امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 3
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

روانشناسی کودکان

#31
چطور بهترين جواب را براي سوالهاي عجيب بچهها پيدا كنيم؟

بابا جون، من چطوري توي شكم مامانم جا شدم؟»، «مامان، يعني چي كه عمو رفته پيش خدا، يعني الان داره تو خونه خدا زندگي ميكنه؟»، «بابايي، خدا چه شكليه، چرا مثل تو و مامان من رو بغل نميكنه؟ چرا من صداشو نميشنوم؟...» اغلب پدر و مادرها بارها و بارها با مطرح شدن اين قبيل پرسشها از طرف بچهها غافلگير شدهاند، سوالهاي به ظاهر سادهاي كه جواب دادن به آنها اصلا ساده نيست. در اين شرايط پيدا كردن جوابي كه هم براي بچهها قابل درك باشد هم قانع كننده، معمولا ذهن پدر و مادرها را آنقدر درگير ميكند كه گاهي از صرافت پاسخ دادن ميافتند يا حتي تسليم پاسخهايي ميشوند كه هيچ منطقي پشت آنها نيست. اگر شما هم جزء آن دسته پدر و مادرهايي هستيد كه هميشه نگران غافلگير شدن با سوالهاي عجيب و غريب كودكشان هستند، در اين گفتوگو با ما همراه باشيد.

جوابهاي ساختگي ندهيد

در برابر پرسشهاي ساده اما متفاوتي كه معمولا ذهن بچهها را درگير ميكند، مثل پرسيدن از تولد، مرگ و .... آنچه بسيار مهم است، پرهيز از دادن پاسخهاي ساختگي است. بچهها در هر گروه سني كه اين سوالها را ميپرسند بايد از ما جوابي بشنوند كه مناسب سن و سطح ادراكشان باشد. ما به عنوان پدر و مادر نبايد با دادن جوابهاي ساختگي از اين دست كه بچه را خريديم يا لکلک او را آورده ذهن آنها را به بيراهه ببريم. در اين شرايط جوابهايي كه ما براي پاسخ دادن به گرههاي ذهني بچهها پيدا ميكنيم بايد به دنياي واقعي نزديك باشند و در عين حال مناسب با سن و قدرت درك کودک. مثلا در مورد تولد ميتوان گفت من و پدر خواستيم كه تو باشي و خداوند تو را به ما داد.



حقيقت را لقمه لقمه كنيد

بايد يادمان باشد پاسخي كه براي هر يك از سوالهاي بچهها پيدا ميكنيم نبايد با واقعيت در تضاد باشد، اما در عين حال طبيعي است كه اين پاسخ نميتواند همه حقيقت را هم در بر بگيرد. درست مثل وقتي كه ميگوييم: «ما خواستيم كه يك كوچولوي دوستداشتني ديگه مثل تو داشته باشيم و خدا به ما كمك كرد تا برادرت به دنيا آمد» اين پاسخ در تضاد با حقيقت نيست اما همه آن هم نيست. درست مثل يك لقمه غذا، كه به جاي آنكه يكباره آن را به خورد كودك بدهيم ريز ريزش ميكنيم تا هضمش براي او راحتتر باشد. نكته مهم اين است كه در برابر اين قبيل پرسشها تحت هيچ شرايطي قرار نيست داستان ديگري براي كودك تعريف كنيم. مثلا در مورد تولد، طبيعي است كه ما نميتوانيم همه چيز را جزبهجز براي بچهها بگوييم اما ميتوانيم بخش تعديل شدهاي از مسير تولد را براي او تعريف كنيم.



احساس امنيت را از كودك نگيريد

پرسش درمورد مرگ هم يكي ديگر از سوالهاي هميشگي بچههاست كه جواب دادن به آن چندان راحت نيست. اما آنچه مهم است اين است كه پاسخهاي ما بايد به گونهاي باشد كه در عين حال كه به كودك دروغ نميگوييم احساس امنيت او را هم بر هم نريزيم. مثلا گفتن جملاتي مثل اينكه «بابا و مامان هيچ وقت نميميرند» يا اينكه «ما هميشه در كنار تو هستيم» راه حل مناسبي نيست، چون نبايد تاكيد بر واقعيت را فراموش كنيم. به جاي چنين پاسخهايي ميتوانيم به بچهها بگوييم «مهم اين است كه ما الان كنار همديگر هستيم و به چيزي كه اتفاق نيفتاده فكر نميكنيم؛ اما خب اين را هم ميدانيم كه چيزي مثل مرگ وجود دارد.» البته مرز بين گفتن حقيقت و حفظ احساس امنيت در كودك بسيار باريك است و دقيقا به همين دليل است كه حرفه پدر و مادري را با باغباني مقايسه ميكنيم نه صنعتگري، چون قرار نيست چيزي را به وجود آوريم و كنارش بگذاريم بلكه درست مثل حساسيتهاي حرفه باغباني هر روز بايد مراقب گلهاي زندگيمان باشيم و يكي از اين مراقبتها هم بر آمدن از عهده چالشهاي هيجاني و شناختي بچههاست.



نتيجه يك درك متقابل

ادارك و تعريف والدين از مرگ در پاسخ به سوالهاي كودكان در رابطه با اين موضوع بسيار تاثيرگذار است. مثلا نوع واكنشي كه ما در برابر مرگ نزديكان از خودمان نشان ميدهيم، نقش زيادي در درك بچهها از اين موضوع دارد. به طور كلي در مواجهه با چنين پرسشهايي ميتوان به بچهها اينطور توضيح داد: «گاهي ممكن است انتخاب خدا اين باشد كه ما در اين دنيا نباشيم و در دنياي ديگر زندگي كنيم، درست مثل وقتي كه دايي، ناچار شد از اين شهر برود و در يك شهر ديگر زندگي كند....» .



بچهها نبايد در سوگ ناتمام بمانند

قرار دادن كودكان در سوگناتمام نادرستترين شيوهاي است كه ما براي روبهرو كردن بچهها با مرگ انتخاب ميكنيم. اينكه ما معمولا اجازه نميدهيم بچهها در جريان مرگ نزديكانمان، قرار بگيرند و كاملا ناگهاني آنها را در موقعيت نبودن قرار ميدهيم آن هم بدون اينكه از قبل تعريفي به آنها داده باشيم و حتي اجازه بدهيم مراحل سوگواري را تجربه كنند، بدترين شيوه روبهرو كردن آنها با مرگ است، چون به اين ترتيب ما در حقيقت زمينه ايجاد اضطراب شديد جدايي در بچهها را فراهم ميكنيم. به همين دليل است كه معمولا بچههايي كه تجربه سوگناتمام دارند هميشه در اضطراب از دست دادن پدر و مادرشان هستند و اين ذهنيت با آنهاست كه نكند يك روز ببينند مادر يا پدرشان ديگر با آنها نيست. ذهن اين بچهها معمولا پر است از يك دنيا سوال عجيب و غريب در مورد مرگ و باور آن. سوالهايي كه جواب دادن به آنها اصلا ساده نيست.



به بچهها پاسخهاي عيني بدهيد

سوال درباره خداوند، اينكه اصلا كجاست و چطور بايد احساسش كنيم هم از آن دست پرسشهايي است كه بچهها با مطرح كردن آن مارا غافلگير ميكنند. در پاسخ به اين پرسشها بايد يك چيز را خيلي خوب بدانيم و آن اينكه در ذهن بچهها همه چيز عيني است. بنابراين آنها از ما پاسخهاي شناختي و هيجاني ميخواهند، مثلا اينكه خدا دقيقا كجاست، چطور زندگي ميكند و حتي خانهاش چه شكلي است. بنابراين اگر قرار است به سوال بچهها در مورد خدا پاسخ بدهيم ميتوانيم بگوييم:« همه ما دوست داريم كسي كه خيلي قوي است و همه چيز را بلد است در كنارمان باشد، اين يك نفر كه همه چيز را ميداند و خيلي هم قوي است مامان نيست، حتي بابا هم نيست. او خداست...». البته خوشبختانه در اين زمينه كتابهاي زيادي است كه به پدر و مادرها ياد ميدهد چطور بچهها را براي درك حضور هميشگي خدا آماده كنند.



بچهها را به خاطر دانستههايشان توبيخ نكنيد

گاهي بچهها با يك دنيا سوال سراغ پدر و مادر ميآيند اما از قبل پاسخ اين سوالها را كم يا زياد از محيط گرفتهاند و حتي پاسخهايي دارند كه براي دانستن آنها آماده نيستند. در اين شرايط اولين برخورد ما به عنوان پدر و مادر بايد اين باشد كه آنها را به خاطر دانستههايشان توبيخ نكنيم. وقتي كودك چيزي را بازگو ميكند كه مناسب سنش نيست، پدر و مادر نبايد عكسالعمل هيجاني نشان دهند. به هر حال او قسمتي از واقعيت را فهميده و پاك كردن آن هم از ذهنش ممكن نيست. جبهه گرفتن ما در برابر دانستهها و توبيخ كردن، حس گناه را در كودك زنده ميكند و در عين حال كنجكاوياش را بيش از پيش تحريك ميكند. اتفاق ناخوشايندتر هم اينكه كودك اعتمادش را نسبت به پدر و مادر از دست ميدهد. در اين شرايط پاسخ مناسب ميتواند اين باشد:« عزيزم حرفهاي تو كاملا درست است و اين موضوع يك موضوع بسيار مهم است. ولي بهتر است آن را يك گوشه از ذهنت نگهداري و اجازه بدهي تا كمي كه بزرگتر شدي راجع به آن با هم صحبت كنيم...» مثال زدن در اين شرايط كمك زيادي به شما ميكند. مثالي مانند اينكه «تو الان آمادگي پوشيدن فلان لباس را نداري چون هنوز اندازهات نيست يا حتي اينكه براي ياد گرفتن جدول ضرب يا فلان مبحث رياضي بايد صبر كني تا كمي بزرگتر شوي.»



با آرامش به سوالها جواب بدهيد

معمولا جواب دادن به سوالهاي غير معمول كودكان 3 يا 4 ساله بسيار راحتتر از بزرگترهاست، چون در اين سن و سال مفاهيم كلي براي آنها قانع كننده است و خيلي سريع راضي ميشوند. اما همين بچهها وقتي بزرگتر ميشوند به پاسخهاي دقيقتري نياز دارند چون هم قدرت دركشان بيشتر شده هم ذهنشان كنجكاوتر. در حقيقت مرحله به مرحله درك آنها به واقعيت نزديكتر ميشود. در اين شرايط بهترين واكنش در برابر پرسشهاي آنها، حفظ آرامش و دوري از اضطراب است. هرچقدر ما با امنيت خاطر و بدون انتقال حس ترس و اضطراب به بچهها پاسخ بدهيم، زمينه دريافت پاسخ مناسبتر در آنها را بيشتر فراهم كردهايم، چون وقتي با اضطراب پاسخ ميدهيم يا خودمان را به گيجي ميزنيم بچهها كاملا متوجه احساس ما ميشوند. بنابراين هرچه با آرامش بيشتر و بدون مقاومت به سوالهاي آنها پاسخ بدهيم بچهها بيشتر به ما اعتماد ميكنند.

مجله برترین
پاسخ
 سپاس شده توسط First Star ، 975 ، adlin
آگهی
#32
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
چرا کودکم در مدرسه پرخاشگر است؟

روانشناسی کودکان 4

امروزه بسیاری از خانواده ها از خشونت و پرخاشگری فرزندان خود شکایت دارند. آن ها تمایل دارند که علت این رفتارها را بدانند و راه های پیشگیری و اصلاح رفتار را در این زمینه به کار گیرند. در این مطلب ابتدا انواع آن بیان می گردد و سپس راه های مناسب مقابله با پرخاشگری مورد بررسی قرار می گیرد.

۱. الگو پذیری فرزندان از والدین
یکی از دلایل بسیار مهم پرخاشگری در فرزندان یادگیری است. یعنی فرزندانی که الگوهای رفتاری پرخاشگرانه داشته اند، همانند الگوهای خود رفتار می کنند. چنان چه پدر یا مادری خلق و خویی عصبانی و پرخاشگر داشته باشند، مسلماً فرزندشان نیز پرخاشگر خواهد شد.

این رفتار توسط کودک یاد گرفته می شود. از آن جا که فرزندان با والدین همانند سازی می کنند، بنابراین بسیاری از رفتارهای پدر و مادر ناخودآگاه توسط فرزندان فرا گرفته می شود. توضیح این که فرایند همانند سازی کاملاً ناخودآگاه صورت می پذیرد.

نکته دیگر این که حتماً لازم نیست والدین با خودِ کودک پرخاشگری کرده باشند؛ چنان چه او شاهد رفتارهای خشونت بار پدر و مادر با افراد دیگر نیز باشد، این گونه رفتار را فرامی گیرد. بنابراین فرزندان از طریق مشاهده، رفتارهای والدین را می آموزند.

بر این نکته می توان تأکید کرد که فرزندان با چشمان خود می آموزند؛ یعنی آن چه را مشاهده می کنند، یاد می گیرند؛ حتی اگر آن رفتار به طور مستقیم در مورد خود آن ها صورت نگیرد.

۲. فرزندان ناکام پرخاشگر می شوند
ناکامی یکی از مسائلی است که به پرخاشگری می انجامد. وقتی فرزند شما به هدف خود دست نیابد و ناکام شود، یکی از رفتارهایی که از او سر می زند پرخاشگری است.

۳. اضطراب و پرخاشگری
بچه های مضطرب نمی توانند آرام باشند. آن ها رفتارهایی پرخاشگرانه از خود بروز می دهند؛ البته بلافاصله پشیمان می شوند و از والدین خود عذرخواهی می کنند. اگر از فرزند مضطرب بپرسیم که چرا پرخاش می کنی و عصبانی هستی؛ خواهد گفت نمی دانم.؛ یا خواهد گفت دست خودم نیست.

۴. پرخاشگری، نشانه ای از تضادهای درونی
گاهی فرزندان در دوگانگی و تضادهای درونی قرار می گیرند. یا بهتر بگوییم، گاهی بر سر دو راهی هایی گیر می کنند و نمی دانند کدام راه را انتخاب کنند؛ و این حالت آن ها را دچار تعارض، اضطراب و خشم می کند.

مثلاً کودکی که دوست دارد نزد مادرش در منزل بماند و از طرفی وقتی می بیند تمام کودکان به مدرسه می روند، همزمان تمایل به مدرسه رفتن نیز دارد، دچار دوگانگی می شود. به کودکان خود کمک کنیم که در دو راهی های زندگی، مدتی طولانی قرار نگیرند. آن ها بایستی به سرعت و با دقت درست ترین کار را انجام دهند.

۵. پرخاشگری و افسردگی
پرخاشگری و کج خلقی در فرزندان چنان چه با علامت های دیگر همراه باشد، می تواند نشانه ای از افسردگی باشد که در این صورت لازم است شرایط زندگی کودک تمام و کمال مورد بررسی قرار گیرد.

۶. پرخاشگری؛ بیماری ها؛ مصرف دارو
بعضی از بیماری ها به مصرف دارو نیاز دارد و ممکن است از عوارض جانبی داروها کج خلقی و رفتارهایی باشد که خشونت را بر می انگیزند.

۷. خشونت و مدرسه
گاهی کودکان در مدرسه قربانی خشونت می شوند؛ و این قربانی شدن باعث می شود که خود آن ها نیز عامل خشونت شوند

عواملی که به خشونت در مدرسه می انجامند، عبارت اند از:

وقتی دانش آموزی توسط دانش آموزان دیگر مورد تمسخر قرار گیرد.

وقتی دانش آموزی توسط دانش آموزان دیگر کتک بخورد و قادر به دفاع از خود نباشد.

وقتی دانش آموزی همیشه از مشاجرات فرار می کند و حتی در مواقعی به گریه متوسل می شود.

وقتی دانش آموزی مرتب اشیا، وسایل و پول خود را گم می کند.

وقتی دانش آموزی از لحاظ ظاهری (پارگی لباس و یا نامناسب بودن آن) مورد تمسخر قرار می گیرد.

خجالتی بودن و سکوت مکرر در کلاس.

افت تحصیلی، افسردگی و ناراحت بودن.

این عوامل دانش آموزی را قربانی خشونت دیگران می کند و خود کودک نیز عامل خشونت می شود و رفتارهای پرخاشگرانه از او سر خواهد زد.

چرا کودکم در مدرسه پرخاشگر است؟

خشونت و مدرسه

درمان پرخاشگری در فرزندان (با فرزند پرخاشگر چگونه رفتار کنیم )

برای درمان پرخاشگری در فرزندان اولین گام این است که نوع پرخاشگری آن ها و علت آن را براساس توضیحاتی که ارائه شد شناسایی کنیم؛ و پرخاشگری را به صورت موردی برطرف نماییم.

در مورد فرزند پرخاشگری که الگو پذیری عامل این گونه رفتار او بوده، باید روی الگوی او کار کرد و راه های دیگری جز پرخاشگری را به آن الگو آموخت.

اگر پرخاشگری در اثر ناکامی به وجود آمده باشد، بایستی فرزندان ناکام را در رسیدن به اهداف مطلوب و دوست داشتنی کمک کنیم.

در مواردی که علت پرخاشگری اضطراب است، باید از نگرانی درونی و اضطراب فرزند ان مطلع شویم، ورزش کردن برای این فرزندان بسیار مۆثر است و باعث تخلیه هیجانی می شود.

در کشمکش های درونی بایستی فرزندان را از حالت دوگانگی خارج ساخت. کمک به آن ها در تصمیم گیری، باعث می شود که بیاموزند به حالت های دوگانه درونی خود پایان بخشند.

در پاره ای از موارد، فرزندان افسرده پرخاشگری شدیدی از خود نشان می دهد. در این میان لازم است به این نکته پی ببریم که او چه چیز دوست داشتنی را از دست داده و چگونه می شود مورد از دست رفته را برای او جبران کنیم.

در مورد پرخاشگری، شیطنت و مصرف دارو بایستی حتماً با پزشک متخصص ارتباط داشته باشیم تا فرزند ان از نزدیک مورد معاینه قرار گیرد.

هنگامی که فرزندتان قربانی خشونت در مدرسه شده است، بایستی با مسئولان مدرسه صحبت کنیم و لازم است که ایشان طبق قانون و مقررات خاص با فرزندان خشونت گرا برخورد کنند؛ و نیز فرزندانی را که قربانی خشونت شده اند براساس رفتارهای خوبشان مورد تشویق و تأیید قرار دهند.

چنان چه نوع پرخاشگری فرزند خصمانه است، بایستی او را از آزار و اذیت کردن دور کنیم تا مجبور نباشد برای تلافی و انتقام، افراد دیگر را اذیت کند؛ و اگر پرخاشگری از نوع وسیله ای است، بایستی راه های دیگری را جهت مطرح کردن فرزند بر گزینیم تا او ناچار نباشد از روش خشونت برای جلب توجه استفاده کند.
پاسخ
 سپاس شده توسط eɴιɢмαтιc ، 975 ، adlin
#33
درمان اضطراب کودکان، بسته به نوع آن متفاوت است و نیاز به بررسیهای دقیق از سوی متخصصین روان شناسی کودک دارد.

روانشناسی کودکان 4

در صورتی که مشکوک به استرس در کودک خود هستید حتما با افراد واجد صلاحیت و متخصص این رشته مشورت نمایید. اما نکته حایز اهمیت اینکه هیچگاه اجازه ندهید درگیریهای روزمره، شما را از حال فرزندتان غافل کند.

ابتدا باید به استرس های اخیر او توجه کنید. ببینید ناراحتی و نگرانی کودک در نتیجه چه چیزی بوده است. به طور مثال، رفتن به مدرسه جدید، متولد شدن خواهر یا برادر کوچک تر یا نداشتن رابطه نزدیک با اطرافیان. اگر عادت دارید بالای سر کودک می ایستید و با او صحبت می کنید، بهتر است زانو بزنید تا هم قد یکدیگر شوید و سپس در مورد مشکلاتش از او سوال بپرسید.

شاید فرزند شما مثلا مشکل لوزه دارد و باید عمل شود و این جراحی باعث هراس او شده است و خشم خود را سر مسایل دیگر خالی می کند. یا غمگین و هراسان می شود و در خود فرو می رود. هنگام کمک به کودکان برای نداشتن استرس، نباید او را مجبور کنید که هنگام صحبت با شما نباید نگران چیزی باشد. این نوع مکالمه می تواند احوال او را بدتر از پیش کند. بهتر است از روش «شنیدن فعال» استفاده کنید: هنگامی که کودک با شما صحبت می کند مستقیما به او نگاه کنید، حرف های او را درک و سپس به روش خودتان، حرف هایش را برای او تکرار کنید. به طور مثال، «من تصور می کنم قرار ملاقات فردا با دکتر باعث شده تا عصبی بشوی.»

حتما در نظر داشته باشید که شما باید مشکل فرزند خود را درک کنید و هرگز نباید او را تحقیر کنید. در ضمن، باعث افزایش احساس ترس او هم نشوید. به طور مثال، اگر فرزند شما برای ایفای نقش خود در تئاتر مدرسه دچار اضطراب شده است، شما نباید با گفتن اینکه همه والدین بچه ها هم در سالن حضور دارند و او را تماشا می کنند، به ترسش دامن بزنید. یا مثلا هنگامی که عصبی و بی حوصله است از او نخواهید تا دیالوگ نقش خود را برای شما از حفظ بخواند. این کارها این احساس را به کودک منتقل می کنند که شما متوجه شده اید او ترسیده است و این مساله برای کودک چندان خوشایند نیست.

والدین نباید از موقعیت هایی که موجب هراس و اضطراب کودکان می شود، دوری کنند. به طور مثال، برخی از کودکان از عروسک های بزرگی که جلوی فروشگاه ها یا رستوران ها می ایستند و تبلیغ می کنند، می ترسند. مادر و پدر این کودک نباید او را فورا از محل دور کنند، بلکه باید دست فرزند خود را بگیرند و با هم نزدیک آدمی شوند که لباس مثلا خرس یا خرگوش پوشیده است. وقتی کودک در کنار شما باشد و مطمئن شود از او محافظت می کنید با اضطراب کمتری به عروسک نزدیک می شود و شاید پس از چند دقیقه همه نگرانی او از بین برود.

یکی دیگر از روش های مقابله با اضطراب کودکان، حرف زدن در مورد نگرانی ها است. به طور مثال، اگر فرزند شما نخستین روز مدرسه اش است و اضطراب و ترس زیادی دارد، با او در مورد محیط مدرسه صحبت کنید. در مورد اتفاق هایی که ممکن است برای او پیش بیاید حرف بزنید و روش کنار آمدن را نیز به او آموزش دهید. همچنین، به او بگویید در مدرسه دوستان جدید بسیاری پیدا خواهد کرد و لحظه های شادی خواهد داشت. قدم گذاشتن در کلاسی با چهرههای جدید ممکن است باعث ایجاد اضطراب در کودکتان بشود. برای تقویت شجاعت او در دوست یابی کمکش کنید.

به او اطمینان بدهید که همکلاسیهایش نیز مانند او اضطراب دارند. برای مثال نحوه دوست یابی خود را هنگامی که تازه شغلتان را شروع کرده بودید، برای او تعریف کنید. سعی کنید با او نمایش بازی کنید تا به او کمک کنید که هنگام صحبت با فردی که احتمالاً در آیندهای نزدیک با او دوست خواهد شد، راحت باشد. میتواند برای باز کردن سر صحبت دنبال چیزی بگردد که با او در آن مورد مشترک است. مثلا: «سلام من جک هستم، کوله پشتیات خیلی قشنگ است، من این رنگ را خیلی دوست دارم. رنگ مورد علاقهٔ شما چیست؟» هنگام رفتن به رستوران اجازه بدهید که او غذا را سفارش بدهد یا پول را بپردازد تا بتواند صحبت کردن با افراد جدید را بیاموزد.

فراموش نکنید که به او یاد بدهید چگونه دوست خوبی باشد برای مثال وسایلش را به دوستش هم بدهد یا کاری را نوبتی انجام دهند. وقتی به دوستش اجازه میدهد که او هم از اسباب بازی او استفاده کند یا در پارک صبر میکند تا فرد مقابل از تاب پیاده شود، این رفتار او را تحسین کنید و برای او توضیح بدهید که اگر در مدرسه هم چنین رفتاری داشته باشد، همکلاسیهایش از این رفتار او خوشحال میشوند.
پاسخ
 سپاس شده توسط 975 ، adlin
#34
15 راه مؤثر برای صمیمی شدن با فرزندتان


را با یک دوست راحت صحبت می کنیم ولی با پدر و مادر یا حتی با خواهر و برادر نمی توانیم به راحتی صحبت کنیم؟

روانشناسی کودکان 4


یکی از معضلات اصلی برای خانواده ها نحوه برخورد و ارتباط برقرار کردن با جوانان و نوجوانان خود می باشد.
اولین و مهم ترین مساله این است که پدر و مادر فکر می کنند که برقرار کردن رابطه دوستی با فرزندان مشکل می باشد، در صورتی که اگر پدر و مادر کمی حوصله به خرج دهند و صبوری کنند و با آرامش به حرف های بچه هایشان گوش دهند مسلما خیلی از گره هایی که بایستی با دندان باز شود را با دست باز می کنند. وقتی جوانان احساس امنیت کنند می توانند با پدر و مادر خود صحبت کنند بدون اینکه ترسی از طرد شدن، مورد ضرب و شتم قرار گرفتن، مورد تحقیر قرار گرفتن و مورد مقایسه قرار گرفتن داشته باشند. در این صورت آن جوان یا نوجوان، پدر و مادر خود را محرم اسرار دانسته و ارتباط خوبی بر قرارمی کند. البته این اولین و اساسی ترین قدم است.


یک مثال واضح این که خود ما چرا با یک دوست راحت صحبت می کنیم ولی با پدر و مادر یا حتی با خواهر و برادر نمی توانیم به راحتی صحبت کنیم؟ چون یک دوست فقط به حرف های ما گوش می دهد و درنهایت برای این که ما را آرام کند، همدردی می کند و حتی یک راه کار هم جلوی پای ما می گذارد، چه درست و چه نا خواسته غلط. ولی پدر و مادرها به محض اینکه بچه صحبت می کند چون نگران هستند که به نوعی از دستش بدهند شروع به گفتن حرف های تحریک آمیز می کنند، البته ناخواسته و نمی دانند که این حرف ها فاصله ها را بیشتر می کند و بچه برای اینکه جایگاه خود را درخانه از دست ندهد ومورد سرزنش قرار نگیرد، ترجیح می دهد با همان دوست راحت باشد ودردودل کند، به همین راحتی!!
اما راه کارهایی کاربردی برای حل این مساله و دوستی عمیق با فرزندان:

1- اولین راهکاراین که اگر توانستید تحمل کرده و با آرامش به حرف هایشان گوش کرده بدون اینکه خود را در جایگاه پدر یا مادر بدانید، بلکه خود را یک دوست صمیمی و هم سن و سال او بدانید و راهنمایی اش کنید. بدون اینکه ترسی داشته باشید اولین قدم و بزرگترین قدم را برداشته اید.

2- فرزندان خود را همان طوری که هستند بپذیرید، بدون مقایسه با فرزندان دیگران، اگر می خواهید واقعا آن ها را از دست ندهید.

3- علاقه خودمان را به صورت جملاتی شیرین اما نه چرب زبانی و شیوه های غیر کلامی محبت آمیز و عملی به فرزندمان ابراز کنیم. عزیزم تو عشق من هستی!!

4- با جوانان و نوجوانان به زبان دل آن ها و مناسب با زمان زندگی آن ها سخن بگوییم، درقالب احترام وتشویق در فرزندانمان ایجاد امنیت روانی و انگیزه مثبت کنیم.

5- فاصله روحی خود را با دردودل کردن و تعریف خاطرات کودکی با فرزندان تان کم کنید و با این کار رشد معنوی را در آن ها تقویت کنید.

6- اشتباهات فرزندان خود را با بزرگواری بدون پرده دری و ایجاد جسارت در آن ها رفع نمایید.

7- به صورت دستوری با آن ها صحبت نکنیم و نام فرزند خود را با احترام به ویژه در حضور دیگران صدا کنیم.

8- دادن هدیه های کوچک به بهانه مناسبت های مختلف به صورتی که آن ها را پر توقع نسازد و برای هر کار کوچکی از شما انتظار پاداش و جایزه نداشته باشند.

9- ایجاد حس مسئولیت و اعتماد به نفس در فرزندان با تعیین وظایف درخانواده و دادن یک حس مالکیت به آن ها.

10- نسبت به دوستان فرزند خود حساسیت و شناخت بالایی داشته باشید، زیرا گرایش او بر پذیرش شما در گروه همسالان و مشابهت آنان از عوامل اصلی تربیت نوجوانان و جوانان است و این کار وقتی آسان می شود که با فرزندانمان دوست باشیم که مطمئنا به دوستان آن ها نیزمی توانیم نزدیک شویم.

11- اهمیت جایگاه فرزندتان را در خانواده به اوتفهیم کنید که در حفظ و رشد شخصیت خود کوشا باشد.

12- توقعات و انتظارات خود را به صورت دقیق و در حد توان و با محبت برایشان توضیح دهید.

13- در مواقع انتقاد، شخصیت او را زیر سوال نبرده بلکه حداقل از چند خوبی او تعریف کرده و سپس عمل ناپسند او را انتقاد کنید.

14- درمقاطع دشوار سعی کنید کنارش باشید و با اواحساس همدردی کنید، امابه او بفهمانید کاری که شما انجام داده اید وظیفه او بوده و عادت نکند.

15- در آخر فرزندانمان را با سختی و محرومیت آشنا کنیم تا دارای روحیه ای قوی و محکم شوند.

با دقت این راه کارها را مطالعه کرده، بپذیرید و انجام دهید. مطمئن باشید گاهی صمیمیت و مهربانی به موقع شر را به خیر تبدیل کرده و دردسرهای آینده ی فرزند شما برایتان از بین خواهد رفت.
منبع: سلامت نیوز
پاسخ
 سپاس شده توسط 975 ، adlin
#35
انجام این کارها آسیبی به تربیت کودک نمی زند

روانشناسی کودکان 4
بسیاری از پدرها و مادرها در برخورد با کودک خود به مسائلی بر می خورند که یافتن پاسخی برای آنها آسان نیست. آیا لازم است کودکم را هر زمان که بخواهد بغل کنم؟ اشکالی دارد اگر درخواست او را رد کنم؟ و بسیاری از پرسش های دیگری که در مراحل مختلف رشد کودک پیش می آید. در اینجا به 9 مورد اشاره می کنیم که انجام آنها در حد معقول آسیبی به روند تربیت کودک نخواهد زد:
1.بغل کردن کودک
خیلی ها معتقدند که اگر پسر بچه ای به اندازه کافی بزرگ شده و می تواند راه برود، دیگر نباید او را بغل کرد. اما فکرش را بکنید. او بعدها بزرگتر خواهد شد و قبل از اینکه ما متوجه شویم احساس استقلال خواهد کرد. آن وقت دیگر دست ما را نخواهد گرفت و از خودمان می پرسیم که چرا پسرم با من ارتباط بر قرار نمی کند. پس حالا که پسرتان هنوز کوچک است بغلش کنید و از وجود او لذت برید.
2. نه گفتن
بسیاری از ما خاطرات بدی از نه شنیدن داریم. وقتی در کودکی چیزی را از پدر و مادرمان خواسته ایم و پاسخ آنها منفی بوده است. خیلی از پدر و مادرها با یادآوری خاطره نه شنیدن خودشان به خود قول می دهند که تا جایی که می توانند توقعات فرزند خود را برآورده کنند. غافل از اینکه طبیعتا بچه ها هرچه بیشتر داشته باشند بیشتر می خواهند. اما وقتی به نه شنیدن عادت کنند، خواسته های خود را تعدیل خواهند کرد و تنها توقعات منطقی خود را بیان می کنند.
3. بدون بچه ها سفر کردن
بسیاری از پدر و مادرها به محض تولد کودکشان، یا به کلی قید سفر رفتن را می زنند، یا حاضر می شوند او را با خود ببرند و بخش زیادی از وقت خود را صرف نگهداری و رسیدگی به او کنند (و از سفرشان آن طور که باید لذت نبرند). هیچ اشکالی ندارد اگر بچه ها را به پدر بزرگ و مادربزرگشان بسپارید و به یک سفر چندروزه بروید. مطمئن باشید این کار به نفع هر دوی شما است چون هم به آنها ثابت می کنید که دوری از پدر یا مادر مسئله بزرگی نیست، و هم وقتی برای تقویت رابطه خود یا همسرتان خواهید داشت.
4. سپردن بچه به مهدکودک
بسیاری از مادران خانه دار تصور می کنند که چون در خانه هستند سپردن کودک به مهدکودک کار ظالمانه ای است. اما یادتان باشد لزومی ندارد هر روز او را به مهدکودک ببرید. شاید اگر تنها دو روز در هفته کودکتان برای ساعاتی از منزل دور باشد، بتوانید به کارهای عقب مانده تان رسیدگی کنید یا تفریحات و سرگرمی های خاص خود را داشته باشید. جالب است بدانید که این کار به وضعیت احساسی مادر کمک خواهد کرد.
5. فست فود و شکلات
اکثر مادران به تغذیه کودکشان توجه دارند و دوست دارند برنامه غذایی سالمی برای او در نظر بگیرند. اما آیا می توان برقی را که موقع دیدن پیتزا، سیب زمینی سرخ شده و شکلات در نگاه بچه ها هست نادیده گرفت؟! بد نیست اگر هر از گاهی به بچه ها اجازه بدهیم آنچه را که دوست دارند بخورند . با این کار بچه ها نسبت به غذاهای نه چندان مفید حریص نخواهند شد، و چه بسا
6. تماشای تلویزیون
شاید بهتر باشد همه قوانین را در یک جمله خلاصه کرد :افراط و تفریط نکنید.
هیچ پدر و مادری از داشتن کودک تنبل و کم تحرکی که همه وقتش را در مقابل تلویزیون می گذراند خوشحال نمی شود، اما کلاً ممنوع کردن تلویزیون هم عاقلانه به نظر نمی رسد. شاید یک کارتون 20 دقیقه ای فرصتی باشد برای اینکه شما هم استراحتی بکنید، خانه را تمیز کنید یا مسواک بزنید!
7. با لباس معمولی به رختخواب رفتن
بعضی از پدر و مادرها بر پوشیدن لباس خواب یا پیژامه تاکید دارند و دوست دارند این عادت را به فرزند خود نیز منتقل کنند. تصور کنید از یک مهمانی بازگشته اید و کودکتان در اتومبیل به خواب رفته است. هیچ اشکالی ندارد اگر به جای برهم زدن خواب عمیق او، او را با همان لباس ها به تختخوابش منتقل کنید. فراموش نکنید سختگیری بیش از اندازه لجبازی و مقاوت کودک را به دنبال خواهد داشت.
8. پاداش دادن
البته این کار را هم باید در حد تعادل نگه داشت. هرگز نباید این ذهنیت را در کودک ایجاد کرد که برای هر کاری و حتی برای انجام کاری که وظیفه او است جایزه ای در نظر گرفته می شود. اما بیایید منصف باشیم. حتی ما بزرگترها هم گاهی بعضی کارها را نه با میل و رغبت بلکه برای گرفتن پاداش انجام می دهیم. پس بد نیست اگر وقتی کودکمان کاری را بر خلاف میل درونی خود انجام می دهد به او پاداش بدهیم.


منبع:bartarinha.ir
پاسخ
 سپاس شده توسط 975 ، adlin
#36
روانشناسی کودکان 4

ررسیهای روانشناسان نشان داده است که کودک از زمان تولد تا دو سالگی، با گذشت هر ماه از تولدش به مهارتهای شناختی و حرکتی دست مییابد که آگاهی از آنها والدین را نسبت به سلامت جسمی و ادراکی کودک مطمئن میکند.
فعالیت اصلی همه نوزادان معمولا خواب است، یعنی حدود ۱۶ ساعت میخوابند و عادیترین واکنش آنها نیز گریه کردن است. یعنی نوزاد به وسیله گریه با اطراف خود ارتباط برقرار میکند که این گریهها مفاهیم مختلفی از قبیل گرسنگی و درد دارد. اما حواس مختلف نوزادان چگونه شکل میگیرد؟
کودکان هنگامی که متولد میشوند به نوعی دستگاه رفتاری مجهز هستند که به آن بازتاب میگویند. درواقع، کودکان بازتابهای مختلفی را از خود نشان میدهند که مکیدن و چنگ زدن گونه ازجمله آنهاست.

بینایی؛ اولین توانایی کودک
اولین توانایی کودک از بدو تولد، بینایی است، اما تا یک ماه اول، عمق بینایی او محدود است و تنها اشیایی را خوب میبیند که در فاصله ۱۸ تا ۲۳ سانتیاش قرار دارد.
نوزاد سه تا پنج ماهه میتواند کنارهها و کل یک شی را تشخیص دهد و به صورت والدین خود واکنش نشان میدهد، اما نوزادانی که از تولد آنها ده ساعت تا پنج روز میگذرد به چهره انسانها بیشتر از دیدن یک شی واکنش نشان میدهند و حدود سن پنج تا هفت هفتهای نیز بیشتر به چشمهای انسانها نگاه میکنند. کودک یک ماهه میتواند چهره مادر یا مراقب اصلی خود را تشخیص دهد و در سه ماهگی، عکس مادر یا مراقب اصلی خود را نیز میشناسد. در هفت ماهگی نیز میتواند بین چهرههایی که او را میخنداند و آنهایی که باعث ترس او میشود، تفاوت قائل شود.

آغاز شنوایی از دوران جنینی
بسیاری از مادران میدانند که شنوایی نوزادان از سه ماه پیش از تولد فعال است، به همین دلیل با فرزندشان از دوران جنینی نجوا میکنند. واقعیت هم این است که صدای مادر ازجمله صداهای آشنا برای فرزندان از بدو تولد است. از حدود دو ماهگی، کودک به شما واکنش خواهد داد و شنیدن صدای شما یا دیدن صورت شما از عواملی است که باعث میشود به رویتان لبخند بزند.

والدینش را میشناسد
حسهای لامسه ، چشایی و بویایی نیز همگی به هنگام تولد نوزاد فعال است و کودک در مقابل بوهای مختلف واکنش نشان میدهد.
کودک، بوی بدن مادر خود را میشناسد، اما معمولا در کودکانی که با شیشه شیر تغذیه میشوند، این تفاوت قائل شدن بشدت نوزادانی که با شیر مادر تغذیه میشوند، نیست.
وقتی مادر، کودک را در آغوش میگیرد و به او شیر میدهد رفته رفته، کودک به مادر دلبسته میشود که این دلبستگی معمولا دو طرفه است. در دو یا سه ماه اول زندگی، کودک رفتارهای دلبستگی زیادی را نشان میدهد، اما دلبستگی واقعی از هفت تا ۲۴ماهگی اتفاق میافتد و کودک در این زمان تمایل ندارد که از والد خود یا مراقب اصلی جدا شود و درواقع والدین خود را میشناسد.


وقتی خواب نوزاد تنظیم میشود
اختلال در خواب کامل شبانه نوزاد برای تمام پدر و مادرها در ماههای اول تولد، یک کابوس است. به همین دلیل متخصصان اطفال تاکید میکنند که انتظار اینکه کودک تازه به دنیا آمده، تمام طول شب را بخوابد تفکری اشتباه است، اما از حدود چهار تا شش ماهگی اکثر کودکان تمامی شب را براحتی خواهند خوابید و والدین از این نظر به آرامش بیشتری دست خواهند یافت.

تواناییهای حسی و حرکتی
روانشناسان معتقدند که رشد شناختی کودک مراحل مختلفی دارد که ممکن است به واسطه تجربه والدین یا آموزشهایی که به فرزند خود میدهند عبور از این مراحل را کندتر یا تندتر کند، اما مساله این است که نظمی بنیادی در آنها همواره وجود دارد که براساس آن، کودک از بدو تولد تا دو سالگی به مرحلهای از رشدشناختی به نام رشد حسی ـ حرکتی دست مییابد.
رسیدن به این مرحله از رشد را اینگونه توصیف می شود وقتی اسباببازی را از جلوی چشم کودک برداریم تا چهار ماهگی تشخیص نمیدهد که کجا رفته، اما بعد از آن شروع به جستجو میکند و میفهمد که وجود شی، قابل انکار نیست و آن را پیدا میکند. بتدریج از شش ماهگی تا دو سالگی کودک میتواند دنیای بیرون را بهوسیله سمبلهایی که وجود دارد برای خود مجسم کند. طی این دوره همچنین کودک شروع به حرف زدن و حتی تقلید نیز میکند.

کودکان مینشینند و راه میروند
شاید به نظر برسد که راه رفتن کودک، اتفاق پیچیدهای نیست و معمولا نباید در مورد آن نگرانی وجود داشته باشد. با این حال برای بسیاری والدین، دانستن زمان تقریبی کسب تواناییهای حرکتی کودک همچنان سوال برانگیز است. به همین علت متخصصان اطفال تاکید می​کنند که اکثر کودکان میتوانند از حدود پنج یا شش ماهگی با استفاده از تکیهگاه و از هفت تا ۹ ماهگی بهتنهایی بنشینند.
در این زمان است که کودک میتواند با کمک دست و پاهای خود شروع به چهار دست و پا رفتن کند. گرچه در بعضی کودکان ممکن است این فرآیند دیرتر صورت پذیرد. همچنین در حدود ۹ ماهگی، کودک میتواند برای اطرافیان خود دست تکان دهد و قدرت کنترل بهتری را روی دست و انگشتانش برای برداشتن اشیای کوچک یا غذا خوردن به دست آورد. با رسیدن به یک سالگی کودک میتواند روی دو پای خود بایستد و با کمک گرفتن از وسایل منزل چند قدم راه رفتن را نیز تجربه کند، اما محدوده سنی که کودکان قادر به راه رفتن میشوند بین ۹ تا هفده ماهگی است، گرچه اکثر کودکان در سیزده ماهگی اولین گامهای خود را برمیدارند.
لحظه شنیدن گفتن کلماتی چون ماما یا بابا از لذتبخشترین خاطرههایی است که همیشه در ذهن پدر و مادرها ثبت میشود که این اتفاق معمولا در حدود یک سالگی کودک اتفاق میافتد.

تشخیص تاخیر مراحل رشد
اینکه فرزند شما چگونه این مراحل را طی میکند، بسیار حائز اهمیت است زیرا کشف و تشخیص اختلالات مختلفی که میتواند در کودکان وجود داشته باشد به نوعی به آگاهی والدین از سیر مراحل رشد آنها بستگی دارد.

درباره مسائل جسمانی مثل توانایی دیداری و شنیداری و دیگر موارد مشابه شاید پی بردن به مشکلات کودک سادهتر باشد، اما برای شناخت صحیح از مراحل رشد شناختی و زبانی کودکان باید از فرآیند رشد آنها و مهارتهایی که طی آن کسب میکنند، آگاه بود.
[b]نی نی کده[/b]
پاسخ
آگهی
#37

بررسی خصوصیت های اخلاقی نوزادان


یا خوشحالی کودکان ذاتی است؟ آیا کودک از همان روز نخست شاد متولد می شود یا دمدمی؟ به نظر می رسد برخی از کودکان از همان ابتدا روحیه خوبی دارند و شاد هستند و افراد نقنقو و مودی را نیز می توان از همان روزهای اول نوزادی تشخیص داد.
بعضی از بچه ها حتی وقتی از درخت پایین می افتند هم لبخند به لب دارند اما بعضی دیگر فقط برای اینکه روی بستنی آنها شکلات وجود ندارد، جیغ و داد سر می دهند و اعصاب همه را به هم می ریزند. آیا شادی کودکان ذاتی است؟ بسیاری از دانشمندان و حتی والدین پاسخشان به این سوال مثبت است. به عنوان والدین کودک، آگاهی از ذات و ماهیت اخلاقی کودک به شما کمک می کند تا او را به بهترین روش تربیت کنید تا بزرگسالی آرام و خوبی داشته باشد.

آیا کودکان شاد متولد می شوند؟
البته لیز الیوت، نویسنده کتاب های تخصصی کودک اعتقاد دارد خوشحالی و شادی کودکان به هیچ عنوان ذاتی نیست و فقط یک حالت روحی است و عناصر خلق و خوی کودکان – خوش بین یا بدبین بودن او یا خجالتی یا پررو بودنش – می توانند تعیین کنند آیا کودک در آینده شاد، غمگین یا دمدمی خواهد بود.

دانشمندان نیز هنوز هیچ نوع ژنی که بتوانند آن را ژن خوشحالی یا دمدمی بودن بنامند در مغز پیدا نکرده اند. اما تحقیقات مختلفی نشان داده اند، خلق و خوی کودکان – احساست اولیه و اجتماعی بودن آنها – ریشه در مغز آنها دارد.

بنابراین، اگر کودک در سن پیش دبستانی بسیار حساس و عصبی باشد، احتمال اینکه در نوجوانی غمگین و در بزرگسالی افسرده شود، زیاد است. البته این اعتقادات الیوت است و تاکید دارد که رشد دوران کودکی علاوه بر ذات، با خوراک و محیط زندگی او نیز ارتباط مستقیم دارد.

اینکه محیط و خوراک کودک چگونه باشد می تواند او را شاد یا غمگین کند. البته خوشحالی های ناشی از محیط ماندگار و پایدار نیستند.

شخصیت کودک توسط بخش جلویی مغز کنترل می شود. این جایی است که دانشمندان می توانند احساسات مثبت و منفی انسان را به آن نسبت دهند. ما انسان ها، احساسات خوب را در کورتکس جلویی سمت چپ و احساسات بد را در کورتکس جلویی سمت راست مغز تجربه می کنیم. به همین دلیل، افرادی که روحیه شاد و احساسات مثبت بیشتری دارند، سمت چپ مغزشان فعال تر است.

نیمه های چپ و راست بخش جلویی مغز با توجه به تجربیات کودک تغییر شکل می دهند. یکی از این تجربیات، ارتباط کودک با والدینش است. پس سعی کنید مغز کودک خود را به بهترین شکل پرورش دهید و آن را متعادل نگهدارید.
منبع:سلامت نیوز
پاسخ
#38
تو ،اونو بیشتر از من دوست داری!

بشتر پدر مادرها اصرار دارند که: "ما همه بچه هامون رو یک جور دوست داریم." اما چه طور می توان بچه هایی را که به طور طبیعی با هم تفاوت دارند به یک شکل و یک اندازه دوست داشت؟

رقابت امری است که همیشه بین بچه های یک خانواده وجود دارد. اما ممکن است والدین نیز ، با رفتارهای ناخودآگاه خود ، به آن دامن بزنند. ما همگی مصرانه بر این باوریم که بین فرزندان خود تفاوتی قائل نیستیم و از صمیم قلب می گوییم:" ما همه بچه هامون رو یک جور دوست داریم." اما چه طور می توان بچه هایی را که به طور طبیعی با هم تفاوت دارند به یک شکل و یک اندازه دوست داشت؟ چنین چیزی محال است. آیا این طور نیست که پدر یا مادر به عنوان مثال با فرزند ارشد بیشتر احساس هم دلی می کند ؟ آیا ما همگی ، وقتی فرزندانمان با هم دعوا می کنند، بی اختیار مایل نیستیم یکی از آن ها را محق بدانیم؟ بی طرفی مطلق والدین در دنیای انسان ها جایی ندارد.

به جای حس گناه ، بهتر است سعی کنیم ببینیم چرا ، به رغم میل باطنی، بین فرزندان خود فرق می گذاریم؟ یا حتی اگر فرقی نمی گذاریم ، ببینیم چرا با یکی از آن ها بیشتر احساس نزدیکی می کنیم. یا چرا یکی از آن ها بیشتر از بقیه ما را عصبی می کند؟ اگر شهامت به خرج دهیم و با صراحت چنین پرسش هایی را مطرح کنیم، آسوده تر می توانیم مانع تبعیض ها شویم.

برای این که نگرشِ تا حد امکان بی طرفانه داشته باشید راهکارهایی را پیشنهاد می کنیم که با تکیه بر آن ها می توانید بفهمید که چرا هر یک از فرزندان ، احساسات خاصی را در وجود ما بیدار می کند.

بچه و گذشته من
هر کدام از بچه ها در مقطع خاصی به زندگی شما قدم گذاشته اند و شما را به یاد گذشته خودتان می اندازد . مثلا فرزند ارشد وقتی به دنیا می آید که مادرش از لحاظ شغلی موفق است. کمی بعد وقتی بچه دوم به دنیا آمد ، مادر تصمیم می گیرد تا مرخصی بگیرد . اما دیری نمی پاید که نمی تواند در خانه ماندن را تحمل کند. بنابراین احتمال دارد به شکلی ناخودآگاه بین فرزند دوم خود و دوره دلسردی ارتباط برقرار کند. این چنین است که رابطه اش با فرزند دوم از این افکار ناخودآگاه متأثر می شود. حالت دیگر این است که یکی از رفتارها یا خصلت های بچه شبیه یکی از والدین باشد که ممکن است سبب نزدیکی آن دو شود یا باعث شود تا پدر و مادر به خاطر همین تشابه فرزند را از خود براند.

جا دارد تا والدین با دید باز و دقیق به تجربه های دوران کودکی خود بنگرند، چون اغلب آنان این تجربیات را از نسلی به نسل دیگر منتقل می کنند. حیف است که پدر و مادر به این ترتیب و از سر ناآگاهی باعث شوند که نسل به نسل در خانواده ، سلسله ای از بچه های "عزیزدردانه" یا برعکس " جوجه اردک زشت" بار بیایند...

بچه بازتابی است از زن و شوهر
تولد هر کودک در مقطع خاصی از تاریخچه زندگی زناشویی رخ می دهد ، به عنوان مثال ، فرزند اول ثمره عشق والدین و بچه سوم شاید نجات بخش زندگی زوج در حال فروپاشی است.

رابطه ای که شخص با فرزندانش ایجاد می کند، در اکثر موارد تحت تأثیر رابطه ای است که با همسر خود دارد. مثلا در دوره خوش و خرم عشق و عاشقی ، مادر از این که می بیند چهره پسرش مو به مو به چهره پدر شباهت دارد به وجد می آید و دلباخته او می شود . کافی است زوج دچار مشکل شود تا این قبیل روابط زیرو رو شود. مادر از این که می بیند پسرش شبیه شوهری است که این همه او را اذیت می کند دل چرکین می شود و به همین دلیل نیز او را پس می زند.

با وقوع طلاق ، تبعیض بین بچه ها تشدید می شود و گاه شکل اغراق آمیزی به خود می گیرد، به عنوان مثال مرد یا زن دیگر تحمل فرزندی را ندارد که شبیه همسر سابقش است. این گونه است که همسر سابق نیز از همین شباهت فرزند با خود استفاده می کند و او را وا می دارد تا موضع خود را مشخص کند.

قابل پیش بینی نیست
باور همگان بر این است که فرزند عزیز دردانه در میان سایر فرزندان، جایگاه بهتری نیز دارد اما همیشه این طور نیست. به دلیل این که پدر و مادر روی او سرمایه گذاری های بزرگی نیز می کنند این احتمال وجود دارد انتظارات فراوان والدین برای چنین کودکی خفقان آور و فلج کننده نیز باشد.

بدون تردید بچه هایی که عزیز کرده نیستند از این که می بینند منتخب والدین نیستند رنج می کشند. اما عزیز دردانه نبودن جنبه های مثبت هم دارد. کودکی که احساس می کند به نسبت برادر یا خواهرش کمتر مورد توجه والدین است مدام تلاش می کند تا جای دیگری جلب توجه کند. این امر می تواند باعث شود تا در بیرون از چارچوب خانواده به دنبال جلب توجه و عرض اندام باشد. چنین کودکی در قیاس با عزیز دردانه ی پدر و مادر ، خیلی راحت تر به استقلال می رسد و محیط خانه را ترک می کند.

می بینیم که پیش بینی آینده کودک با توجه و علاقه ای که والدین به او داشته اند ، کار ساده ای نیست.همه چیز بستگی به ظرفیت فرد در قبال جایگاهی که پدر و مادرش در دوران کودکی برای او در نظر گرفته اند.

بازبینی کنید
باید وقت گذاشت و به ویژه شهامت به خرج داد و در رفتار با کودکان بازبینی کرد. اما مسئله این جاست که آیا باید به ناله ها و شکوه های فرزندانمان نیز توجه کنیم؟ بارها شنیده ایم که یکی از آن ها گفته:" تو فلانی رو بیشتر از من دوست داری"

وقتی یکی از بچه ها به این ترتیب ما را مخاطب قرار می دهد ، ما باید به حرفش گوش کنیم، شاید چیزی هست که از چشم ما پنهان مانده است اما دلیل ندارد که آن را زیاد جدی بگیریم. بهتر است در چنین شرایطی موضع خود را به صورت واضح مشخص کنیم:" من سعی می کنم تا جایی که می شه بین شما فرق نذارم" بعد باید با کسی مشورت کنیم ، از همسر خود یا یکی از نزدیکان بخواهیم نظر خود را در این باره بگوید تا ببینیم آیا بین فرزندان خود تبعیض قائل می شویم؟ البته طرح چنین پرسشی ایجاب می کند که توان و ظرفیت کافی برای شنیدن پاسخ منفی هم داشته باشیم و بدانیم که آیا تغییر رویه خواهیم داد یا نه.

این امر به هر پدر و مادری اجازه می دهد تا رشد کند و متحول شود. این چنین است که تغییراتی در خود پدید می آوریم که به ما اجازه می دهد از دام بسیاری از بارهای سنگین گذشته خانوادگی یا زناشویی برهیم و آن ها را بر کودکان خود بازتاب ندهیم.

پدر و مادر شدن اگر اجازه دهد که والدین نیز رشد کنند ماجرای بسیار دلچسبی است، یعنی هنگامی که امکان دهد والدین نیز موضع گیری های قدیمی خود را تغییر دهند و به نسبت برخی از خانواده ها ، آزادتر باشند و عادلانه تر با خود رفتار کنند.
منبع: تبیان
پاسخ
#39
دردسرهای حواس پرت

چرا نمی تواند آرام باشد؟ چرا نمی تواند تمرکز داشته باشد؟ چرا مدام وسط حرف دیگران می پرد؟ چرا این قدر حرف می زند؟ این ها نگرانی های والدینی است که کودکان کم توجه دارند.

نقص توجه وضعیتی است که عمیقاً بر روی توانایی یک فرد برای موفقیت در خانه، مدرسه، کار و روابط اجتماعی تأثیر می گذارد. گرچه تشخیص به عهده پزشک است اما افزایش آگاهی والدین در کنترل و درمان بسیار موثر است. چرا که نحوه رفتار والدین می تواند در تقویت یا تضعیف رفتارهای کودکانِ کم توجه موثر باشد.

خانواده باید یاد بگیرد از روش های رفتاری استفاده کند و مستقیماً در کمک کردن به کودک برای کاهش یا حذف مشکلات رفتاری درگیر شود.از مهم ترین کارهای مفیدی که می تواند در بهبود عملکرد کودکان مبتلا به نقص توجه تأثیر داشته باشد ، آموزش مدیریت رفتار است. والدین باید با صبر و شکیبایی و بهره گیری از روش های علمیِ درمان با کودکان خود رفتار کنند.

کمبود توجه را با علائم زیر می توان تشخیص داد:
1. عدم توجه کافی به جزئیات، بی دقتی و اشتباهات زیاد
2. مشکل در تداوم توجه برای انجام دادن تکالیف و بازی ها
3. مشکل در گوش کردن هنگامی که با آن ها صحبت می شود
4. مشکل در دنبال کردن و اتمام تکالیف
5. نامنظم بودن
6. گم کردن و جا گذاشتن وسائل
7. حواس پرتی
8. فراموشکاری
9. اجتناب از فعالیت هایی که نیاز به تداوم توجه دارند.

راهکارهای زیر می تواند به والدین در کنترل و درمان کمبود توجه کمک کند:
- برای کودک خود به عنوان یک انسان ارزش قائل باشید و به نظرات و احساساتش احترام بگذارید . باور کنید این یکی از مهم ترین نیازهایی است که کودکان به آن نیاز دارند و در افزایش عزت نفس آن ها اهمیت فراوان دارد.

- والدین باید بدانند که فرزندانشان از رفتار آن ها الگو می گیرند. این الگو گیری در زندگی آن ها نقش اساسی دارد. مثلا اگر دائم از کار خود گله کنید و یا با عجله به سرکار خود بروید ، فرزندان این رفتارها را از شما خواهند آموخت. آن ها ممکن است بر اساس همین سرمشق گیری بدون صرف غذا به مدرسه بروند.

- برخوردهای همراه با مشکلات و اشتباهات والدین با همدیگر می تواند در رفتار کودک اثر مثبت یا منفی بگذارد. مثلا اگر اشتباهی را مرتکب شدید ، می توانید بگویید : فهمیدم که اشتباه کردم حالا اگر دوباره تلاش کنم می توانم آن کار را درست انجام دهم یا آن مسئله را درست حل کنم . مطمئن باشید کودکان این درس ها را از شما خواهند آموخت.

- کودکان حتما صبحانه بخورند . باید از میزان قند وشکر و مواد رنگی وچای زیاد ، کاکائو، شکلات و تنقلات بکاهید زیرا باعث تحریک پذیری کودک می شوند.

- هر گاه کودک در خانه کار خوبی انجام داد به او بازخورد مثبت دهید. جوایز قابل لمس مانند یک کتاب داستان و جوایز رفتاری مانند در آغوش گرفتن و بوسیدنِ کودک برای رفتارهای مناسب کودک در نظر بگیرید. و در صورت انجام رفتار نامناسب از یک سری فعالیت های مورد علاقه محروم شود، مثلا اگر علاقه زیادی به کامپیوتر دارد او را در آن روز از استفاده از کامپیوتر محروم کنید. به هیچ وجه او را کتک نزنید زیرا رفتارهای انتقام جویانه از او سر خواهد زد. با او مودبانه و با محبت صحبت کنید.

- یک برنامه مناسب تنظیم کنید و کودک را ملزم به پیروی از آن برنامه کنید. صبح ها سر ساعت معینی از خواب بیدار شود، صبحانه بخورد و سر ساعت معینی بخوابد. خواب شبانگاهی این کودکان موضوع مهمی است.

- به طور ناهماهنگ و متناقض با رفتارهای نامناسب کودک برخورد نکنید. مثلا یک رفتار مناسب او را نباید یک بار تنبیه کنید و بار دیگر به آن کاری نداشته باشید.

- در فرزند خود ایجاد توانایی کنید و در مورد استعدادهایش با او صحبت کنید و او را در به کار گیری توانایی و استعداد هایش ترغیب کنید.

- به قولی که به او داده اید پایبند باشید چون باعث می شود به شما اطمینان کند و با شما راحت تر کنار بیاید. مثلا اگر قول دادید بعد از تمیز کردن اتاقش او را به پارک ببرید سر قولتان باشید و به تاخیر نیندازید.

- قبل از پرسیدن سوال و تکرار مطالب برای کودک، توجه اش را به خود جلب کنید. کاملا واضح و روشن با او صحبت کنید. به جای صحبت های طولانی و خواسته های دراز مدت خود سعی کنید دستورالعمل های کوتاه ، ساده و شفاف به کودک بدهید.

- پرهیز از محرک های پر تنش مانند تلویزیون، بازی های کامپیوتری و ...این گونه وسایل را از دسترس کودک دور نگه دارید ، به خصوص زمانی که در حال انجام تکالیف مدرسه است.

- موقعیت هایی را فراهم کنید تا او از حقوق خودش دفاع کند چون شما همیشه کنار او نیستید.

- لبخند را به چهره فرزندتان هدیه دهید، با او شوخی کنید ، با او بازی کنید و در بازی باعث خنده او شوید.

- کودکتان آیینه شماست . هر رفتاری را که انجام می دهید تکرار می کند. پس اگر می خواهید صدایش را بلند نکند خودتان در عمل صدایتان را در حد معقولی نگه دارید.

- برای تقویت حافظه دیداری کودک می توانید از کارت های دید آموز استفاده کنید. نحوه کار به این صورت است که ابتدا دو تصویر را به مدت 15 ثانیه به کودک نشان دهید و سپس آن ها را مخفی کنید و از کودک بخواهید آن تصاویر را نام ببرد. در مرحله دوم ، مرحله اول را تکرار کنید اما این بار به جای دو تصویر ، سه تصویر با همان زمان به کودک نشان دهید و مخفی کنید و بخواهید تصاویر را نام ببرد. و تا مرحله هفتم در همان 15 ثانیه یک تصویر اضافه کنید. این تمرین را حداقل به مدت 15 روز انجام دهید تا حافظه کودک و تمرکز او تقویت شود.

- یک تصویر شلوغ به مدت 15 ثانیه به کودک نشان دهید و بعد آن را از کودک بگیرید و از او بخواهید آن چه دیده را نام ببرد.معمولا کودکان دارای نقص توجه- بیش فعالی نمی توانند تمام تصاویر دیده شده را نام ببرند. بنابراین دوباره همان تصاویر را به کودک بدهید و از او بخواهید به مدت 15 ثانیه روی آن تمرکز کند. و بعد تصویر را بگیرید و از او بخواهید آن چه را دیده نام ببرد. احتمالا به خاطر توجه بهتر جزئیات بیشتری را به شما می گوید. این تمرین را چند بار انجام دهید تا توجه و تمرکز کودک تقویت شود.
پاسخ
#40
تربیت اصولی را از نوزادی شروع کنید

روانشناسی کودکان 4

مي خواهیم به چند اصل کلي که فرايند تربيت را آسانتر مي کند اشاره کنیم،با ما همراه باشید.
هیچ گاه برای تربیت کودک زود نیست. این موجودات دوست داشتنی بسیار باهوش هستند و از همان ابتدا همه چیز را به خوبی درک و ضبط می کنند.
سنش برای تربیت کم است؟
هنگامی که کودک یک ساله برای آب نبات جیغ می کشد یا غذای خود را از داخل بشقاب بیرون پرت می کند، کمی برای والدین سخت است که بدانند چه رفتاری باید با او داشته باشند. در ضمن، شاید تصور شود هنوز سن کودک خیلی کم است و نمی توان او را تنبیه کرد.
اما این طور نیست. وقتی با زبان خوش نمی توان مسایلی را به کودک یاد داد شاید بهتر باشد به کودک خوب و بد را توضیح دهید. والدین اغلب تربیت را با تنبیه اشتباه می گیرند اما اصل تربیت بر آموزش استوار است. در مورد تربیت کودک یک ساله، والدین باید محدودیت ها را به او آموزش دهند. با همین استراتژی های ساده می توانید کودک را به سمت داشتن رفتار صحیح و پسندیده هدایت کنید.
سرگرمی های مختلف را امتحان کنید
هنگامی که عصبانی می شوید و می خواهید سر کودک خود برای کار اشتباهی که مرتکب شده است، داد بزنید، خود را کنترل کنید زیرا این کار باعث لجبازی و ناراحتی بیشتر کودک می شود.
در عوض، سریع و با آرامش او را به انجام کار مورد علاقه اش تشویق کنید. به طور مثال، اگر کودک دوست دارد از دسته های مبل بالا برود، به جای داد زدن، او را روی زمین بگذارید و با اسباب بازی با هم بازی کنید یا برایش کتاب بخوانید. این کار نه تنها مانع از انجام کارهای اشتباه کودک می شود، بلکه به او می فهماند برخی کارها را نباید انجام داد.
روی حرف خود بمانید
اگر به کودک گفته اید که حق ندارد پیش از شام یا ناهار بیسکوئیت یا هله هوله بخورد، نباید هرگز، حتی وقتی زیاد گریه و پافشاری می کند به او اجازه این کار را بدهید. اگر فقط یکبار این کار را بکنید، او این مساله را یاد می گیرد و همیشه با جیغ و گریه می خواهد حرفش را به کرسی بنشاند.
برای تربیت کودک باید همیشه روی حرف و نظر خود بمانید. این مساله را باید پدرها نیز رعایت کنند و همیشه همگام با مادر در مسیر تربیت کودک پیش بروند. اینکه پدر یک حرفی بزند و مادر چیز دیگری بگوید فقط باعث سردرگمی کودک می شود و نمی فهمد قانون خانه چیست.
تا حد امکان مثبت باشید
اینکه همیشه به کودک «نه» بگویید پس از مدتی دیگر از شما حساب نخواهد برد. یا بدتر از آن، خودش هم از این واژه برای انجام ندادن کارهای که نمی خواهد استفاده خواهد کرد. «نه» را همه جا خرج نکنید. آن را برای مواقع واقعا ضروری و بی خطر ذخیره کنید. به طور مثال، هنگامی که کودک به سمت در فر روشن می رود باید سریعا و با صدای قوی «نه» بگویید.
اما در مواردی که خطری ندارند لازم نیست مدام «نه» بگویید. به طور مثال، به جای اینکه بگویید: نه! نباید کفش هایت را در ماشین در بیاوری. بگویید: تا وقتی به خانه برسیم آن را در پای خود نگه دار، بعد از می توانی بدون کفش راه بروی.
روش کار را به او آموزش دهید
کودکان بیشتر به کارهایی که انجام می دهید توجه دارند تا حرف هایی که به آنها می زنید. بیشترین چیزهایی که یاد می گیرند نیز از تقلید کارهای بزرگ تر ها است. بنابراین، در کنار آموزش های کلامی برخی کارهایی که می خواهید انجام دهد را در مقابل او انجام دهید. به طور مثال، اگر فرزندتان با دیگر بچه های مهد بدفتاری می کند، یکی از آن بچه ها را با مهربانی در آغوش بکشید. به این ترتیب، کودک نیز یاد می گیرد بقیه بچه ها را آرام بغل کند. یا اگر برایش سخت است شب ها مسواک بزند، با هم و همزمان مسواک بزنید تا برایش هیجان انگیز نیز باشد.
رفتارهای خوب او را تحسین کنید
گاهی مواقع، رفتارهای بد کودکان به این دلیل است که مهارت ارتباط برقرار کردن با دیگران را بلد نیستند و می خواهند به هر طریقی توجه شما را جلب کنند. به همین دلیل، بسیار مهم است هنگامی که کودک کار خوبی انجام می دهد، او را تحسین و تشویق کنید. به این ترتیب، به او می آموزید رفتارهای خوب بیشتر نظرتان را جلب می کنند.
پاسخ
 سپاس شده توسط eɴιɢмαтιc


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان