امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

نارفیق

#1
چه سالها که از این کوچه های و هو رفته

که دیگر از دلم امّید و آرزو رفته ...

مِه غلیظ خلاء، ابر، سایه، خانه محو

جهاتِ گمشده، ابعادِ سمت و سو رفته

کنار طاقچه، نزدیک پنجره، یک عکس؛

نگاه ماتِ تو در قابِ رنگ و رو رفته

مرور طعنه آن واپسین سفارش تلخ

_امان نمی دهد این خارِ در گلو رفته_


***

دو نقطه: تانفسی مانده میدهم سوگند

تو را به خنجرِ در سینه ام فرو رفته

تو را به حُرمت این خونِ از دلم جاری

تو را به خاطر این چشم های تو رفته

از این به بعد اگر از تو نا رفیق آمد

کسی گرفت سراغ مرا بگو ؛ رفته!

***

هنوز منتظر آن مسافر موهوم ...

نشسته ام که بیاید بگویم او رفته

خیال حمله به ماه است درسرش حتّی

به روی شاخه پلنگی که در پتو رفته !!
نارفیق 1
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان