01-08-2015، 6:26
فلسفه تاریخ یعنی چه؟
مراد از تاریخ سرگذشت پدیدهها و وقایع گذشته است. تاریخ مطالعهای است در احوال گذشتة نوع بشر و توجّه اصلی تاریخ به تجربیات انسانی معطوف است.
اگر تاریخنویس از رویدادهای طبیعی ذكری به میان میآورد به این علّت است كه آن رویدادها بر زندگی انسانها اثر گذاشته است. با این ترتیب باید قبول كنیم كه هدف اولیة مطالعات و بررسیهای تاریخ نویس، گذشته انسانهاست.
مورخ در صدد دستیابی به یكی از این دو هدف است. نخست اینكه مورخ خود را محدود و مقید به توصیف دقیق رویدادها میكند. دیگر این كه وی هدف را از حد این فراتر ببیند و نه تنها آنچه را كه روی داده است بازگو مینماید بلكه هم چنین آن را تشریح میكند و علل رویدادها را ذكر مینماید كه این قسم را فلسفة تاریخ میگویند.[1]
فلسفه تاریخ یعنی چه؟
فلسفة تاریخ یك نوع مطالعة درجه دوّم است كه در واقع معلوم میكند كه عامل محرك این وقایع خارجی چیست و خود به دو قسم تقسیم میشود:
1 ـ فلسفه نظری یا جوهری تاریخ: كه عبارت است از مطالعة فلسفی، دربارة چرایی و چگونگی وقوع تحولات تاریخی و كشف منطق آن.
2 ـ فلسفة انتقادی یا تحلیلی تاریخ: كه دربارة علم تاریخ و حجیّت استنتاجات علم تاریخ و تبیین و علیّت در تاریخ میباشد. به تعبیر دیگر فلسفه تحلیلی تاریخ روششناسی علم تاریخ میباشد.
برای اینكه فلسفة نظری و فلسفة انتقادی تاریخ بهتر روشن شود لازم است به مسائلی كه این دو نوع فلسفه با آن سرو كار دارند را بیان كنیم تا به هدف و حوزة كاری آن آشنا شویم:
نخست فلسفه انتقادی: مسائل فلسفه انتقادی تاریخ به چهار گروه عمده تقسیم میشود:
الف) تاریخ و دیگر علوم: بكه بیان میكند تاریخ چه نوع علمی است و ارتباط آن با رشتههای دیگر را مورد بررسی قرار میدهد.
متداولترین نظری كه دربارة تاریخ وجود دارد، آن را از زمرة رشتههای مربوط به دانش نظری قرار میدهد. به موجب این نظریّه وظیفة مورخ این است كه دربارة گذشته، حقایق را به طور جداگانه دربارة زمان حال كشف نماید. هنگامی كه ما به نمونههای واقعی آثار تاریخی توجّه میكنیم از اعتبار ساقط میشود. در آن مرحله آنچه توجّه ما را به خود جلب میكند آن است كه موّرخان به كشف سادة حقایق رویدادهای گذشته قانع نیستند بلكه آنها علاوه بر بیان وقوع اتفاق قصد بیان علّت آن را نیز دارند.[2]
ب ) واقعیت و حقیقت در تاریخ: چشمگیرترین خصیصة تاریخ آن است كه، توصیف حقایق گذشته را مینماید كه مستقیماً مورد بررسی و مشاهده واقع نمیشود، و بر آنچه مستقیماً مشاهده نشده است نمیتوان یقین كرد، بلكه فقط نوعی اعتماد بر آن میباشد.
ت) تبیین تاریخی: سؤالی كه مطرح است این كه موّرخ در تبیین و تشریح رویدادهایی كه بررسی میكند و از كیفیات ویژهای برخوردار است یا نه؟ بهترین شیوة برخورد با این مورد، بررسی طریقهای است كه در علوم طبیعی بكارگرفته میشود امروزه دیگر هر كس كه با فلسفه سر و كار دارد میداند كه دانشمندان دیگر در صدد بر نمیآیند پدیدههایی را كه با آن مواجه میشوند را مفهومی قطعی و نهایی توضیح دهند بلكه آنها به این كار بسیار سادهتر اكتفا میكنند كه نظام خاصی مبتنی بر وجوه مشترك با وحدت شكلها بوجود آورند و به كمك این نظام تلاش كنند هر پدیدهای را كه برای بررسی پیش میآید روشن و تشریح نمایند.
پ) عینیّت تاریخی: باید دو نكته را در نظر بگیریم:
1 ـ ازیك طرف مورخان اعتراف دارند در كارشان باید نوعی عینیت و بیطرفی وجود داشته باشد. اینگونه مورخان تاریخ را از تبلیغ جدا میكنند و نویسندگانی را كه اجازه میدهند احساسات و تعصبات شخصی بر عمل آنها در زمینة بازسازی گذشته اثر گذارد، محكوم میكنند.
2) اینكه مورخان در گذشته به یك حقیقیت عینی دست نیافتهاند دلیل برای تصور عدم دستیابی مورخان به چنین حقیقتی نیست.
دوّم فلسفه نظری (جوهری) تاریخ: مسائل كه این نوع فلسفه بدنبال آن است از جنبة نظرپردازی مطرح است و ما هم سعی میكنیم نظریات مطرح را انتخاب كرده و بیان نمائیم.
1 ـ نظریة جغرافیای تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون در این نظریه بدنبال آن است كه جغرافیا عاملی است كه درتاریخ تأثیر میگذارد. [3]
2 ـ نظریه فلسفه تاریخ نوكو: نوكو نظریة رابطة قدرت با دانش را مطرح میكند او معتقد است كه دانش انسانی همواره تحت تأثیر ساختار قدرت قرار میگیرد.[4]
3 ـ نظریه اقتصادی ماركس: او عامل محرك تاریخ را اقتصاد میداند.[5]
و دیگر نظریات كه برای جلوگیری از اطالة كلام و برای مطالعة بیشتر به كتابهای زیر مراجعه فرمایید:
1 ـ فلسفة تاریخ، استاد شهید مرتضی مطهری.
پی نوشتها:
[1] - والش ، مقدمهای بر فلسفة تاریخ، ص 16، ( تهران ، انتشارات امیر كبیر، سال 1363).
[2] - همان، ص 21 .
[3] - ابن خلدون، مقدمه ترجمه گنابادی، ج 1، ص 157 ـ 155، و دكتر محمد علی شیخ، پژوهشی در اندیشههای ابن خلدون، (انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، 1363).
[4] - نوكو و نظریة عدم استمرار در تاریخ، مارك پستر، ترجمة حسین علی نوذری، ص 85، (مجله تاریخ معاصر ایران، س1، ش1، بهار 1376.
[5] - همان، ص 110.
اندیشه قم
مراد از تاریخ سرگذشت پدیدهها و وقایع گذشته است. تاریخ مطالعهای است در احوال گذشتة نوع بشر و توجّه اصلی تاریخ به تجربیات انسانی معطوف است.
اگر تاریخنویس از رویدادهای طبیعی ذكری به میان میآورد به این علّت است كه آن رویدادها بر زندگی انسانها اثر گذاشته است. با این ترتیب باید قبول كنیم كه هدف اولیة مطالعات و بررسیهای تاریخ نویس، گذشته انسانهاست.
مورخ در صدد دستیابی به یكی از این دو هدف است. نخست اینكه مورخ خود را محدود و مقید به توصیف دقیق رویدادها میكند. دیگر این كه وی هدف را از حد این فراتر ببیند و نه تنها آنچه را كه روی داده است بازگو مینماید بلكه هم چنین آن را تشریح میكند و علل رویدادها را ذكر مینماید كه این قسم را فلسفة تاریخ میگویند.[1]
فلسفه تاریخ یعنی چه؟
فلسفة تاریخ یك نوع مطالعة درجه دوّم است كه در واقع معلوم میكند كه عامل محرك این وقایع خارجی چیست و خود به دو قسم تقسیم میشود:
1 ـ فلسفه نظری یا جوهری تاریخ: كه عبارت است از مطالعة فلسفی، دربارة چرایی و چگونگی وقوع تحولات تاریخی و كشف منطق آن.
2 ـ فلسفة انتقادی یا تحلیلی تاریخ: كه دربارة علم تاریخ و حجیّت استنتاجات علم تاریخ و تبیین و علیّت در تاریخ میباشد. به تعبیر دیگر فلسفه تحلیلی تاریخ روششناسی علم تاریخ میباشد.
برای اینكه فلسفة نظری و فلسفة انتقادی تاریخ بهتر روشن شود لازم است به مسائلی كه این دو نوع فلسفه با آن سرو كار دارند را بیان كنیم تا به هدف و حوزة كاری آن آشنا شویم:
نخست فلسفه انتقادی: مسائل فلسفه انتقادی تاریخ به چهار گروه عمده تقسیم میشود:
الف) تاریخ و دیگر علوم: بكه بیان میكند تاریخ چه نوع علمی است و ارتباط آن با رشتههای دیگر را مورد بررسی قرار میدهد.
متداولترین نظری كه دربارة تاریخ وجود دارد، آن را از زمرة رشتههای مربوط به دانش نظری قرار میدهد. به موجب این نظریّه وظیفة مورخ این است كه دربارة گذشته، حقایق را به طور جداگانه دربارة زمان حال كشف نماید. هنگامی كه ما به نمونههای واقعی آثار تاریخی توجّه میكنیم از اعتبار ساقط میشود. در آن مرحله آنچه توجّه ما را به خود جلب میكند آن است كه موّرخان به كشف سادة حقایق رویدادهای گذشته قانع نیستند بلكه آنها علاوه بر بیان وقوع اتفاق قصد بیان علّت آن را نیز دارند.[2]
ب ) واقعیت و حقیقت در تاریخ: چشمگیرترین خصیصة تاریخ آن است كه، توصیف حقایق گذشته را مینماید كه مستقیماً مورد بررسی و مشاهده واقع نمیشود، و بر آنچه مستقیماً مشاهده نشده است نمیتوان یقین كرد، بلكه فقط نوعی اعتماد بر آن میباشد.
ت) تبیین تاریخی: سؤالی كه مطرح است این كه موّرخ در تبیین و تشریح رویدادهایی كه بررسی میكند و از كیفیات ویژهای برخوردار است یا نه؟ بهترین شیوة برخورد با این مورد، بررسی طریقهای است كه در علوم طبیعی بكارگرفته میشود امروزه دیگر هر كس كه با فلسفه سر و كار دارد میداند كه دانشمندان دیگر در صدد بر نمیآیند پدیدههایی را كه با آن مواجه میشوند را مفهومی قطعی و نهایی توضیح دهند بلكه آنها به این كار بسیار سادهتر اكتفا میكنند كه نظام خاصی مبتنی بر وجوه مشترك با وحدت شكلها بوجود آورند و به كمك این نظام تلاش كنند هر پدیدهای را كه برای بررسی پیش میآید روشن و تشریح نمایند.
پ) عینیّت تاریخی: باید دو نكته را در نظر بگیریم:
1 ـ ازیك طرف مورخان اعتراف دارند در كارشان باید نوعی عینیت و بیطرفی وجود داشته باشد. اینگونه مورخان تاریخ را از تبلیغ جدا میكنند و نویسندگانی را كه اجازه میدهند احساسات و تعصبات شخصی بر عمل آنها در زمینة بازسازی گذشته اثر گذارد، محكوم میكنند.
2) اینكه مورخان در گذشته به یك حقیقیت عینی دست نیافتهاند دلیل برای تصور عدم دستیابی مورخان به چنین حقیقتی نیست.
دوّم فلسفه نظری (جوهری) تاریخ: مسائل كه این نوع فلسفه بدنبال آن است از جنبة نظرپردازی مطرح است و ما هم سعی میكنیم نظریات مطرح را انتخاب كرده و بیان نمائیم.
1 ـ نظریة جغرافیای تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون در این نظریه بدنبال آن است كه جغرافیا عاملی است كه درتاریخ تأثیر میگذارد. [3]
2 ـ نظریه فلسفه تاریخ نوكو: نوكو نظریة رابطة قدرت با دانش را مطرح میكند او معتقد است كه دانش انسانی همواره تحت تأثیر ساختار قدرت قرار میگیرد.[4]
3 ـ نظریه اقتصادی ماركس: او عامل محرك تاریخ را اقتصاد میداند.[5]
و دیگر نظریات كه برای جلوگیری از اطالة كلام و برای مطالعة بیشتر به كتابهای زیر مراجعه فرمایید:
1 ـ فلسفة تاریخ، استاد شهید مرتضی مطهری.
پی نوشتها:
[1] - والش ، مقدمهای بر فلسفة تاریخ، ص 16، ( تهران ، انتشارات امیر كبیر، سال 1363).
[2] - همان، ص 21 .
[3] - ابن خلدون، مقدمه ترجمه گنابادی، ج 1، ص 157 ـ 155، و دكتر محمد علی شیخ، پژوهشی در اندیشههای ابن خلدون، (انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، 1363).
[4] - نوكو و نظریة عدم استمرار در تاریخ، مارك پستر، ترجمة حسین علی نوذری، ص 85، (مجله تاریخ معاصر ایران، س1، ش1، بهار 1376.
[5] - همان، ص 110.
اندیشه قم