امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

طلوع فریدون مشیری

#1
چشم صنوبران سحر خيز
بر شعله بلند افق خيره مانده بود .
دريا، بر گوهر نيامده ! آغوش مي گشود .
سر مي كشيد كوه،
آيا در آن كرانه چه مي ديد ؟
پر مي كشيد باد،
آيا چه مي شنيد، كه سرشار از اميد،
با كوله بار شادي،
از دره مي گذشت ،
در دشت مي دويد !
***
هنگامه اي شگفت ،
يكباره آسمان و زمين را فرا گرفت !
نبض زمان و قلب جهان، تند مي تپيد
دنيا،
در انتظارمعجزه ... :
خورشيد مي دميد !
*****
..
پاسخ
 سپاس شده توسط nahal:o
آگهی
#2
Thank you for this beautiful postHeart
چقـבر سَـخـتہ تمام روز رو مُنتظر شب باشے ڪہ בوباره زُل بزنے


بہ صفـحـہ سرב مانیتور و فقط نگاهت بہ آیـבے یہ نفر باَشہ


و همش בعا ڪنے ڪہ روشـטּ بشہ با اینڪہ از قبل میـבونے


امشبم مثل تموم شـبہـاے گذشتہ فقط بایـב چشمہـاے פֿواب رفـتہ


آבمڪ آیـבیشو ببینے و בرב בلاتو براش آف بذارے بـہ ایـטּ امیـב ڪہ


شایـב اومـב و פֿـونـב و جوابتو בاב ، جوابـہایے ڪہ مثل همیشہ


פـرف تازه اے توش نیست انگار ڪہ هیچوقت نمیـפֿـواב باور بُڪنہ ڪہ :
.
.
.


בوستــــ♥
ـــش בارے !
پاسخ
 سپاس شده توسط ._NeGiX_.


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان