امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رهبانیت و ترسایی در اسلام

#1


انسان ها وقتی تحت فشار شدید قرار گیرند، تمایل به گوشه گیری و گوشه نشینی پیدا می کنند. مصیبت های بزرگی چون مرگ والدین و فرزندان یا جنگ های خانمانسوز و کشتارهای دسته جمعی و نسل کشی یا حتی قحطی و فقر اقتصادی برخی را به سمت و سوی رهبانیت، ریاضت، تصوف، عرفان و مانند آن می کشاند. البته برخی از جوامع و افراد در خوشی به این امور کشیده می شوند. کسانی که غرق در رفاه و تنعم هستند، از سرخوشی زیاد خسته می شوند و لذایذ دنیوی دیگر آنان را ارضاء نمی کند و به نوعی پوچی و بی معنایی در زندگی می رسند و برای رهایی به دامن این امور می افتند.

تاریخ نشان داده که افراد و جوامع بشری در دو حالت افراط و تفریطی فقر و مصیبت شدید و فرح و سرخوشی زیاد، رفتارهایی را بروز می دهند تا زندگی آنان را معنایی دیگر بخشد. امروز نیز هر دو گروه از مردم به این گونه محرک ها پاسخ مثبت می دهند و از همین روست که عرفان های کاذب و بازار تصوف و عرفان و ریاضت گرم و معرکه گیران و دکانداران بسیاری در هر گوشه و کنار شهر و روستا بساط سحر و جادو پهن کرده اند و مردمان به ویژه دختران و پسران جوان را به خود می خوانند و فرقه ها و مذاهب ساختگی بسیار چون قارچ از هر گوشه پدیدار شده و شهر را از خود آکنده است.

نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های قرآنی بر آن است تا طریقت صحیح عرفان را در چارچوب عدالت و اعتدال و به دور از هر گونه افراط و تفریط بر اساس شریعت اسلام تبیین نماید و نشان دهد که چرا ریاضت و رهبانیت نمی تواند انسان را از این سرگشتگی بیمارگون نجات دهد و فلسفه و معنایی به زندگی پوچ فقیران و سرخوشان بدهد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

فلسفه معنابخش زندگی نیاز انسانی

انسان موجودی خردورز است و همین تعقل و خردورزی به او اجازه نمی دهد که مانند موجودات دیگر زمینی زندگی کند. با نگاهی به تمدن و فرهنگ بشری به سادگی این معنا اثبات می شود؛ چرا که بشر در طول کوتاه زندگی چندین هزارساله یا چندین صد هزارساله خود که کم تر از یک میلیون سال نیز گفته اند، چنین پیشرفت فرهنگی و تمدنی داشته است؛ این در حالی است موجودات دیگری که همراه انسان یا حتی میلیون سال پیش تر بر زمین آمده اند، هنوز هیچ گونه تغییر اساسی در مدل زندگی خود نداده اند. زنبور عسل شاید میلیون ها سال است که یک نوع خانه سازی را در پیش گرفته و هیچ گونه تغییری در آن نداده است.

همین خردورزی است که انسان را هم در اوج کمال و شرافت و کرامت قرار داده و هم مایه دردسر و تلخ کامی در زندگی اوست؛ زیرا اگر این عقل و خردورزی بشر است که او را به چنین تمدن و فرهنگ باشکوهی رسانیده که همه موجودات تحت تسخیر عقل و هوش اویند، اما پرسش های اساسی در زندگی او ایجاد می کند که نمی تواند بدون پاسخ گویی به آن ها هم چون چارپایان بخورد و بیاشامد و تناسل داشته باشد و لذت ببرد. این پرسش های اساسی درباره آغاز و انجام هستی و به ویژه شخص و یا نوع بشر است؟ این که از کجا آمده و به کجا می رود و هدف از این آمد و شد چیست؟

اگر به همین زندگی مادی و دنیوی کوتاه بنگرد و همه را در این خلاصه کند، بسیاری از مردمانی که در رنج و فقر و نداری بسر می برند، خودکشی را بهترین پاسخ به این زندگی خواهند دانست؛ بلکه حتی بسیاری از آنان که سعادت دنیوی را به طور کامل در اختیار دارند و در آسایش و آرامشی خود را خوشبخت می دادند، پس از بهره گیری از لذت ها و تنعم از آن ها در اوج سرخوشی نوعی بیهودگی و عبث را در زندگی خود احساس می کنند و خودکشی را درمان این بیهودگی آمد و شد می شمارند.

می گویند فلسفه و فلسفیدن ویژه سرخوشان است؛ چرا که یک لقمه بخور و نمیر برای فقیران چنان سخت و دشوار به دست می اید که دیگر زمانی برای اندیشیدن به امور کلی و فلسفی و عقلانی نیست. اما سرخوشان در اوج خوشبختی و لذت وقتی از همه چیز ارضاء شدند، چون غم نان و آب و خواب ندارند، در گوشه ای می اندیشیدند که نهایت این سرخوشی کجاست؟ آیا پایان عمر پایانی بر این خوشبختی و سعادت است؟

البته شاید برخی از فقیران نیز زمانی برای اندیشیدن داشته باشند و آن زمانی است که دستشان از همه چیز کوتاه است و در اوج مصیبت نداری به این می اندیشند که چه زمانی این مصیبت پایان می یابد؟ آیا پایانی برای این مصیبت است؟ البته تفاوت سرخوش و بینوا دراین است که سرخوش امکاناتی دارد تا اندیشه هایش را بنویسد و بینوا حتی از چنین فرصت و امکانی بی بهره است. از این روست که اندیشیدن سرخوشان به عنوان کتب فلسفی در اختیار ماست و ولی پرسش ها و تفکرات و پاسخ های فیلسوفان بینوا هیچ یک به دست ما نرسیده است.

به هر حال، این گونه پرسش ها در اوج سرخوشی و مصیبت است که فلسفه زندگی را برای انسان ها بوجود می آورد. وقتی انسان ها می اندیشند که آیا پایانی بر این سرخوشی و یا مصیبت است، از خود می پرسند که آیا آغازی برای هستی است؟ آن آغاز کجاست و این پایان به کجا ختم می شود؟

بسیاری از مردم به فطرت خود آغازی فراتر از دنیای ماده برای زندگی فرض می کنند و حتی مرگ را پایان زندگی نمی دانند. این گونه است که در هر کجا جهان بروید به فراماده و ورای دنیا اعتقادی دارند که با توجه به نوع پاسخ انسان ها به این پرسش ها و بهره مندی از درجات عقل و هوش متفاوت است.

همه آن ها تلاش دارند تا به این زندگی دنیوی کوتاه مادی معنایی دیگر بخشند. فلسفه به آنان کمک می کند تا به این زندگی همان معنای دیگر را ببخشند و از پوچی و بیهودگی و عبث بودن زندگی دنیوی رهایی یابند. هر پاسخ فلسفی که زندگی پیش از دنیا و یا پس از دنیا را معنا بخشد و مرگ را پایان زندگی نداند، زندگی دنیوی و مادی را معنای دیگر می بخشد.

اما شکی نیست که پاسخ های ناقص و نادرست می تواند رویه زندگی مردمان را به شدت تحت تاثیر قرار دهد؛ چرا که اگر انسان ها زندگی اخروی و پس از مرگ را یک زندگی جدید ولی بی ارتباط با این زندگی دنیوی کوتاه بدانند ممکن است برای رسیدن به وضعیت بهتر دست به خودکشی زنند و یا رفتارهای مناسب و خردمندانه ای در زندگی دنیوی در پیش نگیرند و به آزار و اذیت دیگران و فساد در محیط زیست بپردازند.

اما اگر اندیشه به آنان این معنا را اثبات کند که زندگی پس از مرگ مرتبط با نوع رفتار انسان در این دنیاست و هر کسی عقلانی تر باشد، انسانی تر در دنیای پس از مرگ خواهد زیست، و هر کس ضد عقلانی تر باشد پس از مرگ وضعیت بدتری خواهد داشت، تلاش خواهد کرد که در دنیا انسانی تر و عقلانی تر رفتار نماید.

به هر حال، این فلسفه و اندیشه در معنای زندگی است که به زندگی معنای حقیقی و درستی می بخشد و آن را از عبث و بیهودگی بیرون می آورد.

وحی، یاور عقل و فطرت

گفته شده که عقل انسانی و فطرت او به طور طبیعی درک از هستی دارد که اثبات کننده زندگی غیر از زندگی دنیوی است و هم چنین فطرت او به سوی کمالاتی گرایش دارد که عقل نظری آن را شناخته و عقل عملی آن را به شکل باید در آورده است و از شخص و جامعه می خواهد که به سمت آن حرکت کند. از این روست که عقل مثلا عدالت را نظام احسن هستی می شناسند و می گوید که نظام هستی به گونه ای ساخته شده که هر چیزی در یک نظام ریاضی دقیق در جای مناسب خودش قرار گرفته است و همین منطق ریاضی و عدالت است که زیبایی را آفریده و کمال را معنا بخشیده است. پس هر گونه خروج از عدالت و منطق ریاضی به معنای فقدان تناسب و از دست رفتن زیبایی و کمالی خواهد بود. پس لازم است که انسان ها با توجه به نظام احسن هستی عادلانه رفتار کنند و این تناسب و زیبایی و کمال را از میان نبرند بلکه تلاش کنند تا درک درستی از نظام ریاضی و منطق حاکم بر هستی داشته باشند و بر اساس آن زندگی و رفتارهای خود را سامان دهند.

عقل انسانی این کلیت را در هستی در یافته است ولی در جزئیات و مصادیق آن شاید به خطا رود و یا آن را محدود به اموری داند و گمان کند که مثلا تغییر در فلان چیز در چارچوب همان منطق ریاضی عادلانه کمالی و زیبایی است؛ در حالی که این گونه نیست و همین تغییر جزیی ممکن است آسیب جدی به مجموعه های مرتبط به آن وارد کند و بخشی از نظام کمالی و عادلانه را از کمال و تناسب خارج کند. در حقیقت ناخواسته و از روی عدم احاطه علمی به حقیقت عادلانه و کمالی آن چیز رفتار کند و موجب تغییر فسادانگیز و ظالمانه ای شود.

این جاست که وحی به مدد عقل می اید تا حقایق هستی را چنان که هست به او نشان دهد و تبیین نماید که کدام حرکت عادلانه و در مسیر کمالی و زیبایی و منطق ریاضی حاکم بر نظام هستی است. در حقیقت آموزه های وحیانی دارای دو جنبه معرفتی و شناختی از یک سو و دستوری و باید و نبایدی از سوی دیگر است. پس وحی به عنوان مکمل عقل وارد می شود همانند عقل نظری و عقل عملی به انسان کمک می کند تا درست بببیند و درست قضاوت کند و راست برود و نظام متعادل را به هم نزند.(کنا نعقل او نسمع ، القی السمع)

خداوند در آیات بسیاری به این نکته توجه می دهد که وحی و دین کمک می کند تا عقل و فطرت درست تر ببیند و به سمت درست حرکت کنند. از این روست که دین را صراط مستقیم می نامد که مسیر راست را نشان می دهد و به انسان کمک می کند تا به گمراهی و ضلالت نرود و در تشخیص حق و باطل و خوب و بد اشتباه نکند و بیراهه نرود.(روم، آیات ۳۰ و ۳۱؛ طلاق، آیات ۲ و ۳، انسان آیه ۳ و سوره فاتحه و آیات دیگر)

افراط و تفریط گرایی عامل گمراهی

چنان که بیان شد نظام احسن هستی بر نظام عدالتی است که هر چیزی را در جای مناسب خود قرار داده و این گونه است هر چیزی در کمال زیبایی است. بنابراین، انسان می بایست در نظام هستی در چارچوب منطق ریاضی عادلانه نگاهی دقیق داشته باشد و کمال هر چیزی را بشناسد و اجازه دهد تا هر چیزی در مسیر کمالی خود برود و اگر مانعی بر سر راه کمال او قرار گرفته بردارد؛ چرا که هر چیزی به فطرت و حرکت جوهری خود به سوی کمال گرایش دارد و بدان سمت می رود مگر مانعی وجود داشته باشد.

این بدان معنا خواهد بود هر چیزی دارای مقتضی کمال است و تنها موانعی ممکن است سد راه کمالی اش باشد. این جاست که تقوای معنای دیگری پیدا می کند. در حقیقت تقوا به معنای برداشتن مانع یا مانع زدایی است و این که انسان کاری نکند که مسیر کمالی پیموده نشود یا متوقف شده یا تغییر مسیر دهد و دچار هبوط و سقوط گردد.

انسان ها به دلیل این که بخشی از خودشان ممکن است به سبب تناسب گرایی با دنیای مادی علیه بخش دیگر طغیان کند، می بایست همواره خودشان را مواظبت و مراقبت کنند. از این روست که در آیات قرآنی از عبارتی چون: قوا انفسکم؛ یا علیکم انفسکم و مانند آن سخن به میان آمده است؛ زیرا قوای غضبی و شهوانی به سبب تناسب با امور مادی و دنیوی فرصت رشد و بهره مندی بیش تری از امکانات را داراست در حالی که قوه عاقله که مجرد کم تر با امور مادی تناسب دارد و شرایط رشد و بلوغ آن دیرتر و سخت تر در دنیا اتفاق می افتد. این جاست که قوای غضبی و شهوانی راه افراط در پیش می گیرند و همه توان و استعداد انسان را خرج خوشی و ارضای نیازهای خودشان می کنند و فرصتی را به عقل نمی دهند تا او نیز به کمال برسد و در مسیر رشد و بالندگی از وضعیت موجود دنیا بهره مند شود.

این گونه است که باید مبتنی بر همان فطرت اجازه ندهیم تا این عدالت و تعادل در نفس از میان برود و همان گونه که پاسخ گوی نیازهای قوای شهوانی و غضبی هستیم، به آموزش و پرورش عقل نیز همت گمارییم. اگر این تعادل در نفوس انسانی ایجاد شود، آن موقع است که انسان به یک آرامش نسبی می رسد و زمینه و بستر حرکت های سریع تر به سوی کمال برایش فراهم تر می شود.

اما انسان های کمی هستند که این گونه عمل کنند. این گونه است که افراط در شهوت و اسراف در ارضای قوای غضبی و شهوانی موجب می شود تا عقل سرکوب شود و پرورش نیابد و مظلوم واقع شود.

در برابر برخی به هر دلیل بیرونی چون سخت گیری مربیان یا شکست در مسایل شهوانی و غضبانی به سبب افراط یا حتی عدم توجه به آن، دچار تفریط می شوند و قوای شهوانی و غضبانی مظلوم واقع می شوند. در این موارد هر چند که به نظر می رسد که عقل فرصت رشد را داشته باشد، ولی براساس تحلیل و تبیین قرآن در حقیقت به عقل نیز در این موارد نیز ظلم می شود؛ زیرا عقل انسانی در وضعیت اعتدال است که رشد می کند. اگر بپذیریم که چنین نیست شهوت و غضب بدون عقل به رشد واقعی می رسند؛ هیچ تردیدی نیست که عقل هرگز بیرون از دایره عدالت و اعتدال نمی تواند رشد یابد و به بالندگی و بلوغ نهایی خود برسد؛ زیرا ذات عقل جز به عدالت و اعتدال نمی تواند قوام یابد و رشد پیدا کند. بنابراین، عقل انسانی تنها در شرایط اعتدال میان قوای سه گانه است که می تواند رشد یابد؛ زیرا همان گونه رشد ابتدایی موجب شد تا این خلق جدید انشاء و ایجاد شود، ادامه رشد آن نیز در سایه سار اعتدال جسمی است که روان و روح آدمی (عقل و قلب و نفس) به کمال می رسد.(مومنون، آیه ۱۴)

پس باید گفت که شرایط رشد کمال عقل و حرکت در مسیر بلوغ کمالی فطرت تنها در سایه اعتدال است و هر گونه تفریط نسبت به قوای شهوانی و غضبانی به معنای خروج از اعتدال است و نمی توان با سرکوب دو قوه امید به بلوغ و رشد عقل داشت. از این روست که در اسلام هرگز سرکوب و ظلم به قوای شهوانی و غضبانی جایز شمرده نشده است و بر تغذیه سالم و طیب و خشم و غضب مناسب برای دفاع از جسم و جان و مانند آن تاکید شده است. کسی که از قوای شهوانی و غضبانی اش را سرکوب می کند در حقیقت از مدار فطرت و اعتدال و عدالت بیرون رفته است. در حالی که دین اسلام بر مدار فطرت است و خواهان ایجاد تعادل میان قوا برای رشد انسان به ویژه رشد عقل شده است؛ چرا که عقل انسانی تنها در سایه رشد همه جانبه و معتدل قواست که رشد می یابد.(روم، آیه ۳۰؛ شمس، آیات ۷ تا ۱۰ و ایات دیگر)

پس افراط و تفریط گرایی از نظر اسلام جز به معنای گمراهی و ضلالت نیست و انسان نمی تواند با سرکوب کاری را پیش برد. پس آن که عقل را نادیده می گیرد و افراط ورزیده و تنها به اشباع و ارضای قوای شهوانی و غضبانی می پردازد و یا آن کسی که تفریط می کند و به سرکوب این دو قوه پرداخته و تنها به قول خودش به پرورش عقل پرداخته است، در گمراهی و ضلالت مبین است.

رهبانیت خلاف فطرت اعتدالی و اسلام معتدل

رهبانیّت از مادّه «رهب» به معنای ترسی است که توأم با اضطراب و پرهیز باشد.( مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص ۳۶۶، «رهب») خداوند در قرآن به عبادت مخصوص برخی از مسیحیان در آیه ۲۷ سوره حدید به عنوان رهبانیت اشاره می کند. از این روست که در روایات و فرهنگ اسلامی، اصطلاح رهبانیت اشاره به عبادت مخصوص ترسایان از نصارا دارد. این به معنای ترس و خوف از آن ظاهر است که با عزلت و گوشه گیری از جامعه و زندگی فردی در کوهها و صومعه ها همراه بوده است. آنها در دیْرها پناه می گرفتند و زنان را ترک می کردند.( مجمع البیان، ج ۹ ۱۰، ص ۳۶۵؛ مجمع البحرین، ج ۱، ص ۲۳۰، «رهب»)

تواریخ موجود مسیحیّت نشان می دهد که رهبانیّت به صورت فعلی در قرون اوّل مسیحیّت وجود نداشته و پیدایش آن را بعد از قرن سوم میلادی هنگام ظهور امپراطوری رومی به نام «دیسیوس» و مبارزه شدید او با پیروان مسیح (ع) می دانند. آنها بر اثر شکست از این امپراطور به کوهها و بیابانها پناه بردند.(دائرة المعارف قرن بیستم، ج ۴، ص ۲۹۷، مادّه «رهب»)

این مطلب به صورت دقیق در روایتی از پیامبر گرامی اسلام(ص)نقل شده که روزی آن حضرت به «ابن مسعود» فرمود: «می دانی رهبانیّت از کجا پیدا شد»؟ عرض کرد: خدا و پیامبرش آگاه ترند، فرمود: بعد از عیسی(ع) جمعی از جبّاران ظهور کردند و مؤمنان سه مرتبه با آنها پیکار نموده و شکست خوردند لذا به بیابانها متواری شدند و به انتظار ظهور پیامبر موعود عیسی(ع) در غارهای کوهها به عبادت مشغول گشتند.(مجمع البیان، ج ۹ ۱۰، ص ۳۶۶)

از این روایت به دست می آید که برخی از مردم به سبب فشارهای سنگین مانند مصیبت، جنگ ، کشتار و لشکر کشی برای حفظ دین یا عقاید و افکار خود به روش های غیر معمول و غیر متعارفی متوسل می شوند که رهبانیت و سرکوب لذایذ و خواسته های طبیعی و غریزی نفس از ان جمله است.

جالب این که در زمان شکست های پیاپی در جامعه اسلامی و جنگ های داخلی مذهبی و غیر مذهبی تصوف در جهان اسلام با همان رویکرد رهبانیت با بهره گیری از عرفان اسلامی، ریاضت بودایی و هندویی، افکار پیش از اسلام ایرانی و مانند آن شکل گرفت و بخش اعظم از مردمان به خانقاه ها رفتند و به جای تولید و تمدن سازی و فرهنگ سازی به اصطلاح امروزی به خودسازی پرداختند و عالمان اسلامی لباس زاهدان پوشیدند.

گرایش های ریاضتی یک گرایش ضد فطری و ضد غریزی است؛ چرا که حلال خداوند را بر خود حرام می سازند و به سرکوب شهوت های غذایی و جنسی و مانند آن می پردازند و ازدواج را بر خود حرام می کنند. از نظر قرآن تحریم مواهب الهی رویه اصلی رهبانیت و ریاضت غیر شرعی است.(مائده، آیه ۸۷) در شأن نزول آیه از پیامبراکرم(ص) روایت است که عمل افراد مورد خطاب آیه را بر رهبانیّت تطبیق فرموده است. (همان، ج ۳ ۴، ص ۳۶۴) پس رهبانیّت و ترک افراطی حلالهای الهی، تجاوز به حدود و احکام الهی اسلام و خلاف شریعت و قوانین وحیانی آن است.(همان) کسانی که به قصد جلب محبت الهی ریاضت غیر شرعی و راه تفریط را در پیش گرفته و به سرکوب غرایز می پردازند، در حقیقت گمراه هستند و مسیر باطلی را در پیش گرفته اند. از این روست که خداوند در آیه فوق، رهبانیّت و تفریط در بهره جویی از مواهب پاکیزه الهی را موجب محرومیّت از محبّت خود دانسته است و آن را مجاز نمی شمارد.

پس از نظر اسلام هر گونه ریاضت تفریطی جایز نیست و کسانی که به انگیزه و هدف جلب محبت یا رسیدن به کمالات بخواهند ریاضت پیشه گیرند و روح و روان خویش را به آرامش برسانند، نمی بایست از مسیری غیر از شریعت اسلام بروند. از نظر قرآن اگر کسانی از مسیحیان به عنوان ترسایان جامه ترسایی پوشیدند و از مواهب زندگی حلال دست شستند تا به کسب رضایت و خوشنودی خداوند برسند(حدید، آیه ۲۷) ولی آن روش در اسلام مقبول نیست.

جالب این که خداوند در آیه ۲۷ سوره حدید تبیین می کند که این رویه نمی تواند رویه درستی باشد؛ یعنی نه درست است و نه مقبول؛ زیرا ترسایان نشان دادند که نمی توانند همان قوانین سخت گیرانه و افراطی خود را عمل کنند و مراعات نمایند. در گزارش های تاریخی نیز آمده است که ترسایان از زن و مرد گرفتار هم جنس گرایی شدند و یا به خود خیانت کرده و ازدواج های نهایی داشتند.

بنابراین، بدعت گزاری ها بر خلاف شریعت که خلاف عدالت و فطرت و عقل سلیم و غرایز طبیعی بشر است، نه تنها کارآمد نیست بلکه زیانبار است و می تواند به جای کمال و آرامش و سعادت موجب بدبختی و گمراهی و ضلالت مردم شود.(همان)

پس باید به جای بدعت گزاری ها فلسفه زندگی خود را در چارچوب عقل و وحی قرار دهیم و همان مسیر فطرت را بپیماییم که هم راست و درست است و هم مقبول و محبوب خداوند و موجب آسایش و ارامش جسمی و باطنی و روحی و روانی بشر می شود.

خلیل منصوری
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Exclamation علت حرام بودن ازدواج موقت در میان اهل سنت در اسلام
Book علت حلال بودن شرط بندی بر روی مسابقات اسب سواری در اسلام
Star __کتابی جنجالی درباره واپسین روزهای زندگی پیامبر اسلام
  معجزات اسلام!
  از نظر اسلام قتل انسان بی گناه چه جایگاه و مجازاتی دارد ؟
Lightbulb @آيا حكم مرتد از اسلام كشتن است ؟
  فلسفه حجاب زن‏ان در اسلام چیست؟
  اهمیت صله رحم و آثار مادی ومعنوی آن در آموزه های دین اسلام
  برده داری در قرآن و اسلام
  نژاد پیامبر اسلام چه بوده است؟

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان