امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

سهم خرافات در سقوط صفویه/ آبگوشت شاه سلطان حسین که سپاهیان را نامرئی می‌کرد!

#1
بی‌تدبیری و باورهای خرافی شاه سلطان حسین، خود زمینه نابودی وی و سلطه افغان‌ها بر خاک ایران و نابودی سلطه صفویه را فراهم ساخت و وی بالاخره با دست خود در سال ۱۱۲۵ تاج و تخت سلطنت را به محمود افغان واگذار کرد.

در زمان شاه سلطان حسین نیز نفوذ منجمین در دربار و افراط و خرابکاری آن‌ها در امور درباری و کشوری، به وضوح مشاهده شده است. آورده‌اند: «تمام مشغولیت شاه سلطان حسین در زمان حکومتش این بود که به جای سپهسالاران افرادی چون منجمان، حکیمان و ملایان را به دور خود نشاند و درباره مسائل بسیار جزئی و پیش پا افتاده به بحث بپردازند. مثلا در غیرموقع فصل سال، برای شاه خربزه می‌آورند. این جماعت تشکیل جلسه می‌دادند و حکیم‌باشی بر روی سرد و گرم بودن یا قابض و مسهل بودن آن نظر می‌داد و منجم هم برای قاچ کردن و خوردن خربزه اسطرلاب می‌انداخت و مورد ساعت سعد و نحس را مطرح می‌کرد و بعد ملا‌ها باید فتوا می‌دادند که این خربزه پاک شرعی است یا خیر؟ و بخورد یا خیر؟ و پس از این نظریه چند دعا قبل از خوردن بخوانند و سایر جزئیات در خصوص چگونگی آوردن خربزه و در کدام سینی و ظرف و با چه کاردی قاچ شود نیز آن‌ها نظر می‌دادند.» (تاریخ نظامی و سیاسی نادرشاه افشار، ص ۴۷)

گاه در دربار، بین منجمان و طبیبان درگیری و مراوداتی صورت می‌گرفت و به ظاهر منجمان مقتدر‌تر و عزیز‌تر از طبیبان بودند. فی‌المثل پزشکان در تداوی بیماران بر حسب عوارض و علائم امراض و خصوصیات مشهود مرض اقدام می‌کردند و دارویی تجویز می‌نمودند، در صورتی که منجمان با این اقدامات مخالفت می‌ورزیدند و می‌گفتند: باید چرخ و سیر کواکب را نیز نگریست تا معلوم شود که آیا مراجعه به پزشک و تداوی سعد است یا نحس؟ (سیاحت‌نامه شاردن، ج ۵، ص۱۸۳-۱۸۲)

در برخی مواقع، شاه به پیشگویی منجمان اکتفا نمی‌کرد و خود اوامری صادر می‌نمود، به عنوان مثال شاه سلطان حسین در چگونگی مقابله با افغان دستور پخت آبگوشتی سحرآمیز را داد و چنین می‌پنداشت که پس از اطعام سپاهیان، آنان به صورت نامرئی مبدل خواهند شد و در نتیجه مزیتی عظیم بر دشمن خواهند یافت. آبگوشت باید در ظرفی تهیه می‌شد که در هر یک از آن‌ها دو پاچه بز نر با ۳۲۵ غلاف سبز نخود و تلاوت ۳۲۵ تشهد توسط دوشیزه‌ای بر سر آن خوانده می‌شد و این سفارش‌هایی بود که به شاه برای پخت این آبگوشت سحرآمیز داده بودند. (ر. ک: انقراض سلسله صفویه و ایام استیلای افاغنه در ایران، ص۱۵۸)

بی‌تدبیری و باورهای خرافی شاه سلطان حسین، خود زمینه نابودی وی و سلطه افغان‌ها بر خاک ایران و نابودی سلطه صفویه را فراهم ساخت و وی بالاخره با دست خود در سال ۱۱۲۵ تاج و تخت سلطنت را به محمود افغان واگذار کرد. بنا به گفته مرحوم زرین‌کوب، رسوخ اینگونه خرافات را همراه با انس و علاقه به تقالید موروث و خوش‌باوری ساده‌لوحانه‌ای که مانع از عادت کردن به تفکر بود، در تمام طبقات شایع کردند و اذهان عام را آماده قبول و حتی دفاع و توجیه تعصب‌آمیز و برخورد با هرگونه دعاوی غریب و خیال‌انگیز را غیرممکن ساخت. (ر.ک: روزگاران، ص۸۳)

مواردی که مطرح گردید، نمونه‌هایی بودند از این سوءاستفاده‌ها از طبقه حاکم و آمادگی انفعالی اذهان در تصدیق و تأیید و این دعاوی. تعیین زایچه از سوی ستاره‌ها و صور ملکی قبل از تولد کودک، تعیین مناسب برای رفتن به خانه نو، پوشیدن لباس نو، زمان مناسب برای عقد و روز عروسی و... از دیگر مواردی بود که باید مورد تأیید منجمین قرار می‌گرفت. (ر. ک: مشاهدات سفر از بنگال به ایران، ص۵۱)

افکار و باورهای خرافی در دوره صفویه فقط به این موارد ختم نمی‌شود و ما شاهد مقولاتی چون سحر، طلسم، جادو، پیشگویی و متوسل شدن بی‌حد و مرز به استخاره هستیم که زمینه‌های آمیختگی برخی مسائل و امور زندگی را با خرافات فراهم می‌ساخت. به عنوان مثال آدمی که به هنگام تولد باید انجام می‌گرفت و یک باور و اعتقاد خرافی بیش نبود، قرار دادن کلیدی در زیر بدن نوزاد به هنگام قطع بندناف بود، تا احتمال اینکه او بعدا دزد شود کاهش یابد. (ر.ک: طب در دوره صفویه، ص۳۱۴)

و یا با استفاده از برخی دعا‌ها می‌تواند قدرت گزش را از عقرب بکاهد که این عمل از سوی شخصی بنام مارگیر با گرفتن صورتش به صور فلکی عقرب در آسمان و زیر لب خواندن اورادی به مورد اجرا گذاشته می‌شد. (ر.ک: مشاهدات سفر از بنگال به ایران، ص۵۲) عبور زنان سترون و نازا از زیر جسدهای به دار آویخته شده (ر.ک: سفرنامه کارری، ص۴۶) و یا شکستن گردو روی هر پله مناره مسجدی در اصفهان و جارو کردن پوسته‌های گردو به هنگام پایین آمدن از پله و دادن مغزهای گردو به مردانی که در راه با آن‌ها روبه‌رو می‌شوند، که نازایی زنان را شفا خواهد داد، (ر.ک: سیاحت‌نامه شاردن، ج۷، ص۲۲۷-۲۲۶) از خرافات رایج در این عصر به شمار می‌رفت.

آنان همچنین هنگام بیمار شدن، از داروهای سحر و جادو و دیگر روش‌های درمانی مشابه استفاده می‌کردند، به عنوان نمونه برای معالجه امراض خویش، به مقام روحانی و حتی روحانیون ملل مختلف از قبیل هندو و یهودی و مسیحی مراجعه می‌کردند و هر یک برای معالجه مراجعه‌کنندگان به قرائت بخشی از متون مذهبی مثل انجیل یوحنا می‌پرداختند. (ر.ک: همان، ج، ص۲۵۷)

این عمل ایرانیان مشابه کاری است که از سوی مغولان صورت می‌گرفت، چنانکه گفته شد آن‌ها نیز برای رفع تمامی حاجات، به روحانیون دیگر مذاهب مراجعه می‌کردند و برایشان احترام خاصی قائل بودند. در این دوره یهودیانی هم بودند که به انجام کارهای سحر و جادو متهم می‌شدند. (ر. ک: انقراض سلسله صفویه و ایام استیلای افاغنه در ایران، ص۸۵) این مسأله بی‌ارتباط با مراجعت ایرانیان به آن‌ها برای بطلان سحر و جادو یا پیشگویی و رفع مشکلات نبود. انجام و پرداختن به چنین اموری از سوی اقلیت‌های مذهبی، بی‌شک مخالفت روحانیت و علما و حکمای مسلمان را بر می‌انگیخت و باعث اعمال فشار بر اقلیت‌ها می‌شد و آزادی نسبی یهودی و نصاری در دوره شاه عباس و در دوره شاه سلیمان و در ‌‌نهایت در دوره سلطان حسین، با الزام و اعمال فشار روحانیت به حداقل رسید.
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان