امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

در یاد منی حاجت باغ و چمنم نیست (شفیعی کدکنی)

#1
در یاد منی حاجت باغ و چمنم نیست (شفیعی کدکنی) 1



در یاد منی حاجت باغ و چمنم نیست
جایی که تو باشی خبر از خویشتنم نیست
اشکم که به دنبال تو آواره ی شوقم
یارای سفر با تو و رای وطنم نیست
این لحظه چو باران فرو ریخته از برگ
صد گونه سخن هست و مجال سخنم نیست
بدرود تو را انجمنی گرد تو جمع اند
بیرون ز خودم راه در آن انجمنم نیست
دل می تپدم باز درین لحظه ی دیدار
دیدار ‚ چه دیدار ؟ که جان در بدنم نیست
بدرود و سفر خوش به تو آنجا که رهاییست
من بسته ی دامم ره بیرون شدنم نیست
در ساحل آن شهر تو خوش زی که من اینجا
راهی به جز از سوختن و ساختنم نیست
تا باز کجا موج به ساحل رسد آن روز
روزی که نشانی ز من الا سخنم نیست

منبع:lat.blogfa.com
پاسخ
 سپاس شده توسط SaYe 124
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  نویسنده پیش‌گو نیست اما...
Rainbow ⤴⤵مهــم نیست⤵⤴
  طنازی های بزرگان از سعدی تا شفیعی کدکنی
  وقتی که آزادی اینجا نیست (اریش فرید)
Exclamation کار نویسنده معلمی نیست
Exclamation هیچ پیشوندی لایق نام «فرهاد فخرالدینی» نیست
Question وقتی نگاه نویسنده‌ جذاب نیست
  برای گرم شدن، جز عشق تو وسیله ای نیست
  خواستن همیشه توانستن نیست
  جایی که اینجا نیست

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان