امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

[ جهـــآن هــآی مــوازی ] ✔

#21
♚ معمای کائنات و جهان های موازی ♚

قوی ترین نظریه ای که در مورد پیدایش جهان مطرح هست اینه که تمام ماده و ضد ماده و انرژی تاریک و هرچیزی که در جهان موجودیت داره در ابتدا در یک نقطه خیلی کوچک بطور بی نهایت فشرده قرار گرفته بود. هنوز زمانی خلق نشده بود و مکانی وجود نداشت چون کل دنیا در همون یک نقطه بود. این نقطه بسیار داغ و با چگالی شدیدا زیاد منفجر میشه... اما نه یک انفجار معمولی ! نمیدونم تو کارگاه های شیشه سازی دیدین که چطور داخل شیشه رو با حباب باد میکنن؟ اون نقطه کوچک و بسیار داغ هم دقیقا همونطور اول دچار تورم میشه و کمی بعد چون چگالیش از بی نهایت به سمت یک عدد مقدار دار حرکت کرده سریعا سردتر میشه و پلاسما خلق میشه... کم کم کوآرک ها و گلوئون ها بوجود میان... با ترکیب های مختلف این مواد پروتن ها و نوترون ها تشکیل میشن جلوتر که میریم الکترونها شکلب میگیرن و بعد اولین و ساده ترین اتم جهان یعنی هیدروژن شکل میگیره بعد اتم های بزرگتر همدیگرو جذب میکنن ترکیبهای مختلف اتم های مختلف و مولکولهای مختلف ... بعد بدلیل جاذبه بین اجرام اتم های سنگینتر همدیگرو جذب کردن و توده های گاز شکل گرفتن.. توده های گاز بدلیل جاذبه بهم چسبیدن و فشرده شدن و اولین ستاره ها و کهکشان هارو شکل دادن و بعد ها جامدات شکل گرفت و بعد از 13.8 میلیارد سال بعد این جهان به شکل امروزی درست شد.

ما جهان فقط از ماده تشکیل نشده.. جهان متشکل از ماده، ضد ماده، ماده تاریک و انرژی تاریک هستش... ماده همون چیزی هست که ما میبینیم و لمس میکنیم و شامل تمامی الکترون ها و پروتون ها ذرات زیر اتمی و هرچیزی که میگیم جهان رو ساخته میشه... اما ماده فقط 5 درصد جهان رو شامل میشه... یعنی هرچیزی که ما از دنیا میتونیم کشف کنیم فعلا در حد همون 5 درصده... تمام جهانی که دیدیم و کشف کردیم محدود به همون 5 درصد میشه... یه چیز دیگه ای هست بنام ضد ماده... مقدار ماده و ضد ماده در دنیا در همون ابتدای بیگ بنگ یا مهبانگ برابر بودن... ضد ماده چیزی بود که در برخورد با ماده نیستی شکل میگرفت... ماده و ضد ماده اگر جداگانه باشند یعنی هم ماده داریم و هم ضد ماده... این ماده و ضد ماده بطور کاملا تصادفی و بطور کاملا متوالی و دائما در فضا از نیستی از هم جدا میشن .. انگار از یک ذره فرضی در جای جای فضا دو عدد ذره یکی بنام ماده و یکی بنام ضد ماده از هم جدا میشن بعد در همون آن بهم برخورد میکنند و دوباره نیستی تشکیل میشه و اتفاقی نمیوفته... اما اگر حادثه ای رخ بده که احیانا ماده و ضد ماده بهم برخورد نکنند یا احیانا مقدار ماده در دنیا بیشتر از ضد ماده بشه اونوقت ماده تشکیل میشه... حدس زده میشه که در همون لحظات اولیه بیگ بنگ یک واقعه نادری بنام باریوم زایی اتفاق افتاده که میزان ماده در جهان رو بیشتر کرده که ما امروزه شاهد وجود ماده هستیم... شما با هر ذره ضد ماده میتونید یک ذره از ماده رو نابود کنید.. نابود به معنای واقعی .. یعنی نیستی... پارامتر دیگه ماده تاریک هستش... ماده تاریک چیزی هست که تا بحال مشاهده یا رصد نشده اما اثرش دیده شده... تحقیقات نشون میده در هر جایی که ماده هست در واقع توسط ماده تاریک هم احاطه شده ست... انگار جاذبه بین ماده ها موجب وجود ماده تاریک میشه... با حرکت ماده در فضا مشاهده شده که ماده تاریک هم مثل یک توده نامشخص در پی اون حرکت میکنه و ماده رو احاطه کرده... بهش میگن تاریک چون ناشناخته ست برای ما همچنان... و از همه جالبتر انرژی تاریکه... انرژی تاریک یا به قول انیشتین ثابت کیهانی... حالا اینجاش دیگه مربوط میشه به اینکه سرنوشت جهان چه خواهد شد؟

دانشمندان بعد از اینکه متوجه شدن جهان در حال گسترش هست و کهکشان ها در حال دور شدن از هم هستن کم کم و به مرور فهمیدن که پس حتما در ابتدا این کهکشان ها بهم نزدیک بودن و با مهندسی معکوس به بیگ بنگ پی بردن... نکته جالب این هست که با اینکه جهان از یک نقطه با یک انفجار تقریبا یکسان و متوازن خلق شده و جهان به طرفین این نقطه گسترش پیدا کرده اما هیچ کسی ادعا نمیکنه که جهان کروی شکل باشه !!! چون ذاتا جهان کروی شکل نیست...

واقعیت تلخ اینه که جهان دقیقا تخت هستش !!! ببینید وقتی انفجار بزرگ یا بیگ بنگ رخ داد همون لحظه جهان مثل یک بادکنک شروع به گسترش کرد... فضا و زمان هم در پی اون گسترش پیدا کردن... فرض کنید روی یک بادکنک با خودکار چندین نقطه رو علامت گذاری کردید... حالا اون بادکنک رو باد میکنید... این نقاط از هم دور میشن... فضا و زمان و کهکشان ها گسترش پیدا میکنه اما دقت کنید که شما برای اینکه از یک سمت بادکنک به سمت دیگر اون بخواید حرکت کنید نمیتونید از داخل بادکنک حرکت کنید چون داخل بادکنک فضا و زمان وجود نداره... شما باید از سطح بادکنک مسیر رو طی کنید... حالا اگر این بادکنک رو پاره کنید و روی یک میز قرار بدین میبینید که جهان بصورت تخت و یک صفحه گسترش پیدا کرده... شکل 1 میتونه کمک کنه به درک مطلب...

درسته که جهان بطور دایره ای گسترش پیدا کرده... اما این گسترش داخل این دایره رو تو داخلی کرده و در سطح پهن شده... بله... جهان به شکل تخت در حال گسترش هستش... اما مشاهده این گسترش جهان موجب شد تا پژوهشگران به این نتیجه برسند که این گسترش بدلیل شتاب اولیه در هنگام انفجار بوده و اذعان کردند که پس بنابراین به مرور این شتاب و سرعت گسترش جهان متوقف خواهد شد و بدلیل اصل جاذبه بین اجرام کم کم دوباره کهکشانها و ستاره ها همدیگرو جذب میکنند و جهان دوباره کوچکتر میشه و رفته رفته جاذبه قوی تر میشه و در نهایت مجددا جهان در اندازه یک کوآنتوم خلاصه میشه و دوباره منفجر میشه و بیگ بنگی دیگر و دوباره خلقت... یعنی فکر کردند که این توالی پی در پی اتفاق خواهد افتاد... تا اینکه هابل کشف کرد که سرعت دور شدن کهکشان ها از همدیگر رفته رفته در حال افزایش است و این سرعت اصلا هم بنظر رو به کاهش نمیرسد... و از اینجا بود که ثابت کیهانی انیشتین اثبات شد و پدیده ای جدید بنام انرژی تاریک وارد علم شد... انرژی تاریک مسئول این گسترش بی رویه جهان هستش... انرژی تاریک رفته رفته کهکشان هارو و مواد عالم رو از هم دورتر میکنه... حالا فرض کنید مثلا 10 میلیارد سال پیش تمام مواد جهان بهم خیلی نزدیکتر از الان بودن ... پس میشه گفت فشردگی ماده در دنیا زیاد بود یا چگالی ماده دنیا زیاد بود... اما رفته رفته انرژی تاریک مواد رو از هم دورتر کرد و کهکشان ها از هم فاصله گرفتند و فواصل بین کهکشانی بیشتر شد ... در نتیجه مقدار ماده در دنیا با اینکه ثابت هستش اما فاصله این مواد از هم بیشتر شده... پس میشه گفت که غلظت ماده در جهان کمتر میشه و این فشردگی مواد روز به روز منبسط تر میشه... در نتیجه بعبارتی دنیا هر روز در حال رقیق تر شدنه...

این کاهش غلظت فعلا در حد کهکشانی هستش ... اما به مرور انرژی تاریک بعد اینکه کهکشانهارو از هم جدا کرد کم کم ستاره ها رو از هم جدا میکنه.. بعد منظومه ها رو از هم جدا میکنه.. بعد سیارات رو از هم جدا میکنه بعد سیارات کم کم دچار فروپاشی میشن و به اجزای کوچکتر تقسیم میشن.. کوها از هم جدا میشن... بعد ها انرژی تاریک تا جایی پیش میره که اجزای مواد از هم جدا میشه و مولکولهای تشکیل دهنده ش تقسیم میشه... بعدها اتم ها از هم جدا میشن.. بعدها نوترون ها و پروتن ها و نوترونو ها و پوزیترون ها و در مراحل بعدی حتی کوارکها هم از هم جدا میشن و در نهایت ذرات زیر اتمی هم دچار فروپاشی شده و چیزی بنام وجود موجودیت نخواهد داشت...
بله.. این است پایان جهان توسط انرژی تاریک... فروپاشی مواد به کوچکترین اجزای سازنده تا دیگه نشه بهش گفت ماده... به این فرایند اصطلاحا "مه گسست" یا سرد شدن جهان میگویند.

در این بین نظریه دیگه ای هم هست بنام ریسمان یا جهان های موازی... در این نظریه هر ذره ای که در این جهان هست اعم از پروتون و الکترون و حتی ذرات خود شما ذره نیستند بلکه یک ریسمان هستند که هر تکه از این ریسمان در یک جهان نمودار هستش... در واقع هر ذره ای که در جهان وجود داره یک ذره از یک ریسمان هستش که مابقی ذرات این ریسمان در جهان های موازی جهان ما وجود دارد...
به شکل دوم نگاه کنید !

جهان های بی نهایت موازی هم قرار گرفته اند که هرکدوم بخشی از یک ریسمان رو در خودشون جا دادند... هر بخشی از هر ریسمان یک ویژگی خاصی داره... مثلا اگر در دنیای ما ذره گراویتون موجب جاذبه میشه ممکن هست که در دنیای موازی چسبیده به دنیای ما امتداد ذره گلوئون در ریسمان خودش موجب دافعه بشه... نکته جالب اینکه تمام این جهان های موازی واقعیت دارند در عینی که هیچ کدوم از دیگری خبری نداره... ممکنه در این جهان شما 27 سال سن داشته باشید در حالی که در جهان دیگر شما 87 سال سن داشته باشید... یا هر امکان دیگه ای...

بطور خلاصه جهان های موازی میگه که هر ذره ای که در این جهان ما تا کنون شناخته ایم صرفا یک بخشی از یک ریسمان هست که این ریسمان هر قسمتش در یکی از جهان ها قرار گرفته... متاسفانه امواج گرانشی که حالا جدیدا در حال کشف هستند وجود جهان های موازی رو اثبات میکنند...
نظریه خلق جهان از و نابودی از جهان های موازی و نظریه ریسمان هم جالب توجه هستش...
بنا به نظریه ریسمان بیگ بنگ صحیح است اما نظریه ریسمان سعی میکنه دلیل بیگ بنگ رو توصیف کنه... طبق ریسمان این جهان های موازی که تو در تو هستند و بهم چسبیده هستند در واقع ممکن هست گاها بهم برخورد کنند...ریسمان میگه که چنانچه دو جهان موازی بهم برخورد کنند یک بیگ بنگ اتفاق میوفته... و جهان قبلی هم طبیعتا نابود میشه طی این برخورد
پاسخ
 سپاس شده توسط Berserk ، Tᴀᴍᴏʀᴀ Pɪᴇʀᴄᴇ ، Faust ، Tɪɢʜᴛ ، _Lσѕт_
آگهی
#22
▒ مروری بر سیاهچاله ها ▒

تکینگی یک سیاه چاله چیست ؟
. ستاره ای که در حال فروپاشی است و به سیاهچاله تبدیل می شود را در نظر بگیرید؛ براساس نسبیت عام این ستاره بطور کامل در ناحیه ای به حجم صفر فشرده می شود و تشکیل سیاهچاله ای با چگالی بینهایت و خمش بی انتها فضا – زمان می دهد. در این نقطه بیشتر معادلات فیزیکی، از جمله معادلات نسبیت کارایی خود را از دست می دهند و به همین دلیل است که این نقطه بینهایت چگال با حجم صفر را تکینگی می نامند.

[ جهـــآن هــآی مــوازی ] ✔ 3

اما در این مورد تردید هایی وجود دارد، براساس کوانتوم – که به دنیای های کوچک می پردازد – هیچ جسمی نمی تواند اندازه صفری پیدا کند. بنابراین براساس کوانتوم در قلب یک سیاهچاله تکینگی نیست، بلکه ناحیه ای است که در آن مقادیر زیادی ماده تا کوچکترین حجم ممکن فشرده شده اند. در حال حاظر نظریه بنیادین قدرتمندی که با ادغام نسبیت عام و کوانتوم نیروها بنیادین را از جمله گرانش بصورت یگانه توضیح دهد وجود ندارد؛ امیدوار کننده ترین نظریه ریسمان است که مطابق آن نیز یک جسم نمی تواند حجم صفر داشته باشد
در حال حاظر نظریه بنیادین قدرتمندی که با ادغام نسبیت عام و کوانتوم نیروها بنیادین را از جمله گرانش بصورت یگانه توضیح دهد وجود ندارد؛ امیدوار کننده ترین نظریه است که مطابق آن نیز یک جسم نمی تواند حجم صفر داشته باشد.
افق رویداد یک سیاه چاله کجاست ؟ 
اگر کره ای فرضی با شعاع بحرانی شوارتزشلید اطراف نقطه مرکزی تکینگی یک سیاه چاله رسم کنیم انگاه ان کره را افق رویداد مینامند . درون این کره سرعت فرار از جاذبه گرانشی سیاه چاله باید بیشتر از سرعت نور باشد . پس هیچ جسمی توانایی فرار از این نقاط را ندارد . بر طبق نسبیت عام اطراف این کره افق رویداد فضا خمیدگی قابل توجهی بر میدارد . مقدار تاب برداشتن فضا در اطراف افق رویداد به جرم سیاه چاله بستگی دارد ..در واقع همانطور که قبلا گفتیم افق رویداد مرزی است بین فضای عادی دنیایمان و سیاه چاله ها که سوراخ هایی در تارو پود فضا زمان ما هستند و مشخص نیست انتهای انها به کجا ختم میشه یا اینکه فضانوردی درون ان بیافتد به فرض سالم ماندن چه سرنوشتی خواهد داشت . 
انواع سیاه چاله ها :
تقسیم بندی سیاهچاله ها از نظر جرم:
۱) سیاهچاله های بسیار پرجرم (Super-Massive Black Holes): این گروه از سیاهچاله ها جرمی بین میلیون ها تا میلیارد ها برابر جرم خورشید دارند و دانشمندان احتمال می دهند که سیاهچاله هایی که در مرکز اغلب کهکشان ها وجود دارد، از جمله کهکشان راه شیری،از این دسته اند.
۲) سیاهچاله های جرم متوسط (Intermediate-Mass Black Holes): این سیاهچاله ها جرمی هزاران برابر خورشید دارند و گمان می رود نیروی منابع روشن و درخشنده پرتو ایکس باشند.
۳) سیاهچاله های جرم ستاره ای (Stellar-Mass Black Holes): جرم این سیاهچاله ها بین ۳ تا ۱۵ برابر جرم خورشید متغیر است.این سیاهچاله ها نتیجه فروپاشی گرانشی ستارگان منفرد بعد از اتمام سوختشان هستند.
میکروسیاهچاله ها (Micro Black Holes): فشرده سازی هر جرمی می تواند منجر به ایجاد تکینگی (ناحیه ای با چگالی و خمش فضا – زمان بینهایت که معادلات از کار می افتند) بشود. ولی “میزان” فشرده سازی در این امر اهمیت دارد؛ بطور مثال برای تبدیل زمین به سیاهچاله باید زمین را تا اندازه نخودی کوچک و فشرده کنید.به طور کلی ایجاد سیاهچاله با جرم کوچک از طریق فروپاشی گرانشی بدلیل حد چاندراسخار۲ غیرممکن است و برای ایجاد سیاهچاله ها با جرم کمتر از خورشید – که میکروسیاهچاله نامیده می شوند – باید فشار خارجی دیگری وجود داشته باشد. بیگ بنگ می تواند این فشار را ایجاد کند و احتمال می رود میکروسیاهچاله ها در صورت وجود در زمان های اولیه جهان شکل گرفتند. البته امکان وجود چنین سیاهچاله هایی در دستگاه شتاب دهنده ذرات روی زمین نیز وجود دارد.حد پایین جرم سیاهچاله های بسیار کوچک (میکرو سیاهچاله ها) حدود جرم پلانک است (گرم). بدلیل بسیار کوچک بودن این سیاهچاله ها، اثرات مکانیک کوانتومی بر این سیاهچاله ها اهمیت پیدا می کند

. میدان گرانشی سیاهچاله بیرون از افق رویداد، مشابه میدان گرانشی هر جسم کروی و متقارن دیگری است، فقط بسیار شدید تر از آن. این بدان معناست که تصور عامه از سیاهچاله به عنوان یک جسم مکنده نادرست است و ماده می تواند مدار گردشی خود به دور سیاهچاله را حفظ کند؛ البته به شرطی که خارج از فوتون کره باشد.
فوتون کره، یک سیاهچاله غیر چرخشی با محدوده ای کروی و با ضخامت صفر است که فوتون هایی که در طول مسیر مماس بر این کره حرکت می کنند را در مداری به دور سیاهچاله به دام می اندازد.
Space.com
پاسخ
 سپاس شده توسط Tᴀᴍᴏʀᴀ Pɪᴇʀᴄᴇ ، Faust ، Tɪɢʜᴛ ، _Lσѕт_
#23
جهان های موازی دیگر چه شکلی هستند؟

اگر حیات در آن جهان ها وجود داشته باشد، چگونه است؟

تقارن و شکل جهان های موازی دیگر:

در طبیعتی که در حال حاضر نظاره گر آن هستیم نوعی تقارن وجود دارد به عنوان مثال سلول های جنینی را در نظر بگیرید:
در آن حالت و در مرحله ی اولیه جنین به صورت کره ی کاملی از سلول ها است.سلول ها تفاوتی با هم ندارند.از هر طرف که کره را بچرخانیم به یک شکل دیده می شود.
فیزیک دانان عقیده دارند که جنین در این مرحله دارای تقارن است یعنی آن را حول هر محوری بچرخانیم یکسان باقی می ماند.
گرچه در این مرحله جنین زیبا و ظریف است ولی تقریبا بلا استفاده است.


[ جهـــآن هــآی مــوازی ] ✔ 3

یک کره ی کامل نمی تواند کار مفیدی انجام دهد یا با محیط برهم کنش داشته باشد.به هر حال با گذشت زمان جنین این تقارن را برهم زده سر و پیکر کوچکی می سازد.
اگرچه تقارن کروی اولیه درهم می ریزد اما جنین هنوز دارای تقارن است.اگر آن را حول محور خود بچرخانیم شکل آن تغییر نخواهد کرد.بنابراین در این مرحله دارای تقارن استوانه ایی است.از نظر ریاضی می گوییم که تقارن اصلی کره هم اکنون به تقارن استوانه شکسته شده است.
به طور مشابه دانشمندان عقیده دارند که جهان در حالتی از تقارن کامل آغاز شده است و تمام نیروها به یک نیرو منتهی می شده اند.
جهان در آن زمان زیبا و متقارن ولی تا حدودی بی استفاده بوده است.
همانطور که می دانیم حیات در این وضعیت بی عیب و نقص نمی توانست وجود داشته باشد.
برای اینکه امکان حیات بوجود آید با خنک شدن جهان ،تقارن باید شکسته شود.
به همین روش برای فهمیدن اینکه جهان های موازی چه شکلی دارند ابتدا باید تقارن برهم کنش های ضعیف، قوی و الکترومغناطیس را بدانیم.
به عنوان مثال نیروی قوی از سه کوارک تشکیل شده است که دانشمندان آن ها را با سه رنگ قراردادی(مثلا قرمز،سفید و آبی) نام گذاری کرده اند.
هدف این است که با معاوضه ی این سه کوارک رنگی،معادلات تغییر نکند.بنابراین باید به گونه ایی معاوضه صورت گیرد که سمت چپ و راست معادله تغییر نکند.
حال به هر نحوی که این معاوضه صورت گیرد که سمت چپ و راست معادلات تغییر نکند ممکن است به ازاء هر معاوضه یک جهان موازی دیگر بوجود آید که در نتیجه یک جهان کاملا متفاوت از ذرات پدید می آید.
در برخی از این جهان ها ممکن است پروتون ها پایدار نبوده و به سرعت به آنتی الکترون تنزل کنند.
چنین جهان هایی همانطور که می دانیم نمی توانند شامل حیات باشند و به سرعت به غبار بی جانی از الکترون ها و نوترینوها تجزیه می شوند.
جهان های دیگری می توانند وجود داشته باشند که در آن ها تقارن گات به روش های باز هم متفاوتی شکسته و در نتیجه ذرات پایدار شبیه به پروتون بیشتری بوجود آیند.
در چنین جهانی تنوع عظیمی از مواد شیمیایی عجیب وجود خواهد داشت.زندگی در چنین جهان هایی بسیار پیچیده تر از جهان ما خواهد بود .آن ها دارای عناصر شیمیایی بیشتری خواهند بود که از آن ها می توان مواد شیمیایی شبیه به DNA بیشتری ساخت.با این حساب در آن جهان ها ما با موجودات عجیب و غریبی روبرو خواهیم شد.ممکن است موجودات آن جهان ها نه فقط با استفاده از یک نیرو عمل دیدن را انجام می دهند بلکه با استفاده از چندین نوع نیرو عمل دیدن را انجام می دهند.
در چنین جهانی ممکن است به جای یک نور با یک طیف مشخص ،چندین نوع نور با چندین نوع طیف نوری و چندین هزار رنگ های متمایز وجود داشته باشد و موجودات زنده ی آن جهان ها برای آشکارسازی اشکال متنوع تابش های نوری باید گیرنده های متنوعی داشته باشند.
جای تعجب نیست که صدها و یا شاید بینهایت روش برای شکستن این تقارن وجود دارد و هر کدام از این روش ها، به نوبه ی خود می توانند به جهانی کاملا متفاوت منجر شود.
پاسخ
 سپاس شده توسط saeid ، Tᴀᴍᴏʀᴀ Pɪᴇʀᴄᴇ ، Faust ، Tɪɢʜᴛ ، _Lσѕт_
#24
سفر در زمان [ پاسخ به پارادوکس مادربزرگ ]

او می گوید هر آنچه در گذشته بوده است و هر آنچه در آینده خواهد بود همگی اکنون وجود دارند)

معروف ترین پارادوکس سفر در زمان پارادوکس «مادربزرگ» است.پارادوکس مادربزرگ یک سناریوی خیالی است و در مقابل سفر در زمان همانند سدی قرار دارد.اما هیچ گاه برای مادربزرگ واقعی چنین اتفاقی رخ نداده است.

ایده ی مذبور چنین است که مسافر زمان به گذشته سفر می کند و بر 
حسب تصادف موجب کشته شدن مادربزرگ خود می شود.این اتفاق هنگامی روی می دهد که هنوز مادر مسافر زمان متولد نشده است.بدین ترتیب خود مسافر زمان نمی تواند زاده شود.هنگامی که مسافر زمان(که به گذشته سفر کرده است) زاده نشده باشد،مادربزرگ به قتل نخواهد رسید.ولی با تمام این احوال مسافر زمان متولد شده است و مادر بزرگ نیز به قتل رسیده است.

در داستان های علمی تخیلی پارادوکس های سفر در زمان به طریقی رفع و رجوع شده اند.اما این راه حل ها با توجه به اثر کوانتومی ،فاقد کارایی هستند و این موضوع تا اندازه ایی به اصل عدم قطعیت مربوط می شود.

بر اساس این اصل ،هیچ چیز، حتی رویدادهای گذشته نمی تواند دارای طرحی قطعی و ثابت باشند.یعنی گذشته هم همانند آینده غیر قابل پیش بینی است.همچنین بر اساس تعبیرهای متفاوت که فیزیک کوانتوم آنها را مجاز می شمارد، این نوع پاسخ ها به پارادوکس ها، پذیرفتنی نیست.

از این رو فیزیک کوانتومی با نظری متفاوت و شگفت انگیز به ایده ی دیگری می پردازد که به سال های دهه ی 1960 باز می گردد:

این ایده می گوید که گذشته و آینده،همانگونه که قاره ها بر سطح زمین قرار گرفته اند، در داخل زمان جای گرفته اند.به طوری که تاریخی مانند اول اکتبر 1966 در مکانی در زمان جای گرفته است.درست همانگونه که پل گلدن گیت واقع در سانفرانسیسکو در مکانی در فضا قرار گرفته است.
این چیزی است که دانشمند صاحب نامی چون فرد هویل آن را بسیار جدی گرفته است.

هویل بر این باور بود که تصور ما از زمان به عنوان جریانی پیوسته و جاری تصوری باطل و نامعقول است.او می گوید هر آنچه در گذشته بوده است و هر آنچه در آینده خواهد بود همگی اکنون وجود دارند گویی که هر لحظه از زمان به صورت منظم در داخل جعبه های صندوق پستی به سبک صندوق های پستی قدیم پست چیده شده اند.

هویل تصور می کرد که همه ی جعبه ها به ترتیبی مثلا به شماره گذاری تنظیم شده اند و هر جعبه همانند یک تاریخ مکتوب حاوی کلیه ی اطلاعات جعبه های شماره های پایین تر،و نه بالاتر از خود، خواهد بود.
اگر تصور هویل درست باشد راهی برای تغییر گذشته وجود ندارد.ولی اگر بیش از یک مجموعه «جعبه های صندوق پستی» وجود داشته باشد چه روی می دهد؟

اگر بتوان جعبه های جدیدی ساخت و آینده هاییی جانشین بوجود آورد 
چه خواهد شد؟

به این ترتیب به گربه ی شرودینگر و ایده ی واقعیت های متعدد و جهان های موازی می رسیم.
کیــــــــهان شگفت انگیز
پاسخ
 سپاس شده توسط saeid ، Faust ، Tɪɢʜᴛ ، _Lσѕт_
#25
ورود به دنیا های موازی
دکتر میچیو کاکو نویسنده دو کتاب بسیار ارزشمند به نامهای "جهانهای موازی"، که سفری است در جستجوی آفرینش، ابعاد دیگر و آینده کائنات و دیگر کتاب او به نام "ابر فضا" که در این کتاب نیز او سفری خیالی و علمی به جهانهای موازی ویاز دهمین بعد انجام داده است که در حقیقت فرضیه ای است بسیار جنجالی و جالب توجه.

دکتر کاکو در مصاحبه 3 ساعته خود با "آرت بل" ابتدا راجع به "دنیای تاریک" صحبت می کند و آنکه اصولاً 73% ازکائنات را تاریکی مطلق تشکیل می دهد و این تاریکی نیز در حال گسترش می باشد تا جائی که چند میلیون سال دیگر اگر شب هنگام به آسمان اطراف کره زمین نگاه کنیم هیچ ستاره ای را در حال درخشش نخواهیم یافت و....
[ جهـــآن هــآی مــوازی ] ✔ 3

در حقیقت سیارات و ستارگان آنقدر از هم فاصله گرفته اند که به جز سیاهی و تاریکی چیزی در آسمان دیده نمی شود, تحت چنین شرایطی همه چیز به حالت انجماد در می آید و اگر موجودی در آن زمان بر روی کره زمین زنده مانده باشد تدریجاً از سرما منجمد خواهد شد، البته بشر با این سرعت خارق العاده ای که در جهت کشف اسرار کائنات بدست آورده است ، اگر بدست خود، خویشتن را نابود نکند بدون شک راههای زیادی را پیدا خواهد کرد که از نابودی نجات یابد و یکی از همین راهها آن است که به جهانهای موازی جوان رفته و حیات را در آنجا بوجود آورد. این جهانهای موازی مانند لایه های پیاز و پوست های آن می باشند (دقیقاً مثالی که پیر طریقت ، دون خوان ماتیوس برای شاگرد خود کارلوس کاستاندا، درکتاب افسانه های قدرت بکار برد) این لایه ها که توسط پوست نازکی از هم مجزا می باشند، هر یک به تنهائی مراقب سلامت لایه پیاز هستند. میچیو کاکو می گوید، کاری را که ما باید انجام دهیم این است که توسط فیزیک، راهی پیدا کنیم که به لایه دیگر یا جهان موازی دیگر، تونلی زده و از آن گذر کنیم، اما چگونه می توانیم به چنین فرضیه ای جامع عمل بپوشانیم؟ خود بحثی جداست اما به زبان ساده تر اگر بخواهیم این تئوری را بیان کنیم این است که فرض کنید که کاغذ صافی را در دست گرفته ایم و بر روی این کاغذ صاف دو نقطه راعلامت گذاری می کنیم نقطه الف و نقطه ب ، این را هم در نظر داشته باشید که نقطه الف فرضاً کهکشانی است که ما در آن زندگی می کنیم (راه شیری) و نقطه ب کهکشان "آندرومدا" نزدیک ترین کهکشان به کهکشان راه شیری، حال تصور کنید که اگر با تکنولوژی فعلی که در دست داریم بخواهیم از نقطه الف ، به نقطه ب ، سفر کنیم. صحبت از میلیونها سال سفر، و هزار و یک مشکل دیگر به میان می آید که بهتر آن است که براحتی فکر چنین سفری را از ذهنمان خارج کنیم. اما در همین حال براساس فیزیک کوانتوم می توانیم کاغذ صاف را خم کرده و نقطه الف را به نقطه ب بچسبانیم و در اصل می توانیم بعد از خم کردن کاغذ حد فاصل میان نقطه الف با ب را با تونلی به نام "تونل زمان" متصل کنیم و در یک لحظه از نقطه الف، که کهکشان ما است به نقطه ب ، که کهکشان دیگر است را طی کنیم، کاری را که به عقیده من موجودات فرازمینی در آن به مهارت و استادی رسیده اند، آقای دکتر میچیو کاکو اضافه می کند که حداقل 20% از تصاویر و فیلمهائی که از یوفوها گرفته شده است می تواند حقیقت داشته باشد و اگر به همین 20% اکتفا کنیم، دقیقاً می توانیم دریابیم که موجودات فرازمینی از همین تکنیک تونل زمان ، جهت جابجائی خود بهره می برند.

دکتر کاکو، در بخش دیگری از مصاحبه اش می گوید، خبر بسیار جالب توجه ای که از طرف مسئولین "ستی"(مرکز تحقیق و جستجو برای یافتن موجودات فرازمینی در فضا) اعلام شده است می تواند دور تازه ای از تحقیق و جستجو برای پیدا کردن موجودات هوشمند در فضا باشد. یکی از سرمایه داران یا بهتر بگویم بیلونرها، به نام " پل آلن "اخیراً با هزینه ای بالغ بر پنجاه میلیون دلار یا بیشتر، تعداد 350 دیسک به دیسک های قبلی برای ردیابی فرکانسهای احتمالی از جانب موجودات هوشمند، اضافه کرده است این بدین معنی است که با این تعداد دیسک، قابلیت رسد کردن فضا 1000، برابر افزایش پیدا کرده است و در مجموع نقاط بیشتری از فضا را می توانیم مورد بررسی قرار دهیم. او در همین رابطه می گوید، البته این اقدام جدید می تواند نقاط ضعفی نیز در برداشته باشد که مهمترین آن کره زمین را در معرض خطر احتمالی موجودات بیگانه بدخواه قرار دهد. در نظر داشته باشید که بشر هنوز موفق به داشتن سلاحهای ضروری برای دفاع ازا خود در برابر حملات احتمالی موجودات بیگانه بدخواه در فضا را ندارد و به عقیده من چنین اقدامی هر چقدر هم که شوق انگیز و ماجراجویانه است در عین حال می تواند دعوتنامه ای رسمی برای حمله احتمالی بیگانگان نیز محسوب شود. در این بخش، برنامه ساز رادیو شبانه آرت بل می گوید؛ ما مدتها پیش چنین دعوتنامه ای را به فضا فرستاده ایم، دیسک معروفی که اطلاعات مهم راجع به کره زمین، موجوداتش ، ادیان و ملیتها و زبان آنها و حتی موقعیت جغرافیائی آن در همان دیسک در زمان حیات " کارل ساگان" و با همفکری او به فضا پرتاب شده است. کاکو می گوید: همانطور که به این نکته مهم اشاره کردید، با وجودیکه چنین اقدامی بسیار جالب توجه و در کل عملی دوستانه از طرف کره زمین برای بیگانگان محسوب می شود، اما می تواند اقدام مخاطره آمیزی نیز به حساب آید. تا آنجائیکه من انسان را شناخته ام اصولاً، زیادی خواه و حریص است، حال در نظر بگیرید که اگر ما به کره دیگری برویم در حقیقت برای تصرف آن رفته ایم، این حرکت و اقدام می تواند از طرف موجودات فرازمینی نیز عملی طبیعی به نظر برسد و تنها یک نکته می ماند که کدام موجود قوی تر از دیگری باشد که در این مورد من فکر می کنم بشر در حال حاضر از موقعیت خوبی برخوردار نیست.
پاسخ
 سپاس شده توسط mr.destiny ، Faust ، Tɪɢʜᴛ ، _Lσѕт_
#26
_معماهای کائنات و جهان های موازی_

قوی ترین نظریه ای که در مورد پیدایش جهان مطرح هست اینه که تمام ماده و ضد ماده و انرژی تاریک و هرچیزی که در جهان موجودیت داره در ابتدا در یک نقطه خیلی کوچک بطور بی نهایت فشرده قرار گرفته بود. هنوز زمانی خلق نشده بود و مکانی وجود نداشت چون کل دنیا در همون یک نقطه بود. این نقطه بسیار داغ و با چگالی شدیدا زیاد منفجر میشه... اما نه یک انفجار معمولی ! نمیدونم تو کارگاه های شیشه سازی دیدین که چطور داخل شیشه رو با حباب باد میکنن؟ اون نقطه کوچک و بسیار داغ هم دقیقا همونطور اول دچار تورم میشه و کمی بعد چون چگالیش از بی نهایت به سمت یک عدد مقدار دار حرکت کرده سریعا سردتر میشه و پلاسما خلق میشه... کم کم کوآرک ها و گلوئون ها بوجود میان... با ترکیب های مختلف این مواد پروتن ها و نوترون ها تشکیل میشن جلوتر که میریم الکترونها شکلب میگیرن و بعد اولین و ساده ترین اتم جهان یعنی هیدروژن شکل میگیره بعد اتم های بزرگتر همدیگرو جذب میکنن ترکیبهای مختلف اتم های مختلف و مولکولهای مختلف ... بعد بدلیل جاذبه بین اجرام اتم های سنگینتر همدیگرو جذب کردن و توده های گاز شکل گرفتن.. توده های گاز بدلیل جاذبه بهم چسبیدن و فشرده شدن و اولین ستاره ها و کهکشان هارو شکل دادن و بعد ها جامدات شکل گرفت و بعد از 13.8 میلیارد سال بعد این جهان به شکل امروزی درست شد.


ما جهان فقط از ماده تشکیل نشده.. جهان متشکل از ماده، ضد ماده، ماده تاریک و انرژی تاریک هستش... ماده همون چیزی هست که ما میبینیم و لمس میکنیم و شامل تمامی الکترون ها و پروتون ها ذرات زیر اتمی و هرچیزی که میگیم جهان رو ساخته میشه... اما ماده فقط 5 درصد جهان رو شامل میشه... یعنی هرچیزی که ما از دنیا میتونیم کشف کنیم فعلا در حد همون 5 درصده... تمام جهانی که دیدیم و کشف کردیم محدود به همون 5 درصد میشه... یه چیز دیگه ای هست بنام ضد ماده... مقدار ماده و ضد ماده در دنیا در همون ابتدای بیگ بنگ یا مهبانگ برابر بودن... ضد ماده چیزی بود که در برخورد با ماده نیستی شکل میگرفت... ماده و ضد ماده اگر جداگانه باشند یعنی هم ماده داریم و هم ضد ماده... این ماده و ضد ماده بطور کاملا تصادفی و بطور کاملا متوالی و دائما در فضا از نیستی از هم جدا میشن .. انگار از یک ذره فرضی در جای جای فضا دو عدد ذره یکی بنام ماده و یکی بنام ضد ماده از هم جدا میشن بعد در همون آن بهم برخورد میکنند و دوباره نیستی تشکیل میشه و اتفاقی نمیوفته... اما اگر حادثه ای رخ بده که احیانا ماده و ضد ماده بهم برخورد نکنند یا احیانا مقدار ماده در دنیا بیشتر از ضد ماده بشه اونوقت ماده تشکیل میشه... حدس زده میشه که در همون لحظات اولیه بیگ بنگ یک واقعه نادری بنام باریوم زایی اتفاق افتاده که میزان ماده در جهان رو بیشتر کرده که ما امروزه شاهد وجود ماده هستیم... شما با هر ذره ضد ماده میتونید یک ذره از ماده رو نابود کنید.. نابود به معنای واقعی .. یعنی نیستی... پارامتر دیگه ماده تاریک هستش... ماده تاریک چیزی هست که تا بحال مشاهده یا رصد نشده اما اثرش دیده شده... تحقیقات نشون میده در هر جایی که ماده هست در واقع توسط ماده تاریک هم احاطه شده ست... انگار جاذبه بین ماده ها موجب وجود ماده تاریک میشه... با حرکت ماده در فضا مشاهده شده که ماده تاریک هم مثل یک توده نامشخص در پی اون حرکت میکنه و ماده رو احاطه کرده... بهش میگن تاریک چون ناشناخته ست برای ما همچنان... و از همه جالبتر انرژی تاریکه... انرژی تاریک یا به قول انیشتین ثابت کیهانی... حالا اینجاش دیگه مربوط میشه به اینکه سرنوشت جهان چه خواهد شد؟

دانشمندان بعد از اینکه متوجه شدن جهان در حال گسترش هست و کهکشان ها در حال دور شدن از هم هستن کم کم و به مرور فهمیدن که پس حتما در ابتدا این کهکشان ها بهم نزدیک بودن و با مهندسی معکوس به بیگ بنگ پی بردن... نکته جالب این هست که با اینکه جهان از یک نقطه با یک انفجار تقریبا یکسان و متوازن خلق شده و جهان به طرفین این نقطه گسترش پیدا کرده اما هیچ کسی ادعا نمیکنه که جهان کروی شکل باشه !!! چون ذاتا جهان کروی شکل نیست...

واقعیت تلخ اینه که جهان دقیقا تخت هستش !!! ببینید وقتی انفجار بزرگ یا بیگ بنگ رخ داد همون لحظه جهان مثل یک بادکنک شروع به گسترش کرد... فضا و زمان هم در پی اون گسترش پیدا کردن... فرض کنید روی یک بادکنک با خودکار چندین نقطه رو علامت گذاری کردید... حالا اون بادکنک رو باد میکنید... این نقاط از هم دور میشن... فضا و زمان و کهکشان ها گسترش پیدا میکنه اما دقت کنید که شما برای اینکه از یک سمت بادکنک به سمت دیگر اون بخواید حرکت کنید نمیتونید از داخل بادکنک حرکت کنید چون داخل بادکنک فضا و زمان وجود نداره... شما باید از سطح بادکنک مسیر رو طی کنید... حالا اگر این بادکنک رو پاره کنید و روی یک میز قرار بدین میبینید که جهان بصورت تخت و یک صفحه گسترش پیدا کرده... شکل 1 میتونه کمک کنه به درک مطلب...

درسته که جهان بطور دایره ای گسترش پیدا کرده... اما این گسترش داخل این دایره رو تو داخلی کرده و در سطح پهن شده... بله... جهان به شکل تخت در حال گسترش هستش... اما مشاهده این گسترش جهان موجب شد تا پژوهشگران به این نتیجه برسند که این گسترش بدلیل شتاب اولیه در هنگام انفجار بوده و اذعان کردند که پس بنابراین به مرور این شتاب و سرعت گسترش جهان متوقف خواهد شد و بدلیل اصل جاذبه بین اجرام کم کم دوباره کهکشانها و ستاره ها همدیگرو جذب میکنند و جهان دوباره کوچکتر میشه و رفته رفته جاذبه قوی تر میشه و در نهایت مجددا جهان در اندازه یک کوآنتوم خلاصه میشه و دوباره منفجر میشه و بیگ بنگی دیگر و دوباره خلقت... یعنی فکر کردند که این توالی پی در پی اتفاق خواهد افتاد... تا اینکه هابل کشف کرد که سرعت دور شدن کهکشان ها از همدیگر رفته رفته در حال افزایش است و این سرعت اصلا هم بنظر رو به کاهش نمیرسد... و از اینجا بود که ثابت کیهانی انیشتین اثبات شد و پدیده ای جدید بنام انرژی تاریک وارد علم شد... انرژی تاریک مسئول این گسترش بی رویه جهان هستش... انرژی تاریک رفته رفته کهکشان هارو و مواد عالم رو از هم دورتر میکنه... حالا فرض کنید مثلا 10 میلیارد سال پیش تمام مواد جهان بهم خیلی نزدیکتر از الان بودن ... پس میشه گفت فشردگی ماده در دنیا زیاد بود یا چگالی ماده دنیا زیاد بود... اما رفته رفته انرژی تاریک مواد رو از هم دورتر کرد و کهکشان ها از هم فاصله گرفتند و فواصل بین کهکشانی بیشتر شد ... در نتیجه مقدار ماده در دنیا با اینکه ثابت هستش اما فاصله این مواد از هم بیشتر شده... پس میشه گفت که غلظت ماده در جهان کمتر میشه و این فشردگی مواد روز به روز منبسط تر میشه... در نتیجه بعبارتی دنیا هر روز در حال رقیق تر شدنه...

این کاهش غلظت فعلا در حد کهکشانی هستش ... اما به مرور انرژی تاریک بعد اینکه کهکشانهارو از هم جدا کرد کم کم ستاره ها رو از هم جدا میکنه.. بعد منظومه ها رو از هم جدا میکنه.. بعد سیارات رو از هم جدا میکنه بعد سیارات کم کم دچار فروپاشی میشن و به اجزای کوچکتر تقسیم میشن.. کوها از هم جدا میشن... بعد ها انرژی تاریک تا جایی پیش میره که اجزای مواد از هم جدا میشه و مولکولهای تشکیل دهنده ش تقسیم میشه... بعدها اتم ها از هم جدا میشن.. بعدها نوترون ها و پروتن ها و نوترونو ها و پوزیترون ها و در مراحل بعدی حتی کوارکها هم از هم جدا میشن و در نهایت ذرات زیر اتمی هم دچار فروپاشی شده و چیزی بنام وجود موجودیت نخواهد داشت...
بله.. این است پایان جهان توسط انرژی تاریک... فروپاشی مواد به کوچکترین اجزای سازنده تا دیگه نشه بهش گفت ماده... به این فرایند اصطلاحا "مه گسست" یا سرد شدن جهان میگویند.

در این بین نظریه دیگه ای هم هست بنام ریسمان یا جهان های موازی... در این نظریه هر ذره ای که در این جهان هست اعم از پروتون و الکترون و حتی ذرات خود شما ذره نیستند بلکه یک ریسمان هستند که هر تکه از این ریسمان در یک جهان نمودار هستش... در واقع هر ذره ای که در جهان وجود داره یک ذره از یک ریسمان هستش که مابقی ذرات این ریسمان در جهان های موازی جهان ما وجود دارد...
به شکل دوم نگاه کنید !

جهان های بی نهایت موازی هم قرار گرفته اند که هرکدوم بخشی از یک ریسمان رو در خودشون جا دادند... هر بخشی از هر ریسمان یک ویژگی خاصی داره... مثلا اگر در دنیای ما ذره گراویتون موجب جاذبه میشه ممکن هست که در دنیای موازی چسبیده به دنیای ما امتداد ذره گلوئون در ریسمان خودش موجب دافعه بشه... نکته جالب اینکه تمام این جهان های موازی واقعیت دارند در عینی که هیچ کدوم از دیگری خبری نداره... ممکنه در این جهان شما 27 سال سن داشته باشید در حالی که در جهان دیگر شما 87 سال سن داشته باشید... یا هر امکان دیگه ای...

بطور خلاصه جهان های موازی میگه که هر ذره ای که در این جهان ما تا کنون شناخته ایم صرفا یک بخشی از یک ریسمان هست که این ریسمان هر قسمتش در یکی از جهان ها قرار گرفته... متاسفانه امواج گرانشی که حالا جدیدا در حال کشف هستند وجود جهان های موازی رو اثبات میکنند...
نظریه خلق جهان از و نابودی از جهان های موازی و نظریه ریسمان هم جالب توجه هستش...
بنا به نظریه ریسمان بیگ بنگ صحیح است اما نظریه ریسمان سعی میکنه دلیل بیگ بنگ رو توصیف کنه... طبق ریسمان این جهان های موازی که تو در تو هستند و بهم چسبیده هستند در واقع ممکن هست گاها بهم برخورد کنند...ریسمان میگه که چنانچه دو جهان موازی بهم برخورد کنند یک بیگ بنگ اتفاق میوفته... و جهان قبلی هم طبیعتا نابود میشه طی این برخورد
پاسخ
 سپاس شده توسط mr.destiny ، Faust ، Tɪɢʜᴛ ، _Lσѕт_
آگهی
#27
جهان های موازی نزدیک تر از همیشه
 
مشاهده امواج گرانشی نخستین حاصل از تورم کیهان پس از بیگ بنگ توسط تلسکوپ بایسپ۲ در قطب جنوب، باعث تقویت نظریه‌های مبتنی بر جهان های موازی و رد نظریه “جهان چرخه ای” شده است.

به گزارش خبرآنلاین، در آخرین هفته سال ۱۳۹۲، جان کواچ، اخترشناس رادیویی مرکز اختر فیزیک هاروارد اسمیت‌سونیان و همکارانش اعلام کردند که نشانه‌های امواج گرانشی نخستین (اغتشاشی در بافت زمان) را مشاهده کرده‌اند که در نخستین لحظات پس از بیگ بنگ و طی دوره‌ای از انبساط سریع کیهان که تورم کیهان نامیده می‌شود، تولید شده‌اند. جالب اینجاست که پیش از این که خورشید روز ۱۷ مارس در کمبریج ماساچوست غروب کند، اولین مقاله در مورد برخی از تبعات این کشف توسط کیهان شناسی به نام دیوید مارش و همکارانش از موسسه فیزیک نظری در واترلوی کانادا، به طور آنلاین منتشر شد. نویسندگان مقاله چنین نوشتند که اندازه گیری‌های انجام شده توسط گروه کواچ با استفاده از تلسکوپ بایسپ۲ در قطب جنوب، خانواده‌ای از مدل‌ها را که تلاش داشتند به طور همزمان هم تورم کیهانی و هم یک معمای دیگر کیهانی (یعنی طبیعت ماده تاریک) را با استفاده از یک ذره بنیادی نظری به نام اکسیون توضیح دهند، از رده خارج کرده است. با این حال پژوهشگران تمام مدل‌های مبتنی بر اکسیون را مردود ندانسته‌اند، فقط به گفته مارش «این خانواده خاص از اکسیون‌ها، تنها بخش بسیار کوچکی از ماده تاریک را تشکیل می‌دهند».



مارک کامیونکوفسکی، کیهان‌شناس در دانشگاه جانز هاپکینز، قبول دارد که برخی از مدل‌های اکسیون دیگر قابل قبول نیستند، «چون پذیرش آنها مستلزم این است که تورم کیهان در سطوح پایین‌تری از انرژی در مقایسه با چیزی که توسط بایسپ۲ مشاهده شد، انجام گرفته باشد».او گفت که یافته‌ها سازگاری قابل توجهی با تورم آشفته دارند، مدلی ساده از تورم کیهان که لینده ۳۰ سال پیش آن را تدوین کرده بود. در مدل لینده، تورم هیچ گاه به طور کامل پایان نمی‌پذیرد، فقط در بخش‌های محدودی از فضا متوقف می‌شود و به گسترش نمایی خود در جاهای دیگر ادامه می‌دهد. تورم آشفته فقط دنیای ما را خلق نکرده، بلکه جهانی موازی نیز خلق کرده که حاوی چندین جهان است و هر یک قوانین فیزیکی خاص خود را دارد؛ البته این ایده منتقدان خود را دارد که می‌گویند چنین چند جهانی ( multiverse ) پایدار نخواهد بود. لینده همچنین می‌گوید که به نظر می‌رسد امواج گرانشی بر یک مدل دیگر رقیب تورم کیهانی که جهان های چرخه ای نام دارد نیز خط بطلان کشیده است. در این مدل، دو دنیای سه بعدی که در فضایی با ابعاد بالاتر شناورند، با هم برخورد کرده و منجر به بیگ بنگ شده‌اند. این نظریه تشعشع گرانشی را پیش‌بینی نمی‌کند.

پل اشتاینهارد، فیزیکدان نظری در دانشگاه پرینستون و از خالقان نظریۀ جهان های چرخه ای، اذعان می‌کند که اگر یافته‌های بایسپ۲ تایید شوند، نظریه او رد شده است؛ ولی می‌گوید که هنوز امید دارد. نسخه دیگری از این مدل ساخته شود که این مشکل را حل کند.
پاسخ
 سپاس شده توسط mr.destiny ، Faust ، Tɪɢʜᴛ ، _Lσѕт_
#28
جهان هاي موازي:
هزاران سال است که اخبار و اطلاعاتي درباره جهان هاي ديگري جز آنچه در اطرافمان مي بينيم، در اختيار بشر قرار گرفته است. اين اطلاعات که گاه در حد يک خبر کوتاه و گاه به پيشرفتگي توصيفي دقيق از آنها و ساکنانشان يا چگونگي دسترسي به آنها و کاربردها و امکانات اين دسترسي بوده اند، تا مدتي پيش تماماً در حيطه دانش باطني قرار مي گرفتند و علوم تجربي ظاهري را ياراي اظهار نظر کردن در اين باره نبود. اما با نگاهي به اطراف مي توان ديد که پيشرفت هاي علوم ظاهري اکنون چنان شتاب برق آسايي گرفته اند که گويي سفينه دانش بشري در آستانه پرواز قرار دارد. تا ديروز مفاهيمي چون کرويت زمين، ميدان هاي مغناطيسي (کهربا)، کند شدن زمان در سرعت هاي بالا، سياهچاله ها و... استناد علمي نداشتند، اما امروزه اين مفاهيم کاملاً علمي و اثبات شده به شمار مي روند. به نظر مي رسد در آينده اي نه چندان دور، مفهوم جهان هاي موازي و چگونگي برقرار کردن ارتباط با آنها نيز موضوعي کاملاً علمي باشد. در اين مقاله سعي داريم دستاوردهاي جديد علوم ظاهري درباره جهان هاي ديگر و به ويژه جهان هاي موازي جهان خودمان را مروري کنيم.

انسان هاي حقيقت جو در طول تاريخ، مجنون وار به دنبال کشف جلوه هاي حقيقت بوده اند و در اين ميان دغدغه اصلي محققان و دانشمندان علم فيزيک، يکپارچه سازي و وحدت بخشيدن به ايده ها و مفاهيم به ظاهر مختلفي از دانش بشري بود که از کوچک ترين اجزاي زيراتمي تا بزرگ ترين کهکشان هاي عالم را دربرمي گرفتند. دانشمندان به دنبال اين منظور در تلاش براي پر کردن شکاف هاي ديوار دانش بوده اند و اکنون نيز به آن ادامه مي دهند. اکنون به نظر مي رسد پر کردن اين شکاف ها بدون قبول وجود جهان هاي ديگر به صورت علمي ناممکن باشد. براي بررسي اين موضوع بد نيست از گذشته اي نه چندان دور آغاز کنيم.

تاريخچه
تنها چند قرن پيش يعني در عصر دانشمنداني چون کپلر، گاليله، کپرنيک و نيوتن انسان تصور مي کرد که جهان مانند چرخ دنده اي بزرگ است که سيارات را به چرخيدن به دور خورشيد مجبور مي کند. در آن دوران گرچه گذر زمان به وسيله ساعت قابل اندازه گيري بود اما خود زمان مفهومي ابدي و ازلي داشت که تجزيه و تحليل آن چيزي غيرممکن تلقي مي شد. مکان يا فضا نيز در همه جهت ها بي انتها بود و انديشيدن درباره آن به ديوانگان و شعرا اختصاص داشت. چنين ديدگاهي همچنان ادامه داشت تا اين که در قرن بيستم ميلادي، نظريه هاي نسبيت اينشتين انقلاب جديدي در تفکر علمي به پا کرد و برخي شکاف هاي علم را پوشاند. ديگر زمان و مکان به رازآلودگي قبل نبودند بلکه آنها به يکديگر متصل شدند و مفهوم جديدي به نام «فضا - زمان» را تشکيل دادند. ماده نيز چيزي بود که در داخل همين فضا - زمان به وجود آمده بود. سرعت نور هرچند بسيار زياد بود اما به صورت مقداري مشخص و کمتر از بي نهايت تعيين شد. بدين ترتيب فرض جاوداني بودن جهان تغيير کرد تا امکان طرح اين سوال به وجود آيد که به راستي در آغازين لحظات آفرينش جهان که به نام «انفجار بزرگ» يا «مهبانگ» معروف است چه اتفاقي رخ داد؟ يعني همان زماني که اندازه کل جهان از نقطه پايين اين علامت تعجب هم کوچک تر بود، در پاسخ به اين پرسش تئوري ها و مدل هايي براي جهان ارائه شدند که به تئوري هاي کيهان شناختي معروفند. از سويي ديگر با کشف نظريه فيزيک کوانتومي (علمي که به رفتارهاي اتمي و زيراتمي مي پردازد) شکاف هاي بيشتري در علم پوشيده شد. بر اساس اين نظريه رفتار ماده با توجه به نحوه مشاهده اش تغيير مي کند. به عبارتي ديگر عمل مشاهده کردن يک مشاهده گر نقش موثري در رفتارهاي جهان اتمي بازي مي کند. بدين ترتيب يکي از مسائل مهم فيزيکدانان امروز به هم رساندن فاصله بين فيزيک کوانتوم و نسبيت است و از نظريه هايي که براي کمک به اين مقصود مي توان اميد زيادي بر آنها داشت، نظريه هايي هستند که وجود يک چندجهاني متشکل از جهان ما و جهان هاي ديگر را مفروض مي دارند.


ساده ترين نوع جهان هاي ديگر
وجود جهان هاي ديگر، جهان هاي موازي و به طور کلي وجود يک چندجهاني (که جهان ما نيز عضوي از اعضاي آن است) توسط تعدادي از تئوري هاي فيزيکي درباره توصيف جهان، به طور غيرمستقيم و ضمني تاييد مي شود. به عنوان مثال يکي از ساده ترين اين تئوري ها از نتايج اندازه گيري هاي پرتوي زمينه کيهان(يعني همان پژواکي که از مهبانگ باقي مانده است) استنتاج شده است. از آنجايي که پس از تئوري نسبيت اينشتين، مدل هايي براي تشريح فرم فضا - زمان ما و نيز نحوه توزيع جرم در آن مطرح شد، اين اندازه گيري ها مي توانستند درستي آنها را تاييد يا رد کنند. مثلاً در کنار مدل فضا - مکان بيکران، مدل هاي فضا - مکان انحنادار مثل کروي يا هزلولوي و در کنار مدل توزيع يکنواخت ماده در جهان، مدل هاي توزيع فرکتالي يا تجمع ماده در اطراف ما و تهي بودن بقيه جهان مي توانستند امکان پذير باشند. اما نتايج اندازه گيري هاي پرتوي زمينه کيهاني بيشترين انطباق را با فرض جهان نامحدود و توزيع يکنواخت ماده در مقياس بزرگ داشت. يعني جهان ما (با بيشترين احتمال رياضياتي) فضايي بيکران است که سرتاسر آن را ستار گان و کهکشان ها پر کرده است. چنين جهاني بسيار بزرگتر از آن چيزي است که ما مي توانيم به وسيله تلسکوپ ها ببينيم چرا که ما تنها قسمتي از جهان را مي بينيم که نور آن از زمان وقوع مهبانگ يعني حدود چهارده ميليارد سال قبل تاکنون فرصت رسيدن به زمين را داشته است يعني کره اي به شعاع 1026+4 متر، هنگامي که اين مدل فضاي بيکران با توزيع يکنواخت ماده در آن با نظريه کوانتوم (که بر اساس آن جهان گسسته است و مي توان آن را به وسيله مقداري متناهي از اطلاعات مشخص کرد) ترکيب مي شود، مي توان چنين نتيجه گرفت که وجود دنيايي کاملاً شبيه به دنياي ما در نقطه اي ديگر از جهان بيکران امکان پذير است. به عنوان مثال اگر مي توانستيم تا فاصله 10 به توان 1091 متري ( يعني يک عدد يک و به تعداد 1091 نقطه (يا صفر) در سمت راست آن) اطرافمان را جست وجو کنيم، انتظار داشتيم دنيايي دقيقاً مشابه آنچه تا فاصله 100 سال نوري از زمين وجود دارد، پيدا کنيم. در هنگام کشف آن دنيا وقتي پيچ تلسکوپ را کمي بيشتر تنظيم مي کرديم کسي را با قيافه اي کاملاً آشنا مي ديديم که او هم با تلسکوپ خود در پي يافتن دنياي ماست، چنين فرضيه اي مشابه آن است که بگوييم اگر خروجي هاي کامپيوتري را (که براي توليد پيوسته حروف الفبا به صورت تصادفي برنامه ريزي کرده ايم) جست وجو کنيم، احتمالاً پس از چند قرن يا چند هزاره مي توانيم انتظار داشته باشيم که نسخه اي از ديوان حافظ را نيز توليد کرده باشيم. البته اين نوع استنتاج ساده انگارانه که بيشتر به يک شوخي شبيه است را مي توان تنها به عنوان مقدمه اي براي ورود به مباحث جدي تر فيزيکي در نظر گرفت.


جهان هايي در ديگر ابعاد مکان – زمان
دسته ديگري از مباحثي که درباره جهان هاي موازي مطرح است به مدل هايي مربوط مي شود که براي توصيف و تشريح مبداء آفرينش ابداع شده اند. مدل هايي که توان پاسخگويي به سوالاتي را که به وسيله تئوري هاي قبلي بي پاسخ مانده بود، داشته اند. سوالاتي مثل همين سوال که علت اين که جهان ما تا به اين اندازه بزرگ، يکنواخت و مسطح است، چيست. بر اساس برخي از اين مدل هاي جديد کيهان شناختي مهبانگ نه به عنوان يگانه لحظه آغازين خلقت بلکه به صورت واقعه اي عادي و روزمره (البته نه روز زميني) در جهان است. يکي از چنين مدل هايي از نظريه «ريسمان ها» نشأت گرفته است. نظريه ريسمان ها نظريه اي درباره توصيف ذرات بنيادين جهان (که اجزاي زيراتمي را تشکيل مي دهند) است. اين نظريه هنگامي مطرح شد که دانشمندان در تلاش براي يکپارچه سازي نيروي جاذبه با ديگر نيروهاي طبيعي بودند. گذشته از آنچه اين نظريه مستقيماً به آن مي پردازد، دانشمندان به اين نتيجه رسيدند که به غير از ابعاد جهان ما (سه بعد مکان و يک بعد زمان)، بايد ابعاد ديگري نيز وجود داشته باشند که از ديد ما پنهانند و ممکن است در فاصله اي بسيار کوچک تر از اندازه هسته اتم درهم پيچيده شده باشند. در ادامه نظريه ريسمان ها، دانشمندان در دهه 1990 ميلادي تئوري جديدي را به نام «تئوري m» ارائه کردند که بر اساس آن به جاي اين که ابعاد ديگر به صورت درهم پيچيده و مخفي شده توصيف شوند، فضا را در جهان ما به صورت پوسته اي سه بعدي در ساختاري بزرگتر و با ابعاد بيشتر معرفي کردند که فضاي ما را دربرمي گيرد. از آنجايي که تصور چنان ساختاري براي ما امکان پذير نيست، مي توانيم فضاي سه بعدي خود را به صورت صفحه اي دوبعدي در نظر بگيريم و آن ساختار را به صورت فضايي سه بعدي. نکته جالب توجه اينجاست که هيچ دليلي وجود ندارد که صفحه ما در اين فضا تنها صفحه موجود باشد و ممکن است صفحات بي شماري به موازات آن وجود داشته باشند (مثل يک دسته کاغذ) بدون اينکه صفحه ما را قطع کنند. حال اين سوال مطرح مي شود که چرا ما نمي توانيم از صفحات يا پوسته هاي ديگر اطلاعي داشته باشيم؟ دليل آن اين است که تقريباً همه نيروهاي فيزيکي تنها در پوسته خود عمل مي کنند و نمي توانند از مرزهاي آن خارج شوند و به بيرون نشت کنند. مثلاً نور که تحت کنترل نيروي الکترومغناطيسي است نمي تواند از جهاني ديگر به جهان ما بيايد و بنابراين ما چيزي از جهاني ديگر را نمي بينيم. البته به نظر مي رسد در ميان همه نيروهاي فيزيکي جهان، نيروي جاذبه يک استثنا باشد و به عنوان يک کليد بتوان از طريق آن اثري از جهان هاي ديگر را رديابي کرد.

يکي از مدل هاي جديد و جالبي که بر مبناي اين ديدگاه به وجود آمده است مدل «اکپيروتيک » (اين نام از کلمه اي يوناني به معناي آتش کيهان گرفته شده است) نام دارد. بر اساس اين مدل کيهان شناختي مهبانگ مي تواند حاصل تصادمي بين پوسته ما و پوسته ديگري باشد که همين تصادم علت به وجود آمدن ماده موجود در جهان است. به عبارت ديگر، مهبانگ نقطه آغاز زمان نبوده بلکه تنها انتقالي از يک مبداء کيهاني به مبدأيي ديگر است. گامي فراتر و جالب تر در ادامه اين مدل، اين است که چنين تصادمي ممکن است در فواصل زماني منظم و به صورت متناوب تکرار شود. گويي اين دو پوسته مانند دو صفحه لاستيکي هستند که با فنري به هم متصل شده اند و در زمان هايي معين به يکديگر برخورد مي کنند.


هر جهان، يک حباب در ميدان عظيم انرژي
يک تئوري بسيار جالب ديگر براي توصيف عالم هستي، تئوري «انبساط جاودان آشوبناک» نام دارد. بر مبناي اين تئوري عالم هستي يک ميدان انرژي کوانتومي بسيار عظيم است که در کليت خود با سرعتي بسيار بالا در حال انبساطي هميشگي است. در اين حال برخي نواحي خاص از اين ميدان از انبساط بازمي ايستند و در نتيجه حباب هايي را تشکيل مي دهند که هر يک از آنها جهاني است مانند جهان ما، يعني داراي اندازه بيکران و سرشار از ماده برجاي مانده از ميدان عظيم انرژي. اين پديده مشابه تشکيل قطرات باران داخل ابرها يا حباب هاي داخل خمير در حال ورآمدن است. جالب اين که حتي اگر بتوانيم با سرعت نور حرکت کنيم نيز هرگز نخواهيم توانست به حباب هاي ديگر برسيم يا آنها را ببينيم. زيرا سرعت دور شدن آنها از جهان ما از سرعت نور هم بيشتر است، و جالب تر اين که هر يک از اين جهان ها مي توانند داراي ثابت هاي فيزيکي منحصر به فرد و در نتيجه داراي مشخصاتي کاملاً متفاوت با جهان هاي ديگر باشند. به عنوان مثال ابعاد مکاني و زماني يکي از آنها مي تواند با جهان ما متفاوت باشد که در اين صورت ممکن است تمامي رويدادهاي آن جهان از نوع پيش بيني ناپذير کامل باشد (مثلاً در جهاني که دو بعد مکاني و دو بعد زماني دارد) يا اتم ها در آن جهان ناپايدار باشند (مثلاً در جهاني با يک بعد مکاني و چهار بعد زماني)، يا نسبت قدرت نيروهاي فيزيکي بنيادين در آن با نسبت هاي ثابت جهان ما تفاوت داشته باشد و...


جهان هاي کوانتومي
تئوري هايي که تاکنون به آنها پرداختيم هرچند بسيار جالب بودند و مي توانند ديد ما را نسبت به آنچه در اطراف مان مي گذرد تغيير دهند اما هنوز مفهوم چندان قابل توجهي درباره جهان هاي موازي ما و رابطه آنها با «من» و سرنوشت من ارائه نمي کنند. اکنون قصد داريم از طريق فيزيک کوانتوم به جهان هاي موازي سفر کنيم که نه در ميلياردها سال نوري آن طرف تر، بلکه در فاصله اي بسيار اندک از دنياي ما قرار دارند. به ويژه اين که در اين سفر هم «اکنون» داراي معنايي عميق تر است و هم «قصد» ما. بر مبناي مکانيک کوانتومي، حالت جهان را تابعي رياضي به نام «تابع موج» تعيين مي کند که شکل کاملاً معيني دارد و در فضايي به نام فضاي «هيلبرت» به دور خود مي چرخد و با گذشت زمان تکامل مي يابد. اما هنگامي که اين تابع معين در معرض مشاهده يا اندازه گيري قرار مي گيرد، از حالت معين خارج مي شود و وضعيتي تصادفي به خود مي گيرد، گويي تابع موج به صورت حالتي که مشاهده شده درمي آيد. به عبارتي عمل مشاهده کردن موجب تغيير در آن مي شود. بر اساس يکي از تعابير درباره اين موضوع، در جايي که چندين احتمال ماندني وجود داشته باشد، جهان به هنگام هر مشاهده به چندين نسخه (هر نسخه متناظر با يکي از احتمالات) منشعب مي شود. در حالي که موجودات هر جهان بدون هيچ اطلاعي از جهان هاي ديگر به زندگي خود ادامه مي دهند. به عنوان مثال هنگامي که تاسي انداخته مي شود، جهان به شش جهان موازي منشعب مي شود و هر روي تاس در يکي از جهان ها فرود مي آيد. در اينجا دو نگرش مطرح است؛ اول نگرش فيزيکداني است که در حال بررسي معادلات است و دوم نگرش مشاهده گري که در جهان زندگي مي کند. در نگرش اول که در واقع نگرشي از بالا به جهان است، جهان پديده اي معمولي است که به وسيله تابع موج تعريف مي شود و به آرامي تکامل مي يابد و هيچ انشعابي ندارد. اما در نگرش دوم، مشاهده گر تنها بخشي از جهان را مي بيند و فرآيندي موسوم به جداسازي اجازه ديدن نسخه موازي اش را به او نمي دهد. به عبارتي ديگر هر زمان که مشاهده گر مورد سوال قرار مي گيرد، تصميمي آني مي گيرد يا پاسخي مي دهد، اثرات کوانتومي در مغز او موجب مي شوند که اين فرآيند جداسازي اتفاق افتد. از ديدگاه اول شخص در اين هنگام به چندين نسخه تکثير مي شود. اما خود اين نسخه ها از وجود کپي ديگرشان بي اطلاع اند و از ديدگاه آنها تنها يک اتفاق کم اهميت تصادفي يا احتمالي معين رخ داده است.

بر اساس اين نظريه مي توان درستي جملات غيرواقعي را نيز بهتر تحليل کرد. مثلاً اين جمله را در نظر بگيريد؛ «اگر پدر و مادرم با هم ازدواج نمي کردند من الان اينجا نبودم.» گويي در جهاني موازي آنها با هم ازدواج نکردند و نسخه اي از من هم در آن جهان وجود ندارد، البته لازم به توضيح است که اين نتيجه گيري زماني درست است که کلمات را به صورت ساده و مرسوم به کار مي بريم. اما اگر دقيق تر به اين نتيجه گيري نگاه کنيم متوجه مي شويم که قطعاً اشتباه است چرا که مسلماً «من» قابل نسخه برداري و تکثيرشدن نيستم (يا نيست). بلکه منظور از من در اين نتيجه گيري همان شخصي است که در اين جهاني که «من» انتخابش کرده ام با مشخصاتي از جمله نام من شناخته مي شود. او متناظر با شخص خاصي در ال بوده اما متناظر با او در سال هاي آينده دسته اي از اشخاص هستند که به هر حال يکي از آنها را انتخاب خواهم کرد و اين انتخاب من هيچ اثري بر تابع موج يا کسي که از بالا به جهان ما مي نگرد، نخواهد داشت. چرا که تمام اين نسخه ها از قبل در داخل تابع موج وجود دارند و خلق شده اند...


شواهد وجود جهان هاي ديگر
اگرچه بيشتر مطالب فوق در قالب تئوري هاي فيزيکي بيان شده که ممکن است مستقيماً قابل ارزيابي نباشند، اما به روش هايي مي توان درستي آنها را به طور غيرمستقيم بررسي کرد. به عنوان مثال اکنون دانشمندان اولين ردياب هاي امواج گرانشي (امواجي که توسط يک جسم پرجرم شتابدار به وجود مي آيد و باعث کش آمدن يا جمع شدگي فضا مي شوند) را به کار گرفته اند. با بررسي اين موج ها ممکن است بتوان وجود پوسته هاي ديگر غير از جهان ما را تاييد کرد. همچنين بررسي اطلاعات دقيق تر درباره پرتو زمينه کيهاني، ساخت کامپيوترهاي کوانتومي، تلاش ها براي يکپارچه سازي نظريه هاي نسبيت عام و ميدان کوانتومي و نيز بررسي مشاهداتي که در شتاب دهنده هاي ذرات (و ناپديد شدن برخي از آنها) به دست آمده است، از جمله مواردي هستند که اکنون توجه دانشمندان را جلب کرده اند و در آينده اي نه چندان دور مي توانند اطلاعات ما درباره جهان هاي ديگر را مستندتر کنند.

به هر حال اين که جهان هاي ديگر را تا چه اندازه باور داشته باشيم، در اختيار خودمان است. امروزه هم چنان انسان هايي وجود دارند که دنياي اتم ها را نيز افسانه ا ي بيش نمي دانند. اما از سوي ديگر، دانشمندان و محققان «نانوتکنولوژي» سرگرم ساختن موتورهايي هستند که در تصوير چرخ دنده هاي آنها مي توان تعداد اتم ها را شمارش کرد يا اينکه روش هاي ذخيره سازي سوخت هيدروژني يا حتي اطلاعات را در ساختارهاي اتمي طرح ريزي مي کنند
پاسخ
 سپاس شده توسط Tɪɢʜᴛ ، Interstellar ، _Lσѕт_
#29
[ جهـــآن هــآی مــوازی ] ✔ 3

هیچ پایانی برای جهان های موازی نیست !


تئوری “ابر- ریسمانها” (Superstring theory) درباره تمام ذرات و نیروهای بنیادی طبیعت توضیح می دهد و این نیروها و ذرات را به صورت لرزه هایی از “ابر ریسمانهای متقارن” مدلسازی می کند. دانشمندان پیرو این تئوری در مورد جهانهای موازی بر این باورند که”جهان به طور بی پایانی تکرار می شود.” 
در این ویدئو مشاهده خواهید کرد که دو دانشمند به نامهای پائول استاینهارت و نیل توراک که از برجستگان عالم کیهان شناسی هستند نظریه ای را ارائه می دهند، آنها معتقدند جهان ما ممکن است تنها جهان این هستی نبوده و تنها یکی از صدها و هزاران یا بی نهایت جهان دیگر باشد. ایدۀ جالب آنها این است که جهان مجموعه دوره های بی پایان از بیگ بنگهای بی پایان تا به ابدیت است !

آنها از تئوری ریسمان و تئوری مشتق شدۀ آن تئوری M استفاده می کنند. در تئوری M نه تنها چهار بعد، بلکه یازده بعد وجود دارد. ده بعد فضایی و یک بعد زمانی. تئوری M می تواند یک نظریه موعود و یکپارچه از میان تمام نیروها و اجزای بنیادی طبیعت باشد، که این دانشمندان با فرمولهای ریاضی و فیزیک در تلاش برای یکپارچه کردن آن هستند. تئوری آنها به این صورت می باشد که جهانهای سه بعدی در یک دنیای غشایی واقع شده اند و در عالم ،جهان غشایی بسیاری وجود دارد ، که از همان غشای سلولی گرفته شده است، که یکی از این جهانها جهان ماست که با فاصله اندکی از جهان غشایی دیگر جدا شده است وقتی دو غشا به هم می رسند انرژی را به یکدیگر تزریق می کنند، برخورد این دو جهان سه بعدی یعنی جهان ما با جهان دیگر بیگ بنگ را ایجاد می کند. سپس انرژی تاریک یک تریلیون سال آنها را از هم دور می کند ( انبساط کیهان )، غشاها مسطح می شوند و باز به هم نزدیک می گردند و این روند بی پایان ادامه دارد. البته کار این دانشمندان مطابق با تئوری تورم کیهان می باشد.
پاسخ
 سپاس شده توسط mr.destiny ، Faust ، _Lσѕт_
#30
[ جهـــآن هــآی مــوازی ] ✔ 3



اگر زمین توسط یک سیاه‌چاله بلعیده شود چه اتفاقی خواهد افتاد؟

مدت هاست که سیاه چاله ها توجهات بسیاری را به خود جلب کرده اند و شور و هیجان زیادی در این خصوص شکل گرفته است. اکنون نیز با توجه به کشف امواج گرانشی این علاقه‌ی عمومی دو چندان خواهد شد. حال، سوالی که بشر را درگیر خود کرده، این است که اگر زمین وارد یک سیاه چاله شود چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ یکی دیگر از پرسش هایی که در ذهن بسیاری نقش بسته، این است که تصویر سیاه چاله ها در فیلم ها تا چه حد واقعیت دارد و اینکه آیا کرم چاله‌ای که در فیلم Stargate دیدیم حقیقت دارد یا نه. در ادامه با گجت نیوز همراه باشید تا به این پرسش ها پاسخ دهیم.


هر چند همواه این مورد وجود داشته که سیاه چاله ها از لحاظ نظری به چه شکلی می‌توانند انسان و زمین را تحت تاثیر قرار دهند. در عصر حاضر، تنها می‌توان سه خاصیت از یک سیاه چاله را ( به طور اصولی ) اندازه گیری کرد: جرم، چرخش آنها ( یا حرکت زاویه‌اش ) و بار الکتریکی کلی.
در واقع، از آنجایی که تمام اطلاعات دیگر در مورد ساخت یک سیاه چاله از دست رفته، این موارد تنها پارامتر هایی هستند که می‌توان از خارج یک سیاه چاله نظاره گر بود. نظریه‌ای که با عنوان “بدون مو” شناخته می‌شود. به عبارت ساده: بدون توجه به میزان پرمویی و پیچیدگی جسمی که شما به سمت یک سیاه چاله پرتاب می‌کنید، ویژگی های جسم به جرم، بار و چرخش ( اسپین ) آن کاهش خواهد یافت ( به اصطلاح تراشیده خواهد شد ).
در میان پارامتر های موجود، جرم مسلما مهم ترین آنهاست. تعریف کلی سیاه چاله این است که جرم آن در حجم بسیار اندکی متمرکز شده  ( تکینگی ). و این نیرو های گرانشی عظیم تولید شده توسط جرم هستند که باعث آسیب رساندن به اشیائ نزدیک سیاه چاله می‌شود.
اسپاگتی فضایی
یکی از اثرات شناخته شده ‌ای که تصور می‌شود به دلیل قرار گیری در مجاورت سیاه چاله بروز کند، با نام ‘Spaghettification’ یاد می‌شود. به طور خلاصه وار، اگر خیلی به یک سیاه چاله نزدیک شوید درست مثل اسپاگتی کش خواهید آمد.
این اثر، ناشی از گردیان گرانشی است که در سراسر بدن شما رخ می‌دهد. تصویر کنید شما از طرف پا های خود برای اولین بار سمت یک سیاه چاله کشیده می‌شوید. از آنجایی که پای شما از لحاظ فیزیکی به سیاه چاله نزدیک تر است، در پاهایتان  گرانش قوی‌تری نسبت به سرتان احساس خواهید کرد. بدتر از آن، به موجب آنکه بازوهایتان در مرکز بدن شما نیست، نیروی گرانشی که به آنها وارد می‌شود، کمی با زوایه نیروی جاذبه وارد شده به سرتان متفاوت خواهد بود.
این رخداد باعث می‌شود کناره‌های بدن به سمت داخل تمایل پیدا کند و فرو روند. در نتیجه نه تنها بدن با کشیدگی مواجه خواهد شد، بلکه اواسط آن نیز نارک ( فشرده ) خواهند شد. از این رو، بدن شما و یا هر جسم دیگری مثل رمین، قبل از اصابت به مرکز سیاه چاله، شبیه اسپاگتی خواهند شد.
نقطه دقیقی که نیرو ها از تحمل بیشتر می‌شود، به میزان جرم سیاه چاله وابسته است. برای یک سیاه چاله “عادی” که توسط فروپاشی یک ستاره با جرم زیادی تولید شده، این محل می‌تواند چند صد کیلومتر دور تر از افق رویداد قرار داشته باشد. نقطه‌ای که پس از آن، هیچ اطلاعاتی نمی‌تواند از سیاه چاله فرار کند.
با این حال برای یک ابرسیاهچاله، مانند چیزی که انتظار می‌رود در مرکز کهکشان ما قرار داشته باشد، احتمالا اشیاء به راحتی می‌توانند قبل از تبدیل شدن به اسپاگتی داخل افق رویداد و در فاصله چند ۱۰ هزار کیلومتری مرکز آن عرق شوند. اما برای ناظری که در خارج از افق رویداد سیاهچاله قرار دارد، این پدیده این چنین به نظر می‌رسد که سرعت شی کم می‌شود و پس از آن در طول زمان محو می‌شود.
خبری بد برای زمین
اگر یک سیاه چاله  هم جوار کره‌ی زمنین قرار بگیرد، از لحاظ نظری چه اتفاقی می‌افتد؟ این بار نیز اثزات گرانشی، موجب پدیده اسپاگتی خواهد شد. کناره‌ی زمین که در فاصله‌ی کمتری با سیاه‌چاله قرار دارد نیروی بسیار قوی تر از سایر بخش ها احساس خواهد کرد. به این ترتیب کل جهان در عذاب خواهند بود و ممکن است بخشی از زمین جدا شود.
به همان اندازه، اگر یک سیاه چاله پرجرم ما را به زیر نقطه افق رویداد خود ببلعد، ممکن است ما اصلا توجه این رخداد نشویم، حداقل برای مدت زمان کوتاهی اتفاق خاصی نخواهد افتاد. در این موارد احتمالا زمان بیشتری تا وقوع فاجعه طول خواهد کشید. اما نگران نباشید؛ در وهله‌ی اول، احتمال برخورد زمین با یک سیاه چاله کم است و اگر هم چنین رخدادی به وقوع به پیوندد، احتمالا پس از خرد شدن رمین، ما به حالت هولوگرافیک زنده خواهیم ماند.
مراقب پرتو ها باشید
جالب توجه است، سیاه‌چاله ها لزوما به رنگ سیاه نیستند. اختروش ها ( اشیائی که در قلب کهکشان های دور از سیاه‌چاله ها قدرت می‌گیرند) بی نهایت روشن هستند. آنها با درخششان به آسانی می‌توانند بقیه کهکشان را تحت الشعاع قرار دهند. این تابش زمانی تولید می‌شود که مواد جدیدی وارد سیاه چاله می‌شود. برای آنکه این موضوع روشن شود باید گفت، این مواد هنوز خارج از افق رویداد هستند و این دلیلی است که ما می‌توانیم آنها را رویت کنیم.
در زیر افق رویداد، منطقه‌ای است که هیچ چیز حتی نور هم نمی‌تواند از آن قرار کند. در حالی که کل ماده‌ی بلغیده شده در یک نقطه انباشته می‌شود درخشش ایجاد خواهد شد. این همان تابش نوری است  که ناظران اختروش ها با آن مواجه خواهند شد.
اما این پرتو ها، برای هر چیزی که در نزدیکی سیاه‌چاله باشد مشکلاتی به وجود خواهد آورد. این پرتو های بسیار گرم هستند. در واقع، قبل از اینکه دچار واقعه اسپاگتی شویم، این تشعشعات سرخمان می‌کنند.
زندگی در اطراف یک سیاه‌چاله
برای کسانی  که فیلم اینتراستلار ( Interstellar ) کریستوفر نولان (  Christopher Nolan ) را تماشا کرده اند،  چشم انداز یک سیاره در حال گردش حوالی سیاه‌‌چاله جذابیت دارد. برای زندگی، به منبع انرژی و یا یک اخلاف دما نیاز است، یک سیاه‌چاله هم می‌تواند به عنوان منبع باشد.
تنها موردی که وجود دارد،  باید مانع بلعیده شده مواد پیرامون سیاه چاله شد. اگر این کار اتفاق نیفتد، میزان پرتو های ساطع شده آنقدر زیاد خواهد بود که می‌تواند دز جهان های مجاور باعث ایجاد حیات شود.
زندگی در چنین جهانی ( با فرض بر اینکه بسیار نزدیک به سیاه‌چاله نباشد که موجب پدیده اسپاگتی شود ) چگونه خواهد بود بود، خودش موضوع جداگانه ای است. البته انتظار می‌رود میزان انرژی دریافت شده توسط این سیاره در مقایسه با میزان انرژی که زمین از خوزشید دریافت می‌کند  بسیار ناچیز باشد.
همچنین محیط زیست چنین سیاره‌ای به همان اندازه عجیب و غریب خواهد بود. در واقع برای ساخت فیلم اینتراستلار  به جهت اطمینان در دقت و صحت تصاویر سیاه‌چاله ها، با کیپ ثورن مشورت به عمل آمد. در نهایت باید گفت عوامل ذکر شده مانع حیات نیستند، اما انجام پیش‌بینی در رابطه با چگونگی آن را  بسیار سخت کرده اند.
منبع: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
sciencealert
پاسخ
 سپاس شده توسط mr.destiny ، Tɪɢʜᴛ ، Faust ، _Lσѕт_


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان