بازی آنلاین
آپلود عکس
09-08-2014، 18:50
خیلی قشنگه حتما بخونید !
_الو!! خونه خدا؟!خدایا نذار بزرگ شم، الو... الو...سلام، کسی اونجانیست؟ مگه اونجا خونه خدا نیست؟ پس چرا کسی جواب نمیده؟
یهو یه صدای مهربون! مثل اینکه صدای یه فرشتس.
_بله! با کسی کاری داری کوچولو؟
_خدا هست؟ باهاش قرار داشتم، قول داده بود امشب جوابم بده!
_بگو من میشنوم!
کودک متعجب پرسید:
_ مگه تو خدایی؟ من باخدا کار دارم ...
_چی میخوای؟ به من بگو قول میدم به خدا بگم.
باصدای بغض آلودش آهسته گفت:
_ینی خدا من دوست نداره؟
فرشته ساکت بود، بعد از مکث کوتاه :
_نه خدا خیلی دوست داره مگه میشه کسی تو رو دوست نداشته باشه؟
بلور اشک در چشمانش حلقه زده بود، بیافتاد بغض شکست و روی گونه اش غلتید و باهمان بغض گفت:
_اصلا خدا بام حرف نزنه گریه میکنما !
بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت
_بگو زیبا، بگو هر آنچه بر دل کوچکت سنگینی میکند. بگو.
دیگر بغض امانش را بریده بود بلند بلند گریه کردو گفت:
_خداجون، خدای قشنگم،می خواستم بهت بگم تورو خدا نذار بزرگ شم تورو خدا ....
_چرا؟ این مخالف تقدیر است! چرا دوست نداری بزرگ شی؟
_ آخه خدا، من خیلی تورو دوست دارم قد مامانم،10 تا دوست دارم قد مامانم، قد بابام. اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه فراموشت کنم؟ نکنه یادم بره بهت یه روزی زنگ زدم؟ نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟ مثل خیلی ها که بزرگ شدن و حرف منو نمیفهمن، مثل بقیه که بزرگ شدن و فکر میکنن من الکی میگم باهات دوستم. مگه ماباهم دوست نیستیم؟ پس چرا کسی حرفامو باور نمیکنه؟ خدا چرا بزرگا حوفاشون سخت سخته؟ مگه اینطوری نمیشه باهات حرف زد؟
خدا پس از تمام شدن گریه های کودک گفت:
_آدم، محبوب ترین مخلوق من، چه زود خاطراتش را به ازای بزرگ شدن فراموش میکند... کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من را از خودم طلب می کردند تا تمام دنیا در دستشان جا میگرفت. کاش همه مثل تو من را برای خودم و نه برای خودخواهیشان می خواستند. دنیا برای تو کوچک است بیا تا برای همیشه کوچک بمانی و هرگز بزرگ نشوی.....
کودک کنار گوشی تلفن درحالی که لبخند بر لب داشت در آغوش خدا بخواب رفت!
منکه خیلی اینو دوسش دارم امیدوارم شمام خوشتون اومده باشه ^_____^
اگه خوشتون اومده سپاس یادتون نره ^_____-
_الو!! خونه خدا؟!خدایا نذار بزرگ شم، الو... الو...سلام، کسی اونجانیست؟ مگه اونجا خونه خدا نیست؟ پس چرا کسی جواب نمیده؟
یهو یه صدای مهربون! مثل اینکه صدای یه فرشتس.
_بله! با کسی کاری داری کوچولو؟
_خدا هست؟ باهاش قرار داشتم، قول داده بود امشب جوابم بده!
_بگو من میشنوم!
کودک متعجب پرسید:
_ مگه تو خدایی؟ من باخدا کار دارم ...
_چی میخوای؟ به من بگو قول میدم به خدا بگم.
باصدای بغض آلودش آهسته گفت:
_ینی خدا من دوست نداره؟
فرشته ساکت بود، بعد از مکث کوتاه :
_نه خدا خیلی دوست داره مگه میشه کسی تو رو دوست نداشته باشه؟
بلور اشک در چشمانش حلقه زده بود، بیافتاد بغض شکست و روی گونه اش غلتید و باهمان بغض گفت:
_اصلا خدا بام حرف نزنه گریه میکنما !
بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت
_بگو زیبا، بگو هر آنچه بر دل کوچکت سنگینی میکند. بگو.
دیگر بغض امانش را بریده بود بلند بلند گریه کردو گفت:
_خداجون، خدای قشنگم،می خواستم بهت بگم تورو خدا نذار بزرگ شم تورو خدا ....
_چرا؟ این مخالف تقدیر است! چرا دوست نداری بزرگ شی؟
_ آخه خدا، من خیلی تورو دوست دارم قد مامانم،10 تا دوست دارم قد مامانم، قد بابام. اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه فراموشت کنم؟ نکنه یادم بره بهت یه روزی زنگ زدم؟ نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟ مثل خیلی ها که بزرگ شدن و حرف منو نمیفهمن، مثل بقیه که بزرگ شدن و فکر میکنن من الکی میگم باهات دوستم. مگه ماباهم دوست نیستیم؟ پس چرا کسی حرفامو باور نمیکنه؟ خدا چرا بزرگا حوفاشون سخت سخته؟ مگه اینطوری نمیشه باهات حرف زد؟
خدا پس از تمام شدن گریه های کودک گفت:
_آدم، محبوب ترین مخلوق من، چه زود خاطراتش را به ازای بزرگ شدن فراموش میکند... کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من را از خودم طلب می کردند تا تمام دنیا در دستشان جا میگرفت. کاش همه مثل تو من را برای خودم و نه برای خودخواهیشان می خواستند. دنیا برای تو کوچک است بیا تا برای همیشه کوچک بمانی و هرگز بزرگ نشوی.....
کودک کنار گوشی تلفن درحالی که لبخند بر لب داشت در آغوش خدا بخواب رفت!
منکه خیلی اینو دوسش دارم امیدوارم شمام خوشتون اومده باشه ^_____^
اگه خوشتون اومده سپاس یادتون نره ^_____-
![[-]](http://www.flashkhor.com/forum/images/collapse.gif "[-]")
