امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ازم گرفت

#1
سرنوشت بدیه اول جاتو ازم گرفت
صبح فردا شد دیدم رد پاتو ازم گرفت
تا می خواستم به چشمای روشنت نگاه کنم
مال دیگری شدی و چشاتو ازم گرفت
تو رو جادو کرد یکی با یه چیزی مثل طلسم
اثرش زیاد بود و خنده هاتو ازم گرفت
تو با من حرف میزدی نگات یه جای دیگه بود
خدا لعنتش کنه، اون نگاتو ازم گرفت
لحظه هات یه وقتایی مال دو تامون می شدن
اون حسود، اون دو سه تا لحظه هاتو ازم گرفت
خیلی وقته سختمه دیگه تنفس بکنم
یه جور عجیبی انگار هواتو ازم گرفت
خدا دوس نداشت بیام پیشت کنار تو باشم
باورت نمیشه حس دعاتو ازم گرفت
دست روزگار چقدر با من و آرزو بده
لحن فیروزه ای مریماتو ازم گرفت
سلامت، خداحافظیت عزیزمای نقره ایت
حرف آخر به امون خداتو ازم گرفت
تو حواس واسم نذاشتی چه کنم از دست تو
اشتباهم بهترین جمله هاتو ازم گرفت
نمیخواد بپرسی چی، خودم دارم بهت میگم
تویه خط خوردگی دنیا، صداتو ازم گرفت
یه کم از برگشتن قشنگ تو وقتی گذشت
یکی اومد و یه ذره وفاتو ازم گرفت
هفتم اردیبهشت نزدیکای تولدت
جمعه که قد تموم زندگیم دلم گرفت
ازم گرفت 1
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان