امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 3
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

روانشناسی کودکان

#21
والدین چگونه تربیت جنسی فرزند خود را آغاز کنند؟
روانشناسی کودکان 3
یک روانشناس و مشاوره اختلالات جنسی با تاکید بر اینکه «والدین بایستی از دوران کودکی تربیت جنسی فرزند خود را آغاز کنند»، گفت:« اگر والدین با برنامهریزی درست و بلند مدت اطلاعاتی در خصوص بلوغ و مسائل جنسی در اختیار فرزندان خود قرار دهند و آرام و آرام و به تناسب سنشان این اطلاعات را در اختیار وی قرار دهند از بروز بسیاری از مشکلات رفتاری و اختلالات جنسی در فرزندانشان جلوگیری خواهند کرد.»
دکتر لیلا حیدری نسب در گفتگو با خبرنگار سلامتنیوز، اظهار داشت:«تربیت جنسی فرزندان به صورت ناگهانی شروع نمیشود بلکه والدین بایستی از دوران کودکی، تربیت جنسی فرزند خود را آغاز کنند و بدانند که چگونه به تناسب سن فرزند خود به سئوالات جنسی وی پاسخ دهند و این آگاهی بخشی و تربیت فرزند در هر سنی متفاوت است.» وی افزود:« به عنوان مثال ممکن است والدین کودک 2 یا 3 سالهای داشته باشند که مراقبتهای خاص خود را لازم دارد . کودک در این سن متوجه بدن خود و تفاوتهای جنسیتی میشود و این توجه باعث میشود که کودک راجع به بدن خود کنجکاوی هایی داشته باشد والدین بایستی مراقب کنجکاوی های بیش از حد او باشند. گاهی کودک سوالاتی درباره نحوه متولد شدن خود میپرسد که پاسخ والدین نباید بیشتر از نیاز کودک و آنچه که میداند باشد و برای پاسخ دهی به سوال او ابتدا باید دانست که این سوال چرا و چگونه در ذهن کودک شکل گرفته است و کودک چه اطلاعاتی در این زمینه دارد سپس بر اساس دانسته های کودک به او جواب میدهیم.» این مشاور اختلالات جنسی تصریح کرد:« البته این قضیه فرهنگی است و بسته به فرهنگ هر جامعه و خانواده نحوه پاسخ دهی و آشنایی کودک و نوجوان با مسائل جنسی متفاوت است.معمولا در فرهنگ جامعه ما نوجوانان اطلاعات خود را در خصوص بلوغ و مسائل جنسی از طریق منابع غیر والدینی نظیر دوستان ورسانه ها نظیر اینترنت و ... کسب می کنند و متاسفانه منابع رسمی برای اطلاع رسانی در این خصوص غفلت کردهاند.» دکتر حیدرینسب ادامه داد:« اگر فرض بر را بر این بگذاریم که نوجوانی در مورد این مسائل از والدین خود پرسشهایی را می پرسد والدین بایستی با ظرافت با این مسئله کنار بیایند و نباید به انکار سوالاتی که برای وی بوجود آمده بپردازند و نه به آن دامن بزنند. گاهی والدین ترجیح میدهند تمام مسائل را در زمان ازدواج فرزندشان مطرح کنند اما باید بدانند اگر با برنامهریزی درست و بلند مدت اطلاعاتی در خصوص بلوغ و مسائل جنسی در اختیار فرزندان خود قرار دهند و آرام و آرام و به تناسب سنشان این اطلاعات را در اختیار وی قرار دهند از بروز بسیاری از مشکلات رفتاری و اختلالات جنسی در فرزندانشان جلوگیری خواهند کرد.» وی گفت:«در جامعه مسئله محارم و ارتباط با محارم مسئله ای جدی است که این مشکل به ندرت در میان خانوادهها اتفاق میافتد و در صورتی که این ارتباط صورت گیرد نشان دهنده سطح فرهنگی خانواده و مشکلات عمیق شخصیتی دختر یا پسر تازه به بلوغ رسیده است و ممکن است بیماری های روانی پشت این قضیه وجود داشته باشد. نکته بسیار مهم در این میان این است که والدین و معلمان باید گام به گام با بچه ها بزرگ شوند و اطلاعاتی که در خصوص مسائل جنسی در اختیار کودک 3 ساله قرار داده می شود بسیار متفاوت با دختر 13 ساله است از طرفی عدم آگاهی دادن و طفره رفتن از پاسخ به مسائل بلوغ و سوالات جنسی باعث می شود به کنجکاوی های نوجوان تازه بالغ شده دامن زده شود، بنابراین خانواده مهمترین موقعیتی است که بایستی اطلاعات لازم و کافی را به نوجوانش بدهد و آرام آرام به راهنمایی وی بپردازد.» این عضو گروه خانواده و سلامت جنسی کلینیک سلامت خانواده در ادامه تصریح کرد:«نوجوان زمانی که میخواهد مسائلی در این خصوص را با والدینش در میان بگذارد بایستی احساس امنیت کند از طرفی خانواده باید با او صحبت کرده و به او بگویند اگر احساساتی وجود دارد برای من هم در زمان نوجوانی وجود داشته و نباید ذهن خودت رو زیاد درگیر این مسئله کنی و اطلاعاتی که در اختیار نوجوان خود قرار می دهد نباید به گونهای باشد که باعث کنجکاوی های شدید او شود تا جایی که تحریک شده و به سمت تجربه کردن و فهمیدن مسائل بیان شده روی بیاورد.» وی تاکید کرد:«نحوه پوشش در هر خانوادهای بسته به فرهنگ آن دارد گاهی برخی پوشش راحتی در حضور فرزند خود دارند و وی به دیدن این گونه پوشش و لباس عادت دارد اما تغییر ناگهانی پوشش و نحوه لباس پوشیدن در حضور فرزندی و یا برادری که تا به حال با این موضوع برخورد نداشته است کار درستی نیست و تشخیص در خصوص این موضوع به عهده والدین است و گاهی ممکن است والدین به دلیل اینکه شخصیت فردی را می شناسند و می دانند که وی فردی است که سوء نیت دارد پوشش فرزند خود را در حضور وی کنترل می کنند.» دکتر لیلا حیدری نسب خاطر نشان کرد:«نوجوانی سن شروع صفات ثانویه جنسی و سن رشد تحولات شناختی گسترده در فرد است و نوجوان ناگهان از نظر توانائی شناختی توانمند می شود و گاهی برخی از نوجوانان تازه بالغ شده با دیدن برخی فیلمها و یا پوشش نامناسب تحریک شده و خیال پردازی میکنند گرچه همین توانائیهای شناختی و توانائی خیالپردازی در نوجوان میتواند به شرایط غیر تحریک کننده هم تسری یابد . بهترین روش برای کنترل این موقعیتهای ناخواسته سرمایه گذاری ورزشی - تحصیلی - شرکت در فعالیت های گروهی و ارائه آزادی های مجاز فردی در حد چهارچوب خانواده می باشد و به هرحال انضباط و انعطاف پذیری در روند آموزش و تربیت جنسی مولفههای اصلی هستند.»
پاسخ
آگهی
#22
بازی درمانی کودکان چیست ؟

روانشناسی کودکان 3

امروزه با پیشرفت علم روان شناختی و روان شناسی بسیاری از ناهنجاری های رفتاری کودکان را می توان با بازی های مخصوص درمان کرد. قابل توجه والدین گرامی ، این مقاله را تا پایان مبحث مطالعه کنید.

بازی از ضروریات زندگی کودکان است. کودکان از طریق بازی افکارشان را بازگو می کنند و به همان راحتی که بزرگسالان احساساتشان را با کلمات بیان می کنند، آنان نیز همین کار را به وسیله بازی انجام می دهند.

کودک در طول بازی توانایی حل مشکلات خود را پیدا می کند و به وسیله آن می تواند اعتماد به نفس و روحیه استقلا ل طلبی را در خود پرورش دهد. آنان احساساتی چون ترس، اندوه، شادی و عصبانیت خود را از طریق بازی بیان و به این ترتیب احساس امنیت و ارزشمند بودن می کنند.

کودک در بازی نیازهای حسی ــ حرکتی خود را برآورده می سازد و انرژی خود را تخلیه می کند که این کار باعث افزایش آرامش او می شود، در غیر این صورت اگر این انرژی امکان بروز پیدا نکند، احتمالا به اضطراب، افسردگی و پرتحرکی تبدیل می شود. در واقع بازی به اندازه تغذیه صحیح و احساس صمیمیت و امنیت برای رشد کودک مهم و ضروری است و عاملی است که به رشد تفکرات و خلاقیت های کودک کمک می کند. ویژگی های رفتاری کودکان در بازی هایشان کاملا مشخص می شود.

به عنوان مثال کودکی که در جستجوی قدرت است، معمولا در بازی نقش رهبر، رئیس، فرمانده یا حتی نقش مدیر مدرسه را بازی می کند یا یک کودک پرخاشگر ممکن است در بازی، عروسک هایش را بزند یا اسباب بازی هایش را بشکند. پرخاشگری به صورت مستقیم و غیرمستقیم در بازی کودک نمایان می شود.

کودک پرخاشگر ممکن است به وسیله چاقو یا قیچی بر میز و اسباب بازی ها حمله کرده و محیط را به یک میدان جنگ تبدیل کند. درواقع کودک دنیای خود را با اسباب بازی هایی که در دسترس دارد، فرافکنی می کند.

بازی درمانی
امروزه از بازی یا بازی درمانی به عنوان روشی برای درمان مشکلات کودکان استفاده می کنند. بازی درمانی به کودکان کمک می کند تا بتوانند مسائل و مشکلاتشان را حس کنند، با این هدف که ویژگی های روانی خود را بشناسند. در این نوع درمان، به کودک فرصت داده می شود تا احساسات آزاردهنده و مشکلات درون خود را از طریق بازی بروز داده و آنها را به نمایش بگذارد.

در کودکان بی قرار حواس پرت که کنترل کمی روی حرکات بدنی خود دارند و براحتی هم متوقف نمی شوند، بازی کمک می کند تا تنش آنها آرام شود یا کودکانی که مورد ضرب و شتم و آزار جنسی قرار گرفته اند، می توانند از طریق بازی درمانی تا حد زیادی به آرامش و بهبود برسند.

درمانگر از طریق بازی درمانی یک موقعیت بازی را به صورت کلی ایجاد می کند که کودک بتواند ترس و تنش خود را بیرون بریزد، در حقیقت در بازی درمانی کودک «خود درونی اش» را نشان می دهد.

شدت احساساتی که برخی کودکان در طول بازی درمانی از خود نشان می دهند گاهی بسیار تعجب آور است، احساساتی چون تنفر، ترس، تنهایی، ناامنی، احساس شکست، بی کفایتی و احساس ناخواسته بودن از این گونه احساسات است و غالبا شروع این احساسات باعث محرومیت و انحراف شخصیت کودک می شود.

در حال حاضر ناآگاهی های والدین برخی کودکان سبب شده است که اختلالات عاطفی و رفتاری کودکان مانند ترس، خشم دروغگویی، حسد شب ادراری، وسواس ناخن جویدن و … شیوع بیشتری پیدا کند.

در بازی درمانی پس از آن که کودک بازی با وسایل را شروع کرد، درمانگر با دقت اعمال و گفتار او را تحت نظر می گیرد و با مشاهده رفتارش در ضمن بازی به نگرانی های او پی می برد و پس از تفسیر و نتیجه گیری از عملکردهای کودک، راه حل هایی مناسب برای مشکلات او ارائه می کند.

اگر کودک تمایل به بازی نداشته باشد، مشاور باید او را تشویق کند، اگر کودک ساکت بماند و بازی نکند، مشاور بازی با اسباب بازی ها را شروع می کند و بتدریج از کودک دعوت می کند که در بازی شرکت کند.

درمانگر در طول درمان و هنگام کار با کودکان، باید بپذیرد که کودک دلایلی برای هر آنچه که انجام می دهد دارد و مسائل زیادی وجود دارد که ممکن است برای کودک مهم باشد در حالی که قادر نیست آنها را با درمانگر خود در میان بگذارد. برای این که درمانگر در بازی درمانی موفق باشد، باید دارای ویژگی هایی چون قابل اعتماد بودن، پذیرا بودن و احترام به کودک باشد.

در بازی درمانی باید شرایطی فراهم شود که کودک به درمانگر خود اعتماد و احساس کند که افکار و احساساتش مورد توجه درمانگر قرار گرفته است.

ناآگاهی والدین

در حال حاضر ناآگاهی های والدین برخی کودکان سبب شده است که اختلالات عاطفی و رفتاری کودکان مانند ترس، خشم، دروغگویی، حسد، شب ادراری، وسواس، ناخن جویدن و … شیوع بیشتری پیدا کند.

در جلسات بازی درمانی منشأ اصلی این احساسات شناخته می شود و درمانگر به جای آن که احساسات و عواطف کودک را نادیده بگیرد یا انکار کند، آنها را می پذیرد و به کودک اجازه می دهد با مطرح کردن آنها، آرام و سبک شود.

در درمان کودکان، بازی به عنوان یک وسیله ارتباطی نیز به کار می رود. با مشاهده کودک هنگام بازی می توانیم به میزان توانایی و درک او در زمینه های گوناگون مانند ارتباط برقرار کردن با دیگران، درک او از مردم و همچنین درکی که از خود دارد، پی ببریم رفتارها، نظرات، احساسات و چگونگی ابراز وجود کودک در بازی به ما کمک می کند که به مشکلاتش و این که او دنیای اطراف خود را چگونه می بیند، پی ببریم.

به عنوان مثال درمانگر برای کودکی که به علت ناتوانی در بکارگیری وسایل، قوانین بازی را رعایت نمی کند، با ایجاد فرصت هایی مناسب و تشویق به او کمک می کند تا بر اضطراب خود غلبه کند و به این ترتیب کودک از طریق بازی شیوه های گوناگون کنار آمدن را یاد می گیرد.

در بازی درمانی لازم است مواردی از سوی درمانگر رعایت شود، از جمله این که رابطه حسنه ای میان وی و کودک برقرار شود، به کودک آزادی عمل داده شود، کودک به خاطر اشتباهاتش مورد سرزنش قرار نگیرد و به گفتار و احساساتش کاملا توجه شود.

همچنین انتخاب صحیح اسباب بازی مناسب، بسیار مهم است، مثلا کودکانی که وسواس دارند، میل به خمیربازی، گل بازی یا بازی های به ظاهر کثیف ندارند، درمان نکردن این کودکان باعث بروز مشکلاتی برای آنها در آینده می شود یا کودکی که بالای سن ۵ سال بوده و مشغول بازی های حسی ـ حرکتی است، ممکن است دچار اختلال «اوتیسم» یا «در خود درماندگی» باشد.

در واقع بازی درمانی تنها رها کردن کودک با اسباب بازی ها نیست. هر گاه کودک بتواند از طریق مواجه شدن صحیح با مشکلات و رویدادهایی که موجب هیجان و اضطراب او شده اند روبه رو شود، می تواند با تنش حاصله از آن مقابله کند. کودک اگر نتواند هنگام رویارویی با اضطراب راهی منطقی برای خود پیدا کند، دچار ترس و دلهره خواهد شد.

به طور کلی می توان گفت که با کمک بازی درمانی می توان عملکردهای منفی و ناسالم عاطفی، احساسی و رفتاری کودکان را تشخیص داد و به معالجه زودهنگام ناتوانی هایی جسمی و روانی او پرداخت.
پاسخ
 سپاس شده توسط eɴιɢмαтιc
#23
این کودکان آزار جنسی دیده اند.....کو دکان همواره با نگاه پاک و معصوم خود به دنیا نگاه میکنند اما دنیای امروز گاه آنقدر بیرحم است که والدین ترجیح میدهند خیلی زود آنها را از حوادث و خطراتی که ممکن است برایشان پیش بیاید، آگاه کنند.


روانشناسی کودکان 3

بچه هایی که مورد آزار قرار گرفته اند، آسیب دیده اند و حتی کشته شده اند. این مشکل در تمام کشورهای دنیا مشاهده میشود. اما مثل هر مشکل دیگری راهکارهایي برای جلوگیری از آن وجود دارد. کتایون خوشابی، روانپزشک کودک و حکیمه قادری، روانشناس و مشاور خانواده درباره راه های پیشگیری و درمان آزار جنسی در میان کودکان توضیح میدهند.

بگذارید کودکتان از شما سؤال جنسی بپرسد
کنجکاوی جنسی کودکان بسته به هوش و روابط اجتماعی آنها از 3 تا 6 سالگی شروع میشود. آنچه مهم است این است که بچه ها شوق و هیجان زیادی در کشف جنسیت خودشان دارند. دنیای ذهن کودک بسیار پاک و معصوم است و اگر سوالات جنسی میپرسد، والدین نباید احساس شرم، ناراحتی یا عصبانیت پیدا کنند و نگاهشان باید همسو با نگاه کودک باشد. او با دنیای خودش و از دنیای پاک و معصوم خود از والدین سؤال میکند.


بنابراین اگر والدین دربرابر هر سؤال جنسی به هر نوعی در مقابل بچه ها قرار گرفتند نباید شرم و حیا نشان دهند، در غیر این صورت نمیتوانند به او کمک کنند. اگر والدین سؤالات ابتدایی بچه ها را دربرابر مسائل جنسی به این شیوه پاسخ دهند اثرات منفی دارد. اول اینکه کودک از این به بعد در این مورد از آنها مشورت نمیگیرد. دوم اینکه منبع آگاهیشان را همسن و سالان خودشان یا منابع نامطمئن بیرونی قرار میدهند و بیشتر در معرض خطر قرار میگیرند و بالاخره اینکه ناراحتی و عصبانیت آنها از سؤال کودک به او احساس گناه و شرم غیرضروری میدهد. بنابراین اگر بعدها مشکلی برایش پیش بیاید و خطری او را تهدید کند به والدین نمیگوید.

چگونه مسائل جنسی را به کودکان خود آموزش دهیم
درست است که سن آموزش مسائل جنسی به کودکان از 3سالگی شروع میشود اما والدین باید بدانند که تنها در صورتی که کودک از آنها سوال جنسی کرد باید پاسخ دهند نه اینکه خودشان بیمقدمه برای کودک توضیح دهند. ممکن است والدین در کودک رفتاری ببینند که احساس کنند او آمادگی آموزش مسائل جنسی را دارد، مثلا وقتی که کودک اندام جنسیاش را نمی پوشاند.


والدین باید به خاطر داشته باشند که سؤالات کودک را به صورت کلی و متناسب با سن او پاسخ دهند. مثلا اگر کودک میپرسد: «مامان من از کجا اومدم» مادر پاسخ میدهد «از شکمم» و اگر چرایی این مسئله را پرسید مادر میگوید: «بچه باید جایی رشد کنه که گرم و آروم باشه و کسی به اون صدمه نزنه و اینجا بهترین جاست.» هرچه سن کودک بالاتر میرود پاسخ ها میتواند بسط بیشتری پیدا کند. در آموزش به کودک خصوصی کردن و شخصی نشان دادن اندامهای جنسی به بچه ها مهم است زیرا یاد میگیرند که از خودشان مراقبت کنند. نکته مهم آن است که در این آموزش جنسی نباید کودکان به خاطر اندام جنسیشان شرمسار شوند.


به عنوان مثال میتوان درآموزش جنسی به کودک گفت«کسی اجازه نداره به چشم و گوش تو دست بزنه و حتی خودت هم نمیتونی و باید مراقب باشی. بعضی از اندامها مثل چشم و گوش ماست و خیلی خصوصی است و هرکسی نباید به آن دست بزند. همونطور که اگر کسی به چشم و گوشت دست زد میای به من میگی، درباره این قسمت هم اگر کسی دست زد میای به من میگی و از من کمک میگیری.» به این ترتیب کودک اول از همه مراقبت از خود را یاد میگیرد و دوم اینکه اگر تعرضی پیش آمد بلافاصله والدین را مطلع میکند. اگر والدین پیام عیب است و زشت است به کودک بدهند، اگر تعرضی پیش بیاید شرم و اضطرابی پیدا میکند که آن را بازگو نمیکند.

خیال کودکتان را راحت کنید
اگر والدین در مورد آزار و تعارض جنسی کودک حرفی نزنند و موضوع را نادیده بگیرند، کودک فکر میکند گناهی انجام داده. بدترین کار این است که به او حمله کنید. در این صورت مشکلات او بیشتر خواهد شد. بهترین راه این است که در مورد تجربه تلخی که داشته گفتوگو شود. اگر کودک به والدین بگوید و والدین نیز با او همدردی کنند و به راهحل هم برسند میتوانند از اضطراب دور شوند و آگاهانه زندگی عادیشان را داشته باشند.

پاسخ به سوالات جنسی کودکان یک ضرورت است
بهتر است به کودک گفته شود« ما درباره این موضوع حرف زدیم و راه حل دادیم و بهتر است زندگیمان را داشته باشیم اما اگر سؤالی داشتی میتوانی هر وقت خواستی از ما بپرسی.» به این ترتیب موضوع را به خود کودک واگذار میکنید تا هروقت لازم دید با شما صحبت کند. حتی اگر والدین از ترس آبرو روی این مسئله سرپوش میگذارند باید بدانند که دستکم بین خودشان این مسئله باید حل شود و امنیت و همدلی به کودک داده شود. به او اطمینان دهند که خداوند ناظر همه ماست و فردی که کار زشتی با او انجام داده یا او را آزار داده جزا خواهد شد.

به عوارض تعرض جنسی دقت کنید
کودکی که مورد تعرض قرار میگیرد به خصوص اگر با خشونت همراه باشد دچار پدیده PTSD یا استرس پس از حادثه میشود. یعنی اتفاق بدی برای او پیش آمده و تمام شده ولی حجم احساس منفی و هیجان در او مانده است. عزت نفس و حرمت نفس در این موضوع به شدت در معرض خطر است. کودک با به یادآوری موضوع دچار حمله اضطرابی میشود. حتی اگر خودش را کنترل کند حمله اضطرابی تبدیل به اضطراب انتشاری در موضوعات دیگر میشود مثلا اینکه از فضای بسته و از صدای بلند میترسد و به اصطلاح دامنه ترس هایش افزایش پیدا میکند. ضمن آنکه ممکن است افکار وسواسی پیدا کند و با کوچکترین صدا عصبی شود. فرار و انکار محیطهای اجتماعی از دیگر عوارض این اتفاق است که حل کردنش کار یک متخصص است. کودک ممکن است دیگر خودش را دوست نداشته باشد و از خودش متنفر باشد. هراس اجتماعی کودک میتواند تبدیل به تنفر اجتماعی شده و او شخصیت ضداجتماعی پیدا کند.

علائم زودرس و دیر رس آزارجنسی کودکان
بررسی آثار و عواقب سوءاستفاده جنسی بسته به سن کودک و تعداد دفعات آزار جنسی متفاوت است. والدین باید توجه داشته باشند که تعرض جنسی به کودک لزوما یک رابطه جنسی با کودک تعریف نمیشود. کودک 3 ساله پیشبینی و توقع این را ندارد که کسی به او دست بزند، بنابراین آزار جنسی از لمس کردن شروع میشود و میتواند تا یک رابطه کامل جنسی هم ادامه یابد. آزار جنسی تبعات روانشناختی متعددی تا پایان عمر باقی میگذارد. عوارض کوتاه مدت بلافاصله بعد از انجام آزار جنسی شامل شب ادراری، گوشه گیری، علائم اضطرابی شدید و ترس شدید میتواند بروز کند. او ممکن است در حضور دیگران احساس وحشت داشته باشد و بارگناه روی دوشش میماند و به نوعی این حس به او دست بدهد که همه بزرگسالان آن جنس ممکن است آزارگر باشند و قصد آزار رساندن به او را داشته باشند. در عوارض بلند مدت در بسیاری از موارد ممکن است در نوجوانی یا بزرگسالی فرد قربانی دچار افسردگی شود و گاهی اقدام به خودکشی کند.

واکنش خانواده ها تعیین کننده است
اگر خانواده به موقع از اتفاق آزار جنسی ناگوار مطلع و متوجه شود که کودکش یک یا چندبار مورد آزار قرار گرفته، مداخلات روانشناختی زودهنگام میتواند از بروز تبعات درازمدت تا حدودی جلوگیری کند. به خانواده ها توصیه میشود حتما مراقبت کافی از فرزندانشان داشته باشند و آنها را تنها در کنار یک فرد بزرگسال که حتی ممکن است کاملا آشنا هم باشند قرار ندهند و تماسها طوری باشد که خودشان نقش نظارتی داشته باشند. کودکانی که آموزش های لازم را میبینند و اطلاعات و آگاهی بهتری دارند، میزان آسیب پذیریشان نسبت به کودکانی که هیچ آموزشی جنسی ندیدهاند و هیچ آشنایی درباره بدن شان و آزارهای جنسی ندارند کمتر است؛ پس همیشه تاکید بر پیشگیری است.
پاسخ
#24
فقط وقتی که از شما دعوت کرد با او همراه شوید..کودك بسیاری از نقش های اجتماعی را میتواند از طریق بازی های محلی یاد بگیرد و به ایفای آن ها بپردازد.

روانشناسی کودکان 3


بازی های پر تحرک کودک خود را محدود نکنید، با این کار نه تنها جلوی رشد فکری او را می گیرید، رشد جسمی او را هم مختل می کنید.


در اينجا به چند فايده بازي براي كودك اشاره مي كنيم:

1- بازی حس کنجکاوی کودک را به برمی انگیزاند و قدرت ابتکار او را تحریک میکند.


2-بازی، کودک را در برابر مشکلات مقاوم میکند و به او اعتماد به نفس میبخشد.


3-كودك بسیاری از نقشهای اجتماعی را میتواند از طریق بازی های محلی یادبگیرد و به ایفای آنها بپردازد. برای نمونه كودك در بازی، نقش پدر یا مادر را یاد گرفته و تمرین میکند. همچنین پرورش و تقویت حس نوع دوستی و تعاون كودكان در حین برخی بازی های سنتی و محلی انجام میگیرد.


4-بازی موجب تعدیل تمایلات عاطفی کودک میگردد.


5- بسیاری از مهارت های زندگی را میتوان از طریق بازی به كودكان آموخت. مهارت های دوختن، برش زدن، آشپزی، گوش كردن، جارو زدن و... را كودكان در فرآیند بازی می آموزند و آن را به خوبی انجام میدهند.


6- بازی رشد جسمانی او را افزایش میدهد

انواع مختلف بازی جسمانی به ایجاد مهارتهای مختلف کمک میکند: برای مثال لی لی کردن تعادل ایجاد میکند؛ بالا رفتن از میلههای میمونی (monkey bar) استقامت او را بالا میبرد. فعالیتهای ورزشی شامل ایجاد مهارت هماهنگی میشوند. نخست مهارتهای حرکتی اصلی مانند دویدن، پرت کردن و رکاب زدن افزایش می یابند، اما مهارتهای حرکتی ظریف دیرتر شکل میگیرند.

کودک ۳ سالهای که با دقت بلوک خانه سازی را روی هم میچیند و برج درست میکند، نه تنها درباره جاذبه زمین و تعادل چیزی می آموزد، بلکه مهارت هماهنگی دست و چشم او نیز افزایش مییابد. مهارتی که کودک در طول بازی کسب میکند، به زندگی روزانه او انتقال مییابد: کودک ۳ ساله بعد از کمی تمرین قادر خواهد شد که خودش لباس بپوشد و غذا بخورد و این مهارتها به او احساس استقلال میدهد.


7-بازی موجب آموختن همکاری، فعالیت های گروهی، تعاون و تمرین این امور میشود.


8-كودک در ضمن بازی در می یابد که برای موفقیت نمی تواند تکروی کند ، اگر بخواهد در کار و زندگی خود موفق باشد لازم است فعالیت خود را در جهت درخواست دیگران صرف نظر کند و در طریق ایجاد وضع مطلوب باشد.


9- کودکان خردسال با استفاده از روش کوشش- خطا و تجربه ای که درحین بازی به دست می آورند سعی می کنند قوانین و پدیده های اطرافشان را بشناسند و روشهای تسلّط بر آنها را بیاموزند.


10- بازی قوه تخیل او را تقویت میکند

بازیهای تخیلی یا وانمود کردن یکی از شالوده های دنیای کودک است. کودک حدوداً در ۲ سالگی این رفتار را از خود بروز میدهد. تقریباً هر چیزی از جمله اشیاء روزمره میتواند قوه تخیل او را برانگیزد. زیرا او از این اشیاء به عنوان نماد استفاده میکند. او یاد میگیرد که یک چیز میتواند نماد چیزهای دیگری باشد. او با استفاده از توانایی جدیدش یعنی وانمود کردن میتواند از یک تکه چوب به عنوان قایق و از قابلمه و... به عنوان طبل استفاده کند.


نقش شما هنگام بازی با کودکتان

به کودکتان در چارچوب ایمنی و محدودیت های زمانی اجازه بدهید تعیین کند که چه کار کنید و چگونه آن را انجام دهید. با این کار او فرصتی برای آزمون قضاوت هایش مییابد و به او کمک میکند که به شما نشان دهد به چه چیزی علاقه دارد. به او ملحق شوید و با او بازی کنید، اما فقط وقتی که از شما دعوت به بازی کرد. وقتی به شما اجازه میدهد که وارد دنیای تخیلیاش شوید کنترل کامل بازی را به او بدهید. در زندگی واقعی شاید این مسئولیت با شما باشد، اما دنیای بازی متعلق به اوست.

با توجه کردن به کودکتان هنگام بازی، اعتماد بنفس را در او ایجاد میکنید. برای مثال، وقتی همراه با او تخیل و وانمود میکنید، به او نشان میدهید که دنیای تخیلیاش را قبول دارید و اینکه چیزی که او به آن علاقه دارد، برای شما جالب است و برای اهمیت دارد.
پاسخ
#25
  • دردسری برای همه پدر و مادرها سوالات جنسي كودكان را چه کار کنیم؟!

سن مناسب براي آگاه كردن كودك از مسائل جنسي زماني است كه او سوال ميكند. وقتي كودك با تعجب ميپرسد كه بچه از كجا ميآيد، نبايد به او گفته شود از انباري! راهكارهاي چگونگي پاسخ درست به پرسشهاي كودكان در اين زمينه را دكتر كتايون خوشابي، فوق تخصص روان‎پزشكي كودكان در اختيار شما قرار ميدهد.
روانشناسی کودکان 3 روانشناسی کودکان 3
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
روانشناسی کودکان 3

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
روانشناسی کودکان 3

پرسش و كنجكاوي جزو جدا نشدني كودكان است. هر چيزي در اين دنيا ميتواند علامت سوالي براي آنها باشد. كودكان بهطور طبيعي كنجكاو هستند زيرا هرچه در اين دنيا ميبينند براي آنها جالب و تازه است. اين پرسشها از مسائل ساده و كماهميت آغاز ميشود و بهتدريج به سوالهاي پيچيده منتهي ميشود. بهعنوان مثال بسياري از كودكان درباره مسائل جنسي از والدين و اطرافيان ميپرسند. در پاسخ به اين قبيل سوالهاي كودكان، همانطور كه دليلي وجود ندارد والدين نتوانند سوالات آنها را صادقانه جواب دهند، دليلي هم وجود ندارد براي جواب دادن به اين قبيل سوالها وارد جزئيات شوند. سن مناسب براي آگاه كردن كودك از مسائل جنسي زماني است كه او سوال ميكند. وقتي كودك با تعجب ميپرسد كه بچه از كجا ميآيد، نبايد به او گفته شود از انباري! راهكارهاي چگونگي پاسخ درست به پرسشهاي كودكان در اين زمينه را دكتر كتايون خوشابي، فوق تخصص روان‎پزشكي كودكان در اختيار شما قرار ميدهد.


از چه سني آغاز ميشود؟

سنين 3 تا 5 سالگي به بعد سن سوالكردن است و بخشي از پرسشهاي كودكان نيز در مورد مسائل جنسي است. از حدود 5 سالگي به بعد ممكن است كنجكاويهاي جنسي بهگونهاي ديگر در ميان كودكان ديده شود.

بهعنوان مثال پسر بچهاي كه مادر خود را در حال عوض كردن لباس ميبيند، ميخواهد او را نگاه كند اما پدر و مادر بايد پوشش مناسب را در منزل و هنگام استحمام فرزندشان داشته باشند.پس مسئله مهم اين است كه پدر و مادر هنگام استحمام فرزند جنس مخالفشان پوشش مناسب را حفظ كنند. در آموزههاي ديني ما هم آمده است كه وظيفه استحمام پسر بعد از 3 سالگي بهعهده پدر است. اين موارد جزئياتي است كه والدين بايد در رفتار خود با فرزندانشان به آنها دقت كنند.


كودكان را بياعتماد نكنيم

در بعضي از موارد كودكان سوالهايي ميپرسند كه پدر و مادر فكر ميكنند مناسب سنشان نيست و نميدانند چگونه بايد به اين پرسشها جواب دهند. در اينگونه مواقع نبايد به هيچ عنوان به كودك دروغ گفته شود. اگر پدر و مادر نميدانند كه چه جوابي بدهند، بايد جواب را به تعويق بيندازند و مثلا بگويند «هر وقت بزرگتر شدي من برايت توضيح ميدهم»، « وقتي به مدرسه رفتي من جواب تو را خواهم داد.» در واقع به تعويق انداختن و فرصت گرفتن بهترين كاري است كه والدين ميتوانند انجام دهند. نبايد اطلاعات اشتباه به كودك داده شود. با دروغ گفتن نه تنها كنجكاوي كودك تامين نميشود بلكه اگر چيزي به كودك گفته شود و او متوجه دروغ والدين شود، كنجكاويش بيشتر هم خواهد شد. مثلا برخي پدر و مادرها به فرزندشان ميگويند«ما تو را خريديم» همين اطلاعات غلط باعث بياعتمادي كودك به والدين ميشود. مهم آن است كه والدين در برابر اين نوع پرسشها بهخود مسلط باشند و ضمن آنكه شنونده خوبي هستند به كودك اجازه دهند سوال را كامل بپرسد. بايد توجه داشت، اگر والدين بهعنوان نزديكترين افراد به كودكان مورد اعتماد آنها نباشند، به كودكان ياد ميدهند نسبت به سايرين هم احساس بدبيني و منفيگرايي پيدا كنند. به اين ترتيب كودكان كمكم ميآموزند به هيچ كس اعتماد نكنند كه اين ممكن است تبعات بدي را در آينده براي آنها بهوجود آورد.


كودكان منحرف هستند؟

صرف كنجكاوي كودك نبايد پدر و مادر را دچار اين خطا كند كه كودكشان انحرافي دارد. كودكان پاك هستند و به هيچعنوان مسائل انحراف جنسي در مورد آنها مطرح نيست. كودكان كنجكاويهاي طبيعي دارندكه بايد در حد سنشان به آنها پاسخ داده شود. بنابراين نبايد اين طور تصور كرد كه با اين پرسشها كودك دچار انحرافهاي جنسي است.

بايد مراقب بود وقتي بچهها با هم هستند بازيهاي نامتعارف با يكديگر انجام ندهند. بچهها از 5 سالگي و بهدنبال همان كنجكاوي هستند. بنابراين والدين بايد مراقب باشند اين قبيل بازيها انجام نشود چون اگر بچهها از اين بازيها لذت ببرند، مرتب آن را تكرار ميكنند. پيشگيري هميشه مقدم بر درمان است به همين دليل والدين بايد تلاش كنند بچهها را در سنين پايين و حتي در سنين بالا با هم تنها نگذارند و مراقب بازيهايشان باشند. اگر كودكان در اتاق هستند حتي درصورت همجنس و همسن بودن يا بزرگتر بودن بهتر است در اتاق را نبندند و والدين مرتب بايد به آنها سر بزنند. اين نكته مهمي است كه از رواج بازيهاي نامتعارف در ميان كودكان پيشگيري ميكند. درصورتي كه كودكان با خواهر و برادر يا ساير همبازيهاي خودشان اين قبيل بازيهاي جنسي را كنند، بايد بهشدت در اين زمينه با كودك برخورد شود تا دوباره تكرار نكند.

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
روانشناسی کودکان 3


اگر جواب را ندانستيم، چه كنيم؟

بهتر است اول مشخص شود كه آيا والدين به راستي جواب را نميدانند يا حجب و حيا يا ناآگاهي از نحوه پاسخ مانع از ارائه جواب ميشود. در صورتي كه والدين به درستي جواب سوالي را ندانند بايد به كودك بگويند سعي ميكنند جواب اين سوال را پيدا كنند و اگر جواب سوالي را نبايد داد بايد گفته شود: «فعلا براي سن تو زود است و هروقت بزرگتر شدي درباره اين مسائل با هم صحبت ميكنيم.» ولي براي بزرگتر شدن بايد يك زمان مشخص را براي كودك اعلام وتعيين شود.


بهترين فرد براي پاسخگويي؟

پدر و مادر اصلحترين افراد براي پاسخگويي به پرسشهاي كودكان هستند. مگر اينكه كودك سوالهاي تخصصي داشته باشد كه در اين صورت والدين ميتوانند به كودك بگويند: «وقتي پيش دكتر رفتيم ميتواني سوالهاي خود را مطرح كني» و «من ميتوانم از پزشك خودت بخواهم توضيح لازم را به تو بدهد.» ولي معمولا كودكان اين قبيل پرسشها را با پزشكشان مطرح نميكنند و اغلب از پدر و مادرها ميپرسند. مثلا خيلي از اوقات اين سوال براي آنها مطرح ميشود كه نوزاد از كجا و چطور به دنيا ميآيد كه توصيه ميشود با توجه به سن كودك به اين پرسش پاسخ داده شود. لازم نيست والدين وارد مسائل جنسي شوند. آنها ميتوانند فقط راجع به مسائل علمي صحبت كنند. حتي به كار بردن كلماتي مانند اسپرم و تخمك مشكلي براي كودك ايجاد نميكند چون اين قبيل مسائل علمي بوده و مربوط به آناتومي بدن هستند.


چشم و گوشش باز ميشود؟

بچهها ممكن است از طريق دوستان، اطرافيان يا از منابع ديگر اطلاعات نادرست دريافت كنند. با توجه به اينكه در حال حاضر در عصر انفجار اطلاعات قرار داريم و بچهها به راحتي ميتوانند بيشترين اطلاعات را در هر زمينهاي به دست بياورند و ديگر مانند گذشته تنها والدين منبع اطلاعات نيستند؛ بهتر است خانواده و والدين هم بنا بر پيشرفت زمان جلو روند و براساس سن كودك اطلاعات اوليه را در اختيار كودك قرار دهند. اينكه والدين فكر كنند درصورت دادن هرگونه اطلاعات ممكن است حرمتها شكسته شود يا بهاصطلاح چشم و گوش كودك باز شود تنها يك باور فرهنگي است. اين سنين به هيچعنوان زمان مناسبي براي دادن آگاهي مسئله جنسي نيست و تنها حفاظت جنسي اهميت دارد تا كودك مورد آزار قرار نگيرد.

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
روانشناسی کودکان 3


چگونه امنيت كودكمان را تامين كنيم؟

اهميت آموزش درست جنسي تا به آن حد است كه كودكاني كه اطلاعات درست و آگاهي مناسبي دارند، ميزان آسيبپذيريشان كمتر است درحاليكه بچههايي كه بدون آگاهي و اطلاعات بزرگ ميشوند آسيبپذيري بيشتري پيدا ميكنند و خطر سوءاستفاده جنسي در اين كودكان كه هيچ اطلاعاتي از مسائل جنسي ندارند، بيشتر است. البته اين به آن معنا نيست كه بايد مسائل جنسي را به كودك آموزش داد بلكه بايد تنها درباره حفاظت از خودشان به آنها آموزشهاي لازم را داد. آنها بايد بياموزند، به كسي اجازه ندهند به اندامهاي خصوصي آنها دست بزند. معمولا كودكان درباره خصوصي بودن اندامهاي خودشان اطلاع دارند و ميدانند كدام قسمتها خصوصي به حساب ميآيد ولي درصورت ناآگاهي كودك بايد حتما بعضي اندام قسمتهاي خصوصي كودك هستند و نبايد بگذارند كسي به آنها دست بزند. دادن اين اطلاعات آموزش جنسي نيست بلكه آموزش حفاظت جنسي است. به اين ترتيب كودك ميآموزد در محيطهاي اجتماعي مانند مهدكودك و مدرسه چگونه از خودش مراقبت كند. بايد به كودك آموخت اگر فردي به او نزديك شد بلافاصله به بزرگترهاي قابل اعتماد مانند پدر و مادر اطلاع دهد.


وارد جزئيات نشويد

اين نكته را فراموش نكنيد كه به هيچ عنوان نبايد درباره جزئيات مسائل جنسي با كودك صحبت شود و كودك تنها بايد درباره حفاظت جنسي بداند. حتي در مورد بقل كردن كودك كه در فرهنگ ما بسيار متداول است نبايد اجازه داد افراد غريبه كودك را بغل كنند چون ممكن است همه آنها نيت خير نداشته باشند. كودك در سنين بالاتر لمس خوب و لمس بد را تشخيص ميدهد و اگر احساس بدي از لمس پيدا كند نبايد اجازه دهد اين لمس صورت بگيرد.


هنگام بلوغ كودك را تنها نگذاريم

همانگونه كه در شرع مقدس اسلام آمده مسائل مربوط به بلوغ بايد توسط والد جنس موافق گفته شود از يك سو مادران بايد در مورد دوران بلوغ و تغييرات دوران بلوغ با دختران صحبت كنند و از سوي ديگر هم پدران با پسران خودشان. به هيچ عنوان توصيه نميشود دختر با پدر و پسر با مادر در اين مورد صحبت كند. بايد به بلوغ بهعنوان يك اتفاق مثبت و خوب نگاه شود و حتي براي آنها به مناسبت بالغ شدن هديهاي درنظر گرفته شود. به اين ترتيب بچهها از اينكه بزرگ ميشوند احساس خوبي نسبت بهخود پيدا ميكنند.

درصورت نبود پدر يا مادر، نزديكان درجه يك همجنس هم ميتوانند در اين زمينه كمككننده باشند.


از دوران بلوغ چه ميدانيد؟

بهداشت رواني بلوغ، مسئله مهمي است كه بايد به آن توجه داشت. از آنجا كه در اين دوران نوجوانان احساس استقلال ميكنند، زمينههاي لجبازي، نافرماني و سركشي در اغلب آنها وجود دارد. نوجوانان با والدين لجبازي ميكنند و نسبت به قبل پرخاشگرتر و حساستر ميشوند كه اينها در دوران بلوغ طبيعي قلمداد ميشود و تقريبا تمام نوجوانان اين دوران را ميگذرانند. بنابراين بهتر است هم والدين نسبت بهخصوصيات دوران بلوغ اطلاعات داشته باشند و هم خود نوجوانان راجعبه تغييرات جسمي و روان شناختي اين دوره آگاهي پيدا كنند. داشتن اين دانش باعث ميشود هم والدين و هم نوجوانان راحتتر اين دوران را پشتسر بگذارند. نكته حائز اهميت آن است كه نگه داشتن حرمتها و ارزشهاي اخلاقي و مذهبي در خانواده در تربيت جنسي كودكان بسيار كمككننده است. پوشش و رفتار والدين بر كودكان بسيار اثرگذار است. هر چه در خانوادهاي ارزشهاي اخلاقي بيشتر باشد، اين ارزشها بهتر به فرزندان منتقل شده و ميزان آسيبپذيري آنها در اجتماع كمتر ميشود.
پاسخ
#26
جایی که دعوا ممنوع است!
روانشناسی کودکان 3
در کودکی من، پدر و مادرم مدام با هم دعوا داشتند و من وسط این دوتا میماندم که طرفداری کدام را بکنم. بابام میگفت تو که تکلیفت معلومه، برو هوای مامان جونت رو داشته باش. مادرم هم مثل همیشه دلخور بود و میگفت بچهام میبینه از دست تو و خانوادهات چی میکشم که طرفداریمو میکنه... آخرش هم من میزدم زیر گریه و میگفتم شما را به خدا بس کنید! خیلی کوچک بودم، حتی مدرسه نمیرفتم که خواب دعواهای آنها آرامش شبم را میگرفت. از خاطرات بچگیام فراریام. حتی بگوبخند آنها را آرامش قبل از توفان میدیدم و استرس داشتم که دوباره کی به هم میپرند...»
نظر روانشناس دکتر نرگس طالقانی را در خصوص مشاجره والدین در مقابل فرزندانشان بخوانیم:
بچهها از دعوای والدین وحشت دارند
اصولا دعوا کردن، به هر شکلی و با هر فردی، در حضور بچهها مجاز نیست. وقتی شما پدر و مادر، با یکدیگر، با فرزندتان یا حتی با شخص سومی در حال دعواکردن هستید، شکل و شمایل خودتان را نمیبینید و متوجه نیستید که چطور خشم و عصبانیت باعث برافروختگی صورت، باز شدن دهان، گشاد شدن چشمها و سفت و برآمدهشدن رگهای گردنتان شده است. اگر شما یکبار هم که شده، قیافه خودتان را هنگام دعوا کردن ببینید، به بچهها حق میدهید که تا چند روز پس از دعوای شما ترس و وحشت داشته باشند و جرات نکنند که با شما به عنوان پدر یا مادر صحبت کنند و مشکلاتشان را در میان بگذارند. حتی ممکن است آنها تا چند روز از ترس و وحشت فراوان شبها کابوس ببینند. الگوبرداری از رفتار، حرکات و کلمات نادرست و زشت پدر و مادرها هنگام دعوا از جمله کارهایی است که بچهها آن را انجام میدهند و وقتی که به این صورت، آموزش غلط و همراه با خشونت میبینند، غلط و غیراصولی هم تربیت میشوند.
تذکر همسران به یکدیگر و یادآوری و اصلاح خطاهایشان باید دور از چشم فرزندان صورت بگیرد.


بچهای که در سنین پایین، خشونت، رفتار تحقیرآمیز و کلمات زشت و توهینآمیز را یاد بگیرد، نمیداند که باید این ذخیرههای ذهنی را کی و کجا مصرف کند و در نتیجه جلوی دوستان، همکلاسیها، خواهر یا برادر کوچکتر و بزرگتر، دایی، عمو، همسایه و حتی خود پدر و مادر به عنوان یک ابزار دفاعی از آنها بهره میگیرد و سعی میکند که هنگام عصبانیت عکسالعملهایش درست مانند پدر و مادرش هنگام دعوا کردن باشد.

متاسفانه ما فکر میکنیم که بچهها، به خصوص کوچکترها، معنای کلمات زشت را نمیفهمند؛ در صورتی که آنها به خاطر کنجکاوی بیش از حدشان، هر طور که شده معنای حرفهای رکیک را متوجه میشوند و آن را در ذهن خود نگه میدارند تا یک روز مناسب و در یک زمان مناسب به محیط بیرون و اطرافیان بروز بدهند. بگذارید موضوع را کمی سادهتر برایتان بگویم. به عنوان نمونه، اگر شما با همسرتان جلوی فرزند خود دعوا کنید و حین دعوا چند کلمه زشت هم بین شما رد و بدل شود و چند روز بعد، فرزندتان از همان کلمات هنگام دعوا با شما یا دیگران استفاده کند، چه عکسالعملی نشان خواهید داد؟

روانشناسی کودکان 3
مسلما او را سرزنش میکنید و میگویید که این حرفها بد است و دیگر آنها را تکرار نکند. در این صورت، فرزندتان هم به شما خواهد گفت که اگر این حرفها بد است، پس چرا خودت آن را به مامان یا به بابا گفتی؟! اینجاست که دیگر شما جوابی برای او نخواهید داشت و این باعث از بین رفتن اعتماد فرزندتان به شما میشود. او دیگر نمیداند که کدام حرف شما خوب و درست است و کدام بد و در انتخابتان به عنوان یک الگو، تردید پیدا میکند. من حتی پیشنهاد میکنم که اگر یک برنامه تلویزیونی صحنه دعوای بین افراد را نمایش میدهد به بچههایتان اجازه تماشای آن صحنهها را ندهید؛ چه برسد به اینکه خودتان جلویشان دعوا کنید. چرا وقتی دو آدم عاقل و بالغ میتوانند با صحبت کردن و منطق یا کمک خواستن از دیگران، مشکلشان را حل کنند، باید به رفتارهایی مانند دعوای لفظی یا حتی کتککاری روی بیاورند؟ به هر جهت، ممکن است موقعیتی در زندگی هر فردی پیش بیاید که احساس کند گریز از دعوا برایش ممکن نیست.

توصیه من به اینگونه افراد آن است که وقتی فرزندشان منزل نیست یا حتی وقتی خودشان تنهایی بیرون از منزل هستند با هم دعوا کنند و اگر هیچکدام از این دو حالت ممکن نبود، قبل از دعوا یا از فرزندشان بخواهند که به اتاقش برود یا خودشان به اتاق بروند و در را ببندند و در ضمن، به بچه هم نگویند که قصد دعوا دارند و موضوع اختلافشان را به هیچوجه با او در میان نگذارند تا او دچار استرس یا آسیب روانی نشود. در ضمن، پدر و مادر نباید اختلافنظرهایشان را جلوی بچهها مطرح کنند. با این کار، بچهها از موقعیت پیشآمده، سوءاستفاده میکنند و از یک والد، جلوی والد دیگر به نفع خودشان بهره میبرند.

بهعنوان نمونه، اگر بچهای کار خطایی انجام دهد و پدرش این خطا را به او گوشزد کند، مادر نباید طرف بچه را بگیرد و به او حق بدهد؛ حتی اگر فکر کند که فرزندش هم کمی حق دارد. اگر شوهر شما در حال مطالعه است و فرزندتان دارد تلویزیون را با صدای بلند نگاه میکند و پدرش میگوید که تلویزیون را خاموش کن، شما به عنوان مادر حق ندارید که بگویید: «بگذار بچه برنامهاش را نگاه کند، چه کارش داری؟» در این صورت شما هم ارزش همسرتان را پیش فرزند خود پایین آوردهاید و هم باعث شدهاید که او دیگر به حرفهای پدرش اعتنایی نکند و با این کار، احترام متقابل بین اعضای خانواده را از بین میبرید. تذکر همسران به یکدیگر و یادآوری و اصلاح خطاهایشان باید دور از چشم فرزندان صورت بگیرد.

هیچ وقت سعی نکنید که با لحن بد، پشت سر همسر خود جلوی بچهها صحبت کنید و وجهه و شخصیت او را نزد فرزندانتان از بین ببرید؛ حتی اگر همسر شما فرد خطاکاری باشد و مدام کارهای اشتباه انجام دهد.


نکته مهم دیگر اینکه، قبل یا بعد از دعوا جلوی بچهها یک رفتار عادی با همسرتان داشته باشید و هیچ وقت سعی نکنید که با لحن بد، پشت سر همسر خود جلوی بچهها صحبت کنید و وجهه و شخصیت او را نزد فرزندانتان از بین ببرید؛ حتی اگر همسر شما فرد خطاکاری باشد و مدام کارهای اشتباه انجام دهد. وقتی که ما پشت سر پدر یا مادر به بچه بد میگوییم (حتی اگر مطمئن باشیم که حرفهایمان درست هستند)، فرزندمان پشت سر دیگران حرف زدن و اعتماد و تکیه نکردن به والدین را یاد میگیرد و حتما یک روزی از آن علیه خودمان استفاده میکند. هیچگاه یادمان نرود که غیبت، نفاق و فتنه از جمله رفتارهای مذمومی هستند که در دینمان هم به شدت از آنها نهی شده است.
پاسخ
آگهی
#27
کوچکترین دزدهای دنیا..  فرزندتان تکالیفش را به موقع انجام می دهد، میز یا سفره را بعد از غذا جمع می کند و در کارهای خانه به شما کمک می کند. چطور امکان دارد که همین بچه دزدی کند؟


روانشناسی کودکان 3



فرزندتان تکالیفش را به موقع انجام می دهد، میز یا سفره را بعد از غذا جمع می کند و در کارهای خانه به شما کمک می کند. چطور امکان دارد که همین بچه دزدی کند؟

قبل از آنکه هرگونه واکنشی نشان دهید، بهتر است این مقاله را درباره علت دزدی بچه ها بخوانید و از راه های کمکی مطلع شوید.


چرا کودکان و نوجوانان دزدی می کنند؟

بچه ها در هر سنی – از پیش دبستانی تا نوجوان – ممکن است به دلایل مختلف وسوسه شوند که دزدی بکنند:

بچه های خیلی کوچک بدون آنکه درک کنند بعضی چیزها هزینه بردار هستند و برداشتن آنها بدون پرداخت پول اشتباه است، ممکن است گاهی چیزهایی را بردارند و بدزدند.

بچه های مدرسه ای معمولاً می دانند که نباید بدون پرداخت پول چیزی آن را بردارند، ولی این کار را می کنند زیرا خویشتنداری و خودداری کافی ندارند.



بچه های بزرگتر و نوجوانان می دانند که نباید دزدی کنند، ولی ممکن است بخاطر جالب بودن و هیجان این کار، یا بخاطر اینکه دوستانشان این کار را می کنند، دست به دزدی بزنند. بعضی از آنها فکر می کنند که دستشان رو نمی شود. زیرا به آنها کنترل بیشتری بر زندگی شان داده شده است، و بعضی از نوجوانان از سر شورش و یاغیگری این کار را می کنند.



البته دلایل پیچیده دیگری هم ممکن است در این مورد نقش داشته باشند. ممکن است بچه ها عصبانی باشند یا دنبال جلب توجه باشند. رفتار آنها انعکاسی از استرس در خانه، مدرسه یا در کنار دوستان است. بعضی از آنها بخاطر خشونت فیزیکی و روانی که بر آنها وارد می شود، دزدی می کنند و در واقع این عمل آنها فریاد درخواست کمک است.



در موارد دیگر، کودکان و نوجوانان دزدی می کنند زیرا پول کافی برای خرید آنچه می خواهند یا نیاز دارند را در اختیار ندارند. برای مثال ممکن است اشیا یا اسباب بازی های گران قیمتی را بدزدند که پول خریدش را ندارند. در بعضی موارد نیز آنها دزدی می کنند تا هزینه های اعتیاد خود را بپردازند. دلیل دزدی هرچه باشد، والدین باید ریشه این رفتار را بیابند و مشکلات را از پایه حل کنند.



چه باید کرد؟

وقتی والدین مچ فرزند خود را برای دزدی می گیرند، واکنش آنها باید بستگی داشته باشد به اینکه آیا این اولین دزدی بچه است یا دزدی برایش عادت شده است. در بچه هایی که سنشان خیلی پایین است، والدین باید به آنها کمک کنند تا درک کنند که دزدی کار غلطی است و وقتی بدون اجازه یا بدون پرداخت پول چیزی آن را برمی دارند، در واقع به فرد دیگری آسیب می رسانند. اگر برای مثال بچه ای آبنبات بچه دیگری را برداشته، والدین باید به او کمک کنند تا آن را برگرداند. اگر آبنبات را خورده باشد، باید با هم به فروشگاه بروند و پول آن را بپردازند.



در بچه مدرسه ای ها، مهم است که حتماً وسیله یا شیء دزدیده شده برگردانده شود. بچه های کلاس اولی و کلاس دومی باید یاد بگیرند که دزدی کار اشتباهی است و باید از عواقب آن مطلع شوند. وقتی نوجوانان دست به دزدی می زنند، توصیه می شود که والدین اقدامات جدی تر و سخت گیرانه تری در پیش بگیرند. برای مثال، وقتی مچ نوجوان خود را به هنگام دزدی می گیرند، باید او را به فروشگاه بفرستند تا با حراست صحبت کند و معذرت خواهی کند. خجالتی که بچه هنگام روبرو شدن با طرف مقابل تجربه می کند باعث می شود که درس مهمی بگیرد و بفهمد که دزدی کار بدی است.



مجازات و سرزنش بیشتر از جمله سرزنش فیزیکی لازم نیست و باعث می شود که بچه عصبانی شود و بیشتر به این رفتار بد خود ادامه دهد. اگر بار اول است که مرتکب چنین کاری می شود، بیشتر فروشگاه ها معذرت خواهی را می پذیرند و هزینه ها و جریمه را لازم نمی دانند. ولی گاهی نیز جریمه می کنند.



بچه های تمام سنیت باید بدانند که دزدی فقط برداشتن چیزی از یک فروشگاه نیست، بلکه برداشتن پول کسانی که آن کسب و کار را اداره می کنند. آنها همچنین باید بدانند که دزدی جرم است و می توانند عواقب بسیار بدتری برای آنها داشته باشد و باعث شود که آنها به مراکز دارالتأدیب یا حتی به زندان بروند. اگر بچه از پدر و مادرش دزدی کرده است، باید به او گزینه هایی برای برگرداندن پول به پدر و مادرش پیشنهاد شود یا مثلاً کارهای خانه را انجام دهد.



اگر بچه ای به دزدی ادامه داد چه کنیم؟

اگر فرزند شما بیش از یک بار اقدام به دزدی کرد، باید از کارشناسان کمک بگیرید. تکرار این کار مشکلات بزرگتری برای شما ایجاد می کند. یک سوم بچه هایی که حین دزدی از فروشگاه دستگیر شده اند می گویند که ترک این کار برایشان سخت است. پس باید به آنها کمک شود تا بفهمند که دزدی اشتباه است و اگر به این کار ادامه دهند، عواقب سختی در انتظار آنهاست.



افراد دیگری که می توانند در این مورد به شما و فرزندتان کمک کنند عبارتند از:

مشاور خانواده

پزشک خانواده

مشاور مدرسه

گروه های حمایتی و غیره



با آنکه بیشتر دزدی های معمولی عمدی هستند، ولی بعضی از افرادی که دزدی می کنند ممکن است جنون سرقت (کلپتومانیا) داشته باشند. در این اختلال نادر که بخش کوچکی از افرادی که دزدی می کنند را تشکیل می دهد، فرد قبل از دزدی حس تنش و اضطراب فراوانی می کند، ولی بعد از عمل دزدی احساس آرامش و رضایت خاطر می کند. این فرد بعد از دزدی احساس گناه می کند و اغلب اشیای دزدی را دور می اندازد. این گونه افراد اختلال های دیگری همچون اختلال غذایی یا وسواس نیز دارند.



دلیل اصلی دزدی هرچه باشد، اگر دزدی تبدیل به عادت کودک یا نوجوانتان شده است، حتماً با پزشک یا تراپیست مشاوره کنید و دلیل این رفتار را بیابید. بر رفتار فرزندتان نظارت داشته باشید و او را از موقعیت هایی که برای دزدی وسوسه ایجاد می کنند، دور کنید. برای او عواقب سخت سنگین دزدی را مشخص کنید.
پاسخ
#28
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
روانشناسی کودکان 3 هر کودک ۶ ساله ای که اشکالات زیر را داشته باشد باید توسط پزشک متخصص اطفال از نظر اختلالات تکاملی مورد ارزیابی بیشتر قرار گیرد:


۱) با کودکان همسن و سال خود نمی تواند خوب ارتباط برقرار کند و معمولا در بازی کردن با آنها مشکل دارد.

۲) در خانه دوست دارد تنها بماند و تمایلی به شرکت در جمع سایر کودکان یا جمع بزرگ ترها ندارد.

۳) اگر از او پرسیده شود دوست داری مانند چه کسی باشی نمی تواند پاسخ بدهد.

۴) احساسات خودش را بروز نمی دهد. به عنوان نمونه خوشحال بودن یا نبودن او را نمی توان درک کرد. گوشه گیری دارد و کمتر حرف می زند.

۵) با حیوانات خشن است و از اذیت و آزاررساندن به آنها لذت می برد. به عنوان نمونه از له کردن دم گربه یا سنگ زدن به سگ خشنود می شود.

۶) از بازی کردن با آتش و آتش افروزی مسرور می شود و خطر آتش بازی را درک نمی کند.

۷) پیشرفت تحصیلی خوبی ندارد و معلم پیش دبستانی وی از اینکه همگام با سایر بچه های کلاس نیست نگران است.

۸) رفتار وی در مدرسه برای سایر بچه ها مزاحمت ایجاد می کند.

۹) اشتیاقی برای به مدرسه رفتن ندارد.

۱۰) سر کلاس نمی تواند آرام روی صندلی خود بنشیند و مداوم وول می خورد یا از سر جایش بدون اجازه معلم برمی خیزد و در کلاس راه می رود.

۱۱) سنش را نمی داند.

۱۲) در شبانه روز بیش از ۲ ساعت مقابل مانیتور کامپیوتر یا تلویزیون می نشیند.

۱۳) اگر از او پرسیده شود از چه چیزهایی خوشش می آید نمی تواند بگوید.

۱۴) صحبت های وی پیچیده و غیرقابل فهم است.

۱۵) کشیدن یک علامت + را نمی تواند تقلید کند و اگر به او بگوییم یک آدم نقاشی کن و هر چه می توانی آن را خوشگل تر بکش (نباید راهنمایی شوند)، تعداد اجزای بدن نقاشی ترسیم شده کمتر از ۸ قسمت است.

۱۶) اگر مقابل شما بایستد نمی تواند یک توپ پرت شده را با دو دست بگیرد.

کودکان این گروه سنی از تعریف و تشکر از ایشان در محیط مدرسه یا خانه لذت می برند. این گروه به تدریج قوانین اجتماعی مانند طرز عبور کردن از خیابان یا بستن کمربند ایمنی را یاد می گیرند ولی باید مکرر به آنها نکات ایمنی را یادآوری کرد. از زیاد خوردن شکلات باید احتراز کنند و نباید از آنها به عنوان جایزه برای انجام کارهای خوب استفاده کرد. سعی شود حداقل یک بار در روز یک وعده غذایی را با بقیه افراد خانواده با هم بخورند.

رعایت ساعت خواب شب منظم حتی در روزهای پنجشنبه تاکید می شود و معمولا نباید بعد از ساعت ۹ شب بخوابند. به سوالات درباره مسایل جنسی در حدی که می فهمند باید پاسخ داده شود و درباره قسمت های حساس بدن که کسی نباید به آنها دست بزند با آنها صحبت شود. اگر در انجام تکالیف مدرسه مشکلی وجود دارد، حتما باید کودک از نظر اختلالات یادگیری مورد ارزیابی قرار گیرد. از میهمانی و پارک رفتن با وی غفلت نکنید. اگر تلویزیون یا کامپیوتر در اتاق کودک است آن را خارج کنید و از کشیدن سیگار نزد وی جدا برحذر باشید. کارهای مربوط به خودش مانند جمع کردن کیف، کتاب و لباس های مدرسه را به وی واگذار و تاکید کنید.
پاسخ
#29
اگرر مادران بیرون از خانه کار نمی کنند، پدران باید درباره اهمیت کار همسران خویش در خانه، حساس و مثبت باشند...

روانشناسی کودکان 3


اگر مادران بیرون از خانه کار نمی کنند، پدران باید درباره اهمیت کار همسران خویش در خانه، حساس و مثبت باشند. مشکل عادی مردان این است که از ارزش مشارکت های همسر خویش در خانه که شغلی خارج از خانه ندارد، می کاهند. تعابیری مثل: «امروز کاری برای انجام دادن نداری؟» یا «تمام کاری که بلدی این است که هر روز بچرخی این طرف و آن طرف و خرید کنی.» اصولا خانواده وقتی برای صرف شام خوشمزه ای، در خانه ای تمیز و ظرف هایی تمیز دور هم جمع می شوند کارهای مادر خانه دار و بدون حقوق را ناچیز تلقی می کنند.


چنین پدرانی بر فعالیتهای داوطلبانه ای که نیاز به تلاش، خلاقیت و قبول مسئولیت دارد و برای اجتماع و بچه ها مهم اند، نام فعالیتهای اجتماعی بی هدف می نهند. اگر مادر تصمیم بگیرد برای یادگیری بیشتر شروع به درس خواندن کند، پدر این کار را نوعی سرگرمی غیر ضروری و بی ارزش می داند. اگر مادر بعدها در زندگی مشترکش به کاری در بیرون مشغول شود شاید می خواسته بچه ها از آب و گل درآیند) ممکن اسب به خاطر دیر شروع کردن به کار، مهارت و تبحر کمتر، محدودیتهای مکانی و یا اصولا حقوق کمتری که به زنان پرداخت می شود، از میزان درآمدش رضایت نداشته باشد. بعضی مردان مشارکت مالی زنان نشان را کوچک شمرده و موقعیت شغلی آنان را پایین تر از حد واقعی می آورند. آنها گاهی حتی موفقیت های همسر خود را نوعی تهدید نسبت به موقعیت خود تلقی می کنند.


خطری که حرف های این نوع پدران برای خانواده دارد، عبارتند از: بی ارزش کردن و فاقد قدرت جلوه دادن مادر در دید بچه ها، این مادر است که دائما عهده دار مسئولیت های اولیه فرزند خود نظیر: نظم و انظباط بچه ها، ارتباط با مدرسه و فراهم کردن راهنمایی های آموزشی در خانه برای بچه هاست. از آنجا که پدر قدرت مادر را از بین برده، او نیز برای راهنمایی بچه ها در درس و منضبط کردن آنان باید تسلیم بی قدرتی خویش شود.


اگر چه پدر هرگز مستقیما به فرزندانش نگفته است که از مادرشان اطاعت نکنند و حتی ممکن است درباره اطاعت کردن از مادرشان هم تا حدی قاطع باشد، ولی مسلما عدم اطاعت و بی احترامی کودکان نسبت به مادر را بدون توجه به اهمیت رابطه با همسرش، شکل داده و ایجاد کرده است. او نه تنها همسرش را بی ارزش کرده بلکه تمام کارهای او را بی اهمیت جلوه داده است.



نگاه فرزندان به مادرشان، دست کم تا حدودی بر اساس تعاریف پدر و ارزشی است که او برای فضایل مادر قائل می شود. پسران، مادر سخت کوش خود را بی ارزش پنداشته و او را منکوب می کنند، اما خود به افرادی ناموفق تبدیل می شوند. مختران این خانواده نیز مرتبا با مادرشان دعوا و مشاجره می کنند و خود افرادی ناموفق از آب در می آیند.



* نکته برای والدین
هر پدری که از فرزندانش انتظار موفقیت در مدرسه و تحصیل و احترام گذاشتن به مادرشان را دارد، باید به طور علنی و شفاف برای تلاشها و تعهد همسرش نسبت به درس بچه ها و اجتماع، احترام قائل شود و این احترام را آشکارا بیان کند. شماری از مردان جامعه ما که کارشان را در خانه انجام می دهند و صرفا در خانه کار می کنند، ممکن است از سوی دوستان و آشنایان خود مورد سرزنش قرار گیرند.


این مشکل وقتی حل می شود که زنان شاغل چنین مردانی، درباره ارزش کار شوهرانشان آگاه باشند.


از آنجا که رفتارهای قالبی هر جنسی مشخص است، مادرانی که وقت کمتری را صرف تربیت فرزندانشان کرده و به همین دلیل احساس گناه می کنند، ممکن است به خاطر رسیدگی همسرانشان به مسائل تربیتی از دید فرزندانشان متهم به سرزنش کردن شوهرانشان شوند. این سرزنشها باعث می شوند پدری که وقت خود را صرف تربیت بچه ها می کند، فاقد قدرت شود، درست به همان اندازه که مادر سرزنش شده توسط پدر خانواده، فاقد قدرت می شود.



طراحی و ایجاد الگوی موفقیت و بیان این الگو در کاری که همسرتان انجام می دهد، در تحریک بچه ها به کسب موفقیت، تفاوتی واقعی ایجاد می کند. شما به روشنی متوجه خواهید شد که از آنها انتظار دارید که در روشها، برخوردها و تلاشهایشان تغییری ایجاد کنند، باید در الگوی خودتان تغییری به وجود آورید. نفع جنبی از الگویی مثبت تر، قدر شناسی مثبت خود شما از کارتان است.
پاسخ
#30
ریشه بدرفتاری کودکان چیست؟

  دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
روانشناسی کودکان 3
این عوامل، مهارتها، نگرشها و تواناییهای كودكان را شكل میدهد و روی مشكلهای رفتاری آنها اثر میگذارد.
برای مدیریت مشكلهای رفتاری كودكان در ابتدا باید به این بپردازیم كه بدرفتاری كودكان چه دلایلی دارد. چرا كودكان اینطور رفتار میكنند؟ چگونه ممكن است كودكانی از یك خانواده در برخی زمینهها آن چنان مشابه و در برخی موارد تا این حد متفاوت باشند؟ برای درك چگونگی شكلگیری رفتار كودكان، لازم است 3 نكته را در نظر داشته باشیم:
1 - ساختار ژنتیكی
2 - محیط خانوادگی
3 - جامعهای كه در آن زندگی میكنند
این عوامل، مهارتها، نگرشها و تواناییهای كودكان را شكل میدهد و روی مشكلهای رفتاری آنها اثر میگذارد.
درباره ساختار ژنتیكی باید به این نکته اشاره کنم که كودكان، ساختار ژنتیكی واحدی را از والدین خود به ارث میبرند. این توارث شامل خصوصیات جسمی مثل رنگ چشم، مو و خصوصیات رفتاری و هیجانی است. مثلا كودكانی كه مشكل تمركز یا تمایل به غمگین یا افسرده بودن دارند، ممكن است چنین ساختار ژنتیكیای داشته باشند كه در آنها این مشكلها را محتملتر میكند.
كودكان سرشت خود را از والدین به ارث میبرند، مثل میزان اجتماعی و برونگرا بودن، میزان فعالیت یا وضعیت هیجانی.
برخی از این خصوصیات مدیریت كودكان را دشوار میكند. مثلا برخی از آنها به توجه زیاد نیازمندند، برخی بسیار فعال یا شلوغ و دائم در حال جستجوی محیط اطرافشان هستند، بعضی هم گریه و جنجال به پا میكنند و تنظیم تغذیه و خوابشان مشكل است. البته فقط كودكان دشوار، مشكلهای رفتاری پیدا نمیكنند و برخی از كودكان آسان نیز این مشكلها را دارند. رفتار كودكان نه تنها به سرشت آنها، بلكه به واكنش دیگران به رفتارشان نیز بستگی دارد.
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان