12-07-2015، 13:27
سـلــام کـردم و کـردی سـلــام را دادمـ
و مـانده خـاطره ی آن سـلــام در یـادمـ
سـلــام بودم و از هر سـلــام رد شدی و
سـلــام داشتـی و به سـلــام افتـادمـ
سـلــام ِ خـورده شده با سـلــام جـر خـورده
سـلــام ِ حـوصلــه ی خـودندار ِ بربادمـ
سـلــام فتـحـه به «سـیـن» و سـلــام سـاکـن «مـیـمـ»
سـلــام ِ «لــامـ» شکـسـتـه، سـلــام خـردادمـ
سـلــامـدرد گـرفتـه سـلــام های سـرمـ
سـلــام مـی ریـزد از سـلــام ِ ابعـادمـ
زبان دچـار غمـی بود و سـعـی مـی کـردمـ
کـه خـسـتـه از کـلــمـاتـش به هیـچ برگـردمـ
به های های تـو هاهای های هایـیـدمـ
به بای بای تـو بابای بای بایـیـدمـ
به جـای جـاکـشی و جـانمـاز آبکـشیـ
به جـایـگـاه تـو از جـای گـاه جـایـیـدمـ
غزل مـغازلــه مـی خـواسـتـ، عـشق یـک طرفه!
به جـاش ریـدم و خـار زبانو گـایـیـدمـ
گـره به کـار فرو بسـتـه ات فرو شده بود
گـره ز کـار فرو بسـتـه ها گـشایـیـدمـ
مـرا جـدا بکـنیـد و کـنیـد و نیـد... ولــیـ
به هیـچ جـا بروانیـد و هی بیـایـیـدمـ
زبان دچـار غمـی بود و سـعـی مـی کـردم
کـه خـسـتـه از کـلــمـاتـش به هیـچ برگـردمـ
کـنون کـه بر کـف گـل جـام باده ی صاف اسـتـ
به صد هزار زبان بلــبلــش در اوصاف اسـتـ
ببر ز خـلــق و ز عـنقا قیـاس کـار بگـیـر
کـه صیـت گـوشه نشیـنان ز قاف تـا قاف اسـتـ
بخـواه دفتـر اشعـار و راه صحـرا گـیـر
چـه وقت مـدرسـه و بحـث کـشف کـشّاف اسـتـ
فقیـه مـدرسـه دی مـسـت بود و فتـوا داد
کـه هی پسـر! زن همـسـایـه مـان عـجـب داف اسـتـ
به درد شعـر تـو را حـکـم نیـسـتـ، خـوش در کـن
کـه هر چـه فاطمـه مـی کـرد عـیـن الــطاف اسـتـ
زبان دچـار غمـی بود و سـعـی مـی کـردمـ
کـه خـسـتـه از کـلــمـاتـش به هیـچ برگـردمـ
The spirits of madness they just sit and lampoon
Chrysalis of witness which is in the cocoon
The birds are exhausted the birds are all bored
To study the fetus of a killed afternoon
Hello and good morning hello and good night
The endless talks are reaching to a lagoon
The world is wasted for being such a naive
Heroes would be back but alas not so soon
There are too much to say and little to think of
The Language is useless for talking to full moon
زبان دچـار غمـی بود و سـعـی مـی کـردمـ
کـه خـسـتـه از کـلــمـاتـش به هیـچ برگـردمـ
جـواب هیـچ کـسـی جـز سـکـوت چـیـزی نیـسـتـ
سـکـوت چـیـز بدی نیـسـت چـیـز تـیـزی نیـسـتـ
جـواب خـامـوشی چـیـسـتـ؟ ایـنکـه هر شب، تـو
چـراغ خـواب ِ جـدا مـانده از پریـزیـ! نیـسـتـ؟
سـکـوت یـک حـشره لــابه لــای هر کـلــمـه
حـشر زده سـت ولــی فصل تـخـم ریـزی نیـسـتـ
به روده های درازت سـکـوت چـسـبیـده
به نای و حـلــق و زبان، حـرفی از مـریـضی نیـسـتـ
خـزیـده اسـت و خـز آورده اسـت باد خـزان
و وقت آنکـه به سـوراخ ها بخـیـزی نیـسـتـ
زبان دچـار غمـی بود و سـعـی مـی کـردمـ
کـه خـسـتـه از کـلــمـاتـش به هیـچ برگـردمـ
به مـن دوباره بگـو «آ» بگـو! همـان جـوریـ
کـه خـواسـتـی کـه بگـویـی کـه عـاشقاً دوریـ!
به مـن بگـو «آ» انگـار دوسـتـم داریـ
ولــی به مـاندن ِ در ایـن اتـاق مـجـبوریـ
به مـن بگـو «آ» انگـار خـسـتـه ای از مـن
و از تـمـامـی افعـال خـیـس دسـتـوریـ
به مـن بگـو «آ» انگـار تـنگ بوده دلــتـ
کـه گـریـه هم مـی کـردی اگـرچـه مـغروریـ
به مـن دوباره بگـو «آ» دوباره «آ آ آ»
دوباره «آ آ آ آ» دوباره «آ آ آ»
زبان دچـار غمـی بود و سـعـی مـی کـردمـ
کـه خـسـتـه از کـلــمـاتـش به هیـچ برگـردم