امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

فلسفه و شعر

#1
فلسفه و شعر از دیدگاه گیتا مینویی شاعر اهل سیرجان، صاحب دو مجموعه شعردر قالب سپید با عناوین: «همه‌چیز عادی ست» و «دوئل دو صندلی خالی».
من بین« شعر و فلسفه »مرز قاطعی نمی‌بینم. شعر صرفاً امری عاطفی نیست بلکه به شناخت عقلانی هم مرتبط است و می‌تواند حتی اندیشه تحلیلی را تشویق کند. شعر مصداقی از یک پدیده عقلانی است. یک ارگانیزم با شعور که ندانستگی‌هایش هم بر شالوده‌ای از دانستگی روئیده‌اند و ریشه‌هایی خردمند دارند. به نظرم دو راهی« هومر – افلاطون »دو راهی مبارکی نبود. شاعران را کنار شوریدگان و مجانین نشاندند و فیلسوفان و دانشمندان را در کنار هم. حال آنکه علم و فلسفه و ادبیات گونه‌های متفاوت مواجهه و دست و پنجه نرم کردن با واقعیت‌های جهان‌اند. اساساً«زبان ورزی» و« اندیشه ورزی »را صرفا«رویکردی آنالیتیک» می‌توان از هم جدا کرد. زبان ورزی در عین حال جهان ورزی و تجربه ورزی هم است. تجربه‌ها در افق زبان محقق می‌شوند. شعر نام نهادن بر تجربه نیست بلکه « نام تجربه» است و همین به شعر شأن« آنتولوژیک »می‌دهد که برای من بسیار مهم‌تر است تا شأن لفظی و صوری ِ آن.
شعر نام نهادن بر تجربه نیست بلکه « نام تجربه» است و همین به شعر شأن« آنتولوژیک »می‌دهد که برای من بسیار مهم‌تر است تا شأن لفظی و صوری ِ آن.


سویه‌های معنایی شعر من برجسته است زیرا قائلم که شعر ماهیتی آنتولوژیک دارد و این آنتولوژی عمدتا دروجه معنایی و اندیشگی شعر محقق می‌شود نه در وجه صوری و زیبایی‌شناسانه آن. معناست که فضایی باز و«هرمنوتیکال »فراهم می‌کند برای تجربه و تاویل مخاطب. اگر شعر را به بازی زبانی و جنبه‌های تکنیکی تقلیل دهیم از تجربه آدم‌ها کنار می‌رود و آنها نمی‌توانند رخدادهای زیستی خود را در شعر پیدا کنند و فقط کسانی که به« شو کلمات »علاقه‌مندند کلاه از سرشان برمی‌دارند برای کلاه از سربرداشتنشان.
برای من شاعری گونه‌ای« دگر اندیشی »است و دون شأن شاعری می‌دانم که خود در پوسته زبان تبعید کند و اسیر صنعت و مهارت و تکنیک و بازی و نظریه شود. در کارهای من زبان فروتن و شفاف است، تا عشق و مرگ، جنگ و صلح و کام‌ها و ناکامی‌ها را در بازآفرینی آنها ببینم. آنچه مهم است به کار گرفتن طبیعی و ساده زبان است به دور از تکنیک زدگی و تزئینات الحاقی و نمایش مهارت‌های اجرایی. البته گریزی از چالش با زبان و مواجهه با تکنیک نیست اما فکر می‌کنم در شعرهای من نوعی« تکنیک سلبی »وجود دارد که از تکنیک، آگاهانه عبور می‌کند تا بی‌هیچ شائبه و عنصر اضافی رخداد زبانی محقق شود.
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  پارادوکس چیست و چه جایگاهی در علم، فلسفه و ادبیات دارد؟
Star کتاب‌هایی درباره فلسفه هابز، دکارت و چامسکی!
Wink انتشار آثاری درباره «کارتر و فروپاشی پهلوی» و «فلسفه»
Exclamation «آشنایی با فلسفه دین» نقد می‌شود
  فلسفه هایی برای خوب زیستن در ایران
  پیوندهای میان ادبیات و فلسفه
  چرا باید «فلسفه ای برای زندگی» را بخوانیم؟
  رابطه تنگاتنگ ادبیات و فلسفه
  فلسفه عمل
  فلسفه آفرينش جهان خلقت چه بوده است؟

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان