امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

◘•♦ ؋ـرهنگ ناܢܢ و ناܢܢ گزینے ♦•◘

#11
اسامی پادشاهان ایران

نام پادشاهان به ترتیب سلسله
 
• هخامنشیان (از ۵۵۰ تا ۳۳۰ پیش از میلاد)
  • کوروش بزرگ (پیرامون ۵۵۹ – ۵۲۹ پیش از میلاد)
  • کمبوجیه ( ۵۳۰ – ۵۲۲ پیش از میلاد)
  • گئومات (۵۲۲ پیش از میلاد، به مدت تقریبی هشت ماه)
  • داریوش بزرگ – داریوش یکم (۵۲۲- ۴۸۶ پیش از میلاد)
  • خشایارشا (۴۸۵ – ۴۶۵ پیش از میلاد)
  • اردشیر یکم (۴۶۵ – ۴۲۴ پیش از میلاد)
  • خشایارشای دوم (۴۲۴ پیش از میلاد)
  • سغدیانوس (۴۲۴ – ۴۲۳ پیش از میلاد)
  • داریوش دوم (۴۲۳ – ۴۰۴ پیش از میلاد)
  • اردشیر دوم (۴۰۴ – ۳۵۸ پیش از میلاد)
  • اردشیر سوم (۳۵۸ – ۳۳۸ پیش از میلاد)
  • اردشیر چهارم (۳۳۸ – ۳۳۶ پیش از میلاد)
  • داریوش سوم (۳۳۶ – ۳۳۰ پیش از میلاد)


 
 
 
• سلوکیان (از ۲۴۹ تا ۳۲۴ پیش از میلاد)
  • سلوکوس یکم (از ۳۱۲ تا ۲۸۰ پیش از میلاددیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
    )
  • آنتیوخوس یکم (از ۲۸۰ تا ۲۶۱ پیش از میلاد)
  • آنتیوخوس دوم (۲۶۱ تا ۲۴۶ پیش از میلاد)


 
 
 
• پارت ها
  • ارشک (اشک یکم) (ح۲۵۰- ح۲۴۷ پ.م)
  • تیرداد یکم (اشک دوم) (ح۲۴۷- ح۲۱۱ پ.م)
  • اَردوان یکم (اشک سوم) (ح۲۱۱- ح۱۹۱ پ.م)
  • فریاپت (اشک چهارم) (ح۱۹۱- ح۱۷۶ پ.م)
  • فرهاد یکم (اشک پنجم) (ح۱۷۶- ح۱۷۱ پ.م)
  • مهرداد یکم (اشک ششم) (ح۱۷۱- ح۱۳۸ یا۱۳۷ پ.م)
  • فرهاد دوم (اشک هفتم) (ح۱۳۸ یا ۱۳۷- ح۱۲۸ پ.م)
  • اردوان دوم (اشک هشتم) (ح۱۲۸- ح۱۲۳ پ.م)
  • مهرداد دوم (اشک نهم) (ح۱۲۳- ۸۷ پ.م)
  • گودرز نخست (۹۱ – ۷۸؟)
  • اُرُد نخست (۷۸ – ؟)
  • سیناتروک (اشک دهم) (۷۶ یا ۷۵- ۷۰ یا ۶۹ پ.م)
  • فرهاد سوم (اشک یازدهم) (۷۰ یا ۶۹- ۵۸ یا ۵۷ پ.م)
  • مهرداد سوم (اشک دوازدهم) (۵۸ یا ۵۷- ۵۶ پ.م)
  • اُرد دوم (اشک سیزدهم) (ح۵۶- ۳۷ یا ۳۶ پ.م)
  • فرهاد چهارم (اشک چهاردهم) (ح۳۷- ۲ پ.م)
  • تیرداد دوم (۳۲ – ح۳۰ پ.م)
  • فرهاد پنجم یا (فرهادک) (اشک پانزدهم) (۲ پ.م- ۴ م)
  • ملکه موزا (۲ پ.م- ۴ م) همراه با پسرش فرهاد پنجم
  • اُرد سوم (اشک شانزدهم) (۴- ۶ یا ۷ م)
  • ونُن یکم (اشک هفدهم) (۷ یا ۸- ۱۲ م)
  • اردوان سوم (اشک هیجدهم) (۱۲- ۳۹ یا ۴۰ م)
  • تیرداد سوم (ح۳۶ م)
  • وردان (اشک نوزدهم) (۳۹ یا ۴۰- ۴۵ م)
  • گودرز دوم (اشک بیستم) (۴۱- ۴۵ م)
  • ونن دوم (اشک بیست و یکم) (۵۱ م)
  • بلاش یکم (اشک بیست و دوم) (۵۱- ۷۷ یا ۷۸ م)
  • پاکور (اشک بیست و سوم) (۷۸- ۱۰۸ یا ۱۱۰ م)
  • اردوان چهارم (۱۰۸- ۱۱۰ م)
  • خسرو (اشک بیست و چهارم) (ح۱۱۰- ۱۲۸ یا ۱۲۹ م)
  • بلاش دوم (اشک بیست و پنجم) (۱۲۸ یا ۱۲۹- ۱۴۷ م)
  • مهرداد چهارم (۱۲۸؟ یا ۱۲۹؟- ۱۴۷؟ م)
  • بلاش سوم (اشک بیست و ششم) (۱۴۷- ۱۹۱ م)
  • بلاش چهارم (اشک بیست و هفتم) (۱۹۱- ۲۰۸ م)
  • بلاش پنجم (اشک بیست و هشتم) (۲۰۸- ح۲۱۶ م)
  • اردوان پنجم (اشک بیست و نهم) (ح۲۱۶- ۲۲۶ م)
  • بلاش ششم
  • اردوازد


 
 
 
• ساسانیان
  • اردشیر یکم (اردشیر بابکان) (پیرامون ۲۲۴-۲۴۳)
  • شاپور یکم (پیرامون ۳/۲۴۲-۲۷۲)
  • هرمز یکم (۲۷۲-۲۷۳)
  • بهرام یکم (۲۷۳-۲۷۶)
  • بهرام دوم (۲۷۶-۲۹۳)
  • بهرام سوم (۲۹۳)
  • نرسی (۲۹۳-۳۰۲)
  • هرمز دوم (۳۰۲-۳۱۰)
  • آذرنرسی (۳۱۰)
  • شاپور دوم (ذوالاکتاف) (۳۱۰-۳۷۹)
  • اردشیر دوم (۳۷۹-۳۸۳)
  • شاپور سوم (۳۸۳-۳۸۸)
  • بهرام چهارم (۳۸۸-۳۹۹)
  • یزدگرد یکم (۳۹۹-۴۲۱)
  • بهرام پنجم (بهرام گور) (۴۲۱-۴۳۹)
  • یزدگرد دوم (۴۳۹-۴۵۷)
  • هرمز سوم (۴۵۹-۴۵۷)
  • پیروز یکم (۴۵۸-۴۸۴)
  • بلاش (۴۸۴-۴۸۸)
  • قباد یکم (۴۸۸-۴۹۷)
  • جاماسب (۴۹۷-۴۹۹)
  • قباد یکم (۴۹۹-۵۳۱) (پادشاهی دوباره)
  • خسرو یکم (خسرو انوشیروان) (۵۳۱-۵۷۹)
  • هرمز چهارم (ترک‌زاد) (۵۷۹-۵۹۰)
  • بهرام ششم (۵۹۰-۵۹۱)
  • خسرو دوم (خسرو پرویز) (۵۹۱-۶۲۸)
  • قباد دوم (شیرویه) (۶۲۸)
  • اردشیر سوم (۶۲۸-۶۳۰)
  • شهربراز (۶۳۰)
  • خسرو سوم (۶۳۰)
  • جوانشیر (۶۳۰)
  • پوراندخت (۶۳۰-۶۳۱)
  • پیروز دوم (۶۳۱)
  • آزرمی دخت (۶۳۱)
  • هرمز پنجم (۶۳۱)
  • خسرو چهارم (۶۳۱)
  • پیروز دوم (۶۳۱)
  • خسرو پنجم (۶۳۱)
  • یزدگرد سوم (۶۳۲-۶۵۱)
  • تازش تازیان (۶۵۱)


 
 
 
• گاوباریان
  • گیل گیلانشاه
  • دابویه
  • فرخان بزرگ
  • اسپهبد دازمهر
  • فرخان کوچک
  • خورشید


 
 
 
• باوندیان
۱- شاخه کیوسیه
  • باو
  • سهراب یکم
  • مهرمردان
  • سهراب دوم
  • شروین یکم
  • شهریار یکم
  • شاپور
  • جعفر
  • کارن یکم
  • رستم یکم
  • شروین دوم
  • شهریار دوم
  • دارا
  • شهریار سوم


 
 
۲- شاخه اسپهبدیه
  • شهریار چهاروم
  • کارن دوم
  • رستم دوم
  • علی یکم
  • رستم سوم
  • حسن یکم
  • اردشیر یکم
  • رستم چهارم


 
 
۳- شاخه کینخواریه
  • اردشیر دوم
  • ممد
  • علی دوم
  • یزدگرد
  • شهریار پنجم
  • کیخسرو
  • شرف الملوک
  • حسن


 
 
 
• طاهریان
  • طاهر بن حسین (طاهر ذوالیمینین)
  • طلحه بن طاهر
  • علی بن طاهر
  • عبدالله بن طاهر
  • طاهر بن عبدالله
  • محمد بن طاهر بن عبدالله


 
 
 
• صفاریان
  • یعقوب لیث
  • عمرو لیث
  • طاهر بن محمد بن عمرولیث
  • لیث بن علی بن لیث
  • محمد بن علی بن لیث
  • احمد بن محمد بن خلف
  • خلف بن احمد


 
 
 
• علویان تبرستان
  • حسن بن زید
  • القائم
  • داعی الحق
  • حسن پسر مهدی
  • داعی صغیر


 
 
 
• سامانیان
  • اسماعیل بن احمد، نامدار به امیر ماضی (۲۹۵ – ۲۷۹ ه‍.ق.)
  • احمد بن اسماعیل, نامی به امیر شهید (۳۰۱ – ۲۵۹ ه‍.ق.)
  • نصر بن احمد، نامی به امیر سعید (۳۳۱ – ۳۰۱ ه‍.ق.)
  • نوح بن نصر، نامی به امیر حمید (۳۴۳ – ۳۳۱ ه‍.ق.)
  • عبدالملک بن نوح، نامی به امیر رشید (۳۵۰ – ۳۴۳ ه‍.ق.)
  • منصوربن نوح، نامی به امیر سدید (۳۶۵ – ۳۵۰ ه‍.ق.)
  • نوح بن منصور، نامی به امیر رضی (۳۸۷ – ۳۶۵ ه‍.ق.)
  • منصور بن نوح (۳۸۹ – ۳۸۷ ه‍.ق.)
  • عبدالملک بن نوح (۳۸۹ – ۳۸۹ ه‍.ق.)


 
 
 
• زیاریان
  • مرداویج زیاری
  • وشمگیر
  • بیستون پسر وشمگیر
  • قابوس پسر وشمگیر
  • منوچهر پسر قابوس
  • انوشیروان پسر منوچهر


 
 
 
• بوییان
  • علی بن بویه دیلمی ملقب به عمادالدوله
  • فنا خسرو بن حسن معروف به عضدالدوله


 
 
 
• غزنویان
  • ناصرالدین سبکتکین
  • اسماعیل پسر سبکتکین
  • سلطان محمود غزنوی (محمود بن سبکتکین)
  • محمد پسر محمود
  • سلطان مسعود غزنوی (مسعود بن محمود)
  • مودود پسر مسعود
  • مسعود دوم پسر مودود
  • علی پسر مسعود
  • عبدالرشید پسر محمود
  • طغرل غاصب
  • فرخزاد پسر مسعود
  • ابراهیم پسر مسعود
  • مسعود سوم پسر ابراهیم
  • شیرزاد پسر مسعود
  • ارسلانشاه پسر مسعود
  • بهرامشاه پسر مسعود
  • خسروشاه پسر بهرامشاه
  • خسرو ملک پسر خسروشاه


 
 
 
• سلجوقیان
  • طغرل بیک
  • الب ارسلان
  • ملکشاه
  • برکیارق
  • محمد بن ملکشاه
  • احمد سنجر
  • محمود


 
 
 
• خوارزمشاهیان
  • قطب الدین محمد
  • علاء الدین اتسز
  • جلال الدین سلطانشاه
  • علاء الدین تکش
  • علاءالدین محمد
  • جلال الدین منکبرنی


 
 
 
• ایلخانان
  • هولاکو
  • اباقاخان هولاکو
  • سلطان احمد تکودار بن هولاکو
  • ارغون‌خان بن اباقا
  • گیخاتون بن اباقا
  • بایدوخان بن طرغان‌
  • غازان بن ارغون
  • اولجایتو خدابنده بن ارغون
  • ابوسعید بهادرخان بن اولجایتو
  • ارپاگاون
  • موسی خان
  • محمد خان
  • ساتی بیک
  • شاه جهان ایلخانی
  • سلیمان خان
  • طغا تیمورخان
  • انوشیروان عادل


 
 
• دودمان‌های محلی
- جلایریان
  • شیخ حسن بزرگ (۷۳۶ق)
  • شیخ اویس بهادرخان (۷۵۷ق)
  • جلال‌الدین حسین‌خان (۷۷۶ق)
  • غیاث‌الدین سلطان احمد بهادر (۷۸۳ق)
  • شاه محمود (۸۱۴-۸۱۳ق)


 
 
- آل مظفر یا مظفریان
  • مبارزالدین محمد (۵۹-۷۱۸ / ۵۸-۱۳۱۸)
  • شاه محمود (۷۶-۷۵۹ / ۷۴-۱۳۵۸)
  • عمادالدین احمد (۹۵-۷۸۶ / ۹۳-۱۳۸۴)
  • نصره الدین شاه یحیی (۹۵-۷۶۴ / ۹۳-۱۳۶۳)
  • شاه شجاع
  • زین العابدین بن شاه شجاع(۸۹-۷۸۶ / ۸۷-۱۳۸۴)
  • شاه منصور (۹۵-۷۹۰ / ۹۳-۱۳۸۸)


 
 
- آل اینجو
 
 
• کیاییان
  • سید امیر کیای مَلاطی ، بنیانگذار حکومت خاندان کیاییان در گیلان. حکومت از (۷۶۳ـ۷۷۶) ق.
  • سید رضی کیا حکومت از (۷۲۹ـ۷۹۹) ق.
  • کارکیا سید محمد اول حکومت از (۸۲۹ ـ۸۳۷) ق.
  • کارکیا ناصر کیا حکومت از (۸۳۷ ـ۸۵۱) ق.
  • کارکیا سلطان محمد دوم حکومت از ◘•♦ ؋ـرهنگ ناܢܢ و ناܢܢ گزینے ♦•◘ 2 ۸۵۱ـ۸۸۳) ق.
  • کارکیا میرزاعلی


 
 
• تیموریان
  • تیمور لنگ
  • خلیل سلطان
  • شاهرخ
  • الغ بیگ
  • عبدالله میرزا
  • بابر تیموری
  • ابو سعید
  • سلطان احمد
  • سلطان محمود
  • سلطان حسین بایقرا


 
 
• قراقویونلو
  • قرامحمد
  • قرایوسف
  • قرااسکندر
  • جهانشاه
  • حسن علی فرزند جهانشاه


 
 
• آق قویونلو
  • قره عثمان
  • حمزه
  • نورالدین علی
  • اوزون حسن
  • سلطان خلیل
  • یعقوب


 
 
• صفویان
  • شاه اسماعیل یکم
  • شاه طهماسب یکم
  • شاه اسماعیل دوم
  • شاه محمد خدابنده
  • شاه عباس یکم
  • شاه صفی
  • شاه عباس دوم
  • شاه سلیمان
  • شاه سلطان حسین
  • شاه طهماسب دوم
  • شاه عباس سوم


 
 
• افشاریان
  • نادرشاه افشار
  • عادلشاه افشار
  • ابراهیم‌شاه
  • شاهرخ‌میرزا


 
 
• زندیان
  • کریم‌خان زند
  • زکی‌خان زند
  • ابوالفتح‌خان زند
  • صادق‌خان زند
  • علی‌مرادخان زند
  • جعفرخان زند
  • صیدمرادخان زند
  • لطفعلی‌خان زند


 
 
 
• قاجار
  • آقا محمدخان قاجار
  • فتحعلی شاه
  • محمد شاه
  • ناصرالدین شاه
  • مظفرالدین شاه
  • محمدعلی شاه
  • احمد شاه


 
 
• پهلوی
  • رضاشاه پهلوی
  • محمدرضاشاه پهلوی
..

 [ ᴇvɪʟ ]
사람들의 수용을 위해 사는 경우, 거절로 죽을거야 

..
پاسخ
 سپاس شده توسط spent † ، ღSηow Princessღ ، پسرشاعر ، ℬʟ∀¢Ḱ~ℬøÅяÐ ، ѕтяong
آگهی
#12
اسم های پسرانه مذهبی
-> حرف الف
ابراهیم
احسان
الیاس
امین
اشراق
ادریس: (اَعلام) نام یکی از پیامبران که در قرآن کریم نیز دو بار ذکرش آمده، در تورات ادریس همان «اخنوخ»و «خنوخ» است
اسماعیل
اسحق
احمد
اصغر
اکبر
امیر : پادشاه، حاکم ، به صورت پیشوند در ابتدای بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند امیربانو، امیر پویا، و امیرحسین
ایلیا : ﺭاﺳﺘﮕﻮﻯ ﺑﺰرﮒ – (ریشه اسم سریانی) ﻧﺎﻡ ﺣﺿﺮﺕ ﻋﻠﯽ (ﻉ) در ﺗﻮراﺕ
ایمان



-> حرف ب
برهان
بشیر
بیّن
بهجت
باقر



-> حرف پ
توحید
تراب



-> حرف ث
ثمین



-> حرف ج
جاوید
جاهد
جمال
جلال
جمیل
جواد
جعفر



-> حرف ح
حافظ
حامد
حنان
حجت
حسام
حسان
حسن
حسین
حکمت : فلسفه به ویژه فلسفه اسلامی ، خردمندی، فرزانگی
حمید
حنیف


-> حرف د
داوود
دانیال (ریشه عبری) به معنی ﺧﺪا ﺣﺎﮐﻢ ﻣﻦ اﺳﺖ‌ – از پیامبران الهی



-> حرف ر
رحمان
راشد
رضا
رحمت
رشید
رسول



-> حرف ز
زاهد
زین العابدین



->حرف س
سبحان
سرمد
ساجد
سعید : خوشبخت ، سعادتمند ، خجسته، مبارک
سینا
سلیمان
سجاد



-> حرف ش
شاهد
شبیر : شیر کوچک ، لقب امام حسین در کودکی
شهاب
شکور



-> حرف ص
صیام
صارم
صابر
صالح
صادق
صیّب



-> حرف ض
ضیاء



->حرف ط
طاها
طالب



-> حرف ظ
ظهیر



-> حرف ع
عادل
عارف
عاصف
عبدالله
عبدالکریم
عرفان : یکی از مراحل سلوک، معرفت
عزیز
عطا
علی
عماد
عمران : نام پدر موسی پیامبر(ص)، نام سوره ای در قرآن کریم



-> حرف ف
فواد : دل ، قلب



-> حرف م
ماهد
محمود
معین
مبین
محمد
مجید
محسن
مرصاد
محراب
میکائیل
مسلم
مسعود : نیکبخت، سعادتمند، مبارک، خجسته
مسیح
مشکات : مکان نورانی – چراغدان – طاقی بلند که چراغ را در آن گذارند (پسرانه/دخترانه)
معراج
متین
مصباح
مهدی : ﻫﺪاﯾﺖ ﺷﺪﻩ، ﻧﺎﻡ اﻣﺎﻡ دوازدﻫﻢ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ
مهدیار : یار مهدی (عج)
میثاق
میعاد



-> حرف ن
نعیم
ناعم



-> حرف و
وحید
وثوق



-> حرف ه
هادی
هانی : مرد دلسوز و مهربان، مسرور ، میسر ، (اَعلام) ، نام یکی از یاران امام حسین(ع) در کوفه ، نام چند تن از مشاهیر عرب



-> حرف ی
یاسین : لقب پیامبر ، اسم یکی از سوره های قرآن
یحیی
یعقوب
یوسف
یونس




–> نام های قرآنی:
رحمان – حمد یک بخشنانده ـ رحمتگر
رحیم – حمد یک مهربان ـ بسثیار رحم کننده
مالک – حمد ۴ صاحب ـ دارنده
فتح‌الله – بقره ۷۶ گشایش الهی ـ فتح و گشودن خداوند
محرم – بقره ۸۵ حرام شده ـ نام اولین ماه قمری ـ تحریم شده
رسول – بقره ۸۷ فرستاده ـ کسی که رسالتی را بر عهده دارد
جبرییل – بقره ۹۸ نام فرشته مقرب الهی و امین وحی بر پیامبر اکرم (ص)
سلیمان – بقره ۱۰۲ نام یکی از پیامبران الهی
احد – بقره ۱۰۲ یکی از صفات خداوند به معنی یگانه ـ واحد ـ تک
قدیر – بقره ۱۰۶ بسیار قدرتمند ـ قادر
ولی – بقره ۱۰۷ صاحب ـ سرور ـ سرپرست ـ مولا
نصیر – بقره ۱۰۷ یاورـ یاری دهنده
محسن – بقره ۱۱۲ نیک ـ نیکو ـ نیک کار
ابراهیم – بقره ۱۲۵ نام یکی از پیامبران الوالعزم الهی که خانه خدا را بنا کرد
اسماعیل – بقره ۱۲۵ نام پسر حضرت ابراهیم که مادرش هاجر می‌باشد
یعقوب – بقره ۱۳۲ نام یکی از پیامبران الهی و پدر حضرت یوسف (ع)
اسحاق – بقره ‌۱۳۳ نام یکی از پیامبران الهی
رووف – بقره ۱۴۳ بسار دلسوز، کسی که رأفت دارد
حجت – بقره ۱۵۰ دلیل ـ برهان
شاکر – بقره ۱۵۸ شکرگزار
غفور – بقره ۱۷۳ آمرزنده، آمرزشگر
رمضان – بقره ۱۸۵ نام یکی از ماه‌های قمری ـ ماه روزه و نزول قرآن
عباد – بقره ۱۸۶ بندگان ـ جمع عبد
عزت – بقره ۲۰۶ بزرگی ـ عزت ـ عزیز بودن
نعمت – بقره ۲۱۱ بخشش
اکبر – بقره ۲۱۷ بزرگتر ـ بزرگ‌ترین
رحمت‌الله – بقره ۲۱۸ رحمت الهی، لطف خدا
داوود – بقره ۲۵۱ نام یکی از پیامبران الهی
علی – بقره ۲۵۵ بلند مرتبه ـ والا
عظیم – بقره ۲۵۵ بزرگ با عظمت
تراب – بقره ۲۶۴ خاک
حمید – بقره ۲۶۷ ستایش کننده، ستوده
حکمت – آل عمران ۲۶۹ حکمت (دانش و آگاهی)
وهاب – آل عمران ۱۵ بسیار بخشنده
رضوان – آل عمران ۱۵ خشنودی، رضایت
حسن – آل عمران ۳۷ نیکو ـ نیکویی
زکریا – آل عمران ۳۷ نام یکی از پیامبران الهی
محراب – آل عمران ۳۷ محل عبادت و سجده‌گاه
نبی – آل عمران ۶۸ صاحب خبر ـ پیامبر
نعمت‌الله‌ – آل عمران ۱۰۳ نعمت خدا، خدادادی، خداداده
محمد – آل عمران ۱۴۴ نام آخرین پیامبر الهی ـ پسندیده ، ستایش شده
ایوب – نساء ۱۶۳ نام یکی از پیامبران الهی ـ صبر ایوب شهرت دارد
یونس – نساء ۱۶۴ نام یکی از پیامبران الهی که مدتی در دهان ماهی بود
برهان – نساء ۱۷۴ دلیل ـ علت
بشیر – مائده ۱۹ بشارت دهنده ـ کسی که خبر شادی بدهد
قادر – انعام ۳۷ توانا
یوسف – انعام ۸۴ نام یکی از پیامبران الهی و فرزند حضرت یعقوب(ع)
الیاس – انعام ۸۵ نام یکی از پیامبران الهی
صالح – اعراف ۷۳ نام پیامبر قوم ثمود
ماشاءالله – اعراف ۱۸۸ آنچه خدا بخواهد ـ خواست خدا
ایمان – توبه (برائت) ۲۳ ایمان
نورالله – توبه (برائئت) ۳۲ نورالهی ـ نور خدا
شفیع – یونس ۳ شفاعت کننده
ضیاء – یونس ۵ نور، روشنی، روشنایی
اصغر – یونس ۶۱ کوچک‌تر، کوچک‌ترین
مجید – هود ۷۳ بزرگوار، تمجید شده
رشید – هود ۷۸ صاحب عقل و خرد، رشد یافته ـ بالغ
سعید – هود ۱۰۵ خوشبخت، سعادتمند
عطاء – هود ۱۰۸ بخشش، موهبت
غلام – یوسف ۱۹ پسر، نوکر
شاهد – یوسف ۲۶ گواه، ناظر، شاهد
امین – یوسف ۵۴ کسی که امانت را رعایت می‌کند
روح‌الله – یونس ۸۷ روح خدا، لقب حضرت عیسی (ع)
جبار – ابراهیم ۱۵ صاحب قدرت و زور، سختگیر
شهاب – حجر ۱۸ نام سنگ‌های آسمانی
جمال – نحل ۶ زیبایی
سبحان – اسراء ۱ منزه، پاک، پاکیزه
شکور – اسراء ۳ بسیار شکرگزار
منصور – اسراء ۳۳ پیروز
خلیل – اسراء ۷۳ دوست، صفت، حضرت ابراهیم (ع)
محمود – اسراء ۷۹ ستایش شده ـ ستوده
فردوس – کهف ۱۰۷ بهشت
عبدالله – مریم ۳۰ بنده خدا
صادق – مریم ۵۴ راستگو، درستکار
طه – طه ۱ نامی برای پیامبر اکرم (ص) از حروف مقطعه قرآن
غفار – طه ۸۲ آمرزنده، بخشنده
سینای – مومون ۲۰ محل عبادت حضرت موسی (ع) ـ طور سینا
مصباح – نور ۳۵ چراغ
هادی – فرقان ۳۱ هدایت کننده
فواد – قصص ۱۰ دل ـ قلب
صباح – صافات ۱۷۷ صبحگاه
یدالله – فتح ۱۰ دست خدا
متین – ذاریات ۵۸ دارای متانت و وفار ـ سنگین و استوار
جلال – الرحمن ۲۷ صاحب بزرگی و عظمت
حسان – الرحمن ۷۰ نیکو ـ نیک
احمد – صف ۶ یکی از نام‌های پیامبر اکرم
ودود – بروج ۱۴ دوست ـ یار
حافظ – طارق ۴ نگهدارنده ـ نگاهبان
نصرالله – نصر ۱ یاری خدا
صمد – توحید ۲ بی‌نیاز
..

 [ ᴇvɪʟ ]
사람들의 수용을 위해 사는 경우, 거절로 죽을거야 

..
پاسخ
 سپاس شده توسط F A R ! N ، ღSηow Princessღ ، پسرشاعر ، ℬʟ∀¢Ḱ~ℬøÅяÐ ، ѕтяong
#13
اسم های دخترانه مذهبی

–>  حرف الف:

آنسه : انس گیرنده ، مانوس ، خو گیرنده ، همنشین نیکو
آمال : ارزوها
آنسه :  مانوس، همنشین نیکو
آتیه : آینده
آلا : نعمتها ، نیکی ها ، از اسامی قرآنی
آیه : نشانه ، نشانه خدا
آیات : جمع آیه، اسم دختر شاعر شیعه بحرینی که بدست آل سعود شهید شد
آینور: اسم ترکیبی ترکی_عربی به معنی نور ماه ، نورانی مثل ماه ، روشنایی ماه ، دختری که چهره اش مانند ماه زیبا و درخشان است.
اسماء الهدی :  نامهای هدایت،از اسامی قرآنی(نامهای هدایت خداوند)
اسماءالحسنی : نامهای نیکو،از اسامی قرآنی(نامهای نیکوی خداوند)
ابتسام : تبسم،لبخندزدن
اکلیل : تاج
اکرم : بزرگوار ، گرامی
اسنا : بانوی بزرگوار و بلندمرتبه
امیرا : بانوی حاکم
امانه : اطمینان و آرامش قلب ، دختری که وجودش مایه قوت قلب است
امینه : مؤنث امین
اصیلا :  بانوی با اصالت
ارون : شاد و شادمان
ایما : اشاره
اسراء : اسم یکی از سوره های قرآن، به معنی معراج پیامبر
الحان : نواهای خوش ، نغمه های دلکش ، صدای موزون و خوش آیند
الیسا : دختری که مانند گل انار لطیف است + مرکب از الیس(عربی)به معنای گل انار و الف تانیث فارسی
 
 
–>  حرف ب:
بشری : بشارت ، مژده ، از القاب قرآن (بشارت برای مومنین)
 
 
–>  حرف ت:
تالیا : تلاوت کننده قرآن ، مرکب از تالی عربی به معنی تلاوت کننده + الف تانیث فارسی (اسم فارسی عربی)
تبارک : یعنی مبارک شد ،از صفات خدا
تبسم : لبخند
ترنم : زمزه یک نغمه، آواز، نغمه
تکتم : نام چاه زمزم،نام مادر امام رضا ،بانوی رازدار و رازنگهدار
تسنیم : رودی در بهشت (سوره مطففین)
تینا : در عربی (طین) به معنی گِل سرخ
 
 
 
–>  حرف ث:
ثنا : حمد، شکر، سپاس
ثمر : ثمره، میوه
ثمره : میوه
ثمینا : گرانبها و ارزشمند (ترکیبی عربی -فارسی)
ثمینه : گرانبها
ثمین : گرانبها
 
 
–>  حرف ج:
جنان :  بهشتها ،باغها،از اسامی قرانی
 
 
–>  حرف ح:
حنیفا : حق ،راست(لقب ادیان توحیدی و مسلک حضرت ابراهیم)
حنیفه: حق ،راست(لقب ادیان توحیدی و مسلک حضرت ابراهیم)
حورا : حور،حور بهشتی
حورانه : مثل حور زیبا
حره :  دختر آزاده ،از اسامی حضرت زهرا، از القاب بانوان اشرافی،(حر اسم اولین شهید کربلا هم هست)
حامده :  سپاسگزار،حمدکننده خدا
حدیث : سخنی که از پیامبر(ص) یا بزرگان دین نقل می کنند ، داستان، سرگذشت، سخن
حدیثه :  نو و تازه
حکیمه : زن حکیم و دانشمند،از القاب حضرت زهرا
حسنی : نیکو،پسندیده
حسنیه : نیکوتر، کار نیک، عاقبت نیکو
حسنا : زن زیبا
حسیبا : مرکب از حسیب به معنای پاک نژاد و پاکزاد و الف نسبت دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
،  دختر با اصل و نسب
حمراه(hamraah) :  حوری لقا، در کمال زیبایی (سفید)
حمرا : سرخ
حماسه : دلیری و شجاعت،کار افتخارآفرین
حنا : نام گیاهی بهشتی
حنان : بسیار مهربان ،یکی از نام های خداوند ،در دعای جوشن کبیر می تونید ببینید
حنانه : ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ، ﺑﺨﺸﺎﯾﻨﺪﻩ ، ﺑﺴﯿﺎر ﻧﺎﻟﻪ ﮐﻨﻨﺪﻩ ، ستونی که قبل از ساختن منبر پیامبر اسلام(ص) هنگام وعظ به آن تکیه می‌فرمودند
حور آسا : حور(عربی) + آسا(فارسی) آن که چون حور زیباست
حور آفرین : حور( عربی) + افرین (فارسی)= آفریننده حور یعنی زنی که دختر زیبا بدنیا میاورد
حوردیس : انکه چون حور زیباست
حور رخ : همانند حور
حورزاد : زاده حور ،از شدت کمال زیبایی انگار از نسل حور است
حوری دخت : دختر حوری
حوروش : آنکه چون حور زیباست
حور بانو
حوریا : آنکه چون حور زیباست
حلما : دختر صبور ،از صفات حضرت زینب
حلیا : آنچه در چشم خوش میدرخشد (حلی+ا)
حلیه : زینت ،زیبا و خوش اندام، دیبای بهشتی
 
 
–>  حرف خ:
خزر: فتان – دختر که عشوه هایی زیرکانه می ریزد
خضرا: سبز دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
، تازه
 
 
–>  حرف د:
دینا : اسم خواهر حضرت یوسف دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
، به معنی دین هم هست
دعاء : دعا،راز و نیاز و درخواست
درا (dorra◘•♦ ؋ـرهنگ ناܢܢ و ناܢܢ گزینے ♦•◘ 2 دختر زیبا و ارزشمند ،مانند در
درسا:  مانند در، مروارید ، در(عربی) + سا(فارسی)
 
 
–>  حرف ر:
ردا : عقل و خرد
راحل : دختر مهاجر
رافعه : اوج دهنده، رفیع کننده (باعث افتخار)
رایان : اسم کوهی در حجاز
رایحه :عطر خوش(رایحه الجنت) ،عطر حضرت زهرا
راکعه : رکوع کننده،(در قرآن آمده:وارکعوا مع الراکعین)
راحیل : نام یک فرشته، راحیل عربی شدهٔ لغت عبری رَجِل به معنای بی گناه است. راحیل همسر دوم و محبوب یعقوب و مادر یوسف است. نام او در کتاب پیدایش در تورات ذکر گشته‌است. راحیل دختر لابان و خواهر کوچک تر لیاه است. مادر یعقوب، ربقاه ، خواهرلابان بوده‌است. راحیل در نزدیکی بیت‌لحم یهودیه مدفون است.
رحمه : نام همسر حضرت ایوب
رضیه : اسم بانوی پادشاهی که بر هند در زمان سلطنت مسلمانان سلطنت کرد
رضوانه : بهشتی ، زیبارو
رمان : انار ،میوه بهشتی در قرآن
رمانه : دختری که مانند انار لطیف است
ریحان : گیاه و گل خوشبو و معطر، در حدیثی از امام علی (ان المرئه ریحانه و… ترجمه: زن (دختر و …) مانند گل خوشبویی است،پس به انجام کارهای سخت وادارشان نکنید)
ریحانه : گل خوشبو و معطر (مثل اسم قبل،نام مادر امام رضا،از القاب حضرت زهرا
رانیا : قریب و نزدیک
رمیصا : بانوی دلیر و جنگجوی صدر اسلام که از زنان دیگر و همچنین خیمه پیامبر دفاع کرد تا اینکه پس از مقاومت و دلیری بسیار شهید شد(ام سلیم ، دختر ملحان بن خالد بن زید یکی از صحابه معروف رسول الله،همچنین نام یکی از دو ستاره ای که بر ذراع است)
رمیصا : بانوی دلیر و جنگجوی صدر اسلام که از زنان دیگر و همچنین خیمه پیامبر دفاع کرد تا اینکه پس از مقاومت و دلیری بسیار شهید شد(ام سلیم ، دختر ملحان بن خالد بن زید یکی از صحابه معروف رسول الله،همچنین نام یکی از دو ستاره ای که بر ذراع است)
 
 
–>  حرف ز:
زمزم : نام چشمه ای که به خاطر دعای مادر حضرت اسماعیل در مکه نمایان شد
زوفا : گیاهی معطر از خانواده نعنا
زیتون : از اسامی قرآنی و یکی از میوه هایی که در قران به آن سوگند خورده شده،نماد فلسطین و همچنین صلح و انسان دوستی
زیتونه : یک دانه زیتون
 
 
–>  حرف س:
ساهره : چشمه روان
سالمه : بدون عیب، در کمال سلامت
سامره : نام شهری در عراق که مرقد امام دهم و یازدهم در آن واقع شده است
ساجده : دختر سجده کننده(عبادت کننده خدا)
ساعده : دختر مددیار، یاری کننده
سامیرا: سمیرا، زن بزرگوار، نام محلی در نزدیکی مکه،نام عمه شیرین در داستان خسرو و شیرین ترجمه عربی مهین بانو است
سامیه : یعنی بانوی بلندمرتبه و از القاب حضرت زینب
سبا :  سوره ۳۴ قرآن کریم، شهری در یمن که بلقیس ملکه آنجا بوده، در عبری به معنی انسان
ستیا (setia)  : زن با حیا دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
.  بانوی بلند مرتبه . نام حضرت معصومه که دختر حضرت موسی ابن جعفر هستند
ستیلا (satila)  : نام دختر امام موسی کاظم و لقب حضرت مریم
سدنا: (Sednā) سجده کننده بر خانه خدا – مرکب از سدن(عربی) به معنای سجده کردن به کعبه + ابف فاعلی (فارسی)
سدن (saden) : پارچه ای که روی کعبه می کشند،خدمتکارکعبه
سجده : معنیش روشه
سلاله : یعنی نسل، از القاب حضرت زهرا
سلوا (سلوی) : نوعی پرنده(بلدرچین) در قرآن که در بهشت هم هست
سلوی (بر وزن حلوا) : کبوتر بهشتی در قرآن
سما : آسمان
سمانه : سمانی بلدرچین
سمین : چاق، فربه ، ارزشمند و عالی ، معمولاً در مورد سخن و شعر گفته می شود
سوره : سوره قرآن
سنا : روشنایی
سندس (sandas◘•♦ ؋ـرهنگ ناܢܢ و ناܢܢ گزینے ♦•◘ 2 پارچه ای ابریشمی و لطیف ، در قرآن آمده است که لباس ابرار از جنس سندس ساخته شده استدمعنی دیگرش میشه دختری که پوشاننده بهشتیان است
 
 
–>  حرف ش:
شریفه : زن شرافتمند
شعری (shera) : نام ستاره ای دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
،  در قرآن هم آمده
شفیعه : زن شفاعت کننده
شکرانه : معنیش روشه
شمسا : دختری که مانند خورشید است،درخشان و پرتوافشان
شمیس : خورشید کوچک
شیما : زنی که روی چانه اش خال دارد ، زن زیبای عرب، نام دختر حلیمه سعدیه دایه پیامبر(ص)
 
 
–>  حرف ص:
صالحه : دختر و زن نیکوکار
صبا : نسیم ملایمی که از طرف شمال شرق می وزد، پیام رسان میان عاشق و معشوق، نام یکی از شعب بیست و چهارگانه موسیقی قدیم
صبرا : بردباری
صدف : نوعی جانور نرم تن که قدما اعتقاد داشتند اگر قطره باران در آن جا بگیرد به مروارید تبدیل می شود ، نام سه ستاره به شکل مثلث
صونا : دوری از گناه ، خویشتنداری از گناه
صهبا : شرابی که مایل به سرخی باشد، شراب انگوری
 
 
 –>  حرف ض:
ضحی : سپیده صبح،در قرآن بهش قسم خورده شده
 
 
 –>  حرف ط:
طهورا : پاکیزه، پاک کنندهدیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 ،  از اسامی قرآنی (شرابا طهورا)
طاهره : طاهر، زن پاک و مبرا از عیب، لقب فاطمه زهرا (ع) و لقب خدیجه همسر پیامبر (ص)
طناز: بسیار زیبا، دلنشین و فریبنده
طنان : پرطنین، بلندآوازه، مشهور
 
 
 –>  حرف ع:
عذرا : دوشیزه، باکره، بکر، لقب مریم(ع) و لقب فاطمه(س)، نام معشوق وامق
عرشیان : عرش(عربی) + ی (فارسی) + ان (فارسی) ملائکه، فرشتگان
علیا : رفیع، والا
 
 
 –>  حرف ع:
عارفه : زن عالم و عارف
عادله : مؤنث عادل، بانوی با انصاف
عابده : زن عبادت کننده
عاتکه : نام دختر عبدالمطلب(جد پیامبر(ص) ) در واقع نام عمه پیامبر
عادیات : اسم سوره ای از قرآن
عالیه : عنوانی احترام آمیز برای بانوان،به روایتی نام دختر امام علی النقی(ع)
عامره : آبادکننده
عسل : از اسامی قرآنی، در قرآن دربارش گفته شده: در ان نوعی شفاست.
عطیه : هدیه عطا شده (از طرف خداوند)
عفاف :  پاکدامنی
عفیف : پاک دامن
عفیفه : زن پاک دامن
علیا (elia) : بانوی والا،رفیع ، فکر کنم مونث “علی” باشه
عهدیه : پای بند به عهد و پیمان
 
 
 –>  حرف غ:
غدیره : گیسوی بافته شده، مونث شده کلمه (غدیر)
غانیه : دختر جوان پاکدامن
 
 
 –>  حرف ف:
فائزه : نائل ، رستگاردیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
،  از اسامی قرآنی
فائقه : پیروز شده
فارهه : دختر زیبا و با نمک
فاطمه : نام دختر پیامبر(ص) ، زنی که بچه خود را از شیر گرفته باشد
فریضه : عمل واجب
فصیحه : فصیح و گویا،بانوی فهمیده
فهیمه : فهیم
 
 
–>  حرف ک:
کوثر : نیکی بسیار، نام یک سوره قرآن که درباره حضرت زهراست
کاملیا
 
 
–>  حرف ل:
لیلا : درازترین و تارترین شب، سرخوشی از می، همسر پیامبر اسلام
لیالی : شبها
 
 
–>  حرف م:
ماریه :  زن سپید و درخشان، نام یکی از همسران پیامبر
ماه سمین : ماه + سمین = (به مجاز) ارزشمند ، خوب ، عالی) ماهِ خوب ، عالی و ارزشمند ؛ (به مجاز) ماه روی گران بها و ارزشمند .
مائده (Mā-‘ede) :  خوردنی، طعام، نام سوره ای در قرآن کریم
مکرمه (mokrame) :  مورد احترام واقع شده،بانوی محترم
مبینا :  آشکار و روشن، از اسامی کلام وحی
متانت : وقار ، حالت استواری و سنگینی در رفتار همراه با پرهیز از نشان دادنِ هیجان‌های درونی
متینا :  دختر متین و باوقار
محدثه :  مؤنث محدث، گوینده سخن
محنا : ﺑﻪ ﺣﻨﺎ ﺧﺿﺎﺏ ﮐﺮدﻩ، به ضم میم و فتح ح و تشدید نون
محیا :  یکی از صفات خدا ،زنده و پویا
محیصا :  رستگار شده ، پاک و آمرزیده (به فتح میم). در قرآن کریم به معنای محل فرار و پناهگاه آمده است (دارای ریشه پارسی و مذهبی)
مشکات :  (در قدیم) چراغدان، از واژه‌های قرآنی ، مکان نورانی – طاقی بلند که چراغ را در آن گذارند
ملیسا :  زمانی بین مغرب و نماز عشا؛ ماه صَفر؛ ماهی بین آخر گرما و زمستان (ریشه یونانی)
ملیحه :   (در قدیم) (به مجاز) ملیح، زیبا و خوشایند، دارای ملاحت، با نمک؛ (در قدیم) دوست داشتنی و مورد پسند
ملیکا :  اسم رومی، مادر امام مهدی
مهنا (mohanna ) : گوارا و خوش
مهدی (مهدا خونده میشه،دخترونست ) : هدایت شده ،(اگه موضع ظهور بچه دار شدین بذارین ،هدایت شده بدست مهدی)
مهدیه (Mah-die) :  عروس
 
 
–>  حرف ن:
نفیسه : گران بها، قیمتی؛ ارجمند و گرامی
نسیبه : دارای اصل و نسب؛ خویشاوند و نزدیک
نور : روشنایی، فروغ، از نامهای خداوند، نام سوره ای در قرآن کریم
نورا : درخشان ،تابان(از نور میاد)
نها : عقل و خرد (اسم قرآنی)
 
 
–>  حرف و:
وفا
 
 
–>  حرف ه:
هانیه :  شادمان و خوشبخت، مهربان و دلسوز ، لقب حضرت زهرا (کلمه حانیه برای اسم اشتباه است ، حانیه یعنی زنی که پس از مرگ همسرش به او وفادار می ماند و در کنار فرزندش به پرورش او همت می گمارد)
هدیه زهرا :  دختری که هدیه و عطیه از طرف حضرت زهراست
هدی :  هدایت، از القاب قرآن، (هدایت برای مومنین)
 
 
–>  حرف ی:
یامین : لقب راحیل ، همسر حضرت یعقوب (مادر بنیامین و یوسف)
یسری: راحتی، آسانی، گشایش، دختر خوش قدم (یسرا)
..

 [ ᴇvɪʟ ]
사람들의 수용을 위해 사는 경우, 거절로 죽을거야 

..
پاسخ
 سپاس شده توسط ღSηow Princessღ ، First Star ، ℬʟ∀¢Ḱ~ℬøÅяÐ ، ѕтяong
#14
خــوب شد اسمه پادشاه هارو گذاشتی .. انقد که تاریخُ خـوب بهمــون یــاد دادن بعضی از این سلسله هارو نمیشناسیم .. :|
پاسخ
 سپاس شده توسط L²evi ، ℬʟ∀¢Ḱ~ℬøÅяÐ ، ѕтяong
#15
نقل قول: خــوب شد اسمه پادشاه هارو گذاشتی .. انقد که تاریخُ خـوب بهمــون یــاد دادن بعضی از این سلسله هارو نمیشناسیم .. :|
اوخی♥
قربونت اجی^_^♥

................................................................................​...........................................
اسم های پسرانه کردی
حرف ئ :
  • ئابا
  • ئاراز (آراز: اَرَس)
  • ئاسو (افق)
  • ئاسوس
  • ئاکار
  • ئاکام (عاقبت، سرانجام)
  • ئاکو (قلهٔ کوه)
  • ئاگرین (آتشین، نام یک کوهستان)
  • ئالان بلند، با حرمت، سخن دلنشین (نام کوهستانی در کردستان)
  • ئاوات (امید)
  • ئارتین ( شعله و گرمای آتش)
  • ئارمین ( منسوب به آرام-پسر کیقباد)
  • ئازا ( دلاور، همریشه با آزاد)
  • ئەگید ( دلاور، اصل این واژه ترکی است)
  • ئەلەند ( تیغ آفتاب، نخستین پرتو بامدادی خورشید)
  • ئەردەلان ( اردلان)
  • ئەردەوان ( اردوان)
  • ئەژدەر ( اژدر)
  • ئەویندار ( عاشق)
  • ئاهورا


 
–> حرف آ :
  • اروان
  • آران (ئاران – قشلاق)
  • آریوان: آتشه وان (آری: به معنی آتشه، وان: نام شهری در ترکیه)
  • آمانج (هدف، مقصد)
  • آمیار
  • آوات
  • افران
  • اورامان
  • اردلان
  • آرتین (حرارت آتش،گرمای آتش)
  • آرژین (آتش زندگی،گرمای زندگی)
  • آسو (افق)
  • آرشین (دوست داشتنی)
  • آکار (خلق و خو، اخلاق)
  • آکام (سرانجام،نتیجه کار)
  • آنیموس (بی نیاز – بخش ناهشیار یا خودِ درونیِ راستینِ هر فرد)
  • آوات (امید و آرزو)


 
–> حرف ب :
  • بریار (عهد و پیمان)
  • باگرو ( تندباد)
  • باهوز ( گردباد)
  • بەلین ( پیمان)
  • بەهیز ( نیرومند)
  • بەرزان ( بلندپایه)
  • بەرهەم ( ثمرە)
  • بەتین ( آتشین)
  • بهنوش (گوارا، بهترین نوش دارو)
  • بلیسه ( شعله، اخگر)
  • بلیمەت ( دلاور)
  • بروسک ( جرقه)
  • بروا ( ایمان)
  • بریار ( تصمیم)
  • بوران ( بوران)


 
–> حرف پ :
  • پارسیا (اهالی پارس)
  • پەژار (افسردەدل)
  • پەشیو (هراسان و افسردەدل «همریشه با پژمان»)
  • پشتیوان (پشتیبان)
  • پشکو (شکوفە)
  • پیشەنگ


 
–> حرف ج:
  • جوانرو (زیبا رو)
  • جوتیکار

 
–> حرف چ:
  • چیا (کوهستان بلند)

 
–> حرف خ :
  • خوشناو (نامدار،نیک نام)


 
–> حرف د :
  • داژیار (روزی ،قدرت)
  • داوین (دامنه کوه)
  • دالاهو (برگرفته از کوهی در کرمانشاه)
  • دانیار (بخشندە)
  • دارا
  • دەرسیم (برگرفته از منطقه درسیم در ترکیه)
  • دیار (دیار، پیدا)
  • دیاری
  • دیاکو (بنیانگذار ایران و اولین پادشاه مادها که شهر هگمتانه (همدان) را بنا نهاد و آنرا پایتخت ایران کرد- مشهور است که در عدالت بسیار دقیق بود)
  • دیلمان (برگرفته از سرزمینی که مابین گیلان و مازندران قرار دارد)
  • دیمەن (چشم‌انداز)


 
–> حرف ر :
  • راژور (جایی بالا،حاکم)
  • رامیار (اهل سیاست، سیاستمدار)
  • راویژ (تدبیر)
  • روژیار (آفتاب،زمانه)
  • روژمان (اندیشه نورانی،مانند روز)
  • روژهات (روزها)
  • راژان
  • راویژ (تدبیر)
  • روژند (نور خورشید)
  • رامان (در شگفت )
  • ریبوار (رهگذر)
  • ریوان (رهگذر)
  • ریباز (راه و شیوه)
  • ریناس (رهشناس)
  • ریبین (رهشناس، دورنگر، راهبین، دوراندیش، آینده نگر)
  • ریبین (دورنگر، راهبین)
  • ریکەوت (کردی)
  • ریزان (وارد، ماهر)
  • رزگار (رستگار، آزاد)
  • روژان
  • روژهلات (شرق)
  • روهات


 
–> حرف ز :
  • زاگروس (زاگرس اصل این واژه یونانی است.)
  • زال (حکمران، چیره)
  • زانا (دانا)
  • زانکو (دانشگاه)
  • زانیار (دانشور، دانا، دانشمد)
  • زمناکو (نام کوهستانی در کردستان)
  • زیلان (کردی)
  • زوران (تلاش، کشتی)
  • زوراب (کردی)
  • زریان (نام یک نوع باد، تندر، طوفان)
  • زیبار
  • زەردەشت


 
–> حرف ژ :
  • ژاکان (پژمرده ، اسم نیست مصدر فعل است)
  • ژیار (زندگی شهرنشینی)
  • ژیکان (قطره ی باران)
  • ژیوار (زندگی)
  • ژاوەرو (ژاورود)
  • ژوان (گفتگوی عاشقانە)
  • ژیر (هوشمند، همریشه با واژه «زیرک»)
  • ژیلوان (کوهنورد)
  • ژیلەمو (اخگر)
  • ژیوار (تمدن)
  • ژیوان (نگهبان زندگی)
  • ژیهات (کاردان، ماهر، شایسته، لایق)


 
–> حرف س :
  • ساکو (کوه بدون گیاه،ساده و بی آلایش)
  • سامران (نامی محلی، بلند و سر فراز)
  • سایمان (مانند سایه)
  • سوران (نام یکی از منطقه های وسیع کردستان همچنین با اضافه شدن+ی=سورانی ؛نام یکی از لهجه های معروف در کردی)
  • سیپان (بلندی مانع باد، نام دوکوه در کردستان)
  • سارو
  • ساکار (پاک و ساده)
  • سامال
  • سانیار (حامی و پشتیبان ، نام یکی از قبایل کرد)
  • سه یوان(کوهی در ایلام)
  • سامرەند
  • سەردار (سردار)
  • سەنگاو
  • سەرکەوت (پیروز)
  • سەرکو
  • سیامه ند
  • سیروان (نام رودی در منطقه هورامان تخت – کردستان)
  • سوران (نام نوعی لهجه ی مادری کردی سورانی – کرد سوران)
  • سردشت (به مکانی رویایی گفته میشود همانند بهشت سرسبز،نام شهری کردنشین در آذربایجان غربی)
  • سَیوان (هاله، اطراف ماه، سایبان، چادر)
  • سیروان


 
–> حرف ش :
  • شالیار (همدم شاه )
  • شاهو
  • شیروان
  • شمِال
  • شیرکو
  • شورش
  • شیوان
  • شوان
  • شڤان


 
–> حرف ک :
  • کاردوخ (نامی برای قوم کرد)
  • کاروان
  • کاویار (مراد،آرزو)
  • کژوان (کوهنورد)


 
–> حرف ل :
  • لاهور (یکتا)

 
–> حرف م :
  • ماردین (نام منطقه ای کرد نشین در ترکیه)
  • ماژان (بزرگان، همچنین مکانی در شهرستان بیرجند)


 
–> حرف ن :
  • نیهاد (نهاد،هدف و مسیری)


 
–> حرف و :
  • وانیار (باسواد)
  • وارو (رهگذر)
  • وفران (در زبان کوردی ایلامی به معنای برف)


  
–> حرف ه :
  • هامون
  • هکار
  • هژار (بینوا، فقیر، تنگ دست)
  • هژیان (ارزنده، شایان ارزش)
  • هاوری ( همراه)
  • هاوراز (همراز)
  • هەلمەت (هجوم ناگهانی، دگرگون‌شده واژه عربی حَمله)
  • هەژار (ندار و فقیر)
  • هەلکەوت (فراز-رونده، چیره)
  • هەلگورد
  • هەلو (آله، عقاب)
  • هەردی
  • هەورام (برگرفته از اورامانی، نام مردمی از سرزمین دیلمان که به غرب ایران مهاجرت نمودەاند)
  • هەوراز ( فراز و نشیب)
  • هیژا ( گرامی، محترم)
  • هیرش (یورش)
  • هورام (زیبا رو، خوش رام ، خنده رو ، ﻣﺮدﻡ ﻣﻨﻄﻖهاوراﻣﺎﻥ ، ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻃﻠﻮﻉ آﻓﺘﺎﺏ)
  • هوزان (آوازەخوان)
  • هومەر
  • هیدی (آرام،ساکت)
  • هەندرین ( نام کوهستانی در کردستان)
  • هوگر ( علاقەمند)
  • هیرش (یورش، هجوم و حمله)
  • هیژا (گرامی، محترم)
  • هیوا (امید)
  • هیمن (آرام ، صبور ، متین، نجیب)
..

 [ ᴇvɪʟ ]
사람들의 수용을 위해 사는 경우, 거절로 죽을거야 

..
پاسخ
 سپاس شده توسط spent † ، پسرشاعر ، ℬʟ∀¢Ḱ~ℬøÅяÐ ، ѕтяong
#16
اسم دختر ایرانی با حرف پ :
پروشات: همسر داریوش دوم
پاداش : پاداش
پارمیدا : از نام های برگزیده
پارمیس : نام دختر بردیا پسر کورش بزرگ
پارند : نیک بختی و فرارونی. نگهبان گنج و خواسته
پاک سیما : از نام های برگزیده
پاکبانو : آناهیتا، بانوی پاک
پاکچهر : خوش صورت
پاکدل : پاکیزه دل، دلپاک، خوش قلب
پاکرخ : از نام های برگزیده
پاکروز : از نام های برگزیده
پاکروی : از نام های برگزیده
پاکفر : از نام های برگزیده
پاکناز : از نام های برگزیده
پاکیزه : بدون آلودگی، پاک
پانته‌آ : پایدار، نام زن آریاسب، سردار نامدار کوروش بزرگ
پرتو : فروغ، روشنایی
پرخیده : سخن سربسته
پردیس : باغ بهشت
پرشت : پر آرزو
پرند : پارچه ابریشمی
پرنیان : حریر ، دیبا
پروانه : از نام های برگزیده
پروین : نام ستاره‌ای
پری : زن زیبا
پری بانو : از نام های برگزیده
پری سیما : زیبا روی
پریچهر : پری رخسار، خوشگل، زیبا روی
پریدخت : از نام های برگزیده
پریدخت : از نام های برگزیده
پریرخ : پری رو، پری رخسار، خوبروی
پریروی : خوشگل، زیبا رو
پریزاد : فرزند پری، فرزند زیبا
پریسا : مانند پری
پریسان : از نام های برگزیده
پریفام : زیبا چهره
پریگون : مانند پری
پریماه : از نام های برگزیده
پریمرز : از نام های برگزیده
پریناز : از نام های برگزیده
پریوش : پری مانند
پگاه : سحر، بامداد
پوپک : پرنده‌ای است، هدهد
پودینه : پونه
پوران : از نام های برگزیده
پوروچیستا : نام کوچکترین دختر اشوزرتشت
پونه : بوته و گلی خوشبو
پیراسته : با نظم، با آرایش
پیرایه : آراسته، آرایش
پیروزه : از سنگ های قیمتی
پانته: آ شاهزاده ای که اسیر کورش بزرگ شد
پریسا:تیس همسر داریوش دوم و نام شاهزادگان
پارمیس: دختر ارشد کورش بزرگ
پارمیس: دختر بردیا – نوه کورش بزرگ
پروشات: در اوستایی به معنی بسیار شاد
پریزاد: زن داریوش دوم هخامنشی
پورچیستا: پردانش-دختر زرتشت-زن جاماسب
پریوش: پریزاد – پریسا – پریداد – پری تن
پُرشاد :خواهر داریوش سوم هخامنشی
پری: ویس دختری در ویس و رامین
پردیس: باغ و بهشت – واژه پارادیز انگلیسی از همین است

اسم دختر ایرانی با حرف ت :
تارا :ستاره
تناز: مادر لهراسب – دختر آرش کمانگیر
تینا: عاشق نوازش
توشنامئیتی: فرشته مهر و دوستی
تیتک: از نامهای زرتشتیان امروزی
تابان : نورانی، فروغمند
تابانروی : از نام های برگزیده
تابانمهر : از نام های برگزیده
تابش : نورافشان
تابناک : پرتو، نورانی
تابنده : تابیدن
تازه : جدید، پرتراوت، لطیف
تاژ : لطیف و نازک
تخشک : خوبرو و زیبا
تذرو : نام دختر داریوش سوم هخامنشی
ترانه : تر و تازه، لطیف، نرم
ترگل : گل تازه
تُرنج : نام میوه ای است
ترنگ : آواز تارهای ساز
تَرَنُم : آواز خوش
تریتی : نام دختر میانه اشوزرتشت
تشتر : نام ستاره تیر. نگهبان باران
تکاو : نام یکی از آهنگ های نامی باربد
تمیس : گیاهی بالا رونده
تناز : نام مادر لهراسب. دختر آرش
تنبور : نوعی ساز، دنبره
تَندُر : بلبل
تندیس : پیکره، تصویر
تِهرت : نام دختر میانه اشوزرتشت
تهمینه : زن رستم و مادر سهراب
توران : از نام های برگزیده
تورانبانو : از نام های برگزیده
توراندخت : از نام های برگزیده
تِیتَک : شبکیه چشم به زبان پهلوی
تیهو : پرنده‌ای خوش رنگ


اسم دختر ایرانی با حرف ج :

جام : پیاله، ساغر
جانانه : دوست داشتنی
جانمهر : از نام های برگزیده
جر یره : زن سیاوخش، مادر فرود
جوانه : جوان، جوانی،رویش

اسم دختر ایرانی با حرف چ :
چام : ناز و عشوه
چشمه : آب طبیعی از کوه
چکاو : نام پرنده ای خوش آواز
چکاوک : آهنگی از موسیقی ایرانی
چَمان : خرامان
چهرزاد : از نام های برگزیده
چیترا : از نام های برگزیده
چیستا : دانش و دانایی . نام جوانترین دختر اشوزرتشت ، ایزد دانش
چیستی : دانش و آگاهی
چیستا: زنی که دارای مقام روحانی و مقدس در ایران بوده
چیستا: فرشته دانش و خرد

اسم دختر ایرانی با حرف خ :

خاور : جای خورشید یا سرزدن خورشید
خجسته : شادباش، مبارک
خجیر : زیبا روی و پسندیده
خرامان : با ناز و وقار راه رفتن
خرم چهر : از نام های برگزیده
خرمدل : خوشدل، خوشحال، شادمان
خندان : خندیدن، با لبخند
خوب چهر : از نام های برگزیده
خوبرخ : از نام های برگزیده
خوبروی : از نام های برگزیده
خوردخت : از نام های برگزیده
خورزاد : از نام های برگزیده
خورشاد : از نام های برگزیده
خورشید : هور، هور شید
خورشید چهر : از نام های برگزیده
خُوروَش : همانند خورشید
خوشبوی : از نام های برگزیده
خوشچهر : نیکو روی
خوشخو : نیک رفتار، با صفا
خوشدل : شاد، شادمان، خوشنود، خوشحال
خوشروی : خوشرو، خوش صورت، خوشگل
خوشگو : خوش سخن
خوشنوا : خوش آواز، خوش آهنگ
خوشه : چند دانه که در کنار هم آویزان باشند


اسم دختر ایرانی با حرف د :

دراج : نام پرنده‌ای است
دُرافشان : روشن، تابان ، شیرین سخن
درخشان : درخشنده، روشنایی دهنده
دُردانه : دانه در، مروارید بزرگ
درسا : از نام های برگزیده
درمان : چاره
دِرمنَه : گیاهی خوشبو
دُرنا : نام پرنده ای است
دریا : از نام های برگزیده
دَستنبو : میوه ای خوشبو
دُغدو : نام مادر اشوزرتشت
دل آرا : مایه نشاط و خرمی
دل آرام : آرامش دهنده دل
دل آشوب : از نام های برگزیده
دل افروز : روشن کننده دل
دل انگیز : نشاط آور
دلاویز : دلپسند، مرغوب، دلخواه
دلبر : یار و معشوق
دلپذیر : دلخواه, پسندیده
دلپسند : پسندیده، مرغوب
دلجو : نوازش کننده
دلخوش : خوشدل، خوشحال ،شادمان
دلدار : دلبر, معشوق, دلیر, دلاور, شجاع
دلشاد : خوشحال ، شادمان
دلکش : دلربا, دلپذیر, دلفریب
دلگرم : خشنود، امیدوار
دلنواز : دلارام, دلجو, دلپذیر
دمساز : همدم، همراز، هم صحبت
دنبره : نوعی ساز، تنبور
دنیا : گیتی ،جهان
دیبا : نوعی پارچه ابریشمی
دیبارخ : از نام های برگزیده
دینا : از نام های برگزیده
دیناز : از نام های برگزیده
دل آسا :نامی ایرانی
درسا: همچون مروارید
داماسپیا: شهبانوی اردشیر یکم


اسم دختر ایرانی با حرف ر :


رادنوش : از نام های برگزیده
رازمهر : از نام های برگزیده
رازیانه : گیاهی خوشبو
رام افزون : شادی افزون ،آرامش بخش
رام دخت : از نام های برگزیده
رامش : خوشی
رامک : آرامش دهنده
رایکا : پسندیده و دوست داشتنی
رایومند : دارنده فروغ و شکوه
رخسار : روی، چهره، صورت ، سیما
رخشا : رخشان، درخشان
رخشانه : رخشان و درخشنده
رخشنده : درخشان ، نورانی
ردیمه : نام زن کمبوجیه و دختر هوتن
رسا : بالغ، بلند
رَسابانو : از نام های برگزیده
رَسادخت : از نام های برگزیده
رُکسانا : نام دختر داریوش سوم هخامنشی
رودابه : فرزند تابان و مادر رستم دستان
روژین : سرخ فام
روشنک : دختر دارا
روناک : روشنایی
رویا : خاطره‌های شیرین
ریواس : گیاهی با شاخه‌های سپید
رُدگون مادر داریوش اول – پرنس در اشکانیان
رائیکا :پسندیده و دوست داشتنی
رادنوش: بانوی شهرین
ردیمه: همسر کمبوجبه – شاهزادگان هخامنشی
رکسانا: دختر داریوش دوم
رائیک: پسندیده و دوست داشتنی
راتا: فرشته بخشش و مهربانی در وندیداد


اسم دختر ایرانی با حرف ز :


زادمهر : برآمده از روشنایی
زرافشان : افشاننده سیم و زر
زراندام : از نام های برگزیده
زربانو : نام دختر رستم و خواهر بانو گشتاسب
زرستان : نام دختر ارجاسب
زرشام : نام دختری از خاندان جمشید
زرگیس : از نام های برگزیده
زرگیسو : از نام های برگزیده
زرمان : زرمانند و بسیار زیبا
زرنگار : از نام های برگزیده
زری : منسوب به زر، زر دار
زرین : طلایی
زرین بانو : از نام های برگزیده
زرین چهر : از نام های برگزیده
زرین چهر: : از نام های برگزیده
زُمرد : گوهر، از سنگ های قیمتی
زیبا : خوبروی، خوش چهره
زیبا دخت : از نام های برگزیده
زیباچهر : خوش رو
زیبارخ : از نام های برگزیده
زیباروی : از نام های برگزیده
زیبنده : شایسته، سزاوار
زیور : آرایش، پیرایه

اسم دختر ایرانی با حرف ژ :
ژاله : شبنم
ژیان چهر : از نام های برگزیده
ژیان دخت : از نام های برگزیده

اسم دختر ایرانی با حرف س :

ساحل : از نام های برگزیده
سارا : از نام های برگزیده
ساغر : جام و پیمانه
سالمه : سالومه
سالومه : حساب سال و ماه
ساویس : با ارزش، گرانمایه
سایه : از نام های برگزیده
سپیتا : سفیدترین و پاکترین
سپیته : سپید و درخشان
سپیده : آغاز بامداد
ستاره : اختر،کوکب
ستی : بانو، خانم، کلمه احترام
سداب : نام گیاهی است
سرور : شادمانی
سَروَر : رییس ، پیشوا
سمن : نام گلی است ، یاسمین
سمن ناز : نام دختر کورنگ
سمنبر : لطیف، سفید و خوشبو
سمنزار : بوستان یاسمن
سمیرا : از نام های برگزیده
سنبل : نام گلی است
سهی : راست، نام زن ایرج
سودابه : نام زن کیکاووس
سوزان : نام زن رامشگر تورانی
سوسن : نام گلی خوشبو
سوگل : از نام های برگزید
سوگند : از نام های برگزیده
سیما : روی ، چهره ،صورت
سیمبر : دارنده اندام سفید
سیمروی : سپیدروی
سیمگون : نقره فام
سیمین : نقره فام، سفید
سیمین چهر : سپیدروی
سیمین دخت : ازنام های برگزیده
سیمین رخ : از نام های برگزیده
سیندخت : نام دختر مهراب، پادشاه کابل
ساینا: سیمرغ
سپاکو: همسر مهرداد چوپان که کوروش بزرگ را پرورش داد
سَتوِش: ستاره باران در زبان پهلوی
سریرا :زیبا – خوش چهره
سندوس: خواهر خشایارشاه
سی سی: کام کامروا – مادر داریوش سوم – دختر اُستان برادر اردشیر دوم
سیندخت: دختر مهراب پادشاه کابل
سپاکو: زن مهرداد چوپان که کورش بزرگ را تربیت کرد
سپنتا: مقدس ایرانی


اسم دختر ایرانی با حرف ش :


شاد آفرید : از نام های برگزیده
شاداب : تر و تازه، خرم – نام سخنوری بوده است
شادبانو : از نام های برگزیده
شادپری : از نام های برگزیده
شاددل : از نام های برگزیده
شادروز : نیک روز، خوشبخت
شادروی : از نام های برگزیده
شادکام : شادمان، کامران، کامروا
شادمان : خوش، مسرور
شادمهر : از نام های برگزیده
شادی : سرور و شادمانی ، خوشی
شادی آور : از نام های برگزیده
شادی افزا : افزاینده شادی و نشاط
شاهدخت : از نام های برگزیده
شاهرو : از نام های برگزیده
شایسته : با ارزش ، سزاوار
شب بو : نام گلی است
شبنم : ژاله
شراره : جرقه، ریزش آتش
شرمین : از نام های برگزیده
شکربانو : از نام های برگزیده
شکرناز : از نام های برگزیده
شکفته : از نام های برگزیده
شکوفه : گل‌های رنگارنگ میوه
شکوه : بلندجایگاه، با عظمت
شگون : خجستگی، با شانس
شنایا : همه چیز دان
شهربانو : نام زن رستم
شهرخ : از نام های برگزیده
شهردخت : از نام های برگزیده
شهرزاد : از نام های برگزیده
شهرناز : نام خواهر جمشید
شهرنواز : خواهر شاه جمشید پیشدادی
شهرو : نام مادر برزویه پزشک
شهرود : نام زن سهراب ومادر یرزو
شهگل : از نام های برگزیده
شهلا : از نام های برگزیده
شهناز : از نام های برگزیده
شهنواز : از نام های برگزیده
شهین : از نام های برگزیده
شهین بانو : از نام های برگزیده
شورانگیز : از نام های برگزیده
شیدا : شیفته
شیدبانو : از نام های برگزیده
شیددخت : از نام های برگزیده
شیدرخ : از نام های برگزیده
شیرین : مزه شادکامی
شیرین گل : از نام های برگزیده
شیفته : عاشق، مجنون
شیوا : رسا و بلند و کشیده
شراره :از نامهای رایج امروزی
شاهیده: پارسا – پرهیزکار
شیددخت: دختر روشنایی و نور

اسم دختر ایرانی با حرف ف :
فایدیم : گل نیلوفر، نام همسر داریوش، دختر هوتن
فراتاگون : نام دختر آرتان، برادر داریوش بزرگ
فرانک : نام مادر شاه فریدون
فرخ ناز : از نام های برگزیده
فرخنده : مبارک، پرارج
فردخت : از نام های برگزیده
فرزان : از نام های برگزیده
فرزانه : گرامی، ارجمند
فرسیما : از نام های برگزیده
فرشته : از نام های برگزیده
فرگون : مانند روشنایی
فرمهر : از نام های برگزیده
فرناز : از نام های برگزیده
فرنگیس : نام دختر افراسیاب، زن سیاوش، مادر شاه کیانی
فرنوش : از نام های برگزیده
فرنی : بسیار ، افزون و فروزان
فروردین : نخستین ماه هر سال
فروزان : نورانی، شعله ور
فروزش : روشن
فروزنده : از نام های برگزیده
فروغ : روشنایی، تابش
فروغبانو : از نام های برگزیده
فریبا : فریبنده
فریماه : از نام های برگزیده
فرین : نام یکی از دختران اشوزرتشت
فریناز : از نام‌های برگزیده
فلامک : الماس گلی رنگ
فیروزه : نگین انگشتر
فرنو: مادر بزرگ اشو زرتشت
فرگون: نام زنان در ایران باستان

اسم دختر ایرانی با حرف ک :
کاساندان : نام زن کوروش بزرگ و مادر کمبوجیه
کامدل : از نام های برگزیده
کامروا : خوشبخت، خرسند
کاویش : پیمانه شیر
کبیتا : نوعی شیرینی
کتایون : نام زن کی گشتاسب در شاهنامه
کشور : از نام های برگزیده
کشوربانو : از نام های برگزیده
کُنیا : دختری که ازدواج نکرده است
کی بانو : از نام های برگزیده
کی دخت : از نام های برگزیده
کیارنگ : از نام های برگزیده
کیانا : طبیعت، اهل هرچیز
کیانبانو : از نام های برگزیده
کیاندخت : از نام های برگزیده
کیسر : از نام های برگزیده
کیمیا : کمیاب
کیوان بانو : از نام های برگزیده
کیوانچهر : از نام های برگزیده
کیواندخت : از نام های برگزیده
کیوانرخ : از نام های برگزیده
کیوانزاد : از نام های برگزیده
کاساندان: همسر کورش بزرگ
کیانا: برخواسته از نسل کیانیان

اسم دختر ایرانی با حرف گ :

گاتا : سرودهای جاودانه اشوزرتشت
گردآفرید : نام دختر گژدهم و یکی از بانوان پهلوان
گردیه : نام خواهر بهرام چوبینه و زن خسرو پرویز
گل آذین : طرز قرار گرفتن گل‌ها بر روی ساقه یا شاخه
گل آرا : از نام های برگزیده
گل آسا : ز نام های برگزیده
گل آفرید : از نام های برگزیده
گل آگین : از نام های برگزیده
گل آور : از نام های برگزیده
گل آویز : از نام های برگزیده
گل آیین : از نام های برگزیده
گل افروز : از نام های برگزیده
گل افسر : از نام های برگزیده
گل افشان : از نام های برگزیده
گل اندام : نازک بدن
گل برگ : برگ های رنگین گل و شکوفه
گل بیز : کلاله گل بیدمشک
گل پر : گیاهی خوشبو
گل پری : از نام های برگزیده
گل پونه : نام گلی همانند نعنا
گل پیکر : از نام های برگزیده
گل تن : از نام های برگزیده
گل چین : از نام های برگزیده
گل خند : از نام های برگزیده
گل دخت : از نام های برگزیده
گل دوست : دوستار گل، گل پسند
گل ربا : از نام های برگزیده
گل سان : از نام های برگزیده
گل سیما : از نام های برگزیده
گل شاد : از نام های برگزیده
گل فشان : از نام های برگزیده
گل گون : سرخ رنگ، برنگ گل
گل گونه : مانند گل، به رنگ گل
گل نوش : از نام های برگزیده
گل وش : از نام های برگزیده
گلاب : از نام های برگزیده
گلاله : از نام های برگزیده
گلباد : از نام های برگزیده
گلباش : از نام های برگزیده
گلبان : از نام های برگزیده
گلبانو : بانویی همانند گل
گلبن : از نام های برگزیده
گلبهار : از نام های برگزیده
گلبو : از نام های برگزیده
گلپاد : از نام های برگزیده
گلچهر : از نام های برگزیده
گلچهره : زیبا، دارای چهره‌ای چون گل
گلدسته : از نام های برگزیده
گلدیس : از نام های برگزیده
گلرخ : خوبرو، خوشگل
گلرخسار : زیبا، خوش چهره
گلرنگ : به رنگ گل
گلروی : خوشگل ، زیبا
گلریز : از نام های برگزیده
گلزاد : زادهگل
گلزار : گلستان ، محل رویش گل‌های فراوان
گلستان : از نام های برگزیده
گلشن : گلزار، گلستان
گلشید : از نام های برگزیده
گلفام : از نام های برگزیده
گلنار : از نام های برگزیده
گلناز : گل انار
گلناز : از نام های برگزیده
گلنام : از نام های برگزیده
گلنواز : از نام های برگزیده
گلی : از نام های برگزیده
گلی ناز : از نام های برگزیده
گهر : از نام های برگزیده
گهربانو : از نام های برگزیده
گهرچهر : از نام های برگزیده
گهردخت : از نام های برگزیده
گهرناز : از نام های برگزیده
گهرنگار : از نام های برگزیده
گوهر : جواهری با ارزش
گوهربانو : از نام های برگزیده
گوهرچهر : از نام های برگزیده
گوهردخت : از نام های برگزیده
گوهرزاد : از نام های برگزیده
گوهرسان : از نام های برگزیده
گوهرشاد : از نام های برگزیده
گوهرشید : از نام های برگزیده
گوهرفشان : از نام های برگزیده
گوهرناز : از نام های برگزیده
گیتی : جهان هستی
گیسو : زلف نگار
گیسیا : از نام های برگزیده

اسم دختر ایرانی با حرف ل :
لبینا: نام یکی از قسمتهای موسیقی کهن ایران
لیدا: مهسان – مهسیما – مهسو- مهرشید
لادن : نام گلی است
لاله : نام گلی است
لاله رو : از نام های برگزیده
لاله گون : از نام های برگزیده
لاله وش : از نام های برگزیده
لبخند : احساس شادی بر لبان
لَچَک : دستمال سه گوش
لیو : خورشید، آفتاب

اسم دختر ایرانی با حرف م :
مهشید: مهسان – مهسیما – مهسو- مهرشید
ملیسا: مرهم – نام زنبور عسل در یونانی
ماندان: ماندانا: – مادر کورش بزرگ – همسر کمبوجیه اول
مرسده: ملکه در ایران

مارال : از نام‌های برگزیده
ماسیس : نام دختر سی زین از خاندان ایرانی سورن
مانترَه : سخن منش انگیز و مقدس
ماندانا : نام دختر پادشاه ماد و همسر کمبوجیه
ماه آفرید : نام زن ایرج مادر منوچهر
ماه بانو : از نام های برگزیده
ماه دیس : از نام های برگزیده
ماهرُخ : خوشگل، زیبا
ماهرو : از نام های برگزیده
ماهوار : مانند ماه
ماهوش : مانند ماه
مخمل : نوعی پارچه
مرجان : از گیاهان دریایی
مرمر : سنگ خوشرنگ و قیمتی
مروارید : گوهر باارزش دریایی
مژده : نوید ، خبر شادی
مژگان : چشم پوش
مَشیانه : نام نخستین زن(حوا)
منیژه : خواهر فرنگیس، دختر افراسیاب
مه پیکر : از نام های برگزیده
مه سیما : ماه رو, ماهرخ، زیبا
مهتاب : نور آرام ماه
مهدخت : از نام های برگزیده
مهر رخسار : از نام های برگزیده
مهرآگین : از نام های برگزیده
مهرآمیز : از نام های برگزیده
مهرآور : از نام های برگزیده
مهراسا : از نام های برگزیده
مهرافروز : از نام های برگزیده
مهرافزا : آنکه مهر و محبت بیفزاید
مهرافزون : از نام های برگزیده
مهرافشان : از نام های برگزیده
مهرانگیز : از نام های برگزیده
مهربانو : از نام های برگزیده
مهرچهر : از نام های برگزیده
مهرچین : از نام های برگزیده
مهرخ : از نام های برگزیده
مهرکیش : از نام های برگزیده
مهرناز : از نام های برگزیده
مهرنگار : از نام های برگزیده
مهرنواز : از نام های برگزیده
مهروی : از نام های برگزیده
مهری : از نام های برگزیده
مهسان : از نام های برگزیده
مهستی : بزرگترین ریشه
مهشید : مهتاب، روشنایی ماه
مهناز : از نام های برگزیده
مهوش : مانند ماه ، خوشگل
مهین : بزرگ، بزرگتر
مورد : نام درخت همیشه سبز
مُوژان : غنچه نرگس
میترا : مظهر دوستی و محبت و صلح وصفا و روشنایی
مینا : نام گلی است
مینو : جهان معنوی
ماندوی: شهبانوی اردشیر سوم شاه ارمنستان
مهدیس: از ماه دیس گرفته شده است به معنی گل چهره
مهرو :به معنی چهره ای همچون ماه
مهدخت: به معنی دختری همچون ماه
مهر آریا :مهر دختر آریایها
مهر آئین: کیش مهر ایرانی
میرتو :از زنان شاهنشاهان هخامنشی


اسم دختر ایرانی با حرف ن :


نازنوش: نامی ایرانی
نیسا: دختر یکی از شاهان پارتی
نیوشه: نیوشا:- گوش دهنده- نوشه
نوشا: پرنس در زمان ساسانیان

نارگل : گل سرخ انار
نارگون : همانند سرخی آتش
ناز : دوست داشتنی، نام گلی است
نازآفرید : از نام های برگزیده
نازآفرین : از نام های برگزیده
نازبانو : از نام های برگزیده
نازپرور : از نام های برگزیده
نازپری : از نام های برگزیده
نازمهر : از نام های برگزیده
نازنین : دارای ناز، نازک اندام
نازیاب : از نام های برگزیده
ناهید : آناهیتا، پاک بانو
نایریکا : از نام‌های برگزیده
نخستین : آغازین، اولین
نرگس : نام گلی است
نساک : نام زن سیامک، پسر کیومرس
نسترن : گلی سپید رنگ
نسرین : از نام های برگزیده
نسیم : هوای ملایم بامدادی
نکوزاد : از نام های برگزیده
نکویار : از نام های برگزیده
نگار : چهره زیبا
نگین : جواهر انگشتری
نورسته : جوانه تازه
نوشین : شیرین و گوارا
نوگل : از نام های برگزیده
نونهال : نهال تازه، درخت جوان
نیایش : نماز بردن
نیکچهر : از نام های برگزیده
نیکچهره : از نام های برگزیده
نیکدخت : از نام های برگزیده
نیکرخ : از نام های برگزیده
نیکروی : از نام های برگزیده
نیلوفر : نام گلی است
نینا : از نام‌های برگزیده
نیوشا : شنونده
نیسا: دختر مهرداد و خوهر میترادات اشکانی
نیشام: نام فرشته نگهبان آذرخش
نوشید: نام مادر مانی نقاش که خود را پیامبر نامید
نائیریکا: بانوان پارسا در دین زرتشتی
نوشید: مادر مانی نقاشی در دوره ساسانی
نِیشام: فرشته نگهبان آذرخش

اسم دختر ایرانی با حرف و :

واپسین : آخرین، بازپسین
واج : زمزمه
وارسته : آزاد
واژه : کلمه، لغت
وَرد : گل سرخ
وِستا : دانش
وهشتیه : نام شهبانوی خشایار شاه
وهوگون : خوشبو، معطر، خوشرنگ
ویدا : در اوستا به چم دانش و فرهنگ
ویس : نام دختر شاه غارن و شهبانو شهرو
ویستا : دانش و فرهنگ
ویرا: ویشکا- ویدا – ویستا
ورتا: نامی پهلوی به معنی گل
ویس: معشوقه رامین در دوره شاهنشاهی اشکانیان
وستا: پردانش – دختر پاکدامن و با اصل و نسب
ویدا: در اوستایی ویستا – پر دانش و فرهنگ
وانوشه: نام گل

اسم دختر ایرانی با حرف ه :
هاله : خرمن ماه
هدیه : پیشکشی
هلیله : نام درختی است
هما : مرغ خوش پرواز
هماچهر : از نام های برگزیده
همافر : از نام های برگزیده
همایون : فرخ، شادان
همدم : از نام های برگزیده
همراز : از نام های برگزیده
همساز : از نام های برگزیده
همگام : همراه، همسفر
هنگامه : وقت و زمان
هوآفرید : خوش ستوده، خوش آمرزیده
هوپاد : خوب نگهداری شده
هوداد : از نام های برگزیده
هور : خورشید
هورام : شاد، خنده رو
هوربانو : از نام های برگزیده
هورتن : از نام های برگزیده
هورچهر : از نام های برگزیده
هورداد : از نام های برگزیده
هوردخت : دختر خورشید
هورزاد : زاده خورشید
هورسان : مانند خورشید
هورشید : خورشید
هورفَر : از نام های برگزیده
هورمهر : از نام های برگزیده
هوروَش : از نام های برگزیده
هوزاد : خوب زاده، اصیل
هوزان : نرگس نوشکفته و نیک دان
هوشبام : سپیده دم
هوفر : نام خواهر یوئشتا
هوگون : خوب گون, خوش رنگ, ممتاز
هووَرشت : نیکوکار
هُووی : نام زن اشوزرتشت, دختر فرشوشتر
هورام: واژه ای پهلوی به معنی خوش رام – خنده رو


اسم دختر ایرانی با حرف ی :


یاس : نام گلی است
یاس رخ : از نام های برگزیده
یاس گل : از نام های برگزیده
یاسمن : نام گلی است
یاسمین : گل یاسمن
یگانه : بی همتا
یوتاب: خواهر آریوبرزن – زنی سردار در آذرآبادگان
یاسمین: پهلوی یاسمن – نوعی گل- دختری در ویس و رامین
پاسخ
 سپاس شده توسط L²evi ، ℬʟ∀¢Ḱ~ℬøÅяÐ ، ѕтяong
آگهی
#17
اسم های دخترانه کردی

-> حرف ئ :
  • ئاسکی (از واژه‌ “ئاسک” به‌ معنی آهو )
  • ئالان (سرخ، نام منطقه ای بسیار مهم در کردستان ایران سردشت)
  • ئالا (بیرق، پرچم/لوا)
  • ئاڵێ (دختر مو بور )
  • ئادان (آدان: زمین حاصلخیز)
  • ئادار (آدار)
  • ئاردا (آردا: نام فرشته‌‌ای در آیین زردشت)
  • ئارژەن (آرژَن)
  • ئاریمان (آریمان)
  • ئارینا (آرینا: نژاد آریایی)
  • ئاشتی (آشتی، صلح)
  • ئاگرین (آگرین: آتشین)
  • ئالووس (آلوس)
  • ئالین (آلین)
  • ئاڤان (آوان: نام کوهستانی در کردستان)
  • ئاڤزەن (آوزَن)
  • ئاڤبین (آوبین)
  • ئاڤشین (آوشین)
  • ئاڤین (آوین)
  • ئارگۆن (آرگُن: به رنگ آتش)
  • ئاژار (آژار: محصول زمین)
  • ئاژنا (آژنا)
  • ئاژوان (آژوان)
  • ئاژین (آژین: زِبر)
  • ئاساره (آساره: ستاره)
  • ئاسکۆڵ (آسکُل: بچه آهو)
  • ئاسمین (آسْمین: یاسمین)
  • ئاشناو (آشْناو)
  • ئالشک (آلِشک: شب‌بو)
  • ئالیا (آلیا: غنچهٔ گل)
  • ئاڵا (آلا: پرچم)
  • ئاماژه (آماژه: اشاره)
  • ئامێز (آمِز: آغوش)
  • ئاوان (آبادانی)
  • ئاورین (آتشین)
  • ئاوین (زیبا، عشق)
  • ئایرین (آیرین: آتشین)
  • ئەتوون (اَتون)
  • ئەدگار (اَدگار)
  • ئەردەلان (اَردلان: نام ولایتی در کردستان)
  • ئەردەم (اَردَم)
  • ئەرمین (اَرمین)
  • ئەرنەواز (اَرنَواز)
  • ئەزموون (اَزمون: امتحان)
  • ئەژین (اَژین)
  • ئەسرین (اَسرین: اشکین)
  • ئەستی (اَستی)
  • ئەلەگەز (اَلَگَز)
  • ئەنوا (اَنوا: پناه)
  • ئەورین (اَوْرین)
  • ئەوین، ئەڤین (اَوین: عشق)
  • ئینانا (اینانا: الههٔ عشق)
  • ئێلیان (اِلیان)
  • ئایرین
  • ئاتوسا
  • ئاتساتژا


 
 
-> حرف آ :
  •  آنیما (بی نیاز – بخش ناهشیار یا خودِ درونیِ راستینِ هر فرد)
  • آروا (نام فرشته ای در آیین زرتشت)
  • آوین (عشق، ریشه اوستایی آن به معنی نگریستن وخوب بررسی کردن)

 
 
-> حرف ب :
  •  باژیلان
  •  به‌یان (بامداد/سپیده دم/کاریوه )
  •  به‌فرین (برفی)
  •  به‌ناز (نازدار)
  •  بیریوان
  •  بیخال (نام ابشاری درکردستان عراق )
  • بادا (بادا)
  • باژیلان(محل وزش باد)
  • بارین (بارین: باریدن)
  • بازیان (بازیان)
  • بازین (بازین)
  • باژیلان (باژیلان، عشیره‌ای از کُردها)
  • بانوورام (بانورام)
  • بانە (بانه: فلات، نام شهری در استان کردستان)
  • باوان (باوان)
  • باوێژان (باوِژان)
  • بانیا (بانیا – بناکننده, سازنده, بنیان‌گذار, موسس)
  • برژانگ (مژه)
  • بریا (بِریا: کاش)
  • بۆژانە (بُژانه: گلی خوشرنگ)
  • بۆنە (بُنه: مناسبت)
  • بووژان (بوژان: احیا)
  • بەدەو (بَدَو: زیبا)
  • بەرافین (بَرافین)
  • بەرامە (بَرامه: بوی خوش)
  • بەدڵ (بَردل: محبوب)
  • بەربانگ (بَربانگ: افطار)
  • بەرسنا (بَسنا: )
  • بەرسین (بَرسین: )
  • بەرکەن (بَرکن)
  • بەرما (بَرما)
  • بەروار (بَروار: نام کوهستانی در کردستان)
  • به‎ژن (اندام)
  • بەژنا (بَژنا)
  • بەژین (بَژین)
  • بەسیلە (بَسیله)
  • بەفران (بفران: برفان)
  • بەفرین (بَفرین: برفی)
  • بەناز (بَناز: نازنین)
  • بەنەدەن (بَندَن: کوه)
  • به‎نه‎وان (اساس)
  • بەوران (بَوران)
  • بەھیا (بَهیا)
  • بەیان (بَیان: بامداد)
  • بیارە (بیاره)
  • بی وینه (بدون نظیر)
  • بێری (بِری: شیردوش)
  • بێریڤان (بِریوان: شیردوش)
  • بێژا (بِژا)
  • بێژان (بِژان)
  • بێژین (بِژین)
  • بیسان (بستان)
  • بێستان (بِستان: بوستان)
  • بێشەنگ (بِشَنگ)
  • بیگرد
  • برفین (برفی)


 
 
->حرف پ :
  • په‎خشان
  • په‌ریخان
  • پرشنگ (پرتو)
  • پاراو (پاراو)
  • پاکان (پاکان: نیکان)
  • پاکانە (پاکانه: تبرئه، مبری)
  • پاکاو (پاکاو)
  • پاکینە (پاکینه)
  • پرووشە (پُروشه: دانه‌های ریز برف)
  • پڕژین (پُرژین)
  • پڕناز (پُرناز)
  • پژال (پژال: جوانهٔ نازک)
  • پەرژین (پَرژین: پرچین)
  • پەرگوڵ (پَرگُل)
  • پەروە (پَروه)
  • پەرەنگ (پَرَنگ)
  • پەژنا (پَژنا)
  • پەسار (پَسار: نسار)
  • پەسنۆ (پَسنو)
  • پەسیرە (پَسیره)
  • پەلەک (پَلَک)
  • پەلشین (پَلْشین)
  • پێتۆ (پیتو)
  • پیفۆک (پیفُک)
  • پێلوو (پِلو: پلک)
  • پرسیاتیس


 
 
-> حرف ت:
  • تافگه  (آبشار)
  • تانیا  (تالار – تهنیا – دختر تنها)
  • ته‌لار
  • تارا  (=ستاره، اصل این واژه بابلی است که به زبان هندی و زبان فارسی راه یافته)
  • ته‎نیا  (تنیا: تنها)
  • تریفه‌  (نور مهتاب )
  • ترووسکه
  • ترلال  (زیبا،نوعی اسب)
  • توار  (نوعی ریسمان و کردی به معنای پرنده)،نام محلی در دوسیور کشور فرانسه )
  • تووشیار  (اشعه ی خورشید)
  • تیام
  • تیبا  (آهو ، عشوه خوبان)
  • تیروژ  (پرتو خورشید)


 
 
-> حرف ج :
  •  جوان (زیبا / خوشگل)
  • جیهان
  • چاوجوان (زیبا چشم)
  • چاورەش (سیە چشم)
  • چکاوک (نام پرندەای)
  • چنور (نام گلی خوشبو)
  • چرو (غنچە)
  • چیمەن (سبزه و طبیعت)
  • چوپی (نوعی رقص کردی)


 
 
->حرف چ:
  •  چاوان (چشم ها)
  • چاوجوان (زیباچشم)
  •  چاوره‌ش (سیه‌چشم)
  •  چنور (نام گلی خوشبو)
  •  چرو (غنچه‌)
  • چنور (گیاهی خوشبو)
  •  چیمن (سبزه‌ و طبیعت) چیمه‌ن
  •  چوپی (نوعی رقص کردی )


 
 
-> حرف خ :
  • خەزال (غزال)
  • خەزیم
  • خوزگه (آرزو، حسرت)
  • خوناو (باران آهسته و دلپذیر)


 
-> حرف د :
  • دیلان (نوعی رقص کردی )
  •  دیانا (نام شهری در کردستان عراق/ نام خدای مصریان)
  • دایان (مادر،جمع مادران،دایه)
  • دلژین (باصفا زندگی کردن)
  • زانا (دانا)
  • دیلان (نوعی رقص کردی)
  • دلنیا (دلگرم و مطمئن، قابل اطمینان)
  • دلووان (مهربان)
  • دلوین (رباینده دل، عشق)
  • دیانا (نام شهری درعراق، نام الهه رومی)
  • دیمَن (چشم انداز)


 
 
-> حرف ر :
  • رازان
  • رادین (راه دین)
  • راشین (راه سبز)
  •  روناک (روشنا، روشن، نورانی)
  •  ریژنه‌ (باران تند در هنگام آفتاب)
  • رازاوه (آراسته،تروتمیز)
  • راژانه (نام گیاهی داروی)
  • روجا (آفتاب،در پارسی میانه مورد استفاده قرار میگرفت)
  • روجیار (جمع آفتاب)
  • روژآوا (غروب، غرب)
  • روژا (روزها)
  • رژان (چشمان درشت و شهلا)
  • روژان (روزها)
  • روژانو (روز نو)
  • روژبین (راهنما و هدایت کننده روز)
  • روژدا (مادر زندگی)
  • روژه (الماس)
  • روژیار (میانجی روز و روشنایی، آفتاب، خورشید)
  • روژیا (یکی از روزها)
  • روژیتا (مانند روز و روشنی)
  • روژینا (چشم انداز روشنایی،روژین)
  • روژ (خورشید) Roj
  • روژین (زیبارو، مانند روز، خوروَش)
  • روناک (روشنا)
  • ریژنه (باران تند در هنگام آفتاب)
  • روناهی (تابناک)
  • رونیاس (روناس)
  • ریژین (هوش)
  • ریبوار
  • روژینه
  • رویسا (چشمه آب روشن)


 
 
-> حرف ز :
  • زارا (پسندیده)
  • زریان (بادجنوب)(بهمن)
  • زوزان
  • زیرین


 
 
-> حرف ژ :
  • ژوان
  • ژیانا (زندگی،حیات)
  • ژین (زندگی)
  • ژینا (زندگی)
  • ژیلا
  • ژینو (زنده، زندگی تازه،زندگی دهنده)
  • ژیار (تمدن)
  • ژیوان (زی بان/بانی زندگی)
  • ژینوس
  • ژه نیار
  • ژاله
  • ژیله
  • ژین
  • ژاکاو (پژمرده)


 
 
-> حرف س :
  • سابات (جزء اول آن «سا» به معنای آسایش و جزء دوم آن «بات» نمودار ساختمان، آبادی و عمارت است)
  • سازان
  • سه‌ما (رقص، سماع)
  • سکالا
  • سروشت (طبیعت)
  • سروه‌ (نسیم)
  • ستران (ترانه،آواز)
  • سوزان
  • سوکار (نام کوهستانی در کردستان)
  • ساریژ (درمان شدن)
  • سمانه
  • سایدا (سایه مادر)
  • سروه
  • سادیا
  • سوژین
  • سازان
  • سەیران
  • سکالا
  • سروشت (طبیعت)
  • سروه (نسیم)
  • ستران
  • سنور (مرز)
  • سوزان
  • سوکار (نام کوهستانی در کردستان)
  • سوما (روشنایی)
  • سبر
  • سدری
  • سولاف (آبشار کوچک)
  • سولان (نام گلی)
  • سولین (غنچه گل)
  • سویند (سوگند، تلفظ souven، قسم، استواری بر پیوند، استواری بر گفتن و راست گفتن)
  • سه رگول (سرگول، تلفظ sargol، نوبر، گلچین)
  • سه یران


 
-> حرف ش :
  • شاجوان (شایه‌ستا شه‌نۆ شلخا)
  • شاگول (شازه مان شه ڤاهه نگ شن)
  • شتاو / شه تاو (رودخانه ی جاری پر آب، آبشار)
  • شنو (اشنویه)
  • شنه‌ (نسیم آرام و دلپذیر بهاری)
  • شه‌پول (موج، آبخیز)
  • شه‌مام
  • شاین (شاهدانه)
  • شنیان (وزیدن نسیم،آرزو کردن،خنده نوزاد)
  • شونا (نوعی گیاه،اثر)
  • شلیر (۱. سوسن ۲. لاله)
  • شوخان (=شوخ و شنگ)
  • شنو (اشنویه)
  • شنه (نسیم آرام و دلپذیر بهاری)
  • شەپول (موج دریا، آبخیز)
  • شه م
  • شەمام
  • شەرمین
  • شه نگه (زیبا)
  • شەوبو
  • شوشه (پاک)
  • شیلان (گل نسترن)
  • شیما (در کردی به معنای دخترانه، دارای ریشه عربی)


 
 
-> حرف ف :
  • فرمیسک (اشک)
  • فینک (خنک و دلچسب)


 
 
-> حرف ق :
  • ڤیان (=عشق)


 
 
-> حرف ک :
  •  که‌ژال (آهو، گونه‌ای از واژه خه‌زال/غزال )
  •  کویستان (کوهستان )
  •  کوردستان(کردستان )
  • کردیا(دختر کرد)
  • کازیوه (سپیدی صبح تا آنجا که همه افق را فراگیرد)
  • کیژان (جمع دختران)
  • کالێ (=دختر چشم آبی با گیسوان طلایی)
  • کانی (=چشمه)
  • کەژال (=آهو، گونەای از واژه خەزال=غزال، اصل این واژه عربی است.)
  • کویستان (=کوهستان)
  • کوردستان (=کردستان)
  • که ژان
  • کیاناز
  • که ویار
  • کاژین
  • کارین
  • کارل
  • کارن
  • کژین(جامه ابریشمی)


 
 
->حرف گ :
  • گلاریس (زلف تابیده، موی بافته شده به زیبایی و آراستگی)
  • گیوا (جذاب و گیرا)
  • گلاره (چشم، حبه ی انگور)
  • گەلاویژ (ستاره شباهنگ، نوعی ستاره که درشبهای تابستان نمایان میشود)
  • گولاله (لالە، گل)
  • گزنگ (پرتو خورشید)
  • گشین (روشنی)
  • گونا(تاوان)


 
 
->حرف ل:
  • لارا  (ناز ، ظریف ، گل گندم)
  • لاوین (نوازشگر ، درخت بید مجنون ، منطقه ای در کردستان)
  • لوتوس


 
 
->حرف م :
  • ماهورا
  • مه‌هاباد (مهاباد/ شهر بسیار زیبا در کردستان ایران)
  • مژان (مژگان،مژه)
  • میدیا (مدیا، سرزمین ماد که محل تولد زرتشت است، نام همسر آخرین پادشاه ماد)
  • مزگین (مژده)
  • مهرایین


 
 
-> حرف ن :
  •  نارین (منسوب به نار، تر و تازه، شکوفه ی انار)
  • ناسکی (زریف)
  •  نشمیل (خرامان)
  •  نه‌خشین (آراسته‌ / دارای نقش و نگار)
  •  نیاز (دعا / احتیاج)
  •  نیان ( لطیف / دلپذیر)
  • نینا (اینها)
  • نازار (دوست داشتنی)
  • نالین
  • ناسکول
  • نساره
  • نَشمیل (زیبا و دلکش، خوشگل، خوش اندام، دلربا)
  • نه شمین
  • نەرمین (دلپذیر، مهربان)
  • نیشتمان (میهن، دیار)


 
 
-> حرف و :
  • وارش (بارش)
  • وینه (تصویر، عکس، منظره)
  • وه نه وشه (نوعی گل)
  • ویان (عشق)


 
 
->  حرف ه :
  • هالان (ویژیگی دختر به لخاظ زیبایی،سروصدا)
  • هانا (امید،بینایی،خواهش)
  • هانه (تحریک کردن، اینک)
  • هایا (هوشیار،زیرک و باهوش)
  • هاوژین
  • هورین (صدای جریان شدید آب)
  • هیدی (آرام،صبور)
  • هیدیکا (به آهستگی)
  • هاوناز
  • هاوین (تابستان)
  • هەلاله (لاله)
  • هوزان (ﺑﺴﯿﺎر داﻧﺎ ، ﺷﺎﻋﺮ ﻗﺼﯿﺪهﺳﺮا)
  • هوزانا
  • هونیا
  • هورا ( درکردی غوغا و در اوستایی به معنایی نوشیدنی مست کننده یادشده است.)
  • هیلین (آشیانه)
  • هناس (نفس)
  • هه‎تاو (همچون خورشید)
  • هه نیسک
  • هه وار
  • هیژا (محترم، بزرگوار)
  • هیما (نشانه)
  • هینا (دانا)
  • هیرو (گل ختمی)
..

 [ ᴇvɪʟ ]
사람들의 수용을 위해 사는 경우, 거절로 죽을거야 

..
پاسخ
 سپاس شده توسط پسرشاعر ، ℬʟ∀¢Ḱ~ℬøÅяÐ ، ѕтяong
#18
لابان :  لین ، سفید، نام پدر همسر یعقوب(ع)

از این خوشم اومد
پاسخ
 سپاس شده توسط L²evi
#19
 معني نام كشورهاي جهان 
1.        آرژانتين :سرزمين نقره(اسپانيايي)

2.        آفريقاي جنوبي :سرزمين بدون سرما(آفتابي) جنوبي(لاتين،يوناني)

3.        آفريقاي مركزي:سرزمين بدون سرما(آفتابي) مركزي(لاتين،يوناني )

4.        آلباني :سرزمين كوهنشينان

5.        آلمان :سرزمين همه مردان يا قوم ژرمن(فرانسوي – ژرمني)


6.        آنگولا :از واژه نگولا كه لقب فرمانروايان محلي بود

7.        اتريش : شاهنشاهي شرق (ژرمني)

8.        اتيوپي : سرزمين چهره سوختگان (يوناني)

9.        ازبكستان : سرزمين خودسالارها (سغدي-تركي-فارسي/ دري)

10.    اسپانيا : سرزمين خرگوش كوهي (فنيقي)


11.    استراليا : سرزمين جنوبي (از لاتين)

12.    استوني : راه شرقي (ژرمني)A

13.    اسرائيل : جنگيده با خدا (عبري)

14.    اسكاتلند :سرزمين اسكات ها{در لاتين قوم گائل را گويند}(لاتين)

15.    افغانستان :سرزمين قوم افغان( فارسي)

16.    اكوادور :خط استوا (اسپانيايي(

17.    الجزاير :جزيره ها(عربي)

18.    السالوادور :رهايي بخش مقدس(اسپانيايي)

19.    امارات متحده عربي :شاهزاده نشين هاي يكپارچه عربي(عربي)

20.    اندونزي :مجمع الجزاير هند(فرانسوي)


21.    انگليس :سرزمين پير استعمار(ژرمني)

22.    اوروگوئه :شرقي

23.    اوكراين :منطقه مرزي(اسلاوي)

24.    ايالات متحده امريكا :از نام آمريگو وسپوچي دريانورد ايتاليايي

25.    ايتاليا : شايد به معني ايزد گوساله (يوناني)

26.    ايران : سرزمين آريايي‌ها٬ برگرفته از واژهٔ «آريا» بمعني نجيب و شريف

27.    ايرلند : سرزمين قوم اير(انگليسي)

28.    ايسلند : سرزمين يخ (ايسلندي)
29.    باهاما : درياي كم عمق يا ريشدارها(اسپانيايي)

30.    بحرين : دو دريا (عربي)

31.    برزيل : چوب قرمز


32.    بريتانيا : سرزمين نقاشي شدگان(لاتين)

33.    بلژيك : سرزمين قوم بلژ (از اقوام سلتي)، واژه بلژ احتمالاً معني زهدان و كيسه ميداده .

34.    بليز : يا از نام دزدي دريايي به نام والاس يا از واژه‌اي بومي به معناي آب گل آلود

35.    بنگلادش : ملت بنگال (بنگلادشي)

36.    بوتان : تبتي تبار

37.    بوتسوانا : سرزمين قوم تسوانا

38.    بوركينافاسو : سرزمين مردم درستكار (از زبان‌هاي موره –ديولا(

39.    بوليوي : از نام سيمون بوليوار مبارز رهايي بخش آمريكاي لاتين

40.    پاراگوئه : اين سوي رودخانه

41.    پاكستان : سرزمين پاكان(فارسي /دري)


42.    پاناما :جاي پر از ماهي(زبان كوئِوا)

43.    پرتغال : بندر قوم گال (از اقوام سلتي) (لاتين)

44.    پورتوريكو : بندر ثروتمند (اسپانيايي)

45.    تاجيكستان : سرزمين تاجيك ها(فارسي /دري)


46.    تانزانيا :اين نام از هماميزي تانگانيگا(سرزمين درياچه تانگا) + زنگبار است

47.    تايلند :سرزمين قوم تاي

48.    تركمنستان : سرزمين ترك +ايمان=تركيمان=تركمان= تركمن(سرزمين تورك هايي كه مسلمان شده اند)،مربوط به سده هاي آغازين اسلام

49.    تركيه : سرزمين قوي‌ها (تركي با پسوند عربي)


50.    جامائيكا : سرزمين بهاران

51.    جيبوتي : شايد به پادري بافته از الياف نخل مي گفتند(زبان آفار)

52.    چاد : درياچه ( زبان بورنو)

53.    چين :سرزمين مركزي(چيني)


54.    دانمارك : مرز قوم "دان"

55.    دومينيكن : كشور دومينيك مقدس (اسپانيايي)

56.    روسيه : كشور روشن ها، سپيدان (شايد از ريشه سكايي"راؤش" )


57.    روسيه سفيد (بلاروس ):درخشنده(روس) سفيد(روسي)

58.    روماني : سرزمين رومي ها

59.    زلاند نو :زلاند جديد(زلاند نام يكي از استان هاي هلند به معناي درياست)

60.    ژاپن : سرزمين خورشيد تابان(ژاپني)

61.    ساحل عاج :ساحل عاج

62.    سريلانكا : جزيره باشكوه (سنسكريت)

63.    جزاير سليمان :از نام حضرت سليمان

64.    سوئد : سرزمين قوم "سوي"


65.    سوازيلند :سرزمين قوم سوازي

66.    سوئيس : سرزمين مرداب

67.    سودان : سياهان(عربي)

68.    سوريه : سرزمين آشور (سامي)

69.    سيرالئون : كوه شير

70.    شيلي : پايان خشكي- برف (از زبان بومي آنجا)


71.    صحرا :بيابان(عربي)

72.    صربستان :سرزمين قوم صرب(يوگسلاوي: سرزمين اسلاو هاي جنوب)

73.    عراق : شايد ازايراك به معناي ايران كوچك(فارسي)

74.    عربستان سعودي : سرزمين بيابانگردان در تملك خاندان خوشبخت. واژه عرب به معني گذرنده و بيابانگرد است. سعود يعني خوشبخت .

75.    فرانسه : سرزمين قوم فرانك (از اقوام سلتي)

76.    فلسطين : يكي از اسامي قديم رود اردن

77.    فنلاند :سرزمين قوم "فن"

78.    فيليپين :از نام پادشاهي اسپانيايي به نام فيليپ


79.    قرقيزستان : سرزمين چهل قبيله (قرقيزي)

80.    قزاقستان : سرزمين كوچگران (قزاقي)

81.    قطر :شايد به معناي باراني(عربي)

82.    كاستاريكا :ساحل غني(اسپانيايي)

83.    كانادا : دهكده (زبان سرخپوستي"ايروكوئي" )

84.    كلمبيا :سرزمين كلمب(كريستف كلمب)(اسپانيايي)

85.    كنيا : كوه سپيدي (زبان كيكويو)


86.    كويت : دژ كوچك (هندي-عربي)

87.    گرجستان :سرزمين كشاورزان(يوناني)

88.    لبنان :سفيد(عبري)

89.    لهستان : سرزمين قوم "له"

90.    ليبريا : سرزمين آزادي

91.    مجارستان :سرزمين قوم مجار (مجاري)

92.    مراكش مغرب)

93.    مصر : شهر - آبادي

94.    مقدونيه : سرزمين كوه نشين ها، بلندنشين‌ها (يوناني)

95.    مكزيك :اسپانياي جديد(اسپانيايي)


96.    موريتاني : سرزمين قوم مور (لاتين)

97.    ميكرونزي :مجمع الجزاير كوچك(فراسوي)

98.    نروژ : راه شمال

99.    نيجر : سياه (لاتين)

100.  نيجريه : سرزمين سياه (لاتين)

101.  نيكاراگوئهدرياي نيكارائو (نام مردم آن منطقه) - آگوئه (اسپانيايي)

102.  واتيكان : گرفته شده از نام تپه‌اي به نام واتيكان (اتروسكي)

103.  ونزوئلا : ونيز كوچك


104.  ويتنام : اقوام "ويت" جنوبي(ويتنامي)

105.  ويلز :بيگانگان(ژرمني)

106.  هلند : سرزمين چوب (آلماني)

107.  هند :پر آب (فارسي باستان)

108.  هندوراس : ژرفناها (اسپانيايي)

109.  يمن : خوشبخت

110.   يونان : سرزمين قوم "يون
..

 [ ᴇvɪʟ ]
사람들의 수용을 위해 사는 경우, 거절로 죽을거야 

..
پاسخ
 سپاس شده توسط ℬʟ∀¢Ḱ~ℬøÅяÐ ، ѕтяong
#20
اسم های دخترانه خارجی
آرالیا : نام عمومی گروهی از گیاهان علفی، درختی، و درختچه ای که بعضی از آنها زینتی اند.
آزالیا : گلی خوشبو که معمولاً به شکل قیف یا زنگوله است و به رنگهای سفید، صورتی، زرد، قرمز، و ارغوانی دیده می شود.
آرمنته
آلبا : سحر سپیده روشنی صبح
آلیس : بانوی نجیب زاده ، دختر اصیل ، خانم با اصل و نسب (ریشه فرانسوی)
آمیتیس
آنا
آتنا : در اساطیر یونان، خدای اندیشه، هنر، دانش، و صنعت (ریشه فرانسوی)
آنیسا : مبارز بزرگ (ریشه یونانی فارسی) – آنیس یونانی به معنای مقاومت و اعتراض + الف تعظیم فارسی
اگنس
الیزابت : قول و وعده خدا، اصل آن الیصابات: خداوند او را قسم خورد، همسر زکریا، مادر یحیی تعمیر دهنده
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ا میلی
امیلیا
اولیویا
اوا
ایزابلا
 
*****
 
پرشیا : ایران
 
*****
 
تلما : دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ا مید و آرزو
 ته به ته
 
*****
 
جسیکا : غنی ، نگه داشته توسط خدا
جولیا
جازمین
 
*****
 
دنیرا : الهه ی یونانی
 
*****
 
رامونا : لاتین نگهبان عاقل
رزا : نام لاتین گل رز
رزالین : مانند گل رز
روبی
روبینا : یاقوت قرمز
رونیکا : عامل پیروزی ، پیروز کننده ، دختر خوش یمن (ریشه یونانی)
ریجینا : با شکوه، ملکه وار
ریما : نام حیوانی است (ریشه یونانی)
 
*****
 
زیبانا : زیباروی
 
*****
 
سالسا : تند و تیز- نوعی سس اسپانیایی
سالویا : نام گلی است
سوزان : به شادی بخش، روشن، و یا شاد
سوفی
 
*****
 
شارلوت
ش***ا
شیلا : از نامهای متداول هندی
 
*****
 
فلورا : فلوریا،در رم باستان، الاهه گلها و بارآوری
فلوریا : فلورا، در رم باستان، الاهه گلها و بارآوری
 
*****
 
کاترین : پاک، بی آلایش
کاتسیا
کارولینا
کاملیا
کاملین : گیاهی با گلهای زرد و کوچک
کامیلا : محافظ مبعد ، نام دختری جنگجو در افسانه تروا
کتی
 
*****
 
گلوریا : فرانسه از لاتین، مجلل، بزرگ، سرافراز
گریس
 
*****
 
لیبرا : (به کسر ب) ، آزدیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ا د
لیلیان :نام گل ، نور نوربخش
لیندا : قشنگ، زیبا
لیانا: بانوی درخشان وزیبا،تابان،نورانی،لعل،
لورا
لورن
لیلی
لوکرتسیا
 
*****
 
ماریا : ایتالیایی از عبری، مریم، نام یکی از شاهزادگان اشکانی
ملیسا : زنبور عسل ، بادرنگبویه (ریشه یونانی)
ملینا : عسل ، رنگ گل بهی ، همچنین نوعی گل
مونیکا : مشاور
مگنولیا
ملانی
ملیکا : گروهی از گیاهان علفی چند ساله از خانواده گندمیان که خودرو هستند (ریشه یونانی)
 
*****
 
ویکتور ( هم اسم دختر است و هم پسر ) : پیروز شدن، ظفریافتن
ویکتوریا : پیروز شدن، ظفریافتن
ویولت
وروشکا
 وندا
 
*****
 
هلنا : هلن، فرانسه از یونانی روشنایی، نور، در اساطیر یونان همسر منلاس پادشاه اسپارت که جنگ تروا به خاطر او روی داد (ریشه یونانی)
هیلدا : نیرومند، قوی. (ریشه آلمانی)
 
..

 [ ᴇvɪʟ ]
사람들의 수용을 위해 사는 경우, 거절로 죽을거야 

..
پاسخ
 سپاس شده توسط ѕтяong


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان