امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

معجزه، فعل خدا یا پیامبر؟

#1
ادعای پیامبری بزرگ ترین ادعا است که ممکن است انسانی ادعا کند. زیرا پیامبری نمایندگی ویژه از جانب خدا است. از این رو نمی توان چنین ادعای بزرگی را بدون دلیل پذیرفت.

«معجزه» شیوه ای است برای اثبات صدق ادعای پیامبری. متکلمان اسلامی برای معجزه تعریف های مختلفی ارائه کرده اند. برخی گفته اند: عادتی است که خداوند به دست مدعی نبوت برای دلالت بر صدق وی ظاهر کند و دیگران را قدرت آوردن مثل آن نباشد (ر. ک احمد صفایی، علم کلام ج ٢ ص١٢٢) علامه طباطبایی(ره) هم نکته ای درباره معجزه یادآور شده و فرموده است: انبیا با آوردن معجزه، در مقام اثبات معارف مبدا و معاد نبوده اند چون این معارف با عقل قابل درک و اثبات است و آنان در مسائل اعتقادی به براهین عقلی و معرفت فطری اکتفا کرده اند. بنابراین معجزه صرفا برای اثبات رسالت و حقانیت ادعایشان بوده است. (المیزان ج ١ ص ٨٦)

مسئله مهمی که در «معجزه»، مورد بحث و بررسی عالمان اسلامی است آن است که آیا معجزه فعل خداست و اراده و قدرت پیامبر در آن دخالتی ندارد و وجود پیامبر(ص) تنها جنبه قابلی نسبت به آن دارد؟ یا این که فعل پیامبر(ص) است و اعجاز از قدرت روحی و منزلت معنوی بالای پیامبر نشأت می گیرد، مانند سایر افعالی که انسان انجام می دهد؟

در این باره دست کم دو دیدگاه از سوی عالمان اسلامی مطرح شده است.

معجزه فعل مستقیم خدا
دیدگاه اول آن است که معجزه فعل مستقیم خداست و پیامبر نقشی آینه وار و بازتاب دهنده دارد. این دیدگاه از سوی متکلمان اشعری و برخی از متکلمان شیعی ابراز شده است با این تفاوت که اشاعره به طور مبنایی به فاعل و موثری در هستی جز خدا معتقد نیستند و بر این باورند که هر فعلی از هر موجودی اعم از انسان و اشیاء صادر شود، فاعل آن خداست و به طور مستقیم فعل خدا شمرده می شود. اینان تأثیر اسباب را نفی می کنند و در مورد افعال انسان، برای فرار از جبر نظریه «کسب» را ابداع کرده اند.

اما آن دسته از متکلمان امامیه که قائلند معجزه فعل مستقیم خداست، مانند اشاعره منکر فاعلیت غیرخدا نمی باشند، اما معتقدند برای اثبات نبوت و ارتباط مدعیان با خداوند، باید اعجاز، فعل مستقیم خدا باشد تا دلالت آن بر پیامبری تمام باشد. چنان که علامه مجلسی استناد معجزات به قدرت و اراده پیامبران را تفویض و کفر توصیف می کند و شیخ توسی هم بر همین نظر است. (ر. ک: مرآت العقول ج ٣ ص١٢٣ و شیخ توسی، التبیان، ج ١ ص ٢٤٩)

بنابراین اشاعره به دلیل انحصار موثر و فاعل حقیقی در خداوند و برخی از علمای امامیه به دلیل این که صدور اعجاز از پیامبران را مصداق تفویض و سلب سلطنت الهی بر هستی و مخالف توحید افعالی می دانند، این دیدگاه را اختیار کرده اند.

این گروه به ظواهر قرآن هم استناد می کنند و می گویند برخی از آیات قرآن، معجزه را مستند به خداوند می داند و از این بر می آید که اعجاز فعل الهی است. مانند سرد شدن آتش برای ابراهیم(ع) و شکافته شدن دریا برای حضرت موسی و همراهان. یکی از دلیل های معروف طرفداران نظریه فوق، ترس اولیه حضرت موسی از تبدیل عصای خود به اژدهاست «فأوجس فی نفسه خیفة موسی قلنا لاتخف انک انت الاعلی» (طه/٦٧)استدلال آن ها این است که اگر اعجاز مذکور با قدرت نفس خود موسی انجام می شد، هیچ توجیهی برای ترس او وجود نداشت. اما چون موسی(ع) از مشاهده مار به شدت ترسیده بود، خداوند وی را دلداری داد. از این بر می آید که اعجاز، فعل حضرت موسی(ع) نبوده و فعل مستقیم خداوند است. (مرتضی مطهری، نبوت ص١٣٩)در نقد دلیل فوق به طور مختصر باید گفت: اولا بنا بر مسلک «امربین الامرین» که مختار امامیه است، استناد تأثیر و فعل اشیا و انسان ها به دو علت و فاعل یعنی خود شیء خود انسان و خداوند بدون محذور عقلی و نقلی است. با اتکا به این اصل می توان گفت در آیاتی که معجزه را نه به پیامبر بلکه به خداوند استناد می دهد، نقش علیت طولی خداوند در معجزه مورد توجه قرار گرفته است و این با استناد معجزه به خود پیامبران با توجه به علیت و فاعلیت قریب آن ها هیچ گونه ناسازگار نیست. ثانیا، آیات مورد اشاره بر مدعای شما دلالت ندارد زیرا آیات به صورت موردی و جزئی، فاعل معجزات خاص را خداوند توصیف می کند و به صورت اصل کلی به فاعلیت خداوند بر تمام معجزات اشاره نمی کند و ثالثا، در مورد ترس حضرت موسی(ع) باید گفت: با تأمل در مجموع آیات ناظر به حضرت موسی و عصای وی، این نکته به دست می آید که ترس آن حضرت دو گونه است: اول مربوط به مواجهه نخستین با وحی الهی است که خطاب رسید عصای خود را به زمین بینداز که ناگهان مشاهده کرد آن عصای چوبی به ماری بزرگ تبدیل شد و در این لحظه احساس ترس کرد. ظاهر آیه نشان می دهد که حضرت موسی در تبدیل عصا به مار در دفعه اول نقشی نداشته و خرق عادت مزبور متعلق به فعل الهی است و این خرق عادت در کوه طور و به دور از انظار مردم بوده و خارج از اصطلاح اعجاز می باشد بلکه آن در حقیقت از نوع ارهاص و ایجاد زمینه و آماده سازی موسی(ع) برای انجام عمل مزبور در مراحل بعد و انظار مردم است. دوم، ترس حضرت موسی(ع) که در آیات آمده، مربوط به تبدیل عصا نیست، بلکه به سبب حقیقت امر یعنی اعجاز وی با سحر ساحران است و قرائن قرآن و بیان روایات مؤید این مطلب است. (محمد قدردان قراملکی؛ چیستی و فاعل معجزه از منظر متکلمان و فلاسفه؛ مجله معرفت، ش٥١، اسفند ١٣٨٠، صص ٥١ ٥٠)

معجزه؛ فعل پیامبران
فلاسفه اسلامی و گروهی از متکلمان معتقدند که پیامبران با اتکا به نیروی نفسانی خود، دست به اعجاز می زنند و در حقیقت رابطه آنان با معجزه رابطه تکوینی و از نوع علت و معلول و فاعل و فعل است. بنابراین پیامبران با اراده خودشان مثلا مرده ای را زنده می کردند و در کالبد گلی جان می دمیدند و این را عین توحید و عین اراده خداوند می دانند، یعنی خداوند از مجرای اراده پیامبر، این کار را انجام می دهد و این تفویض نیست. (مرتضی مطهری، نبوت ص ١٤٠) البته شهید مطهری در کتاب «ولاء ها و ولایت ها» تصریح می کند که قرآن با سایر معجزات پیامبران تفاوت دارد و بنابراین قرآن کلام خداست و نه کلام پیامبر.

فلاسفه اسلامی برای اثبات دیدگاه خود اصول و مقدماتی ذکر می کنند که اجمال آن این است: نوع انسان واجد قوای حسی، مصوره یا مخیله (حافظه) و عاقله است. اما آن چه پیامبران را از سایران متمایز می کند، تمرکز و جمع قوای سه گانه در آنان است.

مبدا و خاستگاه اصلی قوه حسی و حافظه و تعقل انسان نفس ناطقه است که خداوند آن را در سرشت انسان به ودیعه نهاده است؛ هر قدر نفس انسانی رو به کمال و رو به عالم معنا و مجردات داشته باشد و از عالم ماده روی برگرداند، به همین میزان قدرت نفس در سه بعد یاد شده افزایش و استحکام می یابد. در پرتو همین اصل است که ما از سوی انسان هایی که از دنیا و مادیات بریده اند، شاهد صدور خوارق متعددی هستیم، چه از انسان های الهی به عنوان «معجزه و کرامت» و چه از انسان های غیرالهی، مانند مرتاضان و ساحران به عنوان «سحر». در این میان پیامبران انسان هایی هستند که با عنایت الهی، به تهذیب نفس پرداخته و آن را به حد اعلای کمال رسانیده اند. پیامبر توانایی فوق العاده ای بر انجام خوارق العاده و تأثیرگذاری بر جریان طبیعت دارد و عالم تکوین، به خصوص عالم ماده در برابر اراده او خاضع است. معجزاتی که خارق طبیعت است، مانند شق القمر، ایجاد توفان باران، زمین لرزه، شفای مریض و رام کردن حیوان درنده را می توان با قوه حسی پیامبر توجیه کرد. اما قوه مصوره و مخیله پیامبر به قدری قوی است که در حال بیداری یا خواب، توانایی مشاهده عالم غیرمادی، اعم از عالم مثال و عالم عقول را دارد و با اتصال به آن می تواند از گذشته و آینده آگاه شود و با این قوه است که پیامبران می توانند فرشته حامل وحی یا کتاب الهی و اشباح برزخی را مشاهده یا صدای غیرمستقیم خداوند را استماع کنند.اما قوه عاقله پیامبر محصول تهذیب نفس است که در پرتو آن، نفس پیامبر مشابه روح اعظم می شود و به صرف اراده، به علم غیب و ملاء اعلی متصل و علوم لدنی به او افاضه می شود و بدین سان ملائکه مقرب الهی را مشاهده می کند. (صدرالمتألهین، ترجمه و تفسیر شواهد الربوبیه، صص ٤٧٥ ٤٦٦)

این گروه برای ادعای خود به ظواهر آیات نیز استناد می کنند که برخی از آیات اعجاز را مستند به فعل خود پیامبران می کند از این آیات برمی آید پیامبران در خلق خوارق عادت، نقش تکوینی داشته اند، هر چند قدرت و تصرف مزبور با اتکا به اذن و نیروی الهی انجام می گیرد؛ مانند آیات ذیل: «... ما کان لرسول ان یأتی بآیة الا باذن الله...»

(غافر ٤٠/٧٨) این آیه معجزه را به خود پیامبر استناد می دهد و تنها به توقف آن به اذن الهی اشاره می کند. (ر.ک: علامه طباطبایی، المیزان، ج ١، ص ١٢٤)

و یا در «اذ تخلق من الطین کهیئة الطیر باذنی فتنفخ فیها فتکون طیرا باذنی و تبری الاکمه و الابرص باذنی و اذ تخرج الموتی باذنی...» (مائده ٥/١١٠) خداوند انجام خوارق مزبور را به خود عیسی(ع) نسبت می دهد و تنها به مسئله «اذن» اشاره می کند.

علاوه بر آن، توقف اتیان اعجاز پیامبر به اذن الهی، خود دلیل بر تعلق آن به فعل و قدرت خود پیامبر است؛ زیرا اذن و اجازه در صورتی صدق پیدا می کند که در شخص مأذون مقتضی و قدرت انجام فعل باشد و فقط انجام آن متوقف بر اجازه و اذن باشد. در حقیقت، اذن به معنای تجویز و تأیید فعل و شروع آن است؛ مثلا لشکری با اجازه فرمانده خود عملیاتی انجام می دهد.

اذن الهی در مورد اعجاز، تنها به معنای صرف تأیید، که امر اعتباری است، نمی باشد، بلکه یک طرف اذن الهی همان اعطای نفس قدسی و قدرت خارق العاده برای آورنده معجزه است و اضافه مکرر «اذن» در آیات مزبور برای از بین بردن توهم استقلال پیامبران(ع) در اصل خوارق عادات باشد که از آن به «تفویض» تعبیر می شود. (ر.ک: همان، ص١٣٠، ج٢ ص٣١٢)

کوتاه سخن این که: قرآن کریم اشاره دارد به این که تمامی امور خارق العاده، چه سحر، و چه معجزه و چه غیر آن مانند کرامت های اولیا و سایر خصالی که با ریاضت و مجاهده به دست می آید، همه مستند به مبادی نفسانی و مقتضای ارادی است، چنان که کلام خدای تعالی تصریح دارد به این که آن مبدایی که در نفوس انبیا و اولیا و رسولان خدا و مومنین هست، مبدایی است، مافوق تمامی اسباب ظاهری، و غالب بر آن ها در همه احوال، و آن تصریح این است که می فرماید: «انهم لهم المنصورون و ان جندنا لهم الغالبون» (صافات ٣٧/١٧٢ ١٧١) و یا «کتب الله لاغلبن أنا و رسلی...»(مجادله ٥٨/٢١) این آیات مطلق و هیچ قیدی ندارند و می توان نتیجه گرفت، که مبداء موجود در نفوس انبیا که همواره از طرف خدا یاری شده است، امری غیرطبیعی، مافوق عالم طبیعت و ماده است، چون اگر مادی بود مانند همه امور مقدر و محدود بود، و در نتیجه در برابر ماده قوی تر مقهور و مغلوب می شد. (همان، ج١، صص ١٢٦ ١٢٥)و قرآن همان طور که معجزات را به نفوس انبیا نسبت می دهد به خدا هم نسبت می دهد. قرآن می فرماید: «... فاذا جاء أمر الله قضی بالحق...» (غافر ٤٠/٧٨) که دلالت دارد بر این که تأثیر مقتضی منوط به امری از ناحیه خداوند است و آن «امر» در آیه «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون» (یس ٣٦/٨٢) به ایجاد و کلمه «کن» تفسیر شده است.این آیات و آیات دیگر دلالت می کند بر این که «امری که انسان می تواند اراده اش کند، و زمام اختیار آن به دست وی است، هرگز تحقق نمی یابد، مگر آن که خدا بخواهد؛ یعنی خدا بخواهد که انسان آن را بخواهد و خلاصه اراده انسان را اراده کرده باشد، که اگر خدا بخواهد انسان اراده می کند، و می خواهد و اگر او نخواهد اراده و خواستی در انسان پدید نمی شود.»(ر.ک: همان، ص ١٢٦)

پس اراده و مشیت، اگر تحقق پیدا کند، معلوم می شود تحقق آن مراد به اراده خدا و مشیت او بوده و همچنین افعالی که از ما سر می زند مراد خداست و خدا خواسته که آن افعال از طریق اراده ما و با وساطت مشیت ما از ما سر بزند، و این دو یعنی اراده و فعل، هر دو موقوف بر امر خدای سبحان، و کلمه «کن» است. پس تمامی امور، چه عادی و چه خارق العاده و خارق العاده هم، چه خیر و سعادت باشد، مانند معجزه و کرامت و چه جانب شرش باشد، مانند سحر و کهانت، همه مستند به اسباب طبیعی است، در عین این که مستند به اسباب طبیعی است، موقوف به اراده خدا نیز هست، هیچ امری وجود پیدا نمی کند، مگر به امر خدای سبحان، یعنی به این که سبب آن امر مصادف و یا متحد با امر خدای تعالی باشد.
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  زیباترین جذابترین خطبہ کہ شنیدم (نقد خلافت بعد رحلت پیامبر از زبان امام علی)
  معجزه یعنی این ...
Star __کتابی جنجالی درباره واپسین روزهای زندگی پیامبر اسلام
  امتیازات حضرت خدیجه (س) نسبت به سایر همسران پیامبر (ص)
  دلیل رغبت حضرت خدیجه (س) برای ازدواج با پیامبر (ص) چه بود؟
  حضرت خدیجه قبل از ازدواج با پیامبر (ص) ازدواج کرده بودند؟
  نژاد پیامبر اسلام چه بوده است؟
  تعداد همسران پیامبر اکرم(ص) چندتا بوده؟ نام آنها چه بوده است؟
  دلیل رغبت حضرت خدیجه (س) برای ازدواج با پیامبر (ص) چه بود؟
  آیا پیامبر(ص) فرمودند هر کس بشارت پایان ماه صفر را بدهد بهشت بر او واجب می شود؟

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان