26-10-2015، 0:01
در این مقاله قصد بر آن است تا اندکی به بررسی رمان " سلام بر مترسک" منیرالدین بیروتی بپردازیم.
منیرالدین بیروتی متولد سال 1349 است. به گفته خودش از سالهای ابتدایی دهه 70 بهطور جدی مینوشته است اما اولین مجموعهداستانش «تک خشت» در سال 1382 منتشر شد و به عنوان بهترین مجموعه داستان سال، جایزه هوشنگ گلشیری را برای نویسندهاش به ارمغان آورد. دو سال بعد، رمان قطور و بهزعم بسیاری دشوارخوان او یعنی «چهاردرد» نیز منتشر شد و این رمان هم به عنوان بهترین رمان سال 84 این جایزه را برد تا منیرالدین بیروتی تنها نویسندهای باشد که تاکنون دو بار ـ هم برای رمان و هم برای مجموعهداستانش ـ این جایزه را کسب کرده است. «دارند در میزنند» که شامل 9 داستان کوتاه است از دیگر آثار اوست؛ هم چنین او در سال 1388 توانست دومین رمان خود را با عنوان "سلام مترسک" به چاپ برساند؛ منیرالدین بیروتی که اکنون داستان «خشاب خالی» را در انتظار انتشار دارد، به نگارش رمان «مثله» پرداخته است.
علاقه ی او به متون کلاسیک شاید یکی از عللی ست که منجر به زبان فخیم تر و شسته رفته تر در آثارش شده باشد.
بررسی رمان " سلام بر مترسک"
"سلام مترسک" داستان مردی است که با بیماری سرطان دست و پنجه نرم میکند. او که شش ماه را در زندان گذرانده، بعد از آزاد شدن همواره بیکار بوده است و تنها دو ـ سه شاگرد خصوصی داشته که به آنها زبان و ادبیات میآموخت .... تمام عشق و علاقه «صارم» همین یادداشتهای اوست چراکه تمام شب و روز زندانش را با همین کلمات سرکرده است. به عقیده صارم این یادداشتها یک تاریخ درست و حسابی است، همان طوری که اتفاقات رخ دادهاند. او میگوید که «تازه میفهمام که تمام تاریخ نگاران ما فقط قصه گفتهاند».
دوره زندان صارم هیچ ربطی به خط اصلی قصهای که خواسته بنویسد؛ ندارد. بنابراین قصه او به سیاق دیگری راهش را ادامه میدهد.
این رمان از زاویه دید دوم شخص روایت می شود و نگارش این رمان از سال 84 تا 86 طول کشیده است.
چیزی به نام بیماری جسمانی سرطان اثر را آکنده از نفس تلخ خویش نکرده. هذیان هست، اما از سرطانی دیگر منشاء میگیرد و در حالی که مقدمهی کتاب میگوید صارم، نویسندهی اصلی اثر از بیماری درگذشته، اما صارم دردهایش از جایی دیگر بلند میشود.
پشت جلد رمان جدید او فریبکار است. به خواننده میگوید منتظر اثری باش از زبان یک بیمار سرطانی. و تو میگویی بیمارستان و دارو و رنج و هذیان. ولی وقتی کتاب را شروع میکنی، چیزی به نام بیماری جسمانی سرطان اثر را آکنده از نفس تلخ خویش نکرده. هذیان هست، اما از سرطانی دیگر منشاء میگیرد و در حالی که مقدمهی کتاب میگوید صارم، نویسندهی اصلی اثر از بیماری درگذشته، اما صارم دردهایش از جایی دیگر بلند میشود. از جامعه که نمادش بچههای فقیر خیابانی است. از خانوادهاش که سردرگم اشتباهات گذشته هستند یا بهتر بگوییم سرگشته فداکاریهای گذشتهی خویش درماندهاند. مادری که تنهایی خانه را درد میکشد. پدری که تنها خیالاش پرندههای کوچک قفسیاش است. خواهری که ....
«سلام مترسک» آمیزهیی از شکنجه و ناآرامیست، که در نثری خاص، ورای رمانهای امروز جامعهی ادبی ایران قرار میگیرد.
مضمون اصلی رمان «سلام مترسک» را میتوان مسئله تن دانست. راوی مدام با تن خود درگیر است. آنقدر این مفهوم در رمان تکرار میشود که کمکم انگار همه زندگی و مشکل راوی برمیگردد به همین تن و راوی در بیشتر حجم بخش دوم رمان با همین مسئله درگیر است.
نویسنده توانسته اغلب شخصیتهایی را که وارد رمان کرده به خوبی بسازد. شخصیتهایی از طیفهای مختلف جامعهی امروز ایران. شخصیتهایی که هر کدام میتوانند نماینده تفکری خاص باشند و البته نباید از این مهم نیز گذشت که تا حدودی نویسنده موفق شده است به این مهم دست یابد نه کامل.
زبان روایت اصلی درون رمان، زبان دستنوشتههای شخصیت اصلی (صارم)، زبانی غیرمتداول است. همین امر یکی از دلایلی است که نشان از فاصلهگیری «سلام مترسک» با وجه غالب رمانهای فارسی در دههی کنونی می دهد. سالها است اکثر رمانها و قصههای کوتاه با نثری بیخاصیت نوشته میشوند.
هستهی مرکزی روایت رمان «سلام مترسک»، آن بخشهایی که متن یادداشتهای «صارم» را تشکیل میدهد، به زبانی نوشته شده که به سادگی از زبان روزنامه قابل تشخیص است. صرف برساختن زبانی دیگر در امر روایت خود ارزشمند است، اما باید چگونگی این فاصلهگیری از زبان متداول را بررسی کرده تا ساختار نحوی جملههای داستانی «سلام مترسک» را استخراج کنیم. عوامل متعددی میتوانند به شکلگیری زبانی متمایز منجر شوند، اما آنچه زبان متن را «متشخص» میکند همان چیزی است که با کلمهی «لحن» نامگذاریاش میکنیم.
حجم اثر قابلتوجه است. بیش از سیصد صفحه در بازار کتاب چند سال گذشتهی ما نایاب است. تقریبا همه ترجیح میدهند تا زیر دویست صفحه بنویسند. و بیروتی به اندازه مینویسد. در جایگاهی نیست تا چیزی را کم و زیاد بکند. روایت میطلبد پیش برود و ابایی ندارد از اینکه در خدمت اثر خویش باقی بماند.
«سلام مترسک» به خواننده یی احتیاج دارد که صبر و تحمل داشته باشد.
منیرالدین بیروتی متولد سال 1349 است. به گفته خودش از سالهای ابتدایی دهه 70 بهطور جدی مینوشته است اما اولین مجموعهداستانش «تک خشت» در سال 1382 منتشر شد و به عنوان بهترین مجموعه داستان سال، جایزه هوشنگ گلشیری را برای نویسندهاش به ارمغان آورد. دو سال بعد، رمان قطور و بهزعم بسیاری دشوارخوان او یعنی «چهاردرد» نیز منتشر شد و این رمان هم به عنوان بهترین رمان سال 84 این جایزه را برد تا منیرالدین بیروتی تنها نویسندهای باشد که تاکنون دو بار ـ هم برای رمان و هم برای مجموعهداستانش ـ این جایزه را کسب کرده است. «دارند در میزنند» که شامل 9 داستان کوتاه است از دیگر آثار اوست؛ هم چنین او در سال 1388 توانست دومین رمان خود را با عنوان "سلام مترسک" به چاپ برساند؛ منیرالدین بیروتی که اکنون داستان «خشاب خالی» را در انتظار انتشار دارد، به نگارش رمان «مثله» پرداخته است.
علاقه ی او به متون کلاسیک شاید یکی از عللی ست که منجر به زبان فخیم تر و شسته رفته تر در آثارش شده باشد.
بررسی رمان " سلام بر مترسک"
"سلام مترسک" داستان مردی است که با بیماری سرطان دست و پنجه نرم میکند. او که شش ماه را در زندان گذرانده، بعد از آزاد شدن همواره بیکار بوده است و تنها دو ـ سه شاگرد خصوصی داشته که به آنها زبان و ادبیات میآموخت .... تمام عشق و علاقه «صارم» همین یادداشتهای اوست چراکه تمام شب و روز زندانش را با همین کلمات سرکرده است. به عقیده صارم این یادداشتها یک تاریخ درست و حسابی است، همان طوری که اتفاقات رخ دادهاند. او میگوید که «تازه میفهمام که تمام تاریخ نگاران ما فقط قصه گفتهاند».
دوره زندان صارم هیچ ربطی به خط اصلی قصهای که خواسته بنویسد؛ ندارد. بنابراین قصه او به سیاق دیگری راهش را ادامه میدهد.
این رمان از زاویه دید دوم شخص روایت می شود و نگارش این رمان از سال 84 تا 86 طول کشیده است.
چیزی به نام بیماری جسمانی سرطان اثر را آکنده از نفس تلخ خویش نکرده. هذیان هست، اما از سرطانی دیگر منشاء میگیرد و در حالی که مقدمهی کتاب میگوید صارم، نویسندهی اصلی اثر از بیماری درگذشته، اما صارم دردهایش از جایی دیگر بلند میشود.
پشت جلد رمان جدید او فریبکار است. به خواننده میگوید منتظر اثری باش از زبان یک بیمار سرطانی. و تو میگویی بیمارستان و دارو و رنج و هذیان. ولی وقتی کتاب را شروع میکنی، چیزی به نام بیماری جسمانی سرطان اثر را آکنده از نفس تلخ خویش نکرده. هذیان هست، اما از سرطانی دیگر منشاء میگیرد و در حالی که مقدمهی کتاب میگوید صارم، نویسندهی اصلی اثر از بیماری درگذشته، اما صارم دردهایش از جایی دیگر بلند میشود. از جامعه که نمادش بچههای فقیر خیابانی است. از خانوادهاش که سردرگم اشتباهات گذشته هستند یا بهتر بگوییم سرگشته فداکاریهای گذشتهی خویش درماندهاند. مادری که تنهایی خانه را درد میکشد. پدری که تنها خیالاش پرندههای کوچک قفسیاش است. خواهری که ....
«سلام مترسک» آمیزهیی از شکنجه و ناآرامیست، که در نثری خاص، ورای رمانهای امروز جامعهی ادبی ایران قرار میگیرد.
مضمون اصلی رمان «سلام مترسک» را میتوان مسئله تن دانست. راوی مدام با تن خود درگیر است. آنقدر این مفهوم در رمان تکرار میشود که کمکم انگار همه زندگی و مشکل راوی برمیگردد به همین تن و راوی در بیشتر حجم بخش دوم رمان با همین مسئله درگیر است.
نویسنده توانسته اغلب شخصیتهایی را که وارد رمان کرده به خوبی بسازد. شخصیتهایی از طیفهای مختلف جامعهی امروز ایران. شخصیتهایی که هر کدام میتوانند نماینده تفکری خاص باشند و البته نباید از این مهم نیز گذشت که تا حدودی نویسنده موفق شده است به این مهم دست یابد نه کامل.
زبان روایت اصلی درون رمان، زبان دستنوشتههای شخصیت اصلی (صارم)، زبانی غیرمتداول است. همین امر یکی از دلایلی است که نشان از فاصلهگیری «سلام مترسک» با وجه غالب رمانهای فارسی در دههی کنونی می دهد. سالها است اکثر رمانها و قصههای کوتاه با نثری بیخاصیت نوشته میشوند.
هستهی مرکزی روایت رمان «سلام مترسک»، آن بخشهایی که متن یادداشتهای «صارم» را تشکیل میدهد، به زبانی نوشته شده که به سادگی از زبان روزنامه قابل تشخیص است. صرف برساختن زبانی دیگر در امر روایت خود ارزشمند است، اما باید چگونگی این فاصلهگیری از زبان متداول را بررسی کرده تا ساختار نحوی جملههای داستانی «سلام مترسک» را استخراج کنیم. عوامل متعددی میتوانند به شکلگیری زبانی متمایز منجر شوند، اما آنچه زبان متن را «متشخص» میکند همان چیزی است که با کلمهی «لحن» نامگذاریاش میکنیم.
حجم اثر قابلتوجه است. بیش از سیصد صفحه در بازار کتاب چند سال گذشتهی ما نایاب است. تقریبا همه ترجیح میدهند تا زیر دویست صفحه بنویسند. و بیروتی به اندازه مینویسد. در جایگاهی نیست تا چیزی را کم و زیاد بکند. روایت میطلبد پیش برود و ابایی ندارد از اینکه در خدمت اثر خویش باقی بماند.
«سلام مترسک» به خواننده یی احتیاج دارد که صبر و تحمل داشته باشد.