امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ادبیات مذهبی

#1
ادبیات دینی» یا «ادبیات مذهبی»، پیشینه ای به قدمت تمدن و فرهنگ بشری دارد. هرچند بنیاد و زیرساخت این گونة ادبی به مفهومی که امروزه به ذهن متبادر می گردد، در گذر زمان و به تدریج قوام یافته است. در ایران نیز قدمت ادبیات دینی، به زمانهای بسیار کهن می رسد.

ادبیات مذهبی، علی رغم اینکه در مجموع ْ بسیار پ ُربار بوده، در گذر زمان و با روی کار آمدن هر حکومت، دچار فراز و نشیب های بسیار شده است. در عین حال که این ادبیات، پس از ورود اسلام، آن چنان که سایر گونه های ادبی دچار انحراف شدند، به بیراهه نرفت.
گمان می رود ادبیات مذهبی باید به گونه ای تدوین و خلق گردد که جهانشمول باشد. به عبارت دیگر، به اقتضای یک دورة خاص، تولید نشده باشد. این ادبیات، باید پاسخگوی بسیاری از نیازهای مردم ْ در جوامع گوناگون باشد. از این رو، توقع می رود که نویسندگان بسیار زبردست و توانمند، که هم بر تکنیک و هم مضمون احاطه داشته باشند، به این وادی گام نهند.
تحلیلگران این عرصه، بر این باورند که ادبیات مذهبی، نباید در انزوا و تنهایی شکل گیرد و برخاسته از ایدئولوژی و اندیشة انتزاعی باشد. این ژانر خاص، همچنین، باید با پشتوانة آراء و اندیشه های دینی، بدون کوچک ترین تحریف غیر کارشناسانه، خلق گردد.
باید پذیرفت که در این میان، ادبیات داستانی، ژرف ترین و پیچیده ترین شکل و قالب بیان مضامین الهی و مذهبی است؛ و هیچ یک از ژانرهای ادبی، چون شعر، قطعة ادبی و مقاله، توان طرح مسائل دینی و الهی را از زوایای گوناگون ندارند. آن چنان که در قرآن کریم، بسیاری از مسائل و تعالیم و رهنمودهای الهی، با زبان داستانی و در این قالب، مطرح گشته است. این ْ در حالی است که امروزه، بسیاری از متخصصین علوم انسانی دریافته اند که با زبان داستان، بهتر می توانند آراء و اندیشه های تخصصی خود را، به خواننده تفهیم کنند؛ و باعث ماندگاری دیدگاهها در ذهن مخاطبان خود باشند. دی اچ لارنس می گوید: «هرگز به هنرمند اعتماد نکن؛ اما به داستان، اعتماد کن.»
باید به این مسئله توجه داشت که در کتب الهی همچون قرآن کریم، مباحث مختلفی چون تاریخ، مسائل متفاوت زندگی، نوع و بینش انسان در تقابل با جهان هستی، روانشناسی، سیاست، اعتقاد... مطرح است. از این رو، ادبیاتی که قرار است نمایشگر چنین گستره ای باشد، باید بسیار منعطف باشد؛ و می تواند قلمرو وسیعی را تحت نظارت خود داشته باشد.
بر هیچ کس پوشیده نیست که ادبیات دینی، خاصه داستان آن، تا چه میزان در آگاه کردن مخاطب ْ نقش سرنوشت سازی ایفاء می کند.
خالق داستان دینی، باید جدا از در نظر گرفتن مضامین جذاب، به مسائل مهمی چون زیباشناسی، فضاسازی، و حالت تعلیق، توجه داشته باشد. این ْ در حالی است که بسیاری از نظریه پردازان غربی، حضور عنصر زیبایی در اثر را، منوط به حضور اخلاق و معنویت می دانند؛ و بر این اصل پافشاری دارند که هر کجا اخلاق و معنویت وجود داشته باشد، زیبایی هم وجود دارد.
متأسفانه در غرب پس از ظهور مدرنیسم و سایر نحله های همسو با آن، در این زمینه، دیدگاهی کاملاً متفاوت با آراء گذشتگان مطرح گشت. پیروان این جریانها معتقدند که دوری از اخلاق و معنویت در اثر، زیبایی را به وجود می آورد. این افراد پیروی از هوا و هوس و دنیای مادی و زودگذر را ترجیح می دهند، و طرح مسائلی از این دست در وادی ادبیات را همسو با جنبه های زیباشناختی می دانند.
جدا از این، ادبیات استعمار نو، به خوبی به نقش سرنوشت ساز ادبیات ْ در طرح آراء و اندیشه های الهی اشراف دارد؛ و می داند که از این طریق، تا چه میزان می توان دیدگاههای الهی را مطرح و در جهان گسترش داد. آنها به خوبی می دانند: گسترش چنین آرائی، تا چه میزان می تواند سد راه آنها باشد. از این رو، در کشورهای گوناگون به شیوه های مختلف رو آوردند، تا میان ادبیات و دین، فاصله ایجاد کنند. در این رهگذر، جریانهای شبه روشنفکری در کشورهای گوناگون دست به کار شده اند، تا با ارائة ادله بی اساس و بعضاً ضعیف، میان ادبیات و دین، فاصله ایجاد کنند.
در ایران نیز، در طی سالیان گذشته، بسیاری از شبه روشنفکران غرب زده، وقتی پشت تریبون قرار گرفتند، با صراحت ْ بر لزوم جداسازی این دو وادی، تأکید ورزیدند. این افراد ْ چنین استدلال می کردند که دنیای ادبیات، به تخیل و وهم نزدیک است. از این رو، نمی تواند بازگوکنندة مضامین الهی و تاریخ اسلام باشد. آنها می گویند که به طور کلی، ادبیات و دین، هیچ سنخیتی با یکدیگر ندارند و نباید در هم خلط شوند. از سویی دیگر، عده ای افراطی نیز در این خصوص صحبت کرده اند، و می گویند: ادبیات و مذهب، هر دو، جادو هستند؛ و انسان را به حالت خلسه و وهم می کشانند.
این درست که ادبیات، گاه به دنیای تخیل وارد می شود؛ اما تخیلی که در آن ْ مطرح می شود باز هم عین حقیقت است و از دنیای واقعیت ها نشأت گرفته است. ادبیات دینی هیچگاه خود را اسیر مکاتب ادبی استعماری چون رئالیسم جادویی، مدرنیسم و پست مدرنیسم نکرده است و هیچگاه مخاطبان خود را به لامکانها و لازمانها سوق نداده است. در عین حال که ادبیات همواره همنشین رئالیسم بوده و همواره عنصر حقیقت مانندی و دلالت گری و مستندسازی در این گستره عظیم میدان داری کرده اند. آنچنان که در قرآن کریم نیز داستان های یعقوب، یونس، یوسف، لوط و... چونان سایر داستان های دینی معاصر مطرح گشته اند. ادبیات هر گاه مخلصانه به دین نزدیک شده خود مراقب همه مسائل بوده و هیچ گونه نظر شخصی و انفرادی را با مضامین الهی تلفیق نکرده است.
برخی از صاحبنظران غربی ادبیات دینی را یکی از فریبنده ترین مضامین در تاریخ اندیشه بشری می دانند. این افراد طرح برخی مباحث متافیزیکی و ماوراءالطبیعه را باعث جذابیت و فریبندگی آثار ادبی می دانند و معتقدند خاقان اینگونه آثار باید بیشتر در پی طرح مباحث فراحسی باشند.
و اما درباره تعریف ادبیات دینی باید اذعان داشت که تعریف مشخصی از ادبیات دینی تا کنون ارائه نشده است. آنچنان که متخصصین نتوانستند متفق القول تعریفی درباره داستان و انواع آن ارائه دهند. با این حال، ادبیات دینی به آثار مکتوبی اطلاق می گردد که بیانگر دیدگاه و آراء، و منعکس کننده مضامین کتب الهی و تاریخ پیامبران باشند. بر این اساس، برخی معتقدند: بهتر است به جای اینکه در پی آن باشیم که تعریفی برای ادبیات دینی ارائه دهیم، باید در پی آن باشیم که کیفیت و ویژگیهای منحصربه فرد آن را مشخص و ارزیابی کنیم.
هر فردی که با فرایند شکل گیری و قوام یافتن ادبیات دینی آشنایی دارد، به خوبی می داند که هر اثر ادبی، بر اساس یک سلسله اصول و قواعد و راهکارهای معین و حساب شده به وجود می آید. در این ارتباط، هر متخصص علوم انسانی بر آن است تا از منظر و دیدگاه خاص خود ْ به این وادی وارد شود یا از آن سود جوید. فیلسوف بر آن است تا ادبیات دینی را با مضامین فلسفی و فراحسی مرتبط سازد. سیاسیون، به کارکرد مضامین حکومتی و ایدئولوژیکی آن توجه دارند. جامعه شناس به مضامین مطرح در ارتباط با جامعه و زندگی مردم می انیدش. و روانشناس، به بازتاب اندیشة الهی در درون انسان می نگرد.
باید به این مسئله توجه داشت که هر یک از این برداشتها، می تواند تکمیل کننده دیگری باشد؛ و رابطة چندسویه و مستحکمی میان آنها برقرار سازد. چرا که در کلام الهی، وحدت و یکپارچگی غیر قابل انکاری وجود دارد. با این حال برخی معتقدند که نمی توان از همگان توقع داشت که بر اساس یک چارچوب از پیش تعیین شده، از این خوان گسترده برداشت کنند. چرا که، به هر حال، مضامین دینی با ادبیات تلفیق شده است.
دربارة نوع برداشت مخاطب از اثر، برخی مکاتب ادبی، همچون مدرنیسم، با ارائه ایده های انحرافی خود، اخلال ایجاد کرده اند. امروزه، بر اساس آراء این گونه جریانها، برخی کیفیتهای گذشته، چون زیباشناسی، مضامین معنوی، محاکات... مورد بی توجهی عده ای قرار گرفته اند. اما این مسئله، باعث نمی شود که حقیقت کتمان گردد و به دست فراموشی سپرده شود. این جریانها، چنین وانمود می کنند که ادبیات دینی، اجازه نمی دهد تا خواننده از اثر لذت ببرد؛ و صرفاً او را با برخی مباحث خشک و کسل کننده آشنا می سازد. در صورتی که ادبیات دینی، اگر حساب شده خلق شده باشد، می تواند هم به وظیفة اصلی خود بپردازد، و هم کاری کند که خواننده، از مطالعة اثر، لذت ببرد. برای دست یازیدن به این خواسته، راحت ترین شیوه، تلفیق مضامین دینی با رویدادهای اجتماعی، تاریخی، سیاسی و روانشناسی است.
نویسندة آثاری از این دست، نباید تنها به طرح آراء مذهبی بیندیشد؛ و چون کتب تخصصی منعکس کننده این گونه مباحث باشد. او باید تا آنجا که در توان دارد، در وادی داستان، به طور مثال ْ به جنبه ها و عناصر داستانی چون زاویه دید، کشمکش، حالت تعلیق، ... توجه داشته باشد. در واقع، ادبیات دینی می تواند مانند یک نهاد ارگانیک عمل کند و مقولات مختلف فرهنگی، سنن، باورهای مردم، روابط اجتماعی، ... را در کنار مضامین دینی مطرح سازد. در این راستا، ادبیات باید وظیفه اصلی خود بداند تا شأن و منزلت دین را رعایت کند و حریم و حرمت ها را حفظ کند.
پیروی از اندیشة دینی و الهی، سبب می شود که به بیرون رفتن از متن دین ْ برای باز جستن و کشف حقیقت، نیاز نباشد. با این اوصاف، بسیاری از نظریه پردازان بر این باورند که یک اثر ادبی دینی، باید افزون بر طرح مسائل مطروحه، از کیفیتهای حسی و عاطفی برخوردار بوده، و تنها در قید طرح مسائل خاص، نباشد.
در این ارتباط، میان برخی صاحبنظران، اختلاف نظر وجود دارد: عده ای در این راستا تنها به جنبة آموزشی اثر کار دارند، و عده ای معتقدند که نباید تنها به جنبه های آموزشی توجه داشت. آنها می گویند رسالت ادبیات دینی، تنها طرح اندیشه های الهی صرف نیست. بلکه باید از ترفندهای مختلف سود جست تا مباحث مطروحه، در نظر عموم جذاب و خواندنی باشد.
در همین مورد، گروه اول معتقدند: به هیچ عنوان نباید عنصر تخیل به این میدان وارد شود؛ مخصوصاً در آثار داستانی ای که دربارة زندگی پیامبران و ائمه معصومین نوشته می شوند. در صورتی که گروه دوم معتقد است تا حدودی که به محکمات دینی و تاریخی لطمه وارد نشود، برای پر کردن خلأها و فضاهای خالی می توان گهگاه تخیل را به این وادی راه داد.
جدا از این دو گروه، گروه دیگری هم وجود دارند که معتقدند طرح داستان گونة زندگی ائمه به طور کلی اشتباه است؛ و این عمل را توهین به مقدسات الهی می دانند.
در گونه بندی ادبیات دینی نیز، میان صاحبنظران اختلاف نظر وجود دارد. برخی محدودة ادبیات دینی را بسیار کوچک می دانند؛ و معتقدند صرف بیان اندیشه های الهی و زندگی ائمه، در این وادی قرار می گیرد. برخی، گسترة بسیار وسیعی را در گونه ادبیات دینی قرار می دهند. همچون نشان دادن جایگاه انسان در نظام هستی، ارتباط میان انسان و طبیعت، راز خلقت، رویدادهای فراحسی، مبارزه با ظلم به اتکای دین و اخلاق، معنویت...
در واقع، ادبیات دینی نمایاندن تجلیات حق تعالی و رویدادهای غیبی در رویدادهای زمینی و گاه خیالی است که در جستن قرب به حق حاصل می گردد. هر چه پدید آورندة این گونه آثار تقربش به حق بیشتر باشد، اثرش والاتر و ارزشمندتر خواهد بود.
در مقابل ادبیات دینی، معمولاً ادبیات دنیوی، امور نفسانی، هوا و هوس، شیءوارگی، لذتجویی و پندارهای جسمانی و اوهام قرار می گیرد. در غرب، روحانیون ْ فعالیت چشمگیری در جهت ایجاد پیوند میان مخاطبان و ادبیات دینی انجام داده اند. آنها در کنار نویسندگان و هنرمندان قرار گرفته، سعی کرده اند با یاری آنها، ادبیات دینی پایداری را تولید و تبلیغ کنند. تا به امروز، در جهان اسلام و حتی در ایران، متفکران اسلامی، آن چنان که در غرب مرسوم است، در کنار هنرمندان و نویسندگان قرار نگرفته اند؛ و بیشتر، عارفان و فلاسفه به دنیای ادبیات نزدیک شده اند.
به تازگی خبر می رسد که عده ای از طلاب جوان حوزه های علمیه، اقدام به خلق داستان کوتاه کرده اند؛ که باید آن را به فال نیک گرفت. ره هر حال، هر چه زودتر، روحانیون ما، برای خلق آثار ادبی دینی، باید در کنار نویسندگان قرار گیرند، و در این باره، راهنماییهای لازم را به آنان بکنند. آنها باید به خاطر بیاورند که پیامبر اکرم و ائمه طاهرین، همواره از ادبیات و هنر اسلامی حمایت کرده، و نویسندگان و شاعران را مورد حمایت و تشویق خود قرار داده اند. فقط باید مراقب باشند که حمایتها باعث نشود تا آثاری کلیشه ای و شعارگونه، در این راستا تولید شود.
بزرگان دین، همواره به خالقان آثار ادبی توصیه کرده اند که در آثارشان، به طرح مسائلی چون پرهیز از تجملات و زینتهای دنیوی و... بپردازند.
برخی معتقدند که عدم حضور فعال و چشمگیر روحانیت در این عرصه، باعث شده است که وجه غیر دینی آثار داستانی، افزایش یابد.
البته، همخوانی و یکسویگی ادبیات اصیل و دین، ناخواسته، انسان را به سوی تعالی و کمال هدایت می کند. تنها باید نویسندگان را به کار تشویق کرد.
در این ادبیات، جدا از مسائل مطرح شده، رسم جوانمردی و فتوت نیز نمودی چشمگیر دارد. از این رو، گاه دیده شده که، پهلوانی و جوانمردی که پیشینه تاریخی و اجتماعی دارد، در ایران، به وادی ادبیات دینی وارد شده است.
در بسیاری از آثار ادبی دینی، عشق به خداوند، رعایت احکام شریعت، حرمت، دوستی، پیروی از استاد، ... مورد تأکید قرار گرفته است. در این ادبیات، همچنین می توان رد پای فرهنگ، تمدن و باورهای مردم را پیدا کرد. مفاهیم یادشده در فرهنگ ما، با آنچه در میان سایر ملل مطرح است، متفاوت است.
اصولاً مبانی ادبیات هر قوم، به اصول زیباشناسی و نگرش ادبی آن قوم بستگی دارد؛ که در فرهنگ همان قوم ریشه دارد. در این ارتباط، تقلید کورکورانه از فرهنگ غرب ْ بدون گزینش اصولی، جز بی فرهنگی، رسوایی و دوری از معنویت، چیزی به ارمغان نمی آورد.
ادبیات دینی، این توانایی را دارد تا به سرعت در جهان گسترده شود، و به همه جا راه یابد و تأثیرگذار باشد. ادبیات دینی، همچنین، می تواند وحدت بخش باشد، و مسلمانان جهان را، همصدا و یکدل کند. این، درست همان جنبه از ادبیات دینی است که استعمارگران از آن می هراسند.
در پایان، اشاره به این نکته ضروری است که در میان متون اسلامی، همواره رمز و تمثیل وجود داشته است. از این رو، توقع می رود که ادبیات دینی، آمیخته با رمز، کنایه و تمثیل باشد.
در بینش اسلامی، طبیعت خود مهد رمز و راز بسیاری است. از این رو، در آثار دینی، باید طبیعت، حضوری چشمگیر داشته باشد؛ و نباید آثاری از این دست را، تنها در فضاهای خالی و خلوت مطرح ساخت.
پی بردن به ذات اشیاء و ایجاد اتصال منطقی میان عناصر طبیعت، و طرح وحدت در نظام هستی، خود ْ مقوله ای از هزاران مقولة ادبیات دینی است، که جا دارد به آن، به درستی پرداخته شود.
نکتة دیگر قابل تعمق اینکه، در ادبیات غیر دینی، رویدادها و سایر علوم مختلف، گاه به دور از انسان مطرح و قابل بحث است. در صورتی که در ادبیات دینی، انسان و تمامی رویدادها و اشیاء و حوادث پیرامونش، با یکدیگر ارتباط پایداری دارند. به گونه ای که در ادبیات دینی، در مسیر شناخت رویدادها، انسان می تواند خود را بهتر بشناسد.
نقل قول: کامران پارسی نژاد
پاسخ
 سپاس شده توسط Xx - wounded -xX ، ρυяρℓє_ѕку
آگهی
#2
بازم سپااااااااااااااااااس.عالی بود بازم بذار
ادبیات مذهبی 1
پاسخ
 سپاس شده توسط Nυмв


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  درخواست نویسندگی در بخش ادبیات و زیرشاخه ها
  برگزاری نشست «پاسداشت زبان و ادبیات فارسی در منطقه اکو»
  پارادوکس چیست و چه جایگاهی در علم، فلسفه و ادبیات دارد؟
  نکاتی راجب زبان و ادبیات ترکیی
  ادبیات کهن چیست؟
  فریدون رهنما؛ شخصیتی پیشرو و تاثیرگذار در ادبیات و هنر ایران
  «تا تو با منی» منتشر شد/ اجرای آثار بزرگان ادبیات با صدای داود فتحی
  مدیرعامل بنیاد ادبیات تودیع شد!
  جملات مذهبی اینشتین
Lightbulb ادبیات زردتشتی

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان