امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

شل سیلور استاین ..

#1
سَلـآمـ
تو این تاپیک  شعر ها ، کتابها ، زندگی نامه ، نوع نگاه و هر چیز دیگه ای در باره ی شل سیلوراستاین هست رُ میزارمـ شمآ همـ میتونید مطالبتون رُ بزارید (:

اول اَز همه از زندگی نامه این شخص شروع میکنمـ :

زندگـی نـآمه ..

 
  شل سیلوراستاین در 25 سپتامبر 1932 در شیکاگو متولد شد.


نام کامل او «شلدن آلن سیلوراستاین» (Sheldon Allan Silverstein) بود.

او در سال 1950 در ارتش آمریکا به خدمت فراخوانده شده و از همان زمان، کار نقاشی کارتونی را برای برخی مجلات آغاز کرد.

سیلوراستاین از کودکی استعداد ذاتی خاصی در نقاشی و نوشتن داشت. خودش بعدها در جایی می نویسد که این دو کار- نقاشی و نوشتن- تنها اموری بودند

 که وی در آنها موفق بود:

"وقتی بچه بودم، حدود 12 الی 14 سالگی، بیشتر ترجیح دادم که یک بازیکن بیس بال باشم و یا با دوستانم معاشرت داشته باشم. اما بیس بال بلد نبودم و

خوشبختانه دختران و پسران دور و برم هم چندان از من خوششان نمی آمد. در این مورد، کاری از دست من بر نمی آمد. بنابراین شروع به نوشتن و نقاشی کردم

 و خوشبختانه در این دو زمینه، کسی را نداشتم که از او تقلید کنم، و یا تحت تأثیرش قرار بگیرم. بنابراین کم کم به سبک خودم دست پیدا کردم و قبل از این که

با آثار نویسندگان و هنرمندان دیگر آشنا شوم، مشغول کارهای خلاقانه شدم.

در واقع حدود سی سالگی بود که به طور جدی با آثار نویسندگان دیگر آشنا شدم. در آن زمان با وجود این که مورد توجه مردم قرار گرفته بودم، اما باز هم، کار را به

 هر چیز دیگر ترجیح می دادم، چون دیگر کار کردن برایم به شکل عادت درآمده بود."

معروف ترین آثار سیلور استاین، آثاری است که او برای کودکان نوشته است، هر چند بیشتر آثار او در گروه سنی خاصی نمی گنجد و به نظر می رسد که همه

آدمها در هر سنی می توانند مخاطب او قرار بگیرند.

آثاری از او که در کتابفروشی های کودک به فروش می رسند هم از سوی مخاطبان بزرگسال مورد توجه زیادی قرار می گیرند و این از ویژگیهای خاص اشعار

اوست که همه گروههای سنی می توانند با آن هم ذات پنداری کنند.


اشعار او، در عین برخورداری از عنصر طنز، صریح، ساده و تکان دهنده هستند و هر یک، جنبه ای از زندگی را از بعدی جدید، به نمایش می گذارند. بعدی که با

نظریات شناخته شده فلسفی، روان شناختی و جامعه شناسی کاملاً تفاوت دارد و نوع نگاه و فلسفه جدیدی را به زندگی مطرح می کند.


فلسفه ای که در طی آن، انسان با ابزار طنز و سادگی، به درک صادقانه ای از خود و جهان پیرامونش نائل می شود

سبک نگارش سیلوراستاین، سرشار از شور و انرژی و احساسی است. ویژگی اساسی نگاه او، آزادی و رهایی از هر گونه قید و بندی است که احساس و ادراک

انسان را دچار قالبها و کلیشه های از پیش تعریف شده می کند.

خود او در مقدمه کتاب «چراغی زیر شیروانی» می گوید: "من آزادم، هر کجا که دلم می خواهد می روم و هر کاری که دلم می خواهد انجام می دهم و معتقدم

هر کسی باید چنین زندگی کند. نباید به هیچ کس وابسته بود".

بسیاری از کسانی که فکر می کنند سیلوراستاین تنها نویسنده ای برای کودکان است، وقتی می فهمند که بزرگسالان بیشتر از کودکان، از آثار او استقبال می

کنند، بسیار متعجب می شوند.

اما بزرگ ترها سیلوراستاین را بخشی از وجود خود می دانند. چرا که حرفهای ناگفته آنها را با زبان طنز بیان می کند. یکی از لقب هایی که در مورد سیلوراستاین

داده شده این است: "مردی که کودکی اش را در چمدانی با خود می برد".

وقتی که سیلوراستاین در سال 1960، نخستین کتاب کودکش را به نام «درخت بخشند» به چاپ رساند، خیلی زود به عنوان نویسنده موفق کودکان به شهرت

 رسید.

هجو، نوعی سادگی و نادانی ماهرانه و بازی استادانه با لغات، از ویژگی های کار اوست. گویی که او با طبیعت انسان های هر سنی آشناست. برخلاف آنچه به

نظر می رسد سیلوراستاین از ابتدا تصمیم نداشت نویسنده یا تصویر گر کتابهای کودکان شود.

اولین بار یکی از دوستانش سیلوراستاین را قانع کرد که برای کودکان بنویسد و اولین کتاب او "درخت بخشنده" که بعدها با موفقیت زیادی روبرو شد.

ابتدا توسط یک ویراستار مردود شناخته شد. چرا که به نظر می رسد کتاب میان ادبیات کودک و بزرگسال دست و پا می زند و چون مخاطب مشخصی ندارد،

فروش خوبی نخواهد داشت.

البته بعدها هر دو گروه کودک و بزرگسال از این کتاب استقبال کردند و کتاب "رقصهای مختلف" که حاوی مجموعه شعرها و قصه هایی برای کودکان است نیز

مورد توجه بزرگسالان قرار گرفت. نویسنده در این کتاب از ورای طنز، نگاهی به پوچی و هرج و مرج حاکم بر جامعه بزرگسالان دارد و همین موضوع جاذبه اصلی

کتاب از دید بزرگترها است.

سیلوراستاین، با نگاه دو گانه و طنزآمیز خود، نویسنده ای است که تحت هیچ قالب معین و بر چسب خاصی نمی گنجد.

روح جسور و آزاد او هیچ گونه محدودیتی را بر نمی تابد و این سرزندگی مورد توجه هر انسانی با هر سن و موقعیتی قرار می گیرد.

سبک او، نو و منحصر به فرد است، چرا که به قول خودش: "خوشبختانه کسی در اطرافم نبود که از او تقلید کنم، پس راه خودم را دنبال کردم...."

سرانجام ،شل سیلوراستاین که علاوه بر ادبیات کودک در کاریکاتور ، نمایشنامه ، شعر و حتی آهنگسازی و خوانندگی دست داشت ، در سال 1999 در خانه

شخصی خودش در کالیفرنیا ، بر اثر سکته قلبی در گذشت .



ادامه دارد ..
پاسخ
 سپاس شده توسط Tᴀᴍᴏʀᴀ Pɪᴇʀᴄᴇ ، Wєιяɗ ، ( lιεβ ) ، || Mιѕѕ α.η.т || ، Apathetic ، Brooklyn Baby ، Spell † ، _ʀᴇᴠᴇʀsᴇ sᴇɴsᴇ_ ، Nυмв ، FARID.SHOMPET ، Mr.Robot ، an idiot ، esiesi ، Cigarettes.at.daybreak ، ρѕуcнσραтн ، ✘Sᗩℳℱᗩℬ✘
آگهی
#2
چون " پست اول در مورد زندگی نامه بود " منتقل شد به بیوگرافی بزرگان ادبیات !
all falling stars one day will land
all broken hearts one day will mend
and the end is still the end whether you want it or not
پاسخ
 سپاس شده توسط eɴιɢмαтιc
#3
میخواستمـ ادامه اَشـ بدمـ شعر هاشُ همـ بزارمـ ..

ـ

شعر هایی که این شخص گفته ترجمه شُده اش رُ گذاشتمـ :|
 
شعر ..



بچّه‌ی‌ زِبِلی‌ بودم‌...
بابام‌ یه‌ اسکناس‌ِ پونصدی‌ بِهِم‌ داد
منم‌ اونا رُ با دوتا دویستی‌ِ نو تاخت‌ زَدَم‌!
آخه‌ دوتا بهتر از یکیه‌!
 
بعد اون‌ دوتا دویستی‌ُ عَوَض‌ِ سه‌ تا صَدی‌ دادم‌ به‌ همکلاسیم‌!
اون‌ احمق‌ نمی‌دونست‌ سه‌تا بیشتر از دوتاس‌!
 
همون‌ موقع‌ یه‌ گِدای‌ کورُ دیدم‌ُ چون‌ نمی‌تونست‌ ببینه‌
سه‌ تا صدیم‌ُ با چهارتا پنجاهی‌ عَوَض‌ کردم‌!
می‌دونین‌ که‌! چهارتا از سه‌تا بیشتره‌!
 
بعدش‌ پیچیدم‌ تو یه‌ پرنده‌فروشی‌ُ
صاحب‌ِ کلّه‌پوکش‌ جای‌ چهارتا پنجاهی‌ پنج‌ تا بیستی‌ بِهِم‌ داد!
یادتون‌ نره‌! پنج‌تا از چهارتا بیشتره‌!
 
رفتم‌ خونه‌ وُ پولام‌ُ نشون‌ِ بابام‌ دادم‌
با دیدنشون‌ صورتش‌ گُل‌ انداخت‌ُ
چشاش‌ُ بست‌ُ سرش‌ُ تکون‌ داد!
از داشتن‌ِ بچّه‌ی‌ زِبِلی‌ مث‌ِ من‌ زبونش‌ بند اومده‌ بود!
 ترجمه یغما گلرویی ..
پاسخ
 سپاس شده توسط _ʀᴇᴠᴇʀsᴇ sᴇɴsᴇ_ ، esiesi
#4
کتاباش واقعا قشنگن 
عاشق نوشته هاشم 
شل سیلور استاین .. 1
پاسخ
 سپاس شده توسط eɴιɢмαтιc
#5
وآي چ قَشنگ بود .______________________.
Cats are answer to everything                           


شل سیلور استاین .. 1
پاسخ
 سپاس شده توسط eɴιɢмαтιc ، esiesi
#6
شل سیلور استاین .. 1



روزی یک پری که در درخت انجیری خانه داشت

به لٍستر آرزویی جادویی پیشنهاد کرد تا هر چه می خواهد آرزو کند
لستر آرزو کرد علاوه بر این آرزو دو آرزوی دیگر هم داشته باشد
و با زیرکی به جای یک آرزو صاحب سه آرزو شد
بعد با هر یک از این سه
سه آرزوی دیگر در خواست کرد!
و با این حساب افزون بر سه آرزوی قبلی
مالک نه آرزوی دیگر هم شد!
آنگاه با زرنگی تمام ، با هر یک از دوازده آرزو
سه آرزوی تازه طلب کرد
که می شود چهل و شش تا ... یا پنجاه و دو تا ؟
خلاصه با هر آرزوی تازه
آرزوهای بیشتری کرد
تا سر انجام مالک پنج میلیارد و هفت میلیون و هجده هزار و سی و چهار آرزو شد !
آن وقت آرزو هایش را کنار هم روی زمین چید
و آواز خواند و پای کوبید
و بعد نشست و باز آرزو کرد !
بیشتر و بیشتر وبیشتر ... و آرزوها روی هم تلنبار شد
در حالی که مردم لبخند می زدند ، می گریستند
عشق می ورزیدند و حرکت می کردند
لستر میان ثروت هایش
- که چون کوه از دور و برش بالا رفته بود -
نشسته بود و می شمرد و می شمرد و هی پیر تر و پیر تر می شد
تا سر انجام یک شب وقتی به سراغش رفتند
او را دیدند که میان انبوهی از آرزو مرده است
آرزوهایش را که شمردند
معلوم شد حتی یک آرزو کم و کسر ندارد
همگی تر و تازه !
بیایید ، بیایید ، از این آرزو ها چند تایی بر دارید
و به لستر بیاندیشید
که در دنیای سیب و دوستی و زندگی
تمام آرزو هایش را به خاطر آرزوی بیشتر تباه کرد .
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان