری بر مخاطبتان داشته باشد.

در اطراف همگی ما افراد منفی بافی هستند که با افکار و گفتار منفی شان سعی دارند، باعث تضعیف روحیه ما شوند. سعی کنید تا حد امکان با چنین افرادی همنشین نشوید.

بسیاری از مردم افکار منفی را در زندگیشان مد نظر قرار داده و به آنها بها می دهند. حتی در صحبتهایشان با یکدیگر مدام از سختیهای کارشان، کم خوابیهای شبانه، نداشتن استراحت گله می کنند و همین امر تأثیر منفی بر فکر آنها گذاشته و باعث خستگی و ناامیدی شان می شود.

مطمئن باشید که اطرافیانتان هیچ علاقه ای به شنیدن سخنان منفی شما ندارند. سعی کنید در مورد جنبه های مثبت زندگی و کارتان برای دیگران صحبت کنید. زیرا شنیدن آنها می تواند برای دیگران هم جالب باشد.

ممکن است شما در آخرین سفرتان از اینکه هواپیما چند ساعت تأخیر داشته و مجبور شده اید چند ساعت از وقتتان را در فرودگاه بگذرانید، بسیار ناراحت و معترض باشید و تا چند روز از تأخیر پرواز و خستگی مفرط خود به خاطر معطلی در فرودگاه، با ناراحتی و دلخوری برای دوستان و همکارانتان تعریف کنید. ولی آیا تا به حال از پروازهای خوب، راحت، به موقع و به سلامت خود بسیار خوشحال شده اید و آیا آنها را بارها برای دوستانتان تعریف کرده اید؟

وقتی از شما می پرسند آیا امروز روز خوبی داشته اید، چه جوابی می دهید؟ آیا جواب می دهید: «روز بسیار سخت و طاقت فرسایی بود.» یا می گویید: «روز خوبی داشتم. خدا را شکر همه چیز بر وفق مراد بود»

اگر به تمام لحظات زندگیمان فکر کرده و آنها را مرورکنیم، می بینیم که در طول زندگی لحظات خوشایند و لذت بخش زیادی برای ما رخ داده است. پس چرا به جای فکر کردن به لحظات شاد و زیبای زندگیمان به لحظات سخت فکر کنیم؟

فراموش نکنید که افکار منفی می تواند یک روز سفید را خاکستری نشان دهد و افکار مثبت حتی یک روز خاکستری را زیبا و سفید می کند.

به طورکلی مثبت اندیشی و افکار منفی هر دو به صورت مسری از فردی به فرد دیگر سرایت می کند. شما می بایست سعی کنید به جای اینکه اجازه دهید افکار منفی دیگران بر شما تأثیر بگذارد و روحیه شما را تضعیف کند، با گفتار مثبت خودتان اندیشه ها و افکار مثبت را به دیگران منتقل کنید و به آنها بیاموزید که افکار منفی شان را کنار گذاشته و اندیشه های مثبت را جایگزینش کنند. با این کار شما می توانید هم به اطرافیان خود کمک کرده و هم روحیه مثبت اندیشی خود را تقویت کنید.

هرگاه حادثه ناراحت کننده ای در زندگیتان پیش آمد، به جای اینکه مأیوس و نگران شوید، آن را به فال نیک گرفته و به این فکر کنید که قطعا” راه دیگری برای سعادت و خوشبختی شما گشوده شده و می بایست آن راه را بیابید.

سعدی در بیت زیر به زیبایی این موضوع را بیان می کند:
«خدا گر به حکمت ببندد دری
به رحمت گشاید در دیگری»

به فرض اگر شما شغلتان را از دست داده اید، پیشنهاد می کنم به جای تأسف و ناراحتی، خوشحال باشید زیرا این مسئله پیام مثبتی برای شما دارد. از دست دادن شغلتان بدین معناست که شما باید وارد کار جدید و بهتری شوید و فراموش نکنید که در هر امری حتی به ظاهر ناراحت کننده، جایی برای خوشحالی و موفقیت وجود دارد.

نوع نگرش و تفکرات هر انسانی نشاندهنده شخصیت، اعتقاد و باورهای او می باشد و ناشی از نحوه توجیه و تفسیر تجربیاتش است.

خوش بینی نیز می بایست عاقلانه باشد . نباید خوش بینی را با اعتماد کورکورانه به هر کسی یا چیزی اشتباه بگیریم. مثلا” در سرمایه گذاری در هر نوع فعالیتی بهتر است هم خوش باشیم و هم در کنار آن با نگاهی نقادانه و دقیق جلو برویم. نظر نقادانه به شما کمک می کند که جلوی هدر رفتن سرمایه تان را بگیرید و دقیق ترو بهتر تصمیم بگیرید. اگر قرار است در کاری سرمایه گذاری کنید بهتر است، ۷۰% با دید خوشبینانه و ۳۰% با دید نقادانه جلو بروید و در مورد آن کار تفکر و بررسی کرده و سپس تصمیم گرفته و اقدام کنید.

کلمه ها و اندیشه ها دارای امواجی نیرومند هستند که به زندگی مان شکل می دهند. ما می توانیم با استفاده از کلمه ها و اصطلاح های مثبت ، انرژی مثبت را بین همه پخش کنیم.

ما می تونیم از جایگزین های زیر در صحبت هایمون استفاده کنیم :
به جای پدرم درآمد؛ بگوییم : خیلی راحت نبود
به جای خسته نباشید؛ بگوییم : خدا قوت
به جای دستت درد نکنه ؛ بگوییم : ممنون از محبتت، سلامت باشی
به جای ببخشید مزاحمتون شدم؛ بگوییم : از این که وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم
به جای گرفتارم؛ بگوییم : ‌در فرصت مناسب با شما خواهم بود
به جای شکست خورده؛ بگوییم : با تجربه
به جای فقیر هستم؛‌بگوییم : ثروت کمی دارم
به جای بد نیستم؛ بگوییم :‌ خوب هستم
به جای بدرد من نمی خورد؛ بگوییم : مناسب من نیست
به جای مشکل دارم؛ بگوییم : مسئله دارم
به جای جانم به لبم رسید؛ بگوییم : چندان هم راحت نبود
به جای فراموش نکنی؛ بگوییم : یادت باشه
به جای من مریض و غمگین نیستم؛‌ بگوییم :‌ من سالم و با نشاط هستم

به جای جملاتی از جمله چقدر چاق شدی؟، چقدر لاغر شدی؟، چقدر خسته به نظر می‌آیی؟، چرا موهات را این قدر کوتاه کردی؟، چرا توهمی؟، چرا رنگت پریده؟، چرا تلفن نکردی؟، چرا حال مرا نپرسیدی؟ بگوییم: سلام به روی ماهت، چقدر خوشحال شدم تو را دیدم، همیشه در قلب من هستی و....
منبع:سایت روان آگاهی
روان‌شناسی 3


پاسخ
 سپاس شده توسط Ƒαкє ѕмιƖє ، ຖēŞค๑໓
#28
13 نکته برای افزایش جذبه :

[size=small]
1- فرض کن هر کسي رو که ملاقات مي کني شخص مهمي هستش پس خوب رفتار کن

2- با قدرت و محکم دست بده (بهتره که موقع دست دادن حرف مثبتي هم بزني)

3- موقع ايستادن صاف بايست نه خميده

4- موقعي که با يه گروه حرف مي زني غير رسمي و خودموني حرف بزن نه طولاني و خسته کننده

5- براي به خاطر سپردن اسم افراد وقت بذار و موقع صحبت کردن از اسم اونا استفاده کن

6- از افراد تعريف کن (تا وقتي که تعريف کردنت صادقانه باشه)

7- به توانايي ها و موفقيت هاي افراد توجه نشون بده و اونا رو بشناس

8- بين حرف زدنت فاصله و مکث رو براي تاکيد بيشتر استفاده کن

9- مراقب ظاهر بيروني خودت باش (هميشه بهترين ظاهر خودت رو داشته باش)

10- لبخند بزن بهتره که لبخندت کمي طولاني تر از لبخند کسي باشه که به او نگاه مي کني

11- احساسات افراد رو در کلماتشون بشنو و جواب بده

12- از حرکت هاي مثبت مثل حفظ ارتباط چشمي" به آرومي به شونه هاي کسي زدن و … استفاده کن

13- صادقانه و خالصانه به افراد اطرافت علاقه مند باش (نظراشون و نسبت به زندگي و علاقشون و بپرس" به اونا گوش بده و حرفشون و قطع نکن)
پاسخ
 سپاس شده توسط # αпGεʟ ، Ƒαкє ѕмιƖє ، ຖēŞค๑໓
#29
اگه کار امروز را به فردا موکول میکنید:
آیا شما هم جزو افرادی هستید که کار امروز را به فردا موکول میکنید؟ اگه اینطوره مطلب زیر را بخونید:
به تعویق انداختن سه تا دلیل اساسی داره :
1- ما معمولا کاری را به تعویق میندازیم که دوست نداریم, یا کاری که به هر نحوی ما رو ناراحت میکنه. در واقع کارهایی که در زندگی ترجیح میدیم نکنیم ولی باید انجام بدیم. ما طاقت احساس های منفی را نداریم. الان می خواهیم احساس خوب داشته باشیم. بنابراین با به تعویق انداختن این کار, میخواهیم به اون حس خوب برسیم. شاید هم در کوتاه مدت به این حس برسیم ولی در درازمدت به خودمون صدمه زدیم, صدمه ای دردناک .

2- به تعویق میندازیم چون انگیزه و هدفمون از این کار ضعیف یا مبهمه. ما احساس نمیکنیم که واقعا میخواهیم این کار را انجام بدهیم بنابراین میگیم "بعدا انجام میدم". در برابر هدفی که به دقت مشخص نشده نمیشه رفتار منظمی داشت .
3- به راحتی حواسمون پرت میشه.به خودمون میگیم" یه دقیقه, ای میلم را چک کنم, یه سری به فیس بوک بزنم, این دستورالعمل را پیدا کنم, این وبلاگ را بخونم و... ما باید مراقب باشیم که کجا وقتمون را میگذاریم .
چیزی که حمایت میکنه از این مسامحه کاری" خود را گول زدنه". ما دلمون نمیخواد الان انجامش بدیم, از طرف دیگه اگه انجام ندیم یه تنشی در ما بوجود میاد, پس شروع میکنیم به گول زدن خودمان. "فردا انجام بدم بهتره, حالا طوری نیست اگه عقب بیفته, الان تو مودش نیستم, حالا یه سر به ای میلم بزنم وقتی نمیگیره..." در واقع در اعماق وجودمون میدونیم اینها بهانه است و وقتی در این گول زدن موفق نمیشیم احساس گناه میکنیم .
همین حالا این خودفریبی را متوقف کنید.
حال چه باید کرد:
1- یکی از آسانترین و موثرترین راهها اینه که" شروع کنیم". هر جایی که علایم به تعویق انداختن را دیدیم, همین که احساس میکنیم بعدا انجام بدیم بهتره, فقط شروع کنیم. اون انتهای خط را نبینیم, تمرکزمون به همین پیشرفتهای کوچک باشه.همین که راه افتادیم بعدا میبینیم به اون بدی که فکر میکردیم نبوده. میگن " کاری که شروع بشه کاری است که نصفش انجام شده"

2- حالا چطوری این هدف و انگیزه را به برنامه موثر واقعی برای اجرا و عمل تبدیل کنیم؟اول باید اهداف را واضح و مشخص کنیم. از قبل بدونیم که درهر موقعیتی رفتار ما برای رسیدن به هدف مشخص چه خواهد بود. این تصمیم های قبلی به ما کمک میکنه که در محیط واقعی موفق تر عمل کنیم. بعد که در موقعیتش قرار گرفتیم دیگه فکر نمیکنیم فقط پاسخ میدهیم .
به خودتان بگویید که کی و کجا انجام خواهید داد.
3- اما چیزهایی که حواسمون را پرت میکنه اونها را بشناسیم و از میان برداریم. مثلا اگه برای کارمون سر کامپیوتر هستیم فیس بوک را خاموش کنیم.این دشمنهای داخل خودتون را بشناسید تا حرکت کنید به سمت آنچه می خواهید .
روان‌شناسی 3


پاسخ
 سپاس شده توسط Ƒαкє ѕмιƖє ، Brooklyn Baby ، ຖēŞค๑໓
#30
سبک‌های ‌حرف‌زدن‌ را بشناسیم !



معمولا افراد با حرف‌زدن در قالب‌های متفاوت سعی می‌کنند بر دیگران اعمال نفوذ و قدرت کنند. در برخی از این

روش‌ها افراد پیام‌های مثبتی به قصد سازندگی می‌فرستند، اما در روش‌هایی چون حرف‌زدن ‌خصمانه‌ یا‌کنایه‌آمیز‌

پیام‌های منفی و مخرب فرستاده می‌شود و بیشتر جمله‌ها حول و حوش افکاری چون چه چیز ‌درست است‌ یا ‌غلط

است‌ یا ‌حق با کیست‌ دور می‌زند. پس برای این که در زندگی مشترک بتوانیم ارتباط موثر و مفیدی داشته باشیم،

لازم است تا چگونه ‌حرف‌زدن‌ را بدانیم تا بتوانیم با یکدیگر به‌درستی ارتباط برقرار کنیم.

برخی از سبک‌های ‌حرف‌زدن‌ می‌پردازیم.


حرف‌زدن سلطه‌گرانه: وقتی می‌خواهید دستور بدهید، توصیه یا ترغیب کنید، طبعا از سبک حرف‌زدن سلطه‌گرانه

استفاده‌ می‌کنید. اغلب فعالیت‌ها مانند کلک‌زدن، دستوردادن، چانه‌زدن و نظارت‌کردن به نوعی حرف‌زدن سلطه‌گرانه

است و رفتارهایی چون توقع‌داشتن، هشداردادن، حرف‌زدن به جای دیگران مختص این سبک حرف‌زدن می‌باشد.

معمولا این نوع حرف‌زدن (سلطه‌گرانه)‌ در روابط زوجین می‌تواند موجب سوءتفاهم، فاصله افتادن و تنش شود، چراکه

وقتی از آن به عنوان سبک اصلی یک رابطه استفاده می‌شود، بین زوجین مقاومت و انزجار ایجاد می‌شود و معمولا به

حرف‌زدن خصمانه یا کنایه‌آمیز تبدیل می‌شود. استفاده افراطی از این نوع حرف‌زدن بین همسران نشان‌دهنده

فشارهای مضاعفی است که در زندگی تحمل می‌کنند یا حاکی از آن است که فرد در آستانه انفجار می‌باشد.



واقعیت این است که این سبک نشان‌دهنده تنش در روابط است و به افراد فرصت می‌دهد‌ آن را به عنوان علامت

هشداردهنده اولیه استرس تلقی نمایند.


حرف‌زدن مغرضانه: حرف‌زدن مغرضانه، خشم غیرمستقیمی است که نشان‌دهنده رنجیدگی خاطر و انزجار در روابط

زن و شوهر می‌باشد و معمولا شخص با استفاده از آن درصدد است از موضع «ضعف» به جای موضع «قدرت» اعمال

نفوذ کند. این ترفند یک روش ناموفق برای ابراز ناامیدی و درماندگی است که می‌کوشد احساس شرم و گناه را در

درگیری ایجاد کند. رفتارهایی مثل پیله‌کردن، نق‌زدن، بی‌اعتنایی‌کردن، گوشه کنایه‌زدن، دروغگویی، خود را

خوارشمردن، تقلا برای مقصر دانستن دیگران، وراجی‌کردن و حق به جانب بودن از جمله رفتارهای مختص حرف‌زدن

مغرضانه می‌باشد. در واقع این نوع حرف‌زدن می‌تواند تعارض پنهانی را در یک رابطه ادامه دهد. به هر حال استفاده از

حرف‌زدن مغرضانه با شنیدن آن می‌تواند بسیار ملال‌آور باشد و اطلاعات و انرژی طرفین به جای این که در مجرای

تغییر سازنده و مفید قرار گیرد، هدر رود و افرادی که از این حرف‌زدن استفاده می‌کنند، با سوءاستفاده از قدرت در

درازمدت، بیشتر به خودشان صدمه می‌زنند.




حرف‌زدن جــــستجوگرانه: حرف‌زدن جستجوگرانه کیفیتی محتاطانه دارد. شما در رابطه با همسرتان می‌توانید از آن

برای حدس زدن راجع به علل و مطرح‌کردن راه‌حل‌ها استفاده کنید. موقعیت زمانی حرف‌زدن جستجوگرانه شامل زمان

حال نمی‌شود و بیشتر به سمت گذشته یا آینده می‌باشد. این سبک روشی مطمئن و بی‌خطر برای محک‌زدن از

طریق مشاهده یا طرح سوال‌هایی برای به دست گرفتن اوضاع است. برخی رفتارهای خاص این نوع حرف‌زدن، حل و

شناسایی مشکل، تفسیرکردن و مطرح‌کردن راه حل می‌باشد و معمولا برای کاهش فشار و افزایش اطلاعات بسیار

سودمند است. ماهیت غیرقضاوتی و غیرتهدیدآمیز این نوع حرف‌زدن، این فرصت را به شما و همسرتان می‌دهد که

حرف‌های همدیگر را بشنوید. حرف‌زدن جستجوگرانه اگر با سبک «حرف‌زدن بی‌پرده و صریح» ترکیب شود می‌تواند

برای دستیابی به حل مشکلات و اقدام عملی بیشترین تاثیر را داشته باشد.




حرف‌زدن صــــریح: حرف‌زدن رک و صریح بستگی به آگاهی شما و همسرتان دارد. در این نوع حرف‌زدن، شما به

صورت کامل و هماهنگ بدون توسل به سرزنش، مطالبه دفاع یا فریب با تنش و اختلافات برخورد می‌کنید. این نوع

حرف‌زدن، پشتوانه شما و همسرتان برای حل و فصل سازنده مشکلات است. برخی رفتارهای مختص این حرف‌زدن

شامل تشخیص تنش، قدردانی‌کردن، درخواست تغییر و حمایت‌کردن است. در صورتی که سعی نکنید کنترل کننده

باشید، حرف‌زدن صریح سبکی نیرومند و غیرفرساینده است. با استفاده از این سبک می‌توانید احساس آرامش کنید

حتی اگر راجع به مساله دشواری جر و بحث می‌کنید، شما می‌توانید سرسخت و در عین حال دلسوز، انعطاف‌پذیر و

مراقبت‌کننده باشید. نتایج اکثر گفت‌وگوهای مبتنی بر حرف‌زدن صریح مثبت هستند چرا که زن و شوهر بدون

هیچ‌گونه ارزیابی افکار و احساسات واقعی خود را درباره مشکلات با هم در میان می‌گذارند و بنابراین اعتماد واقعی

میان آنها رشد می‌کند.



خطری که در این حرف‌زدن وجود دارد، این است که وقتی شما راجع به خودتان بی‌پرده حرف می‌زنید اطلاعاتی را در

اختیار همسرتان قرار می‌دهید که می‌تواند سازنده یا مخرب به کار گرفته شود و شما را به یکدیگر نزدیک‌تر یا از

یکدیگر دورتر سازد.

می‌توان گفت برخی حرف‌زدن‌ها مخل درک و فهم می‌شود. برای مثال در حرف‌زدن‌سلطه‌گرانه‌ افراد سعی می‌کنند ‌به

همسرشان بگویند چه کار بکند یا به چه فکر کند. زمانی که طرف مقابل، خواسته وی را اجابت نماید، این حرف‌زدن

موثر می‌افتد اما اگر برعکس این قضیه اتفاق بیفتد، آن وقت


گفت و شنودها به آسانی می‌تواند پله‌پله به سمت حرف‌زدن خصمانه تشدید شود. همسرتان فکر می‌کند‌ در منگنه

گذاشته شده است و حالت تدافعی در رابطه زیاد می‌شود.
پاسخ
 سپاس شده توسط Ƒαкє ѕмιƖє ، # αпGεʟ ، ຖēŞค๑໓


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Humanfemale شخصیت شناسی از روی فرم گوش
  شخصیت شناسی با دست خط
  شخصیت شناسی با بوی عطر
  توصیه روانشناسان سلامت روان در روزهای قرنطینه کرونایی
  چگونه سلامت روان داشته باشم؟
  تاثیر نور خورشید بر سلامت روان
  روان‌شناسی جالبی درباره ی خواب دیدن
  شخصیت‌شناسی از روی علاقه‌ به طعم‌های متفاوت
  شخصیت شناسی از روی اسم با حرف اول انگلیسی
  از کدام در ترجیح می دهید رد شوید؟(شخصیت شناسی)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان