امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان جالب نادر شاه

#1
روزی زنی به خدمت نادرشاه بزرگ آمد و روسری خود را سر نادرشاه انداخت.نادر شاه پرسید:ای زن،این چه کاریست؟زن گفت:ای نادر شاه بزرگ،اعراب به من تجاوز کردند.تو باید حق مرا بگیری.نادر شاه گفت:عهد میبندم که انتقام تو را بگیرم.نادر شاه اعراب را گوشمالی سخت داد و مردم عرب را شکنجه میداد و میکشت.طوری که در محله های عرب نشین خون روان میشد.طوری کشتار اعراب شدت گرفته بود که جمعیت های عرب نصف شد.اعراب آمدند پیش نادر شاه وگفتند ای شاه بزرگ مارا ببخش.نادر گفت:باشد شما را میبخشم ولی یک شرط دارد.اعراب پذیرفتند.نادر گفت:مردان عرب باید مانند زنان خود روسری بر سر کنند.سال هاس که از نادر میگذرد اما هنوز اعراب روسری بر سر دارند
به یزدان اگر ما خرد داشتیم                 کجا این سرانجام بد داشتیم   (حکیم فردوسی)
پاسخ
 سپاس شده توسط MS.angel ، باران 8 ، # αпGεʟ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  کودک و نادر شاه افشار

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان