امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

آتش در خرمن

#1
آتشی در خرمن هستی من افتاده بود/تا برآرد روزگار از روزگار من دمار


من چو غواصی که ناگه رفته در کام نهنگ/یا کسی کو خود زده ناگه به آبی ٬ بی گدار


تیره طوفانی که گر بر کوهساران بگذرد/باز نگذارد به جز خاکستری از کوهسار


غرقه ی غرقاب و دارم دست و پایی می زنم/بی فروغ از هر کران و نا امید از هر کنار


گه به جانم آتش تحمیل تسلیم و رضاست/گه به مغزم برق فکر انتقام و انتحار


سر فکندم پیش و رفتم رو به سوی سرنوشت/ورد آهم دمبدم: " ای روزگار ٬ ای روزگار"


تاج عشق آری به خاکستر نشینان می دهند/هر گدای عشق را حافظ نخواند شهریار
..
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان