امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خواستگاری رمانتیک در پارک طنز

#1
منم یک آدم بی کار، بانو!
ولی دارم هوای یار، بانو!

وَ قلیان می کشیدم قبل خدمت!
پس از آن می کشم سیگار بانو!

ببین! بابای من خیاط بوده
ندارد ثروتی سرشار بانو!

شما اما خیالت جمع باشد
خودت را دست من بسپار بانو!

شما را میبرم هی مجلس شعر
به جای بردن بازار بانو!

برایت شعر می خوانم شب و روز
ز حافظ، مولوی، عطار بانو!

به جای پول و چک من توی جیبم
گذارم کاغذ و خودکار بانو!

به جز پیراهنم؛ تیشرت دارم
وَ ایضاً یک ـ دوتا شلوار بانو!

اتاق بنده لبریز از کتاب است
کمی هم داخل انبار بانو!

جدیداً پاتوقم « کافه کتاب » است
شما را میبرم اینبار بانو!

( ناگهان آن بانوی محترم بلند شد و بی اعتنا به من و حرفهایم به راهش ادامه داد، پس داد زدم و گفتمSmile

دو بیت از شعر من باقیست برگرد!
بمان تا آخر اشعار بانو!

مراقب باش ماشین ها زیادند!
برو از گوشه ی بلوار بانو!

پشیمان گر شدی شنبه سه ی ظهر
قرار بعدیِ دیدار بانو!
پاسخ
 سپاس شده توسط m.s80 ، ⓜⓐⓡⓩⓔⓨⓔⓗ
آگهی
#2
ممنون Heart Heart
پاسخ
#3
خواهش
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان